تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۲ ساعت ۱۵:۰۰
۰
کد مطلب : ۸۵۸۷

زینب، خیمه آرای حقیقت

شماره پنجم ماهنامه خیمه - جمادی الاول و الثانی1424 - مرداد 1382

در اندیشه بودم که چگونه از «زینب» برای «خیمه‌نشینان» و « خیمه‌خوانان» بنویسم؛ برای آنان که عمری است واژه حسین را با زینب تفسیر می کنند و بی یاد زینب، نامی از حسین نمی برند. در این که زینب کیست و در کدامین دامان بالیده شد، سر بر سینه کدامین پاکبانوی هستی نهاد و در بارش واژه های کدامین « امیر کلام» رویید، در نگاه کدامین کریم آفرینش، نیلوفرانه قد کشید، دستهای بلندش را به یاری کدام گوینده« هل من ناصر» فرستاد، سخنی نیست. هر کسی که پیشانی برمهر می ساید و محرم و صفر، مشکین پوش به سوی خانه های بیرق‌آذین و خیمه‌پوش می رود و پهنه صورتش با اشک عاشقانه عارفانه آشناست، می داند که زینب میوه ی شجره ی طوبای محمد(ص) است و درخت خورشید و خواهر ماه، می داند که تبار تابناک رینب، روشنتر از آن است که به چراغ کلام و پیام محتاج باشد.

... و اما زینب را، دختر شجاعت و عدالت را چگونه شناخته ایم و می شناسیم گذشته از تبار تابنده و درخشان و نام و نشانی که درکوچه‌باغهای سیادت می یابیم از زینب چه می دانیم؟

باور من این است که قصه زینب، تنها و تنها با واژه «ام المصائب» روایت کردنینیست. اسارت، داغ، درد و زخم روزگار، بخشی از هزاران جلوه جاودان زندگی زینب است یعنی نیمه میانی آن است. ابتدا و انتهای زندگی زینب را ما، در کدامین قسمت باورهایمان جا گذاشتی که تنها به نیمه آن بسنده می کنیم؟

انسان موجودی پیچیده است اما تعریف شدنی و «زینب» بانویی آسمانی و بزرگ است، اما دست یافتنی. اسطوره نیست، الهه آب و عشق و سرنوشت نیست، اما به اطمینان می گویم که پس از مقام عصمت، که خاص انبیا و ائمه معصومین(ع) است، خداوند حکیم، سرشت زینب را با عفت و شهامت و شجاعت آمیخت، تا الگویی برای بشریت داشته باشد.

شاید «زینب» را بتوان در چهار بخش بزرگ زندگی اش تعریف کرد: توحید، ولایت، حماسه و اخلاق.

الف) زینبی که موحد زیست و موحدانه به هستی نگریست

این زیباترین جلوه ی زندگی یک انسان است که جایگاه خویش را در هستی بیابد و ارتباط با « هستی آفرین» را که حلقه مفقوده دنیای امروز است در یابد. درک این « ربط الی الله» پیش‌نیاز و بهتر بگویم ضروری ترین مقدمه برای رسیدن به قله های کمال است. او خدا محور است و حق مدار و این حقیقت هایی بود که در دامان سبز فاطمه(س) و دستان مرد عشق و عدالت، علی(ع) آموخت. پژواک این تربیت ولایی را می توان در جریان گفتگوی حضرت با تیره بخت‌ترین درباری تاریخ خود، ابن زیاد، نظاره کرد آنجا که می گوید:

« خدا را سپاس که ما را به سبب پیامبرش محمد(ص) گرامی داشت و ما را از پلیدی ها تطهیر کرد» و خدامحوری خویش را در جمله ای دیگر چنین نمایان می سازد:

« خدا، تنها فاسق را رسوا و بی شرم را تکذیب می کند و آن ما نیستیم و خدای را سپاس» و آنگاه که ابن زیاد به طعنه می گوید: « معامله خدا را با برادر و اهلبیت خود چگونه دیدی؟» زینب(س) موحدتر از هر زمان می فرماید:« جز زیبایی چیزی ندیدم! اینان گروهی بودند که خدا کشته شدن را برایشان مقدر کرده بود، پس به سوی آرامگاه خود پیشی جستند».

و آنگاه، از سنت الهی و آن وجود « اجل» برای هر فرد و شیء سخن می گوید، به مسأله معاد و بازگشت بشر به پیش خدای خویش اشاره کرده و با چلچراغ کلام خود نه تنها کوفه که تاریخ بشریت را روشن می سازد و می گوید:

« به زودی خدا تو را و آنان(شهیدان کربلا) را گرد خواهد آورد و آنگاه با هم محاجه خواهید کرد. آنگاه خواهی دید که چه کسی در پیشگاه الهی زبانی گویا به حق خواهد داشت و چه کسی گنگ و زبان‌بند خواهد بود. مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!»

به جز « زینب» کدامین زبان و اندیشه ای توانائی گفتن چنین سخنان حکمت آمیز و روشنگر را، پس از مشاهده آن همه دشواری دارد؟

ب) زینبی که تنها در مدار جاذبه ولایت می چرخید

زینب(س) از گاه تولد با گلواژه« ولایت» آشنا شد و هماره در محضر ولی خدا بود. با پیامبر که حبیب خدا و خاتم نبوت بود، زیست و اگرچه کودکی بیش نبود، اما حیات معنوی او با دم مسیحایی رسول خوبی ها و نفس قدسی او آغاز شد و سپس فاطمه(س) و علی(ع) و آنگاه نیز که به مرحله کامل بلوغ عقلی و جسمی رسید، خویشتن را زیرسایه ولایت می دید.

ولایت‌مداری حضرت زینب را نه تنها در جریان خواستگاری او و شرط ضمن عقد برای همراهی با حسین و حمایت از کودکان معصوم برادر و تقدیم دو جگرگوشه اش به راه خدا و حسین(ع) و دفاع از حریم اهل بیت و آل الله، که در سخنان سر تا پا شور و حماسه و عرفان او می یابیم. براستی آیا حجتی و رهنمونی سخنان یک انسان می تواند ما را به زوایای پهان و پیدای شخصیت او ببرد؟ هرگز! در واپسین لحظات دیدار، زینب با برادر چنین می گوید:

« برادرم! تو خویش را برای مرگ مهیا ساخته ای. این آمادگی تو قلب مرا مجروح ساخت و طاقتم را طاق نمود».(1)

در زیارتنامه آن حضرت می خوانیم:

« درود بر تو ای همتای معصو! سلام بر تو ای آزمون شده در بردباری بر سختی ها همچون حسین(ع) مظلوم!... سلام بر کسی که قلبش برای حسین برهنه و افکنده بر خاک لرزید و با صدای بلند و غمناک فرمود: پدرم فدای کسی که جانش را در راه خدا داد. پدرم فدای کسی که تشنه بود، تا از دنیا رفت. پدرم فدای کسی که از محاسن او قطره قطره خون می ریخت...»


ج) زینب؛ قهرمان در تمامی نبردهای درونی و بیرونی زندگی

براستی آیا جز « زینب» کسی می توانست دربرابر دشمن خویش بایستد و علاوه بر اطلاع رسانی به جامعه که گرد او جمع شده اند با شجاعت تمام و قهرمانی بی نظیر دشمن را با نامی که از آن بیزار است بخواند؟ زینب در مجلس کوفه، ابن زیاد را با کنیه « ابن مرجانه» می خواند تا خبائث ذاتی و وراثتی او را به همگان یادآور شود که غیر حسین و زینب، کسی آن زنازاده ی بی ریشه را با چنان کنیه ای می خواند، هرگز از خشم و غضب او به دور نمی ماند، اما چه کند ابن زیاد، که زینب، زینب است و قهرمان، درست چونان علی(ع).

زینب در مجلس یزید نیز آن مرد ملعون را با کنیه تحقیرآمیز « ابن الطلقا» می خواند تا با این دو واژه به ظاهر کوتاه، حقیقت بزرگی را آشکار کند و آن، ذلت خاندان ابوسفیان و بی اختیاری آنان درپذیرش دین مبین اسلام بود. در جایی دیگر این قهرمان میدان جنگ و اسارت چنین می گوید:

« ای یزید! اکنون که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را چونان اسیران به این سو و آن سو می بری، گمان برده ای که ما نزد خدا خوار شده ایم و تو نزد او ارجمند؟!... چنین نیست. توسن سرکشی را آرامتر بران و بدان که شادی تو دیری نمی پاید.»

و نیز در خطبه خود می گوید از پسر کسی که زاده کسانی است که گوشتشان از خون ناپاکان روییده شده، نمی توان انتظار عاطفه داشت.

سخنان حضرت زینب، که حکایت از شجاعت و قهرمانی او می کند، بسیار است، آنچه بیان شد تنها نمونه ای است. تنها کسی می تواند بزرگی را درمیان قوم خود تحقیر کند و سخنانی به زبان راند که او را خوش نیاید و پریشانش کند(2) که قهرمان باشد و شجاعت، ملکه او شده باشد. حضرت زینب(س) در کاخ یزید و در برابر دیدگان آنان که اکنون به جای لات و هبل، یزیدپرست شده اند، می گوید:

« من تو را بسیار بی ارزش می دانم و حتی ملامت تو را خطا می دانم، اما چه کنم که چشمها گریان و دلها پر از آه است».(3)

د) زینب، تجلی زیباترین و والاترین صفات و اخلاق انسانی

صفات و ویژگی های والای زینب را نه تنها در آنچه تاریخ نگاران نگاشته اند، که در زیارت نامه آن حضرت نیز می یابیم. در بخشی از این زیارت نامه ی معرفت‌آموز می خوانیم:

« درود بر تو ای خاتون راستگوی پسندیده! درود بر تو ای خاتون برتر ثابت قدم! درود بر تو ای بانوی کامل و دانای عمل کننده! درود بر تو ای خاتون گرامی بزرگوار! سلام بر تو ای بانوی پرهیزگار پاکیزه! سلام بر تو ای کسی که دوستی او برای حسین مظلوم آشکار است»(4)

زینب، عقیله بنی هاشم، خداوندگار عشق و عاطفه و حماسه.

پیام آور حقیقت عاشورا و آن که جز زیبایی، خیر و نیکی از خدای خویش نمی بیند و زشتی های دشمنان خدا و ولایت را آشکارا بر زبان می راند.

زینب قهرمان کوچه های عرفان و حماسه، همان که خیمه‌آرای حقیقت بود.



پی نوشت:

1- الارشاد، شیخ مفید، شرح و ترجمه ساعدی خراسانی، ص 445.

2- الارشاد، ص 479.

3- ر.ک: اعلام النسا، ج 2، ص 504

4- بحارالانوار، ج 99.

5- ر.ک: خصائص الزینبیه، سید نورالدین جزایری.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما