تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۵۲
۰
کد مطلب : ۸۵۸۱

حسینیه های معرفت (1)

مرتضی وافی
شماره 29-30 ماهنامه خیمه – محرم 1428- بهمن 1385


«در هر عاشورایی دو شهید موجود است و بر هر شهیدی نوحه‌ای واجب. به جز این که امام حسین علیه‌السلام در عاشورا شهید شده است. عاشورا نیز در تاریخ شهید شده و پیام اصلی ـ عدالت ـ فراموش گشته است.»(1)

اگر تاریخ را ورق بزنیم و سرنوشت عاشورا را در تاریخ مطالعه کنیم، خواهیم دید که شیعه از عاشورا چنان که باید، استفاده نکرده و به جای الگو قرار دادن، آن را بیشتر دستمایه‌ی عزاداری ساخته است.

سرّ آن شاید تعلق خاطری است که پاره‌ای از نویسندگان داستان عاشورا، گویندگان و مورخان و مبلغان به جنبه‌ی ‌اسطوره‌ای آن حادثه و تحریک عواطف داشته‌اند.

این گروه در طول قرن ها که از آن حادثه فجیع عصر عاشورای سال 61ه ق گذشته است تمام هم خود را به تحریک عواطف مومنان قرار داده بودند.و برای این منظور ، اسطوره های غیر عادی و پر رمز و راز را بیشتر می‌طلبیده‌اند ، و هر چه این اسطوره ها افزون تر ، موثر و نافذ تر!

این منطق در نقل حادثه عاشورا حکم می‌کرد که بر پاره هایی از این حادثه انگشت تاکید نهاده شود و در نقل پاره ی دیگر تخفیف و تقلیل .

به هر حال هر جنایت هولناکی که رخ می‌دهد دست کم دو جنبه دارد یکی جانب ستمگرو اعمال ضد انسانی اش و دیگر جانب ستم کش و و جه انسانی .

لازمه منطقی متاثر کردن دیگران در نقل حادثه ، تاکید بر جنبه های خونریزانه و خشونت آمیز آن حادثه است .لذا در واگویی حادثه عاشورا و نقل آن در عرصه دینداری عامیانه ، یزیدیان معمولا از حسین و اصحاب او سهم بزرگتری می‌یافتند.نوع عملکرد و ، فجایعی که آفریده بودند، شدت قساوتی که در برخورد با طرف مقابل، ازخود نشان داده بودند همیشه به رخ کشیده می‌شدو مستمعان دعوت می‌شدند تا به خاطر آنها بگریند و بدانند که چه نمایش هولناکی از حرکات ضد انسانی در صحرای کربلا پدید آمده است.

محدث نوری در سر آغاز کتاب لولو مرجان خود می‌نویسد:

« ...مولوی سید مرتضی جونپوری هندی مکرر به حقیر شکایت از ذاکرین و روضه خوانان آن صوب کرده که در گفتن دروغ حریص و بی باک هستند و اصرار تام در نشر اکاذیب و مجعولات دارند ، بلکه نزدیک آن رسید که آنرا جایز دانند و مباح شمرند و چون سبب گریانیدن مومنین است ، از دایره عصیان و قبح او را بیرون دانند ... چه اگر اهل علم مسامحه نمی‌کردند و مراقب تمیز صحیح و سقیم و کذب گفتار این طایفه می‌شدند و از گفتن اکاذیب نهی می‌کردند کار خرابی به اینجا نمی‌رسیدو به این حد بی باک و متجری نمی‌شدند و به این قسم اکاذیب واضحه معلومه نشر نمی‌کردند و مذهب حقه امامیه و اهلش به این درجه مورد سخریه و استهزا نمی‌شدند ..»

به این ترتیب این روایت اسطوره‌ای بیش از آنکه بر عظمت و غایت و عقلانیت حرکت کسی چون امام حسین و آنچه که به چهره انسانی حرکت فرزند پیامبر مربوط می‌شد تاکید کند ، بر شدت قساوت ظالمان تاکید می‌کرد .و این یکی از همان عناصر مفقوده در بازخوانی عاشوراست.

تنها با تاکید توامان و به یک نسبت بر دو وجه حماسی و تراژدیک عاشورا ، است که می‌توان به نگرشی معرفت اندیشانه از واقعه عاشورا رسید.

اخد اصول و مبانی از حرکت امام حسین و استخراج جهت گیری های کلی از این متن از اولین نتایج این نوع نگرش می‌باشد.سپس باید کوشید که این متن و اصول را در افق تاریخی خودمان وارد کرده تا معنای واقعی و جدی بدهد ، در غیر این صورت به یک تشریفات بی معنی و سطحی تبدیل می‌شود.

«...یک عاشورا اگر آنطور که می‌باید و ائمه طاهرین نظر داشته‌اند برگزار گردد بس است تا سرنوشت ملتهایی را عوض کند...»(2)



پی نوشت:

1- محمد رضا حکیمی، جامعه سازی قرآنی، ص 88.

2- محمد رضا حکیمی، سرود جهش‌ها، ص 72.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما