کد مطلب : ۸۷۴۳
گلستانی بر ساحل دریا (قسمت پایانی)
دکتر غلام حسین رفیعا
شماره شانزدهم ماهنامه خیمه - محرم الحرام 1426- اسفند 1383
نمايى از تداوم مقام منبر
در پايان اين نوشتار، براى تبرك و تيمن، آداب منبر را كه خطاب آن، ذاكران امام حسين (ع) را هم در بر مى گيرد از كتاب بى مانند وبى اثر جاودان عالم عارف و سالك الى الله مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (ره)، يعنى «المراقبات» نقل مى كنم، و درك عظمت آن را، در ابعاد اخلاص در عمل، و ساختن خود و كمك به رشد انسانى، به خوانندگان گرامى و بيدار دل، مخصوصاً ذاكران و مداحان و ستايشگران ارجمند وامى گذارم، و ازستايشگران جوان (بخصوص) خواهش مى كنم كه با اين تعاليم و دستورات بيشتر آشنا شوند:
»مجاهد بايد تمام مراتب صدق و اخلاص را كه در مورد امامت گفتيم رعايت نموده، و علاوه بر آن مواظب آفات سخنانش نيز باشد كه مبادا دروغى بر خدا بسته يا آنچه كه نمى داند بگويد يا خودستايى كرده يا كلامى بگويد كه در ضمن آن فضيلتى را براى خود ثابت كند يا مردم را در نادانى بيندازد يا فتنه انگيزى نموده و باعث قبل و تاراج و اسارت و ساير ضررهايى كه ممكن است به مسلمين برسد، بشود، يا عقيده اى انحرافى در مردم به وجود آورد - گرچه به اين شكل باشد كه مثلاً شبهات شيطان و جواب آن را بيان كند و شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند يا در ترساندن يا اميدوار كردن آنقدر زياده روى كند كه شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند- يا در ترساندن يا اميدوار كردن آنقدر زياده روى كند كه شنوندگان مأيوس يا مغرور شوند؛ يا چيزى بگويد كه شنونده غلو و زياده روى كند؛ يا او را نسبت به ائمه و پيامبران بدعقيده نمايد؛ يا بى احترامى، بخصوص به خواص، نموده و در مورد گذشتگان بدگويى كرده و به پيامبران بدعقيده نمايد؛ يا بى احترامى، بخصوص به خواص، نموده و در مورد گذشتگان بدگويى كرده و به پيامبران و اوصيا و علما تهمت بزند؛ يا با سخت گيرى به بندگان و گفتن چيزهايى كه مردم نمى توانند انجام دهند، آنان را متنفر و موجب بيزارى مردم از خير و شرّ، عبادات، علوم، پيامبران و خداى متعال گردد، يا با نقل كارهاى فاسق ها و اشرار شر به پا كند، يا بعضى از چاره هاى شرعى ناپسند را به مردم ياد داده يا در منبر بى پرده سخن بگويد، بخصوص در جايى كه زنها او را ديده و صداى او را مى شنوند، يا سخنان زشتى بر زبان رانده يا كارهاى قبيحى را انجام دهد...
... واعظ بايد بعد از رعايت تمام موارد فوق (تكميل مراتب اخلاص و صدق در اخلاص) به اين آيه نيز عمل كند: «آيا مردم را به نيكى امر مى كنيد در حالى كه خودتان را فراموش كرده ايد» او بايد اول خود را موعظه نمود و خود را به آن بيارايد، آن گاه با نرمى و مدارا و حكمت، مردم را موعظه نمايد.
اگر شنوندگان معمولى بودند، بيش از آنكه آنان را اميدوار نمايد، آنان را ترسانيده و انذار دهد و اگر در ميان آنان كسى باشد كه اين مطلب براى او ضرر دارد، بايد از حضور او در جلسه وعظ جلوگيرى نموده يا حال او را در نظر بگيرد. از زكريا (ع) نقل شده است كه وقتى يحيى عليه السلام در مجلس وعظ او حاضر مى شد، از آتش، عذاب و انذار نمى گفت. بر عكس گاهى شنوندگان غرق در گناه بوده و بيان روايات اميدوارى به خدا و كرم و بردبارى زيادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى گردد.
خلاصه واعظ بايد مانند پدرى دانا كه در تربيت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زيان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفيد باشد. و نيز وعظى مؤثر و مفيد است كه همراه با كراه و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش باعث جرأت شنونده بر گناهان و بى اعتقاد شدن او به علما و حتى پيامبران مى گردد، بگونه اى كه او را از دين خارج مى كند. حتى نبايد ثواب هاى زيادى را كه در بعضى از روايات براى عمل كوچكى آمده كه قبول آن براى عقل سخت مى باشد را بگويد،... و بدين ترتيب وعظ او باعث انكار روايات يا انكار اصل ثواب و عقاب نشود؛ بخصوص در زمان ما كه كفار شك و شبهه هاى زيادى ايجاد، و ايراد از مسلمين عوام مى گيرند، تا آنان را از دين خارج نمايند.
نمى گويم اصلاً اين مطالب را بيان نكنند. بلكه منظور اين است كه به همراه ذكر اينگونه موارد، مطالبى بگويند كه عقل براحتى بتواند آن را بپذيرد.مثلاً اگر نقل كند كه خداوند متعال به كسى كه دو ركعت نماز بگذارد، در مقابل هر حرفى از قرائتش، قصرى از مرواريد و زبرجد به او مى دهد، همراه با گفتن اين ثواب، براى اين كه آن را بعيد نشمارند بگويد: به عالم خيال بنگريد كه آن را بدون عمل و درخواستى به هر انسانى داده اند و انسان مى تواند در يك ساعت هزار شهر از مرواريد را در خيال خود به وجود آورد. و خداوند متعال همانگونه كه توانايى دارد عالم خيال را ايجاد كند همينطور مى تواند آنچه را كه در عالم خيال است به واقعيات خارجى تبديل نمايد. همانگونه كه در روايات درباره بهشتيان آمده است كه آنها هرچه را كه بخواهند مى توانند به وجود بياورند. و اين نيست مگر به خاطر نيروى وجود و تواناييشان بر تبديل شكل ها به واقعيات خارجى. و هيچ بعيد نيست كه خداوند در عالم هاى آخرت چنين قدرتى به بندگان مؤمنش بدهد، و در همين دنيا نيز خداوند به بعضى از بندگانش چنين قدرتى را عنايت كرده است؛ چنانچه مى بينيم كه بعضى از پيامبران و اولياء چنين قدرتى داشته اند. امام رضا (ع) تصوير شير را به شير واقعى تبديل نموده و به او دستور داد كه آن شخص پليد را بخورد. و نيز خداوند به هم صحبت خود موسى (ع) توانايى داد تا عصا را به مار تبديل كند، و به روح خود، عيسى (ع) توانايى داد كه مردگان را زنده كند؛ و به محبوب خود، پيامبر ما (ص) توانايى داد كه ماه را دو نيم و مردگان را زنده نمايد و سنگريزه را به سخن آورد و مريضان را شفا دهد و در طبيعت دخل و تصرف نمايد. بلكه همان قدرتى كه در حال حاضر دارى و مى توانى در خواب يا عالم خيال تصويرهاى بزرگ و بسيارى را ايجاد كنى، اگر اين تصاوير باقى مانده و بعضى از موانع خارجى نيز كه در مقابل اوست از بين برود، دقيقاً مانند عالم واقعيات خارجى خواهد بود. و اگر آنچه را كه در خواب مى بينى، هميشگى و آنچه را كه در بيدارى مى بينى، گاهى اوقات باشد، مطلب براى تو عكس مى شد و مى گفتى: آنچه را در خواب مى بينم، واقعيات خارجى و آنچه را در بيدارى مى بينم، چيزهاى خيالى مى باشند. بنابراين از جهت توانايى و از جهت كرم خداى تعالى بعد از اين كه فهميديم خداى متعال براحتى مى تواند اين كار را انجام بدهد، اين ثواب ها هيچ بعدى ندارد
علاوه بر اين كه فهميديم چگونه با لطف و كرم خود با كفار رفتار كرده و با وجود كفر و انكار طولانى و دشمنى آنان، آنها را از بخشش هاى خود بهره مند و نعمتهايى به آنان عطا كرده است كه واقعاً غير قابل شمارش است. وقتى با آنان اينگونه رفتار مى كند، با كسانى كه او را شناخته و به او ايمان آورده و از او فرمانبردارى كرده اند، چگونه رفتار مى كند.وقتى واعظ همراه بابيان ثواب ها، چنين مطالبى بگويد، عقل هاى ضعيف آن را بعيد ندانسته و وعظ او براى دين آنان ضررى نخواهد داشت. واعظ بايد شنوندگان خود را بيمارانى كه مبتلا به امراض معنوى مختلفى مى باشند دانسته، خود را طبيب معالج، و سخنان و موعظه هاى خود را داروها و معجونهايى بداند كه مى خواهد آنان را با آن معالجه كند. بنابراين لازم است طبيب در معالجه ى بيمارها (بخصوص وقتى كه بيمارى هاى آنان متفاوت و معالجه ى آن مشكل باشد) بطور كامل احتياط كرده و مواظب باشد. به همين جهت بايد بيش از طبيب جسم و تن دقت نمايد. زيرا روح مهم تر و بالاتر از جسم است. به همين جهت نابودى آن جاويد و خطر آن بزرگ است.
و براى موفقيت در اين مطلب مى تواند خود و اعمالش را در روز و شب به نگهبانان معصومش (ع) با در نظر گرفتن اين كه روز يا شب در پناه كداميك از آنان است، تسليم نمايد. و قبل از وعظ براى اين مطلب به درگاه خداوند دعا نموده و در آغاز وعظ از «بسم الله الرحمن الرحيم» يارى خواسته و بعد از حمد و ثناى الهى مختصرى دعا نموده و از شيطان و نفس پناه جويد. آن گاه وعظ خود را آغاز و جلوى اشتباهات خود را بگيرد.
اگر اين كارها را انجام داده و در تسليم امور خود به خداوند و اوليايش راست بگويد قطعاً خداوند او را حفظ مى نمايد، سخن و وعظ او را مفيد ومؤثر نموده و آن را نور و حكمت مى گرداند.
و بايد همت او محكم نمودن عقيده ى آنان در بزرگداشت امور دين بوده و دوستى خداوند متعال و پيامبران و اوليا را در دلهاى آنان قرار دهد و از نعمتهاى خداوند متعال و بزرگى او و سختى خشم و شدت عذابش خيلى بگويد. آداب رفتار شايسته، با خداوند متعال و پيامبران و دوستانش را به شنوندگان آموزش داده و آنان را ترغيب به بى اعتنايى به شكوفه ها، زيبايى آرايش دنيا نموده و آنان را از آن پرهيز دهد. از حالات مراقبين و ترس آنان و عبادات و مراقبت هايشان و اشتياق آنان به ديدار خداوند و لطف زياد و كرامتهاى فراوان و بخشش هاى بزرگ خداوند به آنان بسيار بگويد. در خلال سخنانش، با نرمى و مدارا و بيانى ساده و به روش پيامبران، به حقيقت عقايد حقه اشاره، و با بيانى لطيف و الفاظ معروف دينى كه اهلش با آن مأنوس هستند، اين حقايق را به اذهان نزديك نمايد.
تصوير ديگرى از منبر
شايد كسانى بگويند خطاب سخنان بالا به «جامعه ى وعاظ» است، چه ارتباطى با «جامعه ى مدّاحان» دارد؟ بايد بگويم، خطاب اين دستورات والا به جامعه ى اهل منبر است. و مدّاحان، تصوير ديگرى از منبر پيام گستر را ترسيم مى كنند. در اين برهه از زمان براى بهره گيرى از ابزار منبر، بايد نقش جديد منبر را در عصر ارتباطات، در همين سخنان نغز جستجو كرد كه خود، نمايى جاويد از تداوم مقام و منزلت منبر است.
اين بنده نه به عنوان و نه به عنوان يك مسؤول، بلكه به عنوان يك خدمتگزار كوچك و ناچيز (كه به «جامعه ى مدّاحان و ستايشگران با اخلاص و متدين و انقلابى اهل بيت (ع)» عشق مى ورزم) اين مطالب را قلمى كردم. البته بايد بگويم مسؤوليت هم، خودش يك داستان ديگر و ماجراى ديگرى است.
و اين اداى دينى است به خادمان پيامبر (ص) و ائمه (ع) كه هنر پيام گستر خويش را در خدمت آرمان و انديشه ى خويش قرار داده اند؛ يعنى محبّت وصف ناپذير به آل اللّه...
و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمين
نمايى از تداوم مقام منبر
در پايان اين نوشتار، براى تبرك و تيمن، آداب منبر را كه خطاب آن، ذاكران امام حسين (ع) را هم در بر مى گيرد از كتاب بى مانند وبى اثر جاودان عالم عارف و سالك الى الله مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (ره)، يعنى «المراقبات» نقل مى كنم، و درك عظمت آن را، در ابعاد اخلاص در عمل، و ساختن خود و كمك به رشد انسانى، به خوانندگان گرامى و بيدار دل، مخصوصاً ذاكران و مداحان و ستايشگران ارجمند وامى گذارم، و ازستايشگران جوان (بخصوص) خواهش مى كنم كه با اين تعاليم و دستورات بيشتر آشنا شوند:
»مجاهد بايد تمام مراتب صدق و اخلاص را كه در مورد امامت گفتيم رعايت نموده، و علاوه بر آن مواظب آفات سخنانش نيز باشد كه مبادا دروغى بر خدا بسته يا آنچه كه نمى داند بگويد يا خودستايى كرده يا كلامى بگويد كه در ضمن آن فضيلتى را براى خود ثابت كند يا مردم را در نادانى بيندازد يا فتنه انگيزى نموده و باعث قبل و تاراج و اسارت و ساير ضررهايى كه ممكن است به مسلمين برسد، بشود، يا عقيده اى انحرافى در مردم به وجود آورد - گرچه به اين شكل باشد كه مثلاً شبهات شيطان و جواب آن را بيان كند و شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند يا در ترساندن يا اميدوار كردن آنقدر زياده روى كند كه شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند- يا در ترساندن يا اميدوار كردن آنقدر زياده روى كند كه شنوندگان مأيوس يا مغرور شوند؛ يا چيزى بگويد كه شنونده غلو و زياده روى كند؛ يا او را نسبت به ائمه و پيامبران بدعقيده نمايد؛ يا بى احترامى، بخصوص به خواص، نموده و در مورد گذشتگان بدگويى كرده و به پيامبران بدعقيده نمايد؛ يا بى احترامى، بخصوص به خواص، نموده و در مورد گذشتگان بدگويى كرده و به پيامبران و اوصيا و علما تهمت بزند؛ يا با سخت گيرى به بندگان و گفتن چيزهايى كه مردم نمى توانند انجام دهند، آنان را متنفر و موجب بيزارى مردم از خير و شرّ، عبادات، علوم، پيامبران و خداى متعال گردد، يا با نقل كارهاى فاسق ها و اشرار شر به پا كند، يا بعضى از چاره هاى شرعى ناپسند را به مردم ياد داده يا در منبر بى پرده سخن بگويد، بخصوص در جايى كه زنها او را ديده و صداى او را مى شنوند، يا سخنان زشتى بر زبان رانده يا كارهاى قبيحى را انجام دهد...
... واعظ بايد بعد از رعايت تمام موارد فوق (تكميل مراتب اخلاص و صدق در اخلاص) به اين آيه نيز عمل كند: «آيا مردم را به نيكى امر مى كنيد در حالى كه خودتان را فراموش كرده ايد» او بايد اول خود را موعظه نمود و خود را به آن بيارايد، آن گاه با نرمى و مدارا و حكمت، مردم را موعظه نمايد.
اگر شنوندگان معمولى بودند، بيش از آنكه آنان را اميدوار نمايد، آنان را ترسانيده و انذار دهد و اگر در ميان آنان كسى باشد كه اين مطلب براى او ضرر دارد، بايد از حضور او در جلسه وعظ جلوگيرى نموده يا حال او را در نظر بگيرد. از زكريا (ع) نقل شده است كه وقتى يحيى عليه السلام در مجلس وعظ او حاضر مى شد، از آتش، عذاب و انذار نمى گفت. بر عكس گاهى شنوندگان غرق در گناه بوده و بيان روايات اميدوارى به خدا و كرم و بردبارى زيادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى گردد.
خلاصه واعظ بايد مانند پدرى دانا كه در تربيت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زيان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفيد باشد. و نيز وعظى مؤثر و مفيد است كه همراه با كراه و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش باعث جرأت شنونده بر گناهان و بى اعتقاد شدن او به علما و حتى پيامبران مى گردد، بگونه اى كه او را از دين خارج مى كند. حتى نبايد ثواب هاى زيادى را كه در بعضى از روايات براى عمل كوچكى آمده كه قبول آن براى عقل سخت مى باشد را بگويد،... و بدين ترتيب وعظ او باعث انكار روايات يا انكار اصل ثواب و عقاب نشود؛ بخصوص در زمان ما كه كفار شك و شبهه هاى زيادى ايجاد، و ايراد از مسلمين عوام مى گيرند، تا آنان را از دين خارج نمايند.
نمى گويم اصلاً اين مطالب را بيان نكنند. بلكه منظور اين است كه به همراه ذكر اينگونه موارد، مطالبى بگويند كه عقل براحتى بتواند آن را بپذيرد.مثلاً اگر نقل كند كه خداوند متعال به كسى كه دو ركعت نماز بگذارد، در مقابل هر حرفى از قرائتش، قصرى از مرواريد و زبرجد به او مى دهد، همراه با گفتن اين ثواب، براى اين كه آن را بعيد نشمارند بگويد: به عالم خيال بنگريد كه آن را بدون عمل و درخواستى به هر انسانى داده اند و انسان مى تواند در يك ساعت هزار شهر از مرواريد را در خيال خود به وجود آورد. و خداوند متعال همانگونه كه توانايى دارد عالم خيال را ايجاد كند همينطور مى تواند آنچه را كه در عالم خيال است به واقعيات خارجى تبديل نمايد. همانگونه كه در روايات درباره بهشتيان آمده است كه آنها هرچه را كه بخواهند مى توانند به وجود بياورند. و اين نيست مگر به خاطر نيروى وجود و تواناييشان بر تبديل شكل ها به واقعيات خارجى. و هيچ بعيد نيست كه خداوند در عالم هاى آخرت چنين قدرتى به بندگان مؤمنش بدهد، و در همين دنيا نيز خداوند به بعضى از بندگانش چنين قدرتى را عنايت كرده است؛ چنانچه مى بينيم كه بعضى از پيامبران و اولياء چنين قدرتى داشته اند. امام رضا (ع) تصوير شير را به شير واقعى تبديل نموده و به او دستور داد كه آن شخص پليد را بخورد. و نيز خداوند به هم صحبت خود موسى (ع) توانايى داد تا عصا را به مار تبديل كند، و به روح خود، عيسى (ع) توانايى داد كه مردگان را زنده كند؛ و به محبوب خود، پيامبر ما (ص) توانايى داد كه ماه را دو نيم و مردگان را زنده نمايد و سنگريزه را به سخن آورد و مريضان را شفا دهد و در طبيعت دخل و تصرف نمايد. بلكه همان قدرتى كه در حال حاضر دارى و مى توانى در خواب يا عالم خيال تصويرهاى بزرگ و بسيارى را ايجاد كنى، اگر اين تصاوير باقى مانده و بعضى از موانع خارجى نيز كه در مقابل اوست از بين برود، دقيقاً مانند عالم واقعيات خارجى خواهد بود. و اگر آنچه را كه در خواب مى بينى، هميشگى و آنچه را كه در بيدارى مى بينى، گاهى اوقات باشد، مطلب براى تو عكس مى شد و مى گفتى: آنچه را در خواب مى بينم، واقعيات خارجى و آنچه را در بيدارى مى بينم، چيزهاى خيالى مى باشند. بنابراين از جهت توانايى و از جهت كرم خداى تعالى بعد از اين كه فهميديم خداى متعال براحتى مى تواند اين كار را انجام بدهد، اين ثواب ها هيچ بعدى ندارد
علاوه بر اين كه فهميديم چگونه با لطف و كرم خود با كفار رفتار كرده و با وجود كفر و انكار طولانى و دشمنى آنان، آنها را از بخشش هاى خود بهره مند و نعمتهايى به آنان عطا كرده است كه واقعاً غير قابل شمارش است. وقتى با آنان اينگونه رفتار مى كند، با كسانى كه او را شناخته و به او ايمان آورده و از او فرمانبردارى كرده اند، چگونه رفتار مى كند.وقتى واعظ همراه بابيان ثواب ها، چنين مطالبى بگويد، عقل هاى ضعيف آن را بعيد ندانسته و وعظ او براى دين آنان ضررى نخواهد داشت. واعظ بايد شنوندگان خود را بيمارانى كه مبتلا به امراض معنوى مختلفى مى باشند دانسته، خود را طبيب معالج، و سخنان و موعظه هاى خود را داروها و معجونهايى بداند كه مى خواهد آنان را با آن معالجه كند. بنابراين لازم است طبيب در معالجه ى بيمارها (بخصوص وقتى كه بيمارى هاى آنان متفاوت و معالجه ى آن مشكل باشد) بطور كامل احتياط كرده و مواظب باشد. به همين جهت بايد بيش از طبيب جسم و تن دقت نمايد. زيرا روح مهم تر و بالاتر از جسم است. به همين جهت نابودى آن جاويد و خطر آن بزرگ است.
