کد مطلب : ۸۵۲۴
سردبيري بسيار آسان است!
سردبیر
شماره چهاردهم ماهنامه خیمه - جمادی الاولی- تیرماه 1383
نخست اين که من خود نيز نمي دانم چه اتفاقي رخ داده است که شخصي چون اين بنده، به عنوان سردبير خيمه، اين صفحه را قلمي مي کند؛ بدون هيچ تعارفي اين لباس به تن نحيف حقير گشاد است و گويا شاعر توانا محمد علي بهمني اين شعر را در وصف من بنده سروده است:
مگر که خواب و خيالي بنوشدم ورنه
که آب مي خورد از کاسه ي سفالي من؟
هميشه منظرم از دور ديدني تر ظبود
خود اعتراف کنم: بورياست قالي من!
مرا مثال به چيزي که نيستم زده اند
خوشا به من؟! نه، خوشا بر من مثالي مَن!
بهوش باش که در خويشتن گمت نکند
هزار کوچه ي اين شهرک خيالي من
اگرچه بود و نبودم يکي ست، باز مباد
تو را عذاب دهد گاه جاي خالي من
و اما بعد؛ خوانندگان محترم عادت دارند در صفحه ي سردبير از کمّ و کيف امور نشريه آگاه شوند؛ مثلا مي خواهند بدانند که آيا دخل و خرج مجله با هم مي خواند يا خير؟ يا اين که چرا چاپ نشريه گاهي – هر شماره – با تأخير مي افتد؟ اعضاي حريريه چه کساني هستند و در مخيله ي آنها چه مي گذرد؟
در پاسخ اين سوال ها بايد عرض کنم که شهر (بخوانيد نشريه) در امن و امان است، هيچ مشکل مالي اي در بين نيست، کاغذ هم به حد وفور در انبار موجود است، اعضاي اجرايي، تحريريه، چاپخانه، طراح و... چندين برابر انتظار خود حقوق مي گيرند؛ يعني دست مدير مسئول آن همه باز است که نمي داند با اين همه پول چه کار کند و طبيعي است که در چنين حال و اوضاعي مجبوريم گاه از سر سيري چاپ نشريه را به تأخير بيندازيم.
البته بايد تأکيد شود که بيش تر نشريات کشور وضعيتي شبيه ما دارند و در مقايسه با شاخص هاي جهاني، در کشور ما مشاغل مطبوعاتي از کم خطرترين و پردرآمدترين کارها محسوب مي شود.
نکته ي آخر اين که هميشه گمان مي کردم سردبيري يک نشريه بايد کار مشکلي باشد، اما حکم طبيعت بر آن رفت تا از ميان مشاغل هنري و ادبي اين يکي را هم تجربه کنم و بدانم که سردبيري بسيار آسان است!
سردبيران جرايد و مطبوعات معمولا دو دسته اند: دسته ي نخست آنان که خود دستي بر آتش بازار دارند و به جز معقولات، دغدغه ملزومات را نيز دارند و دسته ي ديگر که اغلب دولتي هستند غم نان ندارند و فقط در عالم معقولات سير مي کنند و جماعت مخاطب را از فيوضات خود بهره مند مي سازند.
ناگفته پيداست که گروه نخست انواع رنج ها را به جان مي خرند تا حاصل عرق ريزان جسم و روح خود را عرضه کنند و دسته ي ديگر فقط به محتوا مي انديشند. اما نوع سومي هم وجود دارد و نمونه ي آن «خيمه» است؛ به اين صورت که مدير مسئول محترم هم غم ملزومات را به تمامي به جان خريده است و هم کمي تا قسمت خيلي بسيار زيادي بار مشکلات معقول را به دوش گرفته است. در چنين شرايطي سردبيري بسياري سهل است و تنها يک مشکل وجود دارد و آن هم زماني مرتفع مي شود که شبانه روز کمي بيش از 24 ساعت داشته باشد، يعني تقريبا دو برابر؛ دعا بفرماييد.
با درود و ارادت
سردبير
نخست اين که من خود نيز نمي دانم چه اتفاقي رخ داده است که شخصي چون اين بنده، به عنوان سردبير خيمه، اين صفحه را قلمي مي کند؛ بدون هيچ تعارفي اين لباس به تن نحيف حقير گشاد است و گويا شاعر توانا محمد علي بهمني اين شعر را در وصف من بنده سروده است:
مگر که خواب و خيالي بنوشدم ورنه
که آب مي خورد از کاسه ي سفالي من؟
هميشه منظرم از دور ديدني تر ظبود
خود اعتراف کنم: بورياست قالي من!
مرا مثال به چيزي که نيستم زده اند
خوشا به من؟! نه، خوشا بر من مثالي مَن!
بهوش باش که در خويشتن گمت نکند
هزار کوچه ي اين شهرک خيالي من
اگرچه بود و نبودم يکي ست، باز مباد
تو را عذاب دهد گاه جاي خالي من
و اما بعد؛ خوانندگان محترم عادت دارند در صفحه ي سردبير از کمّ و کيف امور نشريه آگاه شوند؛ مثلا مي خواهند بدانند که آيا دخل و خرج مجله با هم مي خواند يا خير؟ يا اين که چرا چاپ نشريه گاهي – هر شماره – با تأخير مي افتد؟ اعضاي حريريه چه کساني هستند و در مخيله ي آنها چه مي گذرد؟
در پاسخ اين سوال ها بايد عرض کنم که شهر (بخوانيد نشريه) در امن و امان است، هيچ مشکل مالي اي در بين نيست، کاغذ هم به حد وفور در انبار موجود است، اعضاي اجرايي، تحريريه، چاپخانه، طراح و... چندين برابر انتظار خود حقوق مي گيرند؛ يعني دست مدير مسئول آن همه باز است که نمي داند با اين همه پول چه کار کند و طبيعي است که در چنين حال و اوضاعي مجبوريم گاه از سر سيري چاپ نشريه را به تأخير بيندازيم.
البته بايد تأکيد شود که بيش تر نشريات کشور وضعيتي شبيه ما دارند و در مقايسه با شاخص هاي جهاني، در کشور ما مشاغل مطبوعاتي از کم خطرترين و پردرآمدترين کارها محسوب مي شود.
نکته ي آخر اين که هميشه گمان مي کردم سردبيري يک نشريه بايد کار مشکلي باشد، اما حکم طبيعت بر آن رفت تا از ميان مشاغل هنري و ادبي اين يکي را هم تجربه کنم و بدانم که سردبيري بسيار آسان است!
سردبيران جرايد و مطبوعات معمولا دو دسته اند: دسته ي نخست آنان که خود دستي بر آتش بازار دارند و به جز معقولات، دغدغه ملزومات را نيز دارند و دسته ي ديگر که اغلب دولتي هستند غم نان ندارند و فقط در عالم معقولات سير مي کنند و جماعت مخاطب را از فيوضات خود بهره مند مي سازند.
ناگفته پيداست که گروه نخست انواع رنج ها را به جان مي خرند تا حاصل عرق ريزان جسم و روح خود را عرضه کنند و دسته ي ديگر فقط به محتوا مي انديشند. اما نوع سومي هم وجود دارد و نمونه ي آن «خيمه» است؛ به اين صورت که مدير مسئول محترم هم غم ملزومات را به تمامي به جان خريده است و هم کمي تا قسمت خيلي بسيار زيادي بار مشکلات معقول را به دوش گرفته است. در چنين شرايطي سردبيري بسياري سهل است و تنها يک مشکل وجود دارد و آن هم زماني مرتفع مي شود که شبانه روز کمي بيش از 24 ساعت داشته باشد، يعني تقريبا دو برابر؛ دعا بفرماييد.
با درود و ارادت
سردبير