تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۲ ساعت ۰۸:۱۵
۰
کد مطلب : ۸۵۳۰

گيرنده: مدّاح اهل بيت ...

شماره چهارم ماهنامه خیمه - ربیع الثانی1424 - خرداد و تیر 1382

جناب آقاى.... م

مدّاح اهل بيت

من يكى از دوستان شمايم توى مجلس سوگوارى باشما آشنا شدم جوان بوديد و خوش برخورد، زودى شيفته رفتار شما شدم. هم خوب مى خوانديد هم جاذبه هاى رفتارى داشتيد كم كم از مستمعان پروپا قرص شما شدم تا جايى كه هميشه سراغ مجلس دهه گى شما را از خودتان يا ديگران مى گرفتم وبه مجلس تان مى آمدم بعد از مدتى مثل هياتى هاى ديگر همه ى فكر وذكرم شده بود اين كه به مجلس مدّاحى بيايم و روبه روى شما بنشينم وشما هم لطف مى كرديد و امثال مرا تحويل مى گرفتيد.

تماس هاى تلفنى و سلام واحوال پرسى هاى گرم شما به من اين احساس را داد كه مى توانم دوست شما باشم واين كه از سر دوستى هم به شما از ته دل طيب الله بگويم وهم گاهى ازروى رفاقت بعضى نكته هاى مجلس شمارا بگويم به هر حال خودم را هيأتى مى دانستم ودوست شما. حفظ اعتبار شما برايم خيلى مهم بود.

كم كم احساس كردم بين رفتار وگفتار شما فاصله افتاده اونجورى كه ابراز مى كنيد عمل نمى كنيد مثل گذشته نمى خوانديد اگر قبلا شعرها را از حفظ مى خوانديد حالا ديگر از رو مى خوانديد بى تأمل و غلط و غلوط همراه با روضه هاى تكرارى. ديدم وقتى مى خواهم در اين باره با شما صحبت كنم ديگر انگيزه اى هم نشان نمى دهيد احساس كردم نوعى فرار از واقعيت در شما پيدا شده...كم كم پاى من از جلسه هاى شما بريده شد.

نمى خواهم شما را محاكمه كنم شايد كه اين حرفها را براى شما مى نويسم از نظر شما نوعى خودبينى و پرتوقعى باشد امّا من در رفتار بزرگان ديده ام كه اگر مستمع شان يك روز پاى مجلس شان نبود سراغش را مى گرفتند حتّى در زندگانى پيامبر(ص) خوانده ام اگر يكى از ياران ايشان سر نماز جماعت غائب بود تعجب مى كرد وحال اورا پرس و جو مى كرد. نمى خواهم مقايسه كنم امّا احساس مى كنم توقع من بيجا نيست از خودم مى پرسم آقاى.... كه هر وقت تو را مى ديد ومى گفت امشب فلان جا هستم فردا فلان جا... آيا تا به حال از خود نپرسيده كه آن مستمع پرو پا قرص كجاست وچرا ديگر در جلسات من شركت نمى كند؟!

شايد كار شما آنقدر بالا گرفته كه خود را ديگر متعلق به شخص خاصى نمى دانيد (شايد حق باشما باشد) امّا اين حرف كه ته دلم مانده بگذاريد بگويم آيا همه افرادى كه مشهور مى شوند فراموش كار هم مى شوند؟!آيا شهرت همه ى آنچه را كه مداح مى خواهد تأمين مى كند وبايد مستمع قديمى خودش غافل باشد؟ آيا مستمع هيچ نقشى در رشد مدّاح ندارد؟

فرض من اين است كه شما با هيچيك از حرف هاى من موافق نيستيد به همين خاطر تصميم به نوشتن نامه گرفتم تا اعتراض خود را نسبت به شما اين گونه اعلام كنم ترس آن دارم كه شهرت خداى نكرده غرور كاذبى در شما ايجاد كرده باشد ونگذارد كه حتّى به سوالات من فكر كنيد وبى خيالى طى كنيد امّا انتظار دارم اين نامه را بخوانيد وبپذيريد مستمع در مجلس شما جايگاه خاصى دارد و نبايد نسبت به نيامدن او در مجلس بى تفاوت باشيد. اميدوارم چاره اى بينديشيد.

بعيد مى دانم شماره تلفنم را فراموش كرده باشيد امّا مطمئنم مى توانيد شماره من را بدست آوريد دوستانى هستند كه شما را كمك مى كنند.منتظر تماس شما هستم.

يك هيئتى متوقع





نيش دارو

* بعضى ها كه در هنگام مدّاحى شان براى اهل بيت نمى گريند بايد به حال خودشان بگريند.

* بعضى ها را مى شناسيم كه اكوى مجلس را براى خودشان سفارشى تنظيم مى كنند شايد براى آن كه صدايشان جذاب تر شود و احتمالاً براى اين كه بعضى ضعف هايشان را بپوشانند... پيشنهاد مى كنيم براى گريه كردن خود هم تدبيرى بينديشند.

* بعضى ها را مى شناسيم كه در هنگام مدّاحى يك عده را از حال مى برند واز خيلى ها حال مى گيرند.

* بعضى ها را مى شناسيم كه آنقدر دست و دلبازند كه به دلايلى(!)براحتى از خير مجلس مداحى كه دعوت مى شوند، مى گذرند.

* بعضى ها را مى شناسيم كه در مدّاحى، تلاش شان باد هواست. اگر گفتيد شبيه چى هستند؟!

* بعضى ها را مى شناسيم كه در مدّاحى، اهل بيت را با بچه محل هاى قديم شان يا احتمالاً با باجناق و عمه و پسر خاله شان اشتباه مى گيرند، به اين تعبيرات دقت كنيد تا حرف ما را باور كنيد:

J امام زمان چه بخواى چه نخواى مى آرمت تو مجلس!

J آى قربون اسم خوشگلت برم!

J نگار من ابرو كمون - دل مى بره از همه مون

J دل اومد، دلبر اومد...

و اين نمونه كه در نوع خودش بيش از حد بى نظير است:

J دلاويزى دل انگيزى قيامت قامتى دارى

بدين نازك تنى(!) بايد ز گل ها هم بپرهيزى!
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما