تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۴۳
۰
کد مطلب : ۸۷۲۲
بخش اول

«هيأت» بايد تشكلى «خدامحور» باشد

سخنرانی حجت الاسلام سید احمد خاتمی

شماره هفتم ماهنامه خیمه - شعبان المعظم 1424 - مهر1382

در همايش جوانان، هيأت و چالش ها

ريشه ى هيأت ها

سابقه ى تاريخى اين هيأت ها در كجاست؟ ريشه ى آن قرآنى است. مسأله ى وِلايت و وَلايت در قرآن. وقتى انسان خوب در بحر آن فرو مى رود و دقت مى كند احساس مى كند قرآن يك تشكّل را در پوشش كلمه ى «ولايت» مطرح مى كند. آخرين آيه ى سوره ى مجادله مى فرمايد: «و من يتول الله و رسولَه فانّ حزب الله هم الغالبون».

هر كسى كه ولايت خدا و رسول را پذيرد.(1) او «حزب الله» است.

حزب الله در فرهنگ قرآن، يك تشكّل معمولى مانند ساير تشكّل ها نيست. در فرهنگ قرآنى، حزب الله يعنى گروهى خدايى و الهى؛ «اولئك حزب الله» حذف شده است. تمامى آنهايى كه درد دين و دغدغه ى دين دارند، «فانَّ حزب الله هم الغالبون». بدانيد كه آخر و عاقبت مال خدايى هاست؛ چون حق ماندگار است.

نگاهى به تاريخ 70ساله ى اخير بيندازيد. هيأتى ها! اين را خوب توجه كنيد! صدها حزب و گروه در اين كشور آمد و رفت. در اين بيست و پنج ساله ى انقلاب هم، دهها حزب و گروه شكل گرفت؛ آمدند و رفتند و نماندند. ولى هيأت ها ماندند - عليرغم مبارزاتى كه رضاخان قلدر با اينها كرد - امّا رضا خان رفت، هيأت ها ماندند. روحانيت - با اين كه يك تشكل نيستند و چقدر هم مورد سركوب، واقع مى شوند كه چرا شما تشكل نيستيد - مانده اند. اين تصديق فرمايش كلام خداست. «فان حزب الله هم الغالبون».

آنهايى كه انگيزه هاى خالص مذهبى دارند مى مانند. آخر و عاقبت مال آنهاست. هيأت ها مانده اند و خواهند ماند. ريشه ى اين هيأت ها را بايد برگرداند به اين مضمون قرآنى و سپس بايد به سراغ اهل بيت آمد. اهل بيت بسيار دوست داشتند جمع هايى را، كه دور هم بنشينند و از خدا و دين بگويند. امام صادق(ع) به فضيل فرمودند: «تجلسون و تُحدِّثون؛ جلسه داريد و در اين جلسه حديث مى خوانيد، من اين مجالس را دوست دارم. خدا مشمول لطف اش قرار دهد آن را كه مكتب ما را زنده نگه دارد.»

سابقه ى تاريخى شما به قرآن و روايات اهل بيت برمى گردد.



هيأت ها بايد خدامحور باشند

تشكل ها معمولاً دو نوعند:

الف: تشكل خدامحور.

ب: تشكل شرك محور.

هيأت هاى ما جزو گروه اول اند. يعنى تشكل خدامحور بايد باشند. يعنى ذره اى «من» در هيچ يك از لايه هاى هيأت نبايد باشد. تعبير لايه هاى هيأت را به كار بردم، چون معتقدم هيأت ها جزو تشكّل هاى بسيار منسجم اند. «سردسته» در هيأت، مانند فرمانده كل قوا عمل مى كند. دستور مى دهد او بيايد، او نيايد. اين رفتار، خود از يك تشكّل حكايت مى كند. از لايه ى بالايى كه سردسته و مسؤول هيأت است تا پايين ترين كس - كه مثلاً در هيأت چاى مى ريزد - بايد خدا محور باشد. يك ذره «من» براى آنها مطرح نباشد. يعنى همّت ها همه اين باشد كه در ايام عاشورا، بيرق سيّدالشهداء بالا رود. همت همه اين باشد كه روز عاشورا و تاسوعا، سراسر كوچه ها و خيابان هاى ما يكپارچه بگويد: يا حسين. اين كه علم هيأت ما، شماره ى اول بود يا نه، اگر دعوا روى اين مسائل كنيم، والله اين «شرك» است.



رقابت هاى شيطانى با عشق به اهل بيت سازگار نيست!

حدود 10سال پيش يك هيأت، سماور بزرگى درست كرده بود كه با تشريفات به هيأت آورده شد. خطيب برجسته فرمود كه به اندازه ى كافى سماور داريد اين ديگر چيست؟ اين رقابت هاى شيطانى را كنار بگذاريد! چون آن هيأت، سماور اين چنينى گرفته، اگر ما نداشته باشيم اين نقص و عار است...؟! به زور تا آخر دهه، او را تحمل كردند و ديگر سراغ او نيامدند!

رقابت هاى شيطانى با عزادارى و عشق به اهل بيت سازگار نيست. آنچه بايد براى ما مهم باشد، اين است كه عزادارى سيّدالشهدا گرم باشد. بيرق عزاى سيّدالشهدا و اهل بيت، بلند باشد؛ حالا چه ما باشيم چه ديگران؛ اين خدا محورى است.



بايد هيأت ها كانون سازندگى باشد

كانون سازندگى بودن دو محور دارد. يك محور آن افرادند. بايد افراد مهذّب در جاى جاى هيأت باشند نه رئيس تنها، نه مدّاح تنها، نه منبرى تنها. اين ها كه طبيعى است، بايد مهذّب باشند. ديگر افراد هم بايد اينگونه باشند كه وقتى مردم آنها را مى بينند به ياد دعاى كميل، به ياد اشك بر فاطمه(س) بيفتند. به ياد اشك بر سيّدالشهدا(ع) بيفتند؛ آدم هايى كه پيشينه ى درخشان داشته باشند.

تلاش كنيد آدم هايى را كه بد نامند و - به هر دليلى - مردم آنها را به خوش نامى نمى شناسند در كادر هيأت نياوريد. اگر آنها در هيأت، شركت مى كنند مانع نشويد. خانه ى سيّدالشهدا و عزاى سيّد الشهدا براى همه آزاد است. امّا مواظب باشيد، آدم هاى بدنام و بدسابقه در كادر هيأت نيايند كه كل هيأت را بدسابقه كنند.

محور دوم، اين است كه همه ى ما - بى استثناء، عالِمُنا و جاهِلُنا - نياز به اخلاق و توصيه هاى اخلاقى داريم. سعى كنيد آقايى را كه براى مردم دعوت مى كنيد، دانشمند و فرهيخته باشد و حتّى الامكان حوزه ديده ها را دعوت كنيد كه با سخنرانى هاى پر محتوايشان، مردم را غنى سازند.

مردم حق دارند از بعضى از منبرها خسته شوند. وقتى جوان، پاى منبر مى آيد، مى بيند جز حرف هاى تكرارى - كه هزار بار شنيده - چيز ديگرى بدست نمى آورد، حق دارد برود. آن جوان چه زمانى حق ندارد برمد؟ وقتى احساس كند آقايى كه بر منبر است، با قرآن و روايات اهل بيت گره اى از كار جوان باز مى كند. منبرى كه مايه ى قرآنى و حديثى ندارد، دعوت كردنى نيست! بايد از عالمان دينى دعوت كرد مدير هيأت براى آن منبرى، جلسه براى عموم بگذارد و يك جلسه براى كادر هيأت. بنشينند بگويند ما را نصيحت كن...

خدا رحمت كند مرحوم شهيد رجايى، رئيس جمهورِ به حقْ محبوبِ به ديدار خدا رفته مان را. ايشان حتّى در دوره ى نخست وزيرى و رياست جمهورى اش، آقايانى را دعوت مى كرد و مى گفت: فقط براى ما درس اخلاق بگوئيد. براى خودشان و خانواده و بچه ها.

ما همه به درس اخلاق، نياز داريم. اينطور نيست كه بگوييم چون ما روحانى هستيم؛ سردسته هستيم؛ مدرّس ايم، ديگر نيازى نداريم! پيامبر، عقل كل بود اولين جهان هستى در تمام جهات است و از ملائكه افضل است؛ امّا همين پيامبر، وقتى جبرئيل به محضرش مى آيد مى فرمايد: «يا جبرئيل! عظِنى» من پيغمبر را نصيحت كن!

پيامبر با اين رفتار، به ما مى آموزد: «هر جا هستى و در هر موقعيتى هستى، نياز به نصيحت دارى؛ دل بى نصيحت مى ميرد. «اَحىِ قلبك بالموعظه».



پى نوشت:

1- يتولّ، باب تفعّل، به معناى قبول است.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما