تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۵۵
۰
کد مطلب : ۸۶۲۷

نمادهای سمبولیک از تعزیه

گفتگو با استاد فتحعلی بیگی
شماره 29-30  ماهنامه خیمه – محرم 1428- بهمن 1385

افسوس از این همه درد!

تعزیه را باید یکی از شاخص‌ترین جلوه‌های آیینی عاشورا دانست. تعزیه، هنری برآمده از عواطف پاک شیعیان و دارای کارکرد سیاسی و فرهنگی فراوان در طول حیات خویش است.

در زمانی که انتظار می‌رود توجه بیشتری به این هنر شود، متأسفانه شاهد افول و زوال آن هستیم. برای بررسی این موضوع و آشنایی با نمادهای تعزیه، با استاد محمود فتحعلی‌بیگی گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

ایشان کارگردان، نویسنده و بازیگر تعزیه و هم‌چنین کارشناس آیین‌های عاشورایی هستند.

* نمادها و رنگ‌هایی که در تعزیه به کار می‌روند، علاوه بر این که ریشه در برخی اعتقادات دارند، مفهوم خاصی را نیز بیان می‌کنند. دلیل استفاده از این نشانه‌ها و رنگ‌ها در تعزیه و مفهوم آن‌ها چیست؟

ـ تعزیه، هنری اساطیری با نمادها و نشانه‌های فراوان است. یکی از مهم‌ترین عناصری که در تعزیه به کار می‌رود، اسطوره‌ی خیر و شر است. مثلاً تختی که در تعزیه استفاده می‌شود، همین مفهوم را می‌رساند. پرواز دادن کبوترها در قتلگاه، نمادی برای پرواز روح است. شاخه‌های درخت به مفهوم باغ و سرسبزی و نخلی که حمل می‌کنند نشانه‌‌ی تابوت امام حسین علیه‌السلام است، ضمن این که این نخل شباهت زیادی به سرو که نشان سرسبزی و جاودانگی است، دارد. رنگ‌هایی هم که در تعزیه به کار می‌روند، ریشه در باورهای ما دارند. مثلاً رنگ سبز در فرهنگ عرفانی ما، نمادی از انسان‌های بلندمرتبه و نورانی است. قرآن هم می‌گوید، برای اهل بهشت لباسی است از حریر سبز. به همین خاطر لباس اصحاب امام حسین علیه‌السلام در تعزیه سبزرنگ است.

رنگ قرمز هم که مخصوص گروه مخالف و اشقیاست، باز یکی از آیه‌های قرآن اشاره می‌کند که برای اهل جهنم، لباسی از آتش در نظر گرفته‌‌ایم. رنگ سرخ در تعزیه، نشانه‌ی عذاب برای آن‌هاست. رنگ زرد نیز نشانه‌ی ندامت حر است و رنگ مشکی اشاره به عزا دارد. البته در تعزیه می‌بینیم برخی از دشمنان هم برای استتار، لباس مشکی می‌پوشند و برای این که از لباس عزا تفکیک شود، شالی قرمز به کمر می‌بندند.

سیاه‌پوش شدن،‌ ریشه‌ای دیرینه دارد. در فرهنگ اساطیری ما، آریایی‌ها وقتی وارد این سرزمین شدند، خدایی به نام «زروان» یعنی خدای نور را می‌پرستیدند.

این خدا دو وجه دارد. هم زن است و هم مرد. با خود تلقیح می‌کند و باردار می‌شود. هزار سال برای اهورامزدا قربانی‌ می‌کند. در این مدت دچار شک می‌شود که برای چه این همه قربانی می‌کند. همین شک باعث می‌شود بچه‌ای دیگر، یعنی اهورامزدا در او به وجود بیاید. اهورامزدا زودتر به دنیا می‌آید و سه هزار سال بر عالم حکم می‌راند. در این مدت سیاهی و ظلمت و ماتم دنیا را فرامی‌گیرد. این‌ها در فرهنگ ما می‌ماند تا این که اسلام آن را پالایش و ویرایش می‌کند و بعد از آن، رنگ سیاه نمادی برای ماتم و عزاداری امامان می‌شود. علم هم یکی از وسیله‌های نمادین در سوگواری عاشوراست. هنگامی که علم از میان انبوه جمعیت پدیدار می‌شود، یادآور گنبدها و گلدسته‌‌های حرم امام حسین علیه‌السلام است.

* کربلا و اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد، همه سمبلیک و عبرت‌آموز هستند. حتی کوچک‌ترین اتفاق هم معنایی بس عظیم در خود دارد.

ـ بله، قیام امام حسین علیه‌السلام و تمام حالات، رفتار و کلام ایشان از بدو حرکت تا سال‌ها پس از شهادت، سرشار از نکته و عبرت و تمثیل است. امام حسین علیه‌السلام در کربلا تشنه‌ی آب نبود. آب در این‌جا سمبل حیات جاودانه است. همانی که خضر در پی آن بود. او شهید شد تا زندگی جاودانه بماند. حضرت عباس علیه‌السلام وقتی سوار بر اسب به دنبال آب می‌رود، مرگ است و وقتی که اسب بی‌‌سوار برمی‌گردد زندگی است. او شهید شد و زندگی جاودانه را برای شیعیان به ارمغان آورد. خداوند در آیه‌ی «ولاتحسبن...» به این مفهوم اشاره می‌کند.

امام حسین علیه‌السلام در میدان کارزار می‌گوید: ای شمشیرها! اگر با در میان گرفتن من، دین جدّم باقی می‌ماند، پس مرا در میان گیرید. این یعنی عزت و جاودانگی شیعه. این یعنی زنده ماندن عرفان علی علیه‌السلام. عرفان و تصوف ابتدا با هم بودند. خلفا از تصوف حمایت کردند چون تصوف برایشان بی‌خطر است: نفی دنیا و زهدگرایی. شیعه به مرور متوجه می‌شود که مولا علی علیه‌السلام دنیا را نفی نکرده بلکه آن را وسیله‌ای برای حیات جاودان قرار داده است. چاه می‌کَند و کشاورزی می‌کند، همانند کشکول‌ به دست‌ها گدایی نمی‌کند. این است که شیعه به دنبال عرفان علی و حسین علیهما‌‌السلام می‌رود. این است که واقعه‌ی عاشورا شکل می‌گیرد. این یعنی نفی ذلت و مرگ باعزت.

* به طور کلی تعزیه تا چه اندازه در انتقال پیام عاشورا و بیداری مردم نقش داشته است؟

ـ تعزیه هنری است که در طول حیات خود، اهمیت و کارکرد زیادی در ترویج فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و پیام عاشورا داشته است. تعزیه دائم به رفتار نیک، اندیشه‌های نیکو، نوع‌دوستی، کمک به زیردستان، دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم پند می‌دهد. در هر گوشه از تعزیه، مفاهیم والای انسانی نهفته است. تعزیه نزدیک چهار قرن است که در کشور اجرا می‌شود و همه آن را دوست دارند. آن زمان که مردم کم‌تر سواد داشتند، از طریق همین نسخه‌های تعزیه با اشعار مولوی و حافظ و غیره آشنا می‌شدند. تعزیه علاوه بر این که نمادی از تاریخ و فرهنگ و تمدن ما محسوب می‌شود، امکانی بالقوه است که تأثیر زیادی در تبلیغ دین ما و فرهنگ عاشورا دارد. باید این امکانات را بشناسیم و از آن بهترین بهره را ببریم.

* با توجه به کارکردها و قابلیت‌های فراوان تعزیه، به نظر می‌رسد امروزه اقبال به این شکل از عزاداری تا حدود زیادی کم شده است. دلیل این امر چیست؟

ـ متأسفانه امروزه تعزیه مورد بی‌مهری مسئولان فرهنگی قرار گرفته است. ما هنوز تشکیلاتی نداریم که به طور مستقل و مستمر آن را هدایت کند. تعزیه اکنون فقط به همین ده روز و تنها چند نسخه از آن محدود می‌شود. تعزیه‌خوانان ما بسیاری از تعزیه‌ها را بلد نیستند. دولت موظف است حمایت کند. ما چند نفر تعزیه‌خوان قدیمی داریم که اگر از دنیا بروند، قسمت اعظم تعزیه‌ی ما از بین خواهد رفت. در تهران به این بزرگی تنها چند تعزیه‌خوان زبده داریم. مگر ساخت چند تکیه و یا برطرف کردن غلط‌های چند تا نسخه‌ی تعزیه، چقدر هزینه و زحمت می‌خواهد؟!

ما با آن جدایی فرهنگی که از زمان مشروطیت و هجوم فرهنگ غربی شروع شد، نگاه‌مان به دنیا تغییر کرد. الان برجسته‌‌ترین شاعران ما هم دیگر قادر به نوشتن حتی یک نسخه‌ی تعزیه نیستند. بزرگ‌ترین منبع تعزیه‌ی ما، در کتابخانه‌‌های واتیکان نگه‌داری می‌شود. آثار موجود در برخی کتابخانه‌های خودمان هم هرگز در دسترس عموم قرار نمی‌‌گیرند. دریغ از گوش شنوا! وقتی مرحوم هاشم فیاضی در فرانسه تعزیه اجرا کرد، تمام روزنامه‌های آن کشور خبر و مقالات فراوانی چاپ کردند ولی دریغ از انعکاس خبر آن در کشور خودمان! در بازی‌های المپیک برای اجرای تعزیه از ما دعوت شد. آن‌قدر مسئولان کوتاهی کردند تا سفر منتفی شد. خوب چه فرصتی بهتر از این برای نشان دادن تعزیه و فرهنگ عاشورا به جهانیان؟ واقعاً فرهنگ دینی ما به اندازه‌ی یک تیم فوتبال ارزش ندارد؟ مگر دیگران چگونه فرهنگ خود را عرضه می‌کنند؟ حالا گاهی هم که چند تئاتر به عنوان نمادهای فرهنگی‌مان در عرصه‌ی بین‌المللی نمایش می‌دهیم، هیچ رنگ و بویی از فرهنگ دینی‌مان نبرده است. ما دم از مهندسی فرهنگی و جهانی شدن می‌زنیم، آن‌گاه هیچ برنامه‌ی درست و حسابی‌ای نداریم. در تلویزیون ما به جای این که آیین جوان‌مردی نشان داده شود، به بهانه‌ی طنز، فحاشی و بی‌احترامی را آموزش می‌دهند. به دست خود تیشه به ریشه‌ی فرهنگ و تمدن و دین خود می‌زنیم. افسوس از کج‌فهمی‌ها، افسوس از این همه درد!
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما