کد مطلب : ۸۵۱۹
بايد تحولي ايجاد شود
فاطمه نادری
شماره چهاردهم ماهنامه خیمه - جمادی الاولی- تیرماه 1383
بسم رب الشهداء و الصديقين
به نام تو آغاز مي کنم که نور را در فراسوي ظلمت آفريدي و انبياء و اولياء را چون سراج مذير در مسير تاريک انسان قرار دادي.
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دست اندرکاران مجله ي خيمه، اميدوارم که خسته نباشيد و آرزو مي کنم در مسيري که در پيش گرفته ايد، هميشه توفيقات خداوند شامل حالتان باشد. مطلبي داشتم که فکر مي کنم بهترين محل براي عرضه ي آن اين مجله مي باشد. همان طور که مستحضريد ما ايراني ها از شنيدن نام حسين (ع) لذت مي بريم و هر کجا که مجلسي براي او برپا شود، حاضر مي شوم. خداوند توفيقي عنايت فرمود، ايام محرم و صفر تعدادي از اين مجالس و هيأت هاي عزاداري را درک کردم. در يکي از هيأت هاي معروف تهران که اهالي آن از وجود مداحي جوان و بسيار معروف بهره مي بردند و جديدا طعم شهرت را هم چشيده و در بين نوجوانن بسيار جا باز کرده است. نام ايشان را نمي برم در يکي از شب هاي آخر صفر که افتاقا همزمان شده بود با حملات اشغالگران آمريکايي به شهر فلوجه ي عراق، که هر روز تعداد قابل توجهي از مردم اين شهر به دست آنها کشته مي شدند؛ همچنين شهراي ديگر هم مورد حمله قرار گرفته بود و هر روز کودکان و زنان بي گناه بسياري کشته مي شدند البته الان هم که اين نامه را مي نويسم، مصادف است با به خاک و خون کشده شدن شهرهاي مقدس کربلا و نجف و ديروز هم حرم حضرت علي (ع) مورد حمله قرار گرفته است. ابتداي مجلس، روضه ي بسيار ناقصي خوانده شد و بعد از آن اجراي شورهاي مختلف توسط مداح شروع شد. شعرهاي بسياري خوانده شد و جمعيت فراواني که آنجا بودند همه با توجه به شهرت اين مداح و اطلاع از شورها، مداح را همراهي مي کردند. شعرها همه در وصف حضرت امام حسين (ع) حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت زينب و در بين آنها گريزي زده مي شد به امام رضا(ع) و خيلي از بزرگان ديگر؛ احساس کردم هيچ قطب ثابت و مشخصي در بين اين شورها نيست. نعوذبالله، آسمان و ريسمان به هم بافته مي شد و گاهي مردم زينب زينب و گاهي رضارضا مي گفتند؛ ناگهان اين فکر در من پيدا شد که هدف اين جلسه چيست؟ آيا در اين برهه و اکنون که اشغالگران تامي سرزمين هاي اسلامي را تحت هجمه ي خود قرار داده اند و به تاخت و تاز خود، وحشيانه ادامه مي دهند، اين کار ما صحيح است؟! نمي خواهم بگويم که روضه و مجلس عزاي حسين (ع) اشکال دارد، اما ياد اين گفته ي استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) افتادم که براي حسين (ع)، در مرگ يک قهرمان بگرييد و نه يک انسان بي دست و پا و مظلوم... همچنين به ياد آن سخنراني معروفشان در سال 47 که فرمودند: «شمر زمان خود را بشناسيد، شمري که حسين (ع) را کشته سال ها قبل از ميان رفته است.» بعد به فکرم رسيد که در اين مجالس اصلا حرفي از فلسفه ي قيام حسين (ع) زده نمي شود. تنها به يک عزاداري ساده اکتفا مي شود. بي فکر و انديشه وارد مجلس مي شويم و پس از کمي شور و نوا، بي هدف و بدون دريافت پيامي از عاشورا و فلسفه ي خيزش حسين (ع) بيرون ميآييم. در اينجا يادي هم مي کنم از گفته ي پر مغز امام (ره) که فرمودند: « اين محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.» آري، اما چگونه؟ به نظر من بايد تحولي در اين مراسم ايجا شود و ما فلسفه ي قيام حسين (ع)، امر به معروف و نهي از منکر، و زينبي بودن و خيلي مفاهيم ديگر را از اين مراسم فرا بگيريم، تا جامعه اي پاک و ديني داشته باشيم. با آرزوي توفيقات ورز افزون شما، خدانگهدار.
بسم رب الشهداء و الصديقين
به نام تو آغاز مي کنم که نور را در فراسوي ظلمت آفريدي و انبياء و اولياء را چون سراج مذير در مسير تاريک انسان قرار دادي.
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دست اندرکاران مجله ي خيمه، اميدوارم که خسته نباشيد و آرزو مي کنم در مسيري که در پيش گرفته ايد، هميشه توفيقات خداوند شامل حالتان باشد. مطلبي داشتم که فکر مي کنم بهترين محل براي عرضه ي آن اين مجله مي باشد. همان طور که مستحضريد ما ايراني ها از شنيدن نام حسين (ع) لذت مي بريم و هر کجا که مجلسي براي او برپا شود، حاضر مي شوم. خداوند توفيقي عنايت فرمود، ايام محرم و صفر تعدادي از اين مجالس و هيأت هاي عزاداري را درک کردم. در يکي از هيأت هاي معروف تهران که اهالي آن از وجود مداحي جوان و بسيار معروف بهره مي بردند و جديدا طعم شهرت را هم چشيده و در بين نوجوانن بسيار جا باز کرده است. نام ايشان را نمي برم در يکي از شب هاي آخر صفر که افتاقا همزمان شده بود با حملات اشغالگران آمريکايي به شهر فلوجه ي عراق، که هر روز تعداد قابل توجهي از مردم اين شهر به دست آنها کشته مي شدند؛ همچنين شهراي ديگر هم مورد حمله قرار گرفته بود و هر روز کودکان و زنان بي گناه بسياري کشته مي شدند البته الان هم که اين نامه را مي نويسم، مصادف است با به خاک و خون کشده شدن شهرهاي مقدس کربلا و نجف و ديروز هم حرم حضرت علي (ع) مورد حمله قرار گرفته است. ابتداي مجلس، روضه ي بسيار ناقصي خوانده شد و بعد از آن اجراي شورهاي مختلف توسط مداح شروع شد. شعرهاي بسياري خوانده شد و جمعيت فراواني که آنجا بودند همه با توجه به شهرت اين مداح و اطلاع از شورها، مداح را همراهي مي کردند. شعرها همه در وصف حضرت امام حسين (ع) حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت زينب و در بين آنها گريزي زده مي شد به امام رضا(ع) و خيلي از بزرگان ديگر؛ احساس کردم هيچ قطب ثابت و مشخصي در بين اين شورها نيست. نعوذبالله، آسمان و ريسمان به هم بافته مي شد و گاهي مردم زينب زينب و گاهي رضارضا مي گفتند؛ ناگهان اين فکر در من پيدا شد که هدف اين جلسه چيست؟ آيا در اين برهه و اکنون که اشغالگران تامي سرزمين هاي اسلامي را تحت هجمه ي خود قرار داده اند و به تاخت و تاز خود، وحشيانه ادامه مي دهند، اين کار ما صحيح است؟! نمي خواهم بگويم که روضه و مجلس عزاي حسين (ع) اشکال دارد، اما ياد اين گفته ي استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) افتادم که براي حسين (ع)، در مرگ يک قهرمان بگرييد و نه يک انسان بي دست و پا و مظلوم... همچنين به ياد آن سخنراني معروفشان در سال 47 که فرمودند: «شمر زمان خود را بشناسيد، شمري که حسين (ع) را کشته سال ها قبل از ميان رفته است.» بعد به فکرم رسيد که در اين مجالس اصلا حرفي از فلسفه ي قيام حسين (ع) زده نمي شود. تنها به يک عزاداري ساده اکتفا مي شود. بي فکر و انديشه وارد مجلس مي شويم و پس از کمي شور و نوا، بي هدف و بدون دريافت پيامي از عاشورا و فلسفه ي خيزش حسين (ع) بيرون ميآييم. در اينجا يادي هم مي کنم از گفته ي پر مغز امام (ره) که فرمودند: « اين محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.» آري، اما چگونه؟ به نظر من بايد تحولي در اين مراسم ايجا شود و ما فلسفه ي قيام حسين (ع)، امر به معروف و نهي از منکر، و زينبي بودن و خيلي مفاهيم ديگر را از اين مراسم فرا بگيريم، تا جامعه اي پاک و ديني داشته باشيم. با آرزوي توفيقات ورز افزون شما، خدانگهدار.