و براى موفقيت در اين مطلب مى تواند خود و اعمالش را در روز و شب به نگهبانان معصومش (ع) با در نظر گرفتن اين كه روز يا شب در پناه كداميك از آنان است، تسليم نمايد. و قبل از وعظ براى اين مطلب به درگاه خداوند دعا نموده و در آغاز وعظ از «بسم الله الرحمن الرحيم» يارى خواسته و بعد از حمد و ثناى الهى مختصرى دعا نموده و از شيطان و نفس پناه جويد. آن گاه وعظ خود را آغاز و جلوى اشتباهات خود را بگيرد.
اگر اين كارها را انجام داده و در تسليم امور خود به خداوند و اوليايش راست بگويد قطعاً خداوند او را حفظ مى نمايد، سخن و وعظ او را مفيد ومؤثر نموده و آن را نور و حكمت مى گرداند.
و بايد همت او محكم نمودن عقيده ى آنان در بزرگداشت امور دين بوده و دوستى خداوند متعال و پيامبران و اوليا را در دلهاى آنان قرار دهد و از نعمتهاى خداوند متعال و بزرگى او و سختى خشم و شدت عذابش خيلى بگويد. آداب رفتار شايسته، با خداوند متعال و پيامبران و دوستانش را به شنوندگان آموزش داده و آنان را ترغيب به بى اعتنايى به شكوفه ها، زيبايى آرايش دنيا نموده و آنان را از آن پرهيز دهد. از حالات مراقبين و ترس آنان و عبادات و مراقبت هايشان و اشتياق آنان به ديدار خداوند و لطف زياد و كرامتهاى فراوان و بخشش هاى بزرگ خداوند به آنان بسيار بگويد. در خلال سخنانش، با نرمى و مدارا و بيانى ساده و به روش پيامبران، به حقيقت عقايد حقه اشاره، و با بيانى لطيف و الفاظ معروف دينى كه اهلش با آن مأنوس هستند، اين حقايق را به اذهان نزديك نمايد.
تصوير ديگرى از منبر
شايد كسانى بگويند خطاب سخنان بالا به «جامعه ى وعاظ» است، چه ارتباطى با «جامعه ى مدّاحان» دارد؟ بايد بگويم، خطاب اين دستورات والا به جامعه ى اهل منبر است. و مدّاحان، تصوير ديگرى از منبر پيام گستر را ترسيم مى كنند. در اين برهه از زمان براى بهره گيرى از ابزار منبر، بايد نقش جديد منبر را در عصر ارتباطات، در همين سخنان نغز جستجو كرد كه خود، نمايى جاويد از تداوم مقام و منزلت منبر است.
اين بنده نه به عنوان و نه به عنوان يك مسؤول، بلكه به عنوان يك خدمتگزار كوچك و ناچيز (كه به «جامعه ى مدّاحان و ستايشگران با اخلاص و متدين و انقلابى اهل بيت (ع)» عشق مى ورزم) اين مطالب را قلمى كردم. البته بايد بگويم مسؤوليت هم، خودش يك داستان ديگر و ماجراى ديگرى است.
و اين اداى دينى است به خادمان پيامبر (ص) و ائمه (ع) كه هنر پيام گستر خويش را در خدمت آرمان و انديشه ى خويش قرار داده اند؛ يعنى محبّت وصف ناپذير به آل اللّه...
و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمين