تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵ ساعت ۱۳:۰۰
۰
کد مطلب : ۸۵۲۱

کوتاه و گویا

امیر فاطمی

شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه خیمه - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385



دو شعر، یک نگاه

گوهر و موج

به پیر خردپیشه‌‎ای دوش گفتم

سئوالی در اندیشه‌ی ما نشیند

اگر پاسخ پرسش من نگویی

دل بی‎قرار من از پا نشیند

علی از چه رو خاکی آمد ولیکن

به چرخ چهارم مسیحا نشیند؟

کجا حق تعالی پسندد که مولا

به پایین و عیسی به بالا نشیند

کجا درخور اوست دنیا، که باید

فراتر ز عرش معلّی نشیند

بگفتا: چه کم گردد از مرغ قدسی

اگر بر سر بام دنیا نشیند

به مهر فلک بین چه سان پرتو او

به روی خس و خار و خارا نشیند

ز قدر علی ذره‌ای کم نگردد

مسیح ار که در آسمان‎ها نشیند

که جای گهر نیست جز قعر دریا

ولی موج بر روی دریا نشیند



مسیح و علی

مسیح بر فلک و مرتضی علی به تراب

دلم ز غصه‌ی این غم ز بس که بود کباب

سئوال کردم از این ماجرا ز پیر خرد

چو غنچه لب به تکلم گشود و داد جواب:

«که قدر هر دو به میزان عقل سنجیدند

علی گران‌تر از او بود در همه ابواب

بماند کفه‌ی میزان مرتضی به زمین

به آسمان چهارم مسیح شد به شتاب»



در وادی شعر بسیار دیده شده که یک سوژه‌ی خاص با دو یا چند مضمون متفاوت، به نظم درآمده است. به عبارت دیگر، مضامین از چند فضای گوناگون گرفته شده‌اند ولی همه یک حرف می‌زنند. مثلاً از بلندی زلف یار که یک سوژه بیش نیست، گاهی با مضمون شب یلدا سخن به میان می‌آید و گاه با مضمون آبشاری که بر روی شانه‌ها ریخته است. به همین خاطر صائب به زیبایی سروده است:

یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مضمون نمانده است

بعد از این مقدمه، بیان این نکته لازم است که ممکن است گاهی سوژه‌ای که شاعر را به سرودن وامی‌دارد، یک سئوال و جواب باشد. یعنی سئوالی پیرامون مطلبی در ذهن شاعر ایجاد شود و شاعر در پی حل مشکل، پاسخی شاعرانه بیاورد.

حال شاعر با بیان علتی که از حس و حال شاعرانه‌اش گرفته شده، آن مطلب را توجیه می‌کند و برای آن علت می‌آورد، اگرچه این علت، واقعی نباشد و فقط ذوقی ارائه شود. در هر صورت این هنر، یکی از صنایع معنوی شعر و ادبیات است که به آن «حسن تعلیل» گویند.

حال بار دیگر دو شعر بالا را خوب می‌خوانیم و وارد بحث اصلی می‌شویم.

همان‎طور که می‌بینید یک موضوع خاص و یک سئوال در ذهن دو شاعر ایجاد می‎شود و آن، این که چرا حضرت ابوتراب ـ با توجه به این که در مقام و رتبه، بالاتر از حضرت مسیح است ـ در عالم خارج، پایین‌تر قرار گرفته است چه، ایشان در خاک‌اند و آن حضرت در آسمان چهارم. بعد از مطرح شدن این سئوال، هر دو شاعر یک جواب را می‌دهند، با این محتوا که پایین بودن این حضرت، دلیل بر کمی مقام ایشان نسبت به حضرت عیسی نیست، بلکه دلیل برتری‌ است.

در شعر اول، شاعر می‌گوید که مسیح علیه‎السلام در مقابل علی علیه‎السلام حکم موج را دارد در برابر گوهر. حال شما بگویید که جای گوهر کجاست و جای موج؛ و همین‎طور خود شما بگویید ارزش گوهر بیشتر است یا موج؟

اما در شعر دوم، جواب شاعر این است که در میزان عقل، مقام و شأن حضرت علی و حضرت عیسی را سنجیدند، از آن‎جا که مقام امیرالمؤمنین گران‎سنگ‌تر بود، کفه‌ی حسن ایشان به پایین آمد و بر خاک نشست و از همین‎جا تکلیف کفه‌ی دیگر روشن می‎شود که تا آسمان چهارم بالا می‌رود.

اما در مقام مقایسه‌ی این دو جواب و این دو شعر با هم، لازم به ذکر است که در شعر اول، با بیان مضمونی که گوهر بودن و موج بودن را مطرح می‌کند، شاید در ذهن مخاطب مقام حضرت عیسی کمی سبک جلوه داده شود، یعنی وقتی ایشان را موج تصور می‌کند، شاید شأن ایشان که از رسولان الهی‌ است دور از مقام واقعی ایشان به ذهن بیاید که می‌توان این‎گونه توجیح نمود که این موج بودن فقط در مقام مقایسه با مقام حضرت امیر است وگرنه خود حضرت عیسی علیه‎السلام هم از گوهرهای جهان خلقت است. اما در شعر دوم این مشکل پیش نمی‌آید. چون شاعر از همان ابتدا در پاسخ به این سئوال، ترازوی عقل را مطرح می‌کند و همین مطلب مانع از پیش آمدن این اشکال است.

اگر بخواهیم از لحاظ فنی نگاهی به این دو شعر بیفکنیم، باید بگوییم که در شعر اول ـ در مقایسه با شعر دوم ـ شاعر با آوردن واژه‌های موج و گوهر، و قرار گرفتن در این فضا، پاسخ شاعرانه‌تری به این سئوال داده است، چرا که این واژه‌ها و تصویرسازی‌های لطیف با حس و حال شعر، ارتباط بیشتری برقرار می‌کند. شعر دوم کمی از این لحاظ، یعنی لطافت واژه‌ها، از شعر اول عقب می‌افتد. در مقایسه‌ای دیگر، می‌بینیم که در شعر اول، ارتباط عمودی بیت‌ها در پرداخت مضمون، کمی مخدوش شده است زیرا شاعر بعد از طرح مفصل سئوال، مستقیماً سراغ جواب نمی‌رود و چند بیت را می‌آورد که با سئوال، ارتباط خاصی ندارد. شاید این ابیات فقط حکم مقدمه را دارند.

اما در شعر دوم، این ارتباط مضمونی به خوبی رعایت شده است، چنان‎که شاعر، سئوال را مطرح و پاسخ را بدون هیچ‎گونه حرف اضافه‌ای در شعر دوم ارائه می‌کند.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما