«مصباح» دعا در «زجاجه» خیمه
شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه خیمه - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385
از تابش خورشید درخشان ولایت، راهی یافتهایم به سوی نور و در کورهراههای ظلمانی زندگی، نشانی منزلگاه خوشبختی و سعادت را جستوجو میکنیم.
در میان هزاران هزار و میلیونها میلیون نفوس خلایق، به اسباب و علّتهایی که جز رحمت و لطف نمیدانیم، ما را خداوند برای پیروی از علل خلقت و آفرینش دستچین کرده است.
خداوند ما را از عنایت و فقط عنایت، خود، بیقرار عظمت برگزیدگان و خاصّانش ساخته و سپس به این بیقراری پاداشهای بیحساب میبخشد.
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
این من بودم که بیقرارت کردم
«حق و حقیقت» را یافتهایم و در پیاش روان شدهایم و امید بستهایم تا بدین پیروی و تبعیّت سعادت یابیم.
هدف اساسی و اصلی و اولیّهی این پویش و کوشش، همان ارتباط با خداوند و تأمین سعادت است؛ و چون برای تأمین این هدف، راهی بهتر از توسّل نمیشناسیم، در خیمهی «توسّل» پناه گرفتهایم و زیر پرچم «تولّی» گرد آمدهایم و شمشیر «تبرّی» برداشتهایم.
غایت و مقصود این مجالس نورانی و آسمانی که پارههایی از بهشت خداوند در خاک غربتآلود زمین هستند، همانا توسّل و ابراز ارادت به ساحت مقدّس پیشوایانی است که خود، نخستین دعوتکنندگان به توحیدند. هدف، «نجات» است که فرمود: «اِنّ الحسین مصباح الهُدی و سفینه النّجاه» و «سفینه الحسین أسرع» و «باب الحسین أوسع»؛ حسین علیهالسلام چراغ هدایت و کشتی نجات است و کشتی حسین سریعتر است و در رحمت حسین گشودهتر.
آن بزرگواران، خود، مقصد نهایی نیستند1 و ابراز ارادت و شوق و محبّت به آنان، هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای تأمین نجات و سعادت ما که قرار است روزی در پیشگاه محاسبهی الهی پاسخگو باشیم.
این است که خداوند را خطاب میکنیم و میگوییم:
«اللّهم انّی لو وجدتُ شفعاء اقرب الیک من محمّد و اهل بیته لجعلتهم شفعائی ....؛ خداوندا! اگر شفاعتکنندگانی نزدیکتر از محمّد و اهلبیت او به تو مییافتم، آنها را شفیع قرار میدادم (اما میدانم کسی نزدیکتر از این بزرگواران به تو نیست)».
پس روی اصلی ما به خداست که سرّالاسرار معرفتها، همانا «توحید» است و نتیجهی مستقیم و طبیعی توحید، «عبودیّت و عبادت»، و اینجاست که نقش بیبدیل «دعا» نمایان میشود.
ما را آموختهاند که2: «الدّعاء مُخّ العباده ...؛ دعا، مغز عبادت است» و «افضل العباده الدّعاء ...؛ برترین عبادات، دعاست» (هر دو سخن نورانی از رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآله).
برای «دعا» امّا شرایط استجابت و دقائق و ظرائف فراوان هست و در این میان، مجالس ذکر و یاد اهلبیت و خیمههای توسّل و سوگواری سیّدالشهداء بیش از هر موقعیّت و مقام دیگری، شرایط و امکان استجابت دعا را فراهم میکند.
چرا که:
الف) شرکت در این مجالس اگر با معرفت و اخلاص باشد، گناهان را پاک میکند و مهمترین عامل احتجاب را برطرف میسازد و کسی که با حضور در خیمهی توسّل، از سیاهی گناه پاک شده، میتواند دست سپید دعا را به آسمان بردارد.
ب) دعا بعد از رقّت قلب و گریستن مستجاب میشود.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «إغتنموا الدّعاء عند الرِّقَّه فاِنّها رحمه؛ دعا کردن در هنگام رقّت قلب را غنیمت بشمارید که رقّت قلب، رحمت خداست».
و امام جعفر صادق علیهالسلام فرمود: «إذا رَقَّ أحدکم فلیَدعُ فإنّ القلبَ لایرقُّ حتّی یخلُص؛ هر زمان که یکی از شما به رقّت قلب دست یافت، دعا کند، چرا که قلب تا پاک نشود، رقّت نمییابد».
و در کدام موقعیّت و شرایطی دلها به مانند دلهای حسینی هیأتها، نرم و نازک میشوند و جانها چون جانهای سوگوار اهلبیت به پرواز درمیآیند؟ کجا رزق و روزی رقّت قلب، این اندازه فراوان است؟
ج) به ما آموختهاند که برای استجابت دعایمان، پیش از بیان حاجت و پس از آن، «صلوات» بر زبان جاری کنیم، زیرا میدانیم که «صلوات»، خود، دعاست و برترین و بالاترین دعا در نزد خداوند و تنها دعایی است که هرکس بکند، حتّی کافر و مشرک و منافق، پذیرفته میشود. لذا گفتهاند دعای خود را بین دو صلوات قرار دهید تا مطمئن باشید خداوند خواستهی اوّل و آخرتان را یقیناً و بدون شک پذیرفته و خدا البته کریمتر و بزرگوارتر از آن است که دو دعا را از کسی بپذیرد و دعای میانی را رها کند.
امام ششم علیهالسلام فرمود: «من کانت له حاجهٌ الی الله فلیبدأ بالصّلوه علی محمّدٍ و آله ثمّ یسأل حاجته ثمّ یختم بالصّلوه علی محمّد و آل محمّدٍ فانّ الله أکرم من أن یقبل الطّرفین و یدع الوسط إذ کانتِ الصَّلاه علی محمّدٍ و آل محمّدٍ لا تحجبُ عنه ...» و راستی در چه مجلس و محفل و در چه موقعیّت و شرایطی، چنان که در مجالس عزاداری و شادمانی یاد اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله هست، دهانها به ذکر صلوات متبرک میشود و کجا این دعا بیشتر از هیأتها تکرار میگردد؟
د) یکی از عوامل پذیرفته شدن دعا، قرائت قرآن است. امام حسن علیهالسلام فرمودند: «مَن قرأ القرآن کانت له دعوهٌ مجابهٌ امّا معجَّلهٌ و اِمّا مؤجَّلَه؛ هر که قرآن بخواند، دعایی مستجاب دارد که دیر یا زود برآورده میشود». و میدانیم که معمولاً بسیاری از مجالس و هیأتهای مذهبی با قرائت قرآن آغاز میشود یا پایان مییابد و اگر چنین نباشد، کاش بدین امر اهتمامی جدّی مبذول شود.3
هـ) مهمترین ویژگی مجالس اهلبیت علیهمالسلام و هیأتها، گرد هم آمدن شیفتگان و دلسوختگان در کنار یکدیگر است، و این اجتماع و تجمّع، خود، یکی از شرایط استجابت دعاست.
از امام ششم علیهالسلام نقل شده است که:
«ما اجتمع أربعه رهطٍ قطُّ علی أمرٍ واحدٍ فدعوا (الله) اِلاّ تفرّقوا عن إجابه؛ نمیشود که چهار نفر گرد هم آیند و از خدا چیزی بخواهند، مگر آن که با برآورده شدن خواستهشان، یکدیگر را ترک میکنند».
و این همان رمزی است که در پایان حدیث شریف کساء به آن اشاره شده است.
عنایت و هدیهی ویژهی خداوند به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام این بود که هرگاه چند نفر از شیعیان و دوستداران او گرد هم آیند و داستان آن عبای یمنی را باز خوانند، رحمت و عنایت و استجابت خداوند بر آنان نازل میشود و این بود که آن حضرت در هنگام شهادت یک بار ندای «فزت و ربّ الکعبه» سر میدهد، امّا وقتی این مژده را از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شنید، دو بار به ذات اقدس پروردگار قسم خورد و فرمود: «رستگار شدم و شیعیانم رستگار شدند».
گویا از حکیم بزرگ ابوعلی سینا نقل شده که رمز الهی «اجتماع در دعا» را چنین تمثیل کرده است: اگر در خانهای اتاقهای متعدد باشد و در هر کدام چراغی روشن کنیم، با خاموش شدن هر چراغ، تمام اتاق تاریک خواهد بود، اما اگر دیوارهای میان اتاقها را برداریم، حتّی اگر چراغی خاموش شود، نور چراغهای دیگر، روشنی فضا را تأمین خواهد کرد.
و) یکی از رمزهای استجابت دعا که بر آن بسیار تأکید شده است، دعای پنهانی و شخصی برای برادران و دوستان مؤمن است.
به ما آموختهاند که: «أسرع الدّعاء نجحاً للإجابه دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب ... کلّما یدعو یقول له ملکان و لک مثلاه؛ سریعترین دعایی که مستجاب میشود، دعای پنهانی برای برادر و دوست دینی است و هرچه برای دیگری بخواهد، دو فرشته به او میگویند: دو برابرش به خودت داده خواهد شد».
و روشن است که در هیأتها و محافل یاد اهلبیت علیهمالسلام فضا و موقعیّتی فراهم میشود که حتی گاهی بیش از جماعت مساجد، رابطهای عاطفی میان دوستان فراهم میسازد و به طور طبیعی افراد برای یکدیگر دعا میکنند و به یاد مشکلات یکدیگر هستند. (این نتیجه شاید از مهمترین عوامل توجّه پیشوایان دینی به برگزاری چنین مجالسی باشد که عامل ارتباط و تعامل شیعیان است و کارکردهایی دارد که بعضاً در نمازهای جماعت تأمین نمیشود)
از سوی دیگر چون هیأتها و محافل یاد اهلبیت معمولاً به صورت مستمر برگزار میشود و جدا از ماههای محرّم و صفر در طول سال تداوم دارد، میتواند دو بهرهی افزوده نیز داشته باشد.
اولاً اصل فضیلت و جایگاه دعاست، چه احتیاج و نیازی به بیان حاجت و دعا باشد یا نه ...
امام صادق علیهالسلام فرمود: «أدعُ ولا تَقُل اِنّ الأمرَ قد فُرِغَ منه، اِنَّ عنداللهِ منزلهٌ لا تُنال الاّ بمسألهٍ؛ دعا کن و مگو کار انجام شده، چرا که منزلتی در نزد خدا هست که جز با دعا کردن و خواستن به دست نمیآید».
و سنت حسنهی دعا در پایان مجالس اهلبیت علیهمالسلام، راهی برای رسیدن به این منزلت است.
ثانیاً پیشقدم شدن در دعاست. برگزاری این مجالس و دعا کردن رایج و متداول، باعث میشود مؤمنان بدون آن که ضرورت ظاهری یا احتیاج خاصّی برایشان پیش آمده باشد، دست به دعا بردارند.
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام فرمود: «اِدفعوا أمواج البلاء بالدّعاء ما المُبتلَی الّذی إستدرَّ به البلاء بأحوجَ اِلی الدُّعاء من المعافی الَّذی لایأمنُ البلاء؛ امواج دعا را با دعا برگردانید، بلادیدهای که جانش به لب رسیده، نیازش به دعا بیشتر از کسی نیست که گرچه امروز در عافیت است، اما هر لحظه ممکن است در معرض بلا قرار گیرد».
و امام صادق علیهالسلام فرمود: «مَن تخوَّف بلاءً یصیبُه فتقدَّم فیه بالدُّعاء لمیُره اللهُ ذلک البلاء ابدا؛ کسی که از رسیدن بلایی میترسد و پیش از مبتلا شدن (در زمان عافیت) دست به دعا برمیدارد، خداوند او را مبتلا نخواهد کرد».
و نیز در احادیث قدسی نقل شده است که خداوند به حضرت داود فرمود: «مرا در خوشیها یاد کن تا در ناخوشیها به یادت باشم».
و همچنین از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که: «تعرَّف الی الله فی الرّخاء یعرفک فی الشّده؛ در آسایش و راحتی با خدا آشنا شو (و با دعا خود را به خدا بشناسان) تا در ناخوشیها و سختیها (که دعا میکنی) خدا تو را بشناسد (و ببیند فقط در گرفتاریها دعا نمیکنی)».
پس از همهی اینها ، نباید از یاد برد که بخش قابل توجّهی از تفصیل و تبیین معارف والای قرآنی و الهی، در ضمن ادعیهی ارجمند و والای شیعی درج شده است. اگر دعای انشای پیامبر یا اهلبیت علیهمالسلام باشد، مانند دعای کمیل یا عرفه، چون نامهای عرشی است که باید از هر کلمهاش به اندازهی ظرفیت و لیاقت، بهرههایی عرشی گرفت و اگر حتّی چون دعای ندبه مستقیماً توسط آن بزرگواران انشا نشده باشد، عقلاً و منطقاً یقین داریم که بزرگوارانی چون مرحوم سیّد بن طاووس رضوانالله علیه مورد امداد و عنایت روحالقدس بودهاند و چکیدهی معارف و الهاماتی را که از تعلیم الهی فرا گرفتهاند، به عنوان تحفهای آسمانی برای ما ارمغان آوردهاند.
باید در مجالس ما، روضه و توسّل، مقدّمهای باشد برای تبیین و تشریح این معارف که در حال و هوای معنوی و روحانی قرائت دعا، چه در خلوت و چه در جمع، قطره قطره چون دوایی سحرآمیز دردهای روحی را شفا میدهد و جان را تعالی میبخشد.
دعا در حقیقت تضمین مطمئن و اعتمادبخشی برای سلامت و صحّت مسیر هیأت و روضه است در روزگاری که خطرها و انحرافها فراوان است و باید از هر کرانه، تیر دعایی روان کرد تا شاید یکی کارگر شود و اسباب نجات را فراهم سازد. مبادا که بعد از همهی گریهها و توسّلها ناگهان بفهمیم که به خاطر جهالتی سیاه، مصداق «... الذین ضلّ سعیهم فی الحیوه الدّنیا و هم یحسبون أنّهم یُحسنون صنعاً ...» هستیم.
خیمهی ما، میدان جنگ است برای سربازانی که قرار است همیشه برای سربازی و جانبازی آماده باشند و باور دارند که «کلّ یوم عاشورا ....» و این است که به ما گفتهاند:
«الدّعاء سلاح الأنبیاء و الدعاء تُرس المؤمن؛ دعا اسلحهی پیامبران و سپر مؤمن است».
اینگونه است که دعا، روح و مغز و جان خیمه و هیأت میشود. اگر خیمه، زجاجه و چراغ باشد، دعا، مصباح آن خواهد بود: «المصباح فی زجاجه والزجاجه کأنّها کوکب درّی ...».
در آشفتگیهای روزگارمان که هر طرف میرویم، جز وحشتمان افزوده نمیشود، ناگهان از دور چراغی روشن یافتهایم و بدان سو شتابان آمدهایم. گرداگرد این چراغ، نور از درخشش شعلهای هماره روشن میگیریم که منبع روشنی از آسمان دارد ...
خدای را سپاس که «دعا»، مصباح این زجاجه است.4
پینوشت:
1. در این مقام، سخن بسیار است و یکی از گلوگاههای انحرافات عقیدتی خواصّ و بهانهجویی معاندین به شمار. گاهی به حق سخن از «لا فرق بینک و بینهما الاّ انّهم عبادک» گفته میشود و گاهی به ناحق پای افراطهای جاهلانه و خطرناکی به میان میآید که سر به کفر و شرک میزند. نباید در چنین خطرگاههایی، فراموش کرد آنچه را در متن عقاید خالص و ناب شیعه به عنوان اسرار یاد میشود و تقیّه را گاهی واجب میکند.
ظرفیّتها مختلف است و «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان ...» و سخن تند و بیمآور و خشمگینانهی امام ششم علیهالسلام که «لعنهم الله ... والله ما هؤلاء شیعه جعفر ... کلّما سترت ستراً هتکوه ...»؛ پیداست که سخن امام با کسانی است که خود مدّعی پیروی از ایشان و محبّت و ارادت و ولایتند اما حضرت، به تندی از آنان بیزاری میجوید.
2. اکثر روایات از کتاب ارزشمند میزانالحکمه، آیتالله محمدی ریشهری نقل شده است.
3. این درد بزرگ را همهی دینپژوهان و آگاهان دارند و بر آن دریغ و افسوس میخورند که توجّه ظاهری ما پیروان اهلبیت به کتاب خداوند چنان که باید فراوان نیست. آنچه از بعضی بزرگان نقل شده که ما و اهل سنّت دست به دست هم دادیم و هر کدام بخشی از اسلام را نابود کردیم، آنان اهلبیت و ما قرآن را ... بیش از آن که مزاح و مسامحهی ادبی باشد، حقیقت تلخ پیش روی ماست و گرچه به برکت انقلاب اسلامی و امام راحل و شهیدان سرافرازمان و خصوصاً در سالهای اخیر با اهتمام و توجه مقام معظّم رهبری، قدمهایی در این راه برداشته شده، هنوز با مطلوب فاصله بسیار است و سزاوارترین کسان برای تأمین هدف، ماییم که میدانیم سرورمان شب عاشورا را مهلت خواست تا بیشتر قرآن بخواند و ...
4. سخن پیرامون مفهوم دعا، حقیقت استجابت، ظرایف و دقائق این ارتباط اسرارآمیز معنوی که کاملترین و جامعترین شکل آن در مکتب سرافراز تشیّع دیده میشود، فراوان است و سخن دربارهی ضرورتها و آداب قرائت دعا در مجالس حسینی نیز فراوان. میدانیم و باور داریم که این رمز بزرگ الهی، کلید بسیاری از حقایق و معارف است که از طریق دیگر نمیتوان دریافت، و دریغ که گاهی دیگران از دور بیشتر قدر و قیمت آن را میدانند. فراموش نمیکنم وقتی که رئیس یک دانشکدهی الهیّات مسیحی که کشیش دانشمند و برجستهای بود با شیفتگی و شوق از یک دعای صحیفهی مبارکهی سجّادیه سخن میگفت، چنان که کشفی بزرگ کرده باشد. وقتی پرسیدم و دانستم هنوز به این کتاب مبارک دسترسی ندارد، صحیفه سجادیه را برایش هدیه بردم و او با خوشحالی گفت: از این پس در دعاهای روزانهام در محراب از صحیفه نیز خواهم خواند و با شاگردان خود نیز از آن سخن خواهم گفت. دوست دیگری نیز از یک کشیش مسیحی نقل میکرد که در ایّام ماه مبارک رمضان، بخشی از دعای شریف افتتاح را از بلندگوی مسجد محل شنیده بود و با اشتیاق و شیفتگی در پی آن میگشت. دریغ و افسوس که گاهی میوههای شیرین اشک و شوق را در دست چشم دیگران از درخت پرثمر دعا برچیند و ما که فرزندان این خانه و این باغ هستیم از چشیدن طعم گوارای آن کم بهره بمانیم و امید که متصدّیان و دست اندرکاران مجالس و محافل آسمانی یاد اهلبیت علیهمالسلام (هیأتها)، اهتمام بیشتری به این موضوع داشته باشند.
چگونگی این اهتمام و راهکارهای مناسب و دقائق و ظرایف این موضوع و البته اعتدال و دوری از افراط و تفریط در اجرای آن، همچون مباحث معرفتی و مفهومی ابتدایی، از حوصلهی این نوشته خارج بوده و کوشیدهام تنها به اختصار در اینجا از اصل این ضرورت و توجّه، سخنی به میان آید.