تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۵۴
۰
کد مطلب : ۸۶۰۳

عوامل ایجاد و گسترش تحریف (آسیب ها)

علی آقاجانی قناد بخش سوم

شماره 29-30 ماهنامه خیمه – محرم 1428- بهمن 1385


 هر پديده‌ی اجتماعي، و بويژه تحريف‌های مربوط به قيام حسيني و عزاداري، اساساً از بعد جامعه‌شناختي، معلول علت‌هايي در دورن آن جامعه‌اند كه شناخت درست آن‌ها، نخستين و شايد مهم‌ترين گام براي برخورد مناسب با آن باشد. از اين رو، ما نيز در ابتدا بايد به طرح ريشه‌ها و عوامل ايجاد و گسترش تحريف و آسيب‌هاي متوجه موضوع مورد بحث بپردازيم. بنابراين، عوامل ياد شده را با طرح مثال‌هايي بدين صورت برمي‌شماريم.



جبر انگاري

جبري‌نگري درباره‌ی قيام، يكي از عوامل ایجاد تحريف و ورود آسيب‌ها در حوزه‌ی فرهنگ عاشورا و عدم بهره‌دهی و تعميم آن است. جداي از سابقه‌ی طولاني جبر ‌انگاري و تقديرگرايي در تفكر ديني ـ اجتماعي مردم كه در فرهنگ منثور و منظوم آن‌ها تبلور نيز يافته، بايد از تلاش امويان در ترويج جبرگرايي، به طور عام، و تعبير جبري حادثه‌ی عاشورا به طور خاص، ياد كرد. اولين سخن ابن‌زياد در هنگام مواجهه با زينب كبري سلام‌الله‌علیها، اين بود:

خدا را شكر كه شما را رسوا كرد. خدا را شكر كه شما را كشت و خدا را شكر كه ادعاهايتان را باطل ساخت.(1)

منطق ابن‌زياد در اين‌جا، به طور كامل، جبرگرايانه است. او مي‌خواهد شهادت امام حسين علیه‌السلام را به تقدير و خواست خدا حواله داده و بدين ترتيب، خود را مبرا و مقرب درگاه خدا جلوه دهد. به همين سبب است كه شهيد مطهري، منطق جبرگرايي را منطق ابن‌زياد مي‌شمارد.(2) در واقع اين‌چنين است كه اولين گام تحريف‌، به وسيله‌ی قاتلان و جانيان برداشته مي‌شود.

البته با كمال تأسف، در طول تاريخ، اين روحيه‌ی جبري‌نگري، تا حدود بسياري در فرهنگ مردم نهادينه شد؛ به طوري كه در شعر و فكر بسياري از شاعران و مرثيه‌سرايان نيز راه يافت. نمونه‌هاي اين جبرگرايي نسبت به حادثه‌ی عاشورا و منتسب نمودن آن به چرخ، فلك، روزگار، سرنوشت، تقدير و مانند اين‌ها را، در اشعار شاعراني چون محتشم كاشاني و وصال شيرازي و بسياري ديگر از شاعران، بويژه در تعزيه‌ها مي‌توان پیدا كرد:

محتشم كاشاني:

اي چرخ غافلي كه چه بيداد كرده‌اي

وز كين چه‌ها در اين ستم آبادي كرده‌اي



وصال شيرازي:

اي چرخ از كمان تو تيري رها نشد

كآزاده‌اي نشان خدنگ بلا نشد



يا در تعزيه‌ها مي‌شنويم كه:

اي چرخ بر حسين جفايي شماره كن

اي بي‌وفا جفاي پياپي شماره كن



يا:

فلك خراب شوي، بي‌برادرم كردي(3)



نيز:

فلك چه خاك نشاندي تو بر سر زينب



و ديگر اشعار و قطعاتي كه همه‌ی حادثه را به سرنوشت و قضاي روزگار حواله مي‌دهد. نتيجه‌ی اين جبري‌گرايي، تسليم و وادادگي است كه به طور كلي و به لحاظ ماهيت، با مفهوم «رضا» در فرهنگ اصيل اسلامي متفاوت است. تسليم و رضاي جبرگرايانه‌، كاملاً منفعل است و انديشه و عمل آدمي را فلج مي‌سازد و ميوه‌ی آن، ذلت‌پذيري، بي‌انديشه بودن، بي‌طراوتي است.

اين جبری‌نگري، هم‌چون زهري در درون فرهنگ عاشورا بوده است و آن را به ركود، سكون، انفعال و جمود كشانده است. بر اين اساس، درس‌آموزي و پندگيري از اين واقعه، و به‌سان امام حسين علیه‌السلام و حضرت زينب سلام‌الله‌علیها عمل نمودن، چندان معنايي نمي‌يابد.



نقش حكومت‌ها و تاريخ‌نگاران درباري

يكي از موضوعات تحريف‌شناسي عاشورا، شناخت نقش حاكمان جور، بويژه امويان، در تحريف واقعه‌ی عاشورا؛ و از سوي ديگر، تحريف‌‌هايي است كه از طرف تاريخ‌نگاران طرفدار مكتب عثماني، اموي و تأثيرپذيرفتگان از آن‌ها به وجود آمده است.

نخستين انحرافي كه امويان مي‌خواستند به وجود آورند،‌ آن بود كه شهادت امام حسين علیه‌السلام را به قضاي الهي و خواست خداوندي نسبت دهند و خود را مبرا سازند. گفتار ابن‌زياد با زينب كبري سلام‌الله‌علیها در همين جهت است.

تحريف دوم آن بود كه امويان، چه پيش از شهادت و چه پس از آن، كوشيدند تا امام علیه‌السلام را به عنوان فردي شورشي و طغيانگر بر ضد حاكم مشروع مسلمانان بنمايانند كه مرتكب گناهی بزرگ، يعني خروج بر امام مسلمين شده، و از اين رو، خون او مباح است. تمام سعي امام علیه‌السلام نيز از ابتداي حركت تا پايان آن، بر اين است که با سخنراني‌هاي افشاگرانه و روشنگرانه، اين اتهام و تبليغ را خنثي كند و مسير خود را به درستي بشناساند.

تحريف ديگري كه امويان بر گسترده ساختن ابعاد آن مي‌كوشيدند، عيد اعلام نمودن و جشن گرفتن روز عاشورا بود. براي اين منظور، گفتند كه عاشورا روزي است كه كشتي نوح بر زمين نشسته يا روزي است كه فرعونيان در رود غرق شدند.(4) در حالي كه اصولاً عيد گرفتن اين روز و روزه گرفتن آن، به يهود باز مي‌گردد كه اين روز را «عيد عاسور» نام گذاشته بودند. به همين سبب است كه در زيارت عاشورا مي‌خوانيم: «اللهم انّ هذا يوم تبرّكت به بنو اميه و ابن آكله‌الاكباد». البته در برابر اين موضوع، امامان شيعه نيز موضع‌گيري كرده و روزه گرفتن اين روزها را ممنوع ساخته و آن را روز حزن و اندوه نام نهادند.(5)

اما از سوي تاريخ‌نگاران عثماني و اموي نيز تحريفاتي در متن و هدف نهضت عاشورا اتفاق افتاد كه برخی از آن را در مكتب تاريخ‌نگاري در شام، ايران و ... مشاهده مي‌كنيم. نمونه‌هايي از اين تحريف‌ها را برمي‌شماريم:

نخست آن كه كوشيدند چهره‌اي از امام تصوير كنند كه بر اساس آن، امام، فردي جنگ‌طلب، خشونت‌خواه، دوستدار خونريزي و تندزبان بوده است(6) و طبيعي است كه قتل چنين فردي، مي‌تواند روا و جايز باشد.

تحريف ديگر، آن است كه امام را دنياخواه و حكومت‌طلب، و قيام وي را براي به دست آوردن دنيا و امارت معرفي كرده‌اند، به طوري كه كساني چون عبدالله بن عمر، امام را از در پي دنيا بودن باز مي‌دارد.(7)

مورد دیگر، درخواست ملاقات و بيعت امام با يزيد است كه در مكاتبه‌ی عمر بن سعد با عبيدالله بن زياد به نقل از امام آورده شده و در تاريخ دمشق ابن‌عساكر(8) و در كتاب‌هايي چون تاريخ ابن‌كثير،(9) ذهبي(10) و ديگران(11) گزارش شده است، در حالي كه هم به لحاظ عقلي و هم تاريخي قابل خدشه است.(12)

تحريف مهم ديگري كه از سوي اين تاريخ‌نگاران صورت پذيرفته است، تلاش براي تبرئه‌ی يزيد از قتل امام و مقصر جلوه دادن عبيدالله بن زياد به تنهايي است، به طوري كه از گريه‌ی يزيد بر امام، نفرين و لعن ابن‌زياد، مهرباني او با اسيران و اظهار ناخشنودي يزيد از كشته شدن امام سخن گفته‌اند.(13) البته اين سخنان نيز به دلايل تاريخي معتبر ديگري كه خود اين گروه نيز نقل كرده‌اند، از نظر عقل و نقل قابل خدشه است.

دلايل تاريخی‌‌اي چون بيعت خواستن يزيد از امام و فرمان او به حاكم مدينه،(14) مكاتبات ميان ابن‌زياد با يزيد،(15) چوب زدن يزيد بر دهان مبارك حضرت و اشعار او در اين هنگام،‌(16) آويختن سرهاي شهيدان بر دروازه‌هاي شام به مدت سه روز،(17) همگي نشان دهنده‌ی‌ نقش كليدي يزيد در شهادت امام و عوام‌فريبي‌هاي او پس از آن است. ضمن آن كه احوالات كلّي يزيد و كارهاي زشت او، مانند فاجعه‌ی حرّه و هجوم به مكه، ترديدي در اين مسأله باقي نمي‌گذارد.

تحريف مهم ديگري كه از سوي ابن‏خلدون و در پوشش تحليل تاريخي صورت گرفته و بايد آن را تحريفي معنوي به شمار آورد،‌ آن است كه عدم موقعيت‏سنجي و حركت شكست‏خورده را به امام نسبت مي‌دهد و در واقع، روح و هدف قيام آن حضرت را به چالش مي‌كشند.



پی‌نوشت

1. لهوف، سيد بن طاووس، برگردان: عباس عزيزي، صص 216-217.

2. حماسه‌ی‌ حسيني، ج 1، ص 362.

3. ارزيابي سوگواري نمايشي، صص217_221.

4. تأملي در نهضت عاشورا، رسول جعفريان، ص306.

5. بحارالانوار، ج45، صص94_95، رواياتي از امام صادق و امام رضا (ع).

6. تأملي در نهضت عاشورا، ص307.

7. ترجمه‌ی ريحانه رسول الله من تاريخ دمشق، ابن‌عساكر، تحقيق: محمدباقر محمودي، بيروت، چاپ1، 1979 م، مؤسسه المحمودي، ص199_201.

8. همان، ص219.

9. البدايه و النهايه، ابن‌كثير دمشقي، بيروت، دارالفكر، 1404 ق ، ج8، ص170 و 175.

10. تاريخ‌الاسلام، شمس‌الدين ذهبي، تحقيق: عبدالسلام تومري، بيروت،‌ دارالكتب العربي، چاپ 1، 1410 ق ، ج4، صص12_13.

11. تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري، برگردان: ابوالقاسم پاينده، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352 هـ . ش، ج7، صص3080. انساب‌الاشراف، بلاذري، تحقيق: محمدباقر محمودي، بيروت، دارالتعارف، چاپ 1، 1397 ق ، ج2، صص182_183. الامامه‌السياسه، ابن‌قتيبه دينوري، قم، شريف رضي، 1362 هـ . ش، ج2، ص4.

12. خورشيد شهادت، مجموعه مقالات اولين سمينار بررسي ابعاد زندگاني امام حسين (ع)، ص74.

13. تاريخ طبري، ج4، ص352. اخبارالطوال، ج1، ص307. تاريخ اسلام، ج4، ص21. البدايه و النهايه، ج8، ص196.

14. ارشاد، شيخ مفيد، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، 1377 ق ، ج 2، صص67-68.

15. الفتوح، ابن‌اعثم كوفي، بيروت، دارالكتب العلميه، 1406 ق ، ج5، ص18.

16. تاريخ طبري، ص352. البدايه و النهايه، ج8، ص112.

17. همان، ج8، ص204.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما