کد مطلب : ۸۶۱۴
بررسی نهضت حسینی و مؤلفه های معنوی و اخلاقی
پیمان پورایوبی
شماره 29-30 ماهنامه خیمه – محرم 1428- بهمن 1385
مقدمه
حماسهی بزرگ عاشورا را ميتوان به خاطر گستردگي واقعه و عميق بودن معاني آن، از جهات مختلف مورد بررسي و پژوهش قرار داد، از جمله: فلسفهی قيام حسيني، علل وقوع حادثهی كربلا، دلايل تنها ماندن امام و يارانش، فرهنگ ويژهی عاشورا، نقش تاريخي عاشورا، تأثير عاشورا بر مردم، از هزار و چهارصد سال پيش تاكنون، اصلاحطلبي امام حسين علیهالسلام،(1) پيامآوران عاشورا، نقش زنان در حماسهی عاشورا، ياران باوفاي حضرت، بيوفايي كوفيان، شعارهاي عاشورا، جامعهشناسي عاشورا، تاريخسازي عاشورا، جلوههاي عرفاني حادثهی كربلا، استراتژي امام حسين علیهالسلام در حادثهی كربلا، آزادي و آزادگي در حادثهی كربلا و مؤلفههاي معنوي و اخلاقي در حادثهی عاشورا و...
در آن روز یعنی در روز عاشورا، قدسيّت حق جلوهگر شد و فداكاري افتخارآميز، به صورت منحصر به فردي آشكار گشت. عظمت كار امام حسين علیهالسلام و اهلبيت و يارانش در آن روز، اين بود كه براي حق و حقيقت، ارزشی در جهان به يادگار گذاشتند. در اين نبرد نابرابر، پيروزي يا شكست مطرح نبود و حتي شكست، سرافكندگي به دنبال نداشت. به خاطر اين فداكاري، و به خاطر عظمت اين روز بزرگ، از روز كربلا و حادثهی عظيم عاشورا، نبايد تنها به عنوان فاجعه و مصيبت ياد كرد و نبايد فقط آن را روز گريه و زاري براي آن تنها ماندگان دشت نينوا محسوب داشت، بلكه ميتوان از دهها منظر به آن چشم دوخت و به مضمون صحيح و جوهر واقعي آن توجه كرد. بعضي از اين ديدگاه به واقعهی عاشورا چشم ميدوزند كه سرهاي فرزندان رسول خدا بر سر نيزههاي قاتلينشان رفت و در شهرها گردانده شد، و بعضي ديگر نيز اين سرهاي افراشته را مشعلهایي فرا راه مسلمانان جهان تا قيام قيامت ميدانند كه مسلمانان بايد آن را درك كنند و همهی ابناء بشر اين درس را بياموزند كه تنها حق و حقيقت، مقدس است و تنها ايثار و فداكاري، شرافتآميز.
در اين مقاله، به ارض كربلا و یوم عاشورا، از منظر مؤلفههاي معنوي و اخلاقي نگریستهایم. برای نگارش این مقاله، دهها كتاب راجع به حادثهی عاشورا، با توجه به دو عامل معنويت و اخلاق بررسي کندوکاو شده و احاديث مربوط به آن، استخراج و سپس در چهارده عنوان اخلاقي دستهبندي شده است. البته نگارندهی اين مقاله هيچگاه اين ادعا را نميكند كه تمامي احاديث اخلاقي ـ معنوي عاشورا را در اين مقالهی چند ده صفحهاي آورده است اما در حدّ امکان، آن اعمال، رفتار و گفتار حضرت سيدالشهدا كه مربوط به عنوان اخلاق و معنويت بوده است ـ بالاخص از زمان مرگ معاويه تا شهادت حضرت ـ آورده شده است.
باري! آنچه از مؤلفههاي معنوي و اخلاقي از كتب مقتل استخراج شده، در چهارده بخش، به صورت زير دستهبندي گرديده است:
بخش اول: نيايش و مناجات امام حسين علیهالسلام.
بخش دوم: حرمت بيتالله الحرام از ديدگاه امام حسين علیهالسلام.
بخش سوم: صراط مستقيم الهي در مسير كربلا.
بخش چهارم: توكل كردن به خداوند عالم و راضي بودن به قضاي الهي.
بخش پنجم: فانی بودن دنيا و بقاي آخرت.
بخش ششم: مناجات، دعا، قرائت قرآن و ذكر حضرت سيدالشهدا علیهالسلام.
بخش هفتم: عفو، گذشت و بزرگواري سيدالشهدا علیهالسلام.
بخش هشتم: هِيْهاتْ مِنَّ الذِلَّه.
بخش نهم: آزادگي و حريت در فرهنگ عاشورا.
بخش دهم: رأفت و مهرباني آن حضرت نسبت به اهلبيت علیهالسلام و اصحاب خويش.
بخش يازدهم: صبر و حلم حضرت.
بخش دوازدهم: امر به معروف و نهي از منكر در فرهنگ عاشورا.
بخش سيزدهم: جوانمردي، فتوت و غيرت آن حضرت.
بخش چهاردهم: شجاعت بيبديل سيدالشهدا علیهالسلام.
چون این احاديث، تماماً مربوط به حضرت امام حسين علیهالسلام از مرگ معاويه تا شهادت آن حضرت ميباشد و از زبان گهربار ايشان ترجمه شده، نياز به شرح بيشتر نداشت؛ مگر در چند مورد كه براي درك بهتر آن، كلماتي برای رساندن مفهوم، ذيل حديث آورده شده است.
نيايش و مناجات امام حسين علیهالسلام
چون معاويه به درك واصل شد و يزيد بر سر كار آمد، وليد بن عقبه را عامل مدينه ساخت و گفت كه اگر حسين با من بيعت نكرد، او را به قتل برسان. وليد نيز در اين امر، حضرت سيدالشهدا را زير فشار قرار داد تا اين كه امام علیهالسلام قصد خروج از مدينه به سوي مكه نمودند. حضرت در شب آن روزي كه قصد ترک مدينه به سوی مکه نمودند، به زیارت مرقد مطهر سرور كائنات، حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله رفتند و فرمودند: «السلام عليك يا رسول الله! منم حسين پسر فاطمه فرزندِ فرزند رسول خدا كه مرا به رسم امانت به امت خود سپردي و مرا خليفهی خود بر ايشان گردانيدي. يا نبيالله! گواه باش بر ايشان كه مرا ياري نكردند و ضايع گذاشتند و حرمت مرا رعايت ننمودند. و اين شكايت من است از ايشان به سوي تو، تا تو را ملاقات نمايم.
سپس مشغول نماز و عبادت گرديد و تا صبح، در کنار مرقد جدّ بزرگوار خود به اطاعت پروردگار قيام نمود و صبح، به خانه مراجعت فرمود. شب ديگر، باز به روضهی مقدسه رفت و چند ركعت نماز به جای آورد و پس از اين كه فارغ شد، گفت: «خدايا! اين قبر پيغمبر توست و من فرزند پيغمبر توام. مرا امري دست داده است كه ميداني. خداوندا! من نيكيها را دوست ميدارم و به آنها امر مينمايم، و بديها را دشمن ميدارم و از آنها نهي مينمايم. و از تو سئوال مينمايم، اي صاحب جلال و اكرام! به حق اين قبر و هر كه در اين قبر است، كه اختيار نمايي براي من، آنچه رضاي تو و رسول تو در آن است.
و تا نزديك صبح، به راز و نياز با قاضيالحاجات مشغول گشت. صبحگاهان، عازم منزل شدند و به تداركات سفر به مكهی مكرمه پرداختند.(2)
شرح حديث شريف
از حديث بالا، زاري و تضرع به درگاه الهي، در هنگام مصيبتها و شدايد نتيجهگيري ميشود. اين كه قاضيالحاجات فقط يكي است و فقط بايد با او درد دل كرد و بس. و ديگر اين كه، در هر حالی باید تسليم رضاي الهي شد و از خداوند متعال، تقاضاي اختيار بهترين را براي خود كرد و راضي به قضاي پروردگار شد و از جزع و فزع بيهوده دوري نمود. درس سوم اخلاقي و معنوي كه از اين حديث شريف نتيجه گرفته ميشود، توكل و دل بستن به خداست.
حديث دوم: حضرت در مكانها و اوقات بسيار، در نهضت عاشورا، رو به آسمان نموده، به راز و نياز با آن خالق بينياز ميپرداخت؛ بالاخص زماني كه اصحاب و اهلبيت، راهي نبرد با كفار ميشدند. مثلاً هنگامي كه علي اكبر، فرزند دلاور آن بزرگوار عازم جنگ شد، حضرت اشک از ديدههاي مبارك فرو ريخت و رو به آسمان گردانيد و گفت: «خدايا! تو گواه باش بر ايشان كه فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و شبيهترين مردم در گفتار، صورت و سيرت به آن حضرت، به سوي دشمنان ميرود. هرگاه ما مشتاق لقاي پيغمبر تو ميشديم، به چهرهی دلربای او مینگریستیم. خداوندا! بركتهاي زمين را از ايشان منع كن و ايشان را پراكنده گردان و واليانشان را از ايشان راضي مگردان كه ايشان ما را طلب كردند كه ياري كنند و شمشير بر روي ما كشيدند».(3)
حديث سوم: و چون عبدالله، فرزند نوزاد حضرت، در آغوش وي هدف تير دشمنان قرار گرفت و شهيد شد، حضرت دست مبارك خود را در زير گلوی بریدهی طفل گرفتند و خون پاکش را به سوي آسمان پاشیدند و فرمودند: چون در راه خداست، اين همه آزارها سهل است. امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: «از آن خون، قطرهاي بر زمين نيامد». پس حضرت رو به آسمان كرده، چنين لب به راز و نياز گشودند: «خداوندا! اين فرزند دلبند من نزد تو كمتر از فرزند ناقهی صالح نخواهد بود. خداوندا! اگر در اين وقت، مصلحت در ياري ما ندانستي، اين آزارها را موجب افزوني ثواب آخرت ما گردان». پس آن طفل معصوم را در ميان شهدا قرار دادند.(4)
حديث چهارم: پس از مبارزهی بيامان آن حضرت و كشتن بسياري از كفار، چون حضرت از بسياری جراحت، تاب و تواني نداشت، لحظهاي توقف نمود. ناگاه ابوالحنوق از لشكر عمر سعد، تيري انداخت كه در پيشاني آن امام نشست. چون تير را بيرون كشيد، خون بر روي مباركش ريخت. سپس فرمود: «خداوندا! ميبيني و ميداني كه در راه رضاي تو از دشمنان چه ميكشم. تو در دنيا و عقبي ايشان را به جزاي خود برسان». و در آن حال گفت: «بسم الله و بالله و علي ملت رسول الله». پس سر به آسمان بلند كرد و فرمود: «خداوندا! تو ميداني كه اينان كسي را ميكشند كه امروز بر روي زمين فرزند پيغمبري به غير او نيست». و چون تير را كشيد، خون زيادي روان شد. خون را به كف دست خود گرفت و به جانب آسمان انداخت و سپس، كفي از آن خون گرفت بر سر و روي مبارك خود ماليد و فرمود: «با خون خود خضاب كرده، جدّ بزرگوار خود را ملاقت خواهم كرد» و سپس فرمودند: «اینچنين خداي را ملاقت مينمايم؛ ستمكشيده و مظلوم و به خون غلتيده».(5)
حديث پنجم: امام به راست و چپ نگريست و آشنايي را نديد. سر به آسمان افراشت و عرض كرد: «خدايا! تو خود ميبيني كه با فرزند پيامبرت چه ميكنند».(6)
حديث ششم: در واپسين لحظات زندگي مبارك خويش، چنين نيايش فرمودند: «بارالها! اي بلندمرتبه! اي كه مكر و انتقام تو سخت است، اي بينياز از آفريدهها، ای که كبريایت گسترده است و بر همه چيز توانایی، اي كه راستپيماني و رحمتت نزديك و نعمتت سرشار. اي آن كه چون بخوانندت، نزديكي و به آنچه آفريدهاي محيطي، توبهها را ميپذيري و به آنچه خواهي، توانايي و آنچه را که بجويي یافتهای! چون شكرت گويند، بسيار سپاس گويي، و چون يادت كنند، بسيار يادشان كني. نيازمندانه تو را ميخوانم و بينوايانه به تو مشتاقم و هراسان به تو پناه آوردهام و اندوهمندانه به درگاه تو گریانم و از تو کمک میجویم و به تو توکل دارم. ميان ما و اين قوم داوري كن كه ما را فريب داده و نيرنگ زدند و تنها گذاردند و كشتند. ما خاندان پيامبر تو و فرزندان حبيب تو، محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهوآله هستيم كه او را به رسالت برگزيدي و بر وحي خود، امين دانستي. پس در كار ما گشايش و رهايي قرار ده، به مهربانيات، اي مهربانترين مهربانان. صبر ميكنيم بر تقديرت، اي خداوند! اي كه هيچ معبود حقّي به غير تو نيست. اي فريادرس فريادخواهان، هيچ صاحباختيار و معبودي جز تو ندارم و صبر میكنم بر داوري تو، اي دادرس بيپناهان! اي پيوستهی بيپايان! اي زندهكنندهی مردگان! اي نگهدارندهی هركس با آنچه دارد! ميان ما و اينها داوري فرما، كه تو بهترين داوري».(7)
پینوشت
1. «انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدّي»، از سخنان امام حسين علیهالسلام.
2. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 597 و فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، ص 325.
3. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 680 و فرهنگ سخنان جامع امام حسين علیهالسلام، ص 514.
4. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 684 و فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، ص 529 و مثير الاحزان (عربي) چاپ مدرسه الامام المهدي، ص 70.
5. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 689 و فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، صص 570 و 571.
6. فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، ص 570.
مقدمه
حماسهی بزرگ عاشورا را ميتوان به خاطر گستردگي واقعه و عميق بودن معاني آن، از جهات مختلف مورد بررسي و پژوهش قرار داد، از جمله: فلسفهی قيام حسيني، علل وقوع حادثهی كربلا، دلايل تنها ماندن امام و يارانش، فرهنگ ويژهی عاشورا، نقش تاريخي عاشورا، تأثير عاشورا بر مردم، از هزار و چهارصد سال پيش تاكنون، اصلاحطلبي امام حسين علیهالسلام،(1) پيامآوران عاشورا، نقش زنان در حماسهی عاشورا، ياران باوفاي حضرت، بيوفايي كوفيان، شعارهاي عاشورا، جامعهشناسي عاشورا، تاريخسازي عاشورا، جلوههاي عرفاني حادثهی كربلا، استراتژي امام حسين علیهالسلام در حادثهی كربلا، آزادي و آزادگي در حادثهی كربلا و مؤلفههاي معنوي و اخلاقي در حادثهی عاشورا و...
در آن روز یعنی در روز عاشورا، قدسيّت حق جلوهگر شد و فداكاري افتخارآميز، به صورت منحصر به فردي آشكار گشت. عظمت كار امام حسين علیهالسلام و اهلبيت و يارانش در آن روز، اين بود كه براي حق و حقيقت، ارزشی در جهان به يادگار گذاشتند. در اين نبرد نابرابر، پيروزي يا شكست مطرح نبود و حتي شكست، سرافكندگي به دنبال نداشت. به خاطر اين فداكاري، و به خاطر عظمت اين روز بزرگ، از روز كربلا و حادثهی عظيم عاشورا، نبايد تنها به عنوان فاجعه و مصيبت ياد كرد و نبايد فقط آن را روز گريه و زاري براي آن تنها ماندگان دشت نينوا محسوب داشت، بلكه ميتوان از دهها منظر به آن چشم دوخت و به مضمون صحيح و جوهر واقعي آن توجه كرد. بعضي از اين ديدگاه به واقعهی عاشورا چشم ميدوزند كه سرهاي فرزندان رسول خدا بر سر نيزههاي قاتلينشان رفت و در شهرها گردانده شد، و بعضي ديگر نيز اين سرهاي افراشته را مشعلهایي فرا راه مسلمانان جهان تا قيام قيامت ميدانند كه مسلمانان بايد آن را درك كنند و همهی ابناء بشر اين درس را بياموزند كه تنها حق و حقيقت، مقدس است و تنها ايثار و فداكاري، شرافتآميز.
در اين مقاله، به ارض كربلا و یوم عاشورا، از منظر مؤلفههاي معنوي و اخلاقي نگریستهایم. برای نگارش این مقاله، دهها كتاب راجع به حادثهی عاشورا، با توجه به دو عامل معنويت و اخلاق بررسي کندوکاو شده و احاديث مربوط به آن، استخراج و سپس در چهارده عنوان اخلاقي دستهبندي شده است. البته نگارندهی اين مقاله هيچگاه اين ادعا را نميكند كه تمامي احاديث اخلاقي ـ معنوي عاشورا را در اين مقالهی چند ده صفحهاي آورده است اما در حدّ امکان، آن اعمال، رفتار و گفتار حضرت سيدالشهدا كه مربوط به عنوان اخلاق و معنويت بوده است ـ بالاخص از زمان مرگ معاويه تا شهادت حضرت ـ آورده شده است.
باري! آنچه از مؤلفههاي معنوي و اخلاقي از كتب مقتل استخراج شده، در چهارده بخش، به صورت زير دستهبندي گرديده است:
بخش اول: نيايش و مناجات امام حسين علیهالسلام.
بخش دوم: حرمت بيتالله الحرام از ديدگاه امام حسين علیهالسلام.
بخش سوم: صراط مستقيم الهي در مسير كربلا.
بخش چهارم: توكل كردن به خداوند عالم و راضي بودن به قضاي الهي.
بخش پنجم: فانی بودن دنيا و بقاي آخرت.
بخش ششم: مناجات، دعا، قرائت قرآن و ذكر حضرت سيدالشهدا علیهالسلام.
بخش هفتم: عفو، گذشت و بزرگواري سيدالشهدا علیهالسلام.
بخش هشتم: هِيْهاتْ مِنَّ الذِلَّه.
بخش نهم: آزادگي و حريت در فرهنگ عاشورا.
بخش دهم: رأفت و مهرباني آن حضرت نسبت به اهلبيت علیهالسلام و اصحاب خويش.
بخش يازدهم: صبر و حلم حضرت.
بخش دوازدهم: امر به معروف و نهي از منكر در فرهنگ عاشورا.
بخش سيزدهم: جوانمردي، فتوت و غيرت آن حضرت.
بخش چهاردهم: شجاعت بيبديل سيدالشهدا علیهالسلام.
چون این احاديث، تماماً مربوط به حضرت امام حسين علیهالسلام از مرگ معاويه تا شهادت آن حضرت ميباشد و از زبان گهربار ايشان ترجمه شده، نياز به شرح بيشتر نداشت؛ مگر در چند مورد كه براي درك بهتر آن، كلماتي برای رساندن مفهوم، ذيل حديث آورده شده است.
نيايش و مناجات امام حسين علیهالسلام
چون معاويه به درك واصل شد و يزيد بر سر كار آمد، وليد بن عقبه را عامل مدينه ساخت و گفت كه اگر حسين با من بيعت نكرد، او را به قتل برسان. وليد نيز در اين امر، حضرت سيدالشهدا را زير فشار قرار داد تا اين كه امام علیهالسلام قصد خروج از مدينه به سوي مكه نمودند. حضرت در شب آن روزي كه قصد ترک مدينه به سوی مکه نمودند، به زیارت مرقد مطهر سرور كائنات، حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله رفتند و فرمودند: «السلام عليك يا رسول الله! منم حسين پسر فاطمه فرزندِ فرزند رسول خدا كه مرا به رسم امانت به امت خود سپردي و مرا خليفهی خود بر ايشان گردانيدي. يا نبيالله! گواه باش بر ايشان كه مرا ياري نكردند و ضايع گذاشتند و حرمت مرا رعايت ننمودند. و اين شكايت من است از ايشان به سوي تو، تا تو را ملاقات نمايم.
سپس مشغول نماز و عبادت گرديد و تا صبح، در کنار مرقد جدّ بزرگوار خود به اطاعت پروردگار قيام نمود و صبح، به خانه مراجعت فرمود. شب ديگر، باز به روضهی مقدسه رفت و چند ركعت نماز به جای آورد و پس از اين كه فارغ شد، گفت: «خدايا! اين قبر پيغمبر توست و من فرزند پيغمبر توام. مرا امري دست داده است كه ميداني. خداوندا! من نيكيها را دوست ميدارم و به آنها امر مينمايم، و بديها را دشمن ميدارم و از آنها نهي مينمايم. و از تو سئوال مينمايم، اي صاحب جلال و اكرام! به حق اين قبر و هر كه در اين قبر است، كه اختيار نمايي براي من، آنچه رضاي تو و رسول تو در آن است.
و تا نزديك صبح، به راز و نياز با قاضيالحاجات مشغول گشت. صبحگاهان، عازم منزل شدند و به تداركات سفر به مكهی مكرمه پرداختند.(2)
شرح حديث شريف
از حديث بالا، زاري و تضرع به درگاه الهي، در هنگام مصيبتها و شدايد نتيجهگيري ميشود. اين كه قاضيالحاجات فقط يكي است و فقط بايد با او درد دل كرد و بس. و ديگر اين كه، در هر حالی باید تسليم رضاي الهي شد و از خداوند متعال، تقاضاي اختيار بهترين را براي خود كرد و راضي به قضاي پروردگار شد و از جزع و فزع بيهوده دوري نمود. درس سوم اخلاقي و معنوي كه از اين حديث شريف نتيجه گرفته ميشود، توكل و دل بستن به خداست.
حديث دوم: حضرت در مكانها و اوقات بسيار، در نهضت عاشورا، رو به آسمان نموده، به راز و نياز با آن خالق بينياز ميپرداخت؛ بالاخص زماني كه اصحاب و اهلبيت، راهي نبرد با كفار ميشدند. مثلاً هنگامي كه علي اكبر، فرزند دلاور آن بزرگوار عازم جنگ شد، حضرت اشک از ديدههاي مبارك فرو ريخت و رو به آسمان گردانيد و گفت: «خدايا! تو گواه باش بر ايشان كه فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و شبيهترين مردم در گفتار، صورت و سيرت به آن حضرت، به سوي دشمنان ميرود. هرگاه ما مشتاق لقاي پيغمبر تو ميشديم، به چهرهی دلربای او مینگریستیم. خداوندا! بركتهاي زمين را از ايشان منع كن و ايشان را پراكنده گردان و واليانشان را از ايشان راضي مگردان كه ايشان ما را طلب كردند كه ياري كنند و شمشير بر روي ما كشيدند».(3)
حديث سوم: و چون عبدالله، فرزند نوزاد حضرت، در آغوش وي هدف تير دشمنان قرار گرفت و شهيد شد، حضرت دست مبارك خود را در زير گلوی بریدهی طفل گرفتند و خون پاکش را به سوي آسمان پاشیدند و فرمودند: چون در راه خداست، اين همه آزارها سهل است. امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: «از آن خون، قطرهاي بر زمين نيامد». پس حضرت رو به آسمان كرده، چنين لب به راز و نياز گشودند: «خداوندا! اين فرزند دلبند من نزد تو كمتر از فرزند ناقهی صالح نخواهد بود. خداوندا! اگر در اين وقت، مصلحت در ياري ما ندانستي، اين آزارها را موجب افزوني ثواب آخرت ما گردان». پس آن طفل معصوم را در ميان شهدا قرار دادند.(4)
حديث چهارم: پس از مبارزهی بيامان آن حضرت و كشتن بسياري از كفار، چون حضرت از بسياری جراحت، تاب و تواني نداشت، لحظهاي توقف نمود. ناگاه ابوالحنوق از لشكر عمر سعد، تيري انداخت كه در پيشاني آن امام نشست. چون تير را بيرون كشيد، خون بر روي مباركش ريخت. سپس فرمود: «خداوندا! ميبيني و ميداني كه در راه رضاي تو از دشمنان چه ميكشم. تو در دنيا و عقبي ايشان را به جزاي خود برسان». و در آن حال گفت: «بسم الله و بالله و علي ملت رسول الله». پس سر به آسمان بلند كرد و فرمود: «خداوندا! تو ميداني كه اينان كسي را ميكشند كه امروز بر روي زمين فرزند پيغمبري به غير او نيست». و چون تير را كشيد، خون زيادي روان شد. خون را به كف دست خود گرفت و به جانب آسمان انداخت و سپس، كفي از آن خون گرفت بر سر و روي مبارك خود ماليد و فرمود: «با خون خود خضاب كرده، جدّ بزرگوار خود را ملاقت خواهم كرد» و سپس فرمودند: «اینچنين خداي را ملاقت مينمايم؛ ستمكشيده و مظلوم و به خون غلتيده».(5)
حديث پنجم: امام به راست و چپ نگريست و آشنايي را نديد. سر به آسمان افراشت و عرض كرد: «خدايا! تو خود ميبيني كه با فرزند پيامبرت چه ميكنند».(6)
حديث ششم: در واپسين لحظات زندگي مبارك خويش، چنين نيايش فرمودند: «بارالها! اي بلندمرتبه! اي كه مكر و انتقام تو سخت است، اي بينياز از آفريدهها، ای که كبريایت گسترده است و بر همه چيز توانایی، اي كه راستپيماني و رحمتت نزديك و نعمتت سرشار. اي آن كه چون بخوانندت، نزديكي و به آنچه آفريدهاي محيطي، توبهها را ميپذيري و به آنچه خواهي، توانايي و آنچه را که بجويي یافتهای! چون شكرت گويند، بسيار سپاس گويي، و چون يادت كنند، بسيار يادشان كني. نيازمندانه تو را ميخوانم و بينوايانه به تو مشتاقم و هراسان به تو پناه آوردهام و اندوهمندانه به درگاه تو گریانم و از تو کمک میجویم و به تو توکل دارم. ميان ما و اين قوم داوري كن كه ما را فريب داده و نيرنگ زدند و تنها گذاردند و كشتند. ما خاندان پيامبر تو و فرزندان حبيب تو، محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهوآله هستيم كه او را به رسالت برگزيدي و بر وحي خود، امين دانستي. پس در كار ما گشايش و رهايي قرار ده، به مهربانيات، اي مهربانترين مهربانان. صبر ميكنيم بر تقديرت، اي خداوند! اي كه هيچ معبود حقّي به غير تو نيست. اي فريادرس فريادخواهان، هيچ صاحباختيار و معبودي جز تو ندارم و صبر میكنم بر داوري تو، اي دادرس بيپناهان! اي پيوستهی بيپايان! اي زندهكنندهی مردگان! اي نگهدارندهی هركس با آنچه دارد! ميان ما و اينها داوري فرما، كه تو بهترين داوري».(7)
پینوشت
1. «انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدّي»، از سخنان امام حسين علیهالسلام.
2. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 597 و فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، ص 325.
3. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 680 و فرهنگ سخنان جامع امام حسين علیهالسلام، ص 514.
4. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 684 و فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، ص 529 و مثير الاحزان (عربي) چاپ مدرسه الامام المهدي، ص 70.
5. جلاء العيون علامهی مجلسي، انتشارات سرور قم، ص 689 و فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، صص 570 و 571.
6. فرهنگ جامع سخنان امام حسين علیهالسلام، ص 570.