کد مطلب : ۸۷۴۵
زندگی بدون مداحی: سرد و بی روح ...
گفت و گو با حاج عبدالمحمود ایزدی
شماره شانزدهم ماهنامه خیمه - محرم الحرام 1426- اسفند 1383
گفت و گو با حاج عبدالمحمود ایزدی
پیشکسوت مداحی و مناجات خوانی
اشاره
شايد سال 66 يا 67 بود كه در يكى از جلسات مداحى او را ديدم. كامل مردى با چهره اى نورانى و چشم هايى درشت و عميق - كه آثار گريه ى مداوم را در آن مى شد به راحتى ديد - و نيز محاسنى سپيد. طنين تحريرهاى او در هنگام خواندنش با آن صداى پخته، هنوز در ذهنم جاودان مانده. از آن روز تا به حال، كمتر اتفاق افتاده كه تحريرى در هنگام مداحى كسى بشنوم و آن صدا و طنين تحريرهاى او در ذهنم تداعى نشود...
درباره ى او، به جز مداحى اصيل، رديف خوانى دقيق و با اسلوب، مناجات خوانى با حال و هوايى خاص و... از خيلى چيزهاى ديگر مى توان گفت؛ اين كه در محيط مذهبى و محفل گرم خانواده ى خود فرزندان شايسته اى تربيت كرده و دو فرزند گرامى اش را نيز تقديم راه اسلام و اهل بيت نموده...
و اينكه سنت حسنه ى ذاكرى اهل بيت را به عنوان ميراث ماندگار خاندانش به دست فرزندانش سپرده، چه آن فرزند شهيدش كه بايد از او به عنوان يك مداح و ذاكر شهيد ياد كرد و چه ديگر فرزندش كه اكنون جوانى است جست و جوگر، پرهمت و پرتلاش در زمينه ى مداحى و ذاكرى اهل بيت...
اين روزها آقاى عبدالمحمود ايزدى، هرچند بنيه و توان مداحى را به خاطر كهولت سن و بيمارى از كف داده، اما با اين وجود دل زنده اى دارد و روحى سرشار از عشق به اهل بيت؛ درست به همين خاطر است كه وقتى از مداحى و مناجات خوانى او باب سخن را باز كرديم، انگار جانى ديگر در وجود او پيدا شد در پاسخ به سؤالات گذشته ى پر افتخار خود را به ياد آورد و با اشك شوق و از سر وجد و شور، به سؤالات ما پاسخ گفت ...
خيمه: جناب آقاى ايزدى؛ با تشكر از اين كه وقت خود را در اختيار دوستانتان در نشريه ى خيمه گذاشتيد، در ابتدا لطفاً خودتان را معرفى كنيد؟
بسم الله الرحمن الرحيم اقرا بسم ربّك الذى خلق؛ خلق الانسان من علق؛ به نام خداوند پاك و منزهى كه مخلوقات را به اراده ى خودش و بدون كمك گرفتن از كسى خلق كرد.
اينجانب عبدالمحمود ايزدى در سال 1315 در خمينى شهر اصفهان متولد شدم و از كودكى به همراه پدر و مادر تا الآن كه در خدمت شما هستم، در قم زندگى كرده ام و هر چه دارم از عنايات خاصه ى كريمه ى اهل بيت حضرت معصومه (س) مى باشد.
خيمه: چطور شد كه مداحى را شروع كرديد؟ از چه زمانى؟
با لطف و عنايات حضرت سيد الشهدا(ع) از سن هفت سالگى به بعد بود كه در مسجد توفيق چاى دادن و خدمت در مسجد را پيدا كردم؛ امّا در ضمن چاى دادن، هميشه تمام هوش و حواسم به نحوه ى خواندن مرثيه خوان و پامنبرى بود و همين توجه، علاقه به اين راه را تقويت مى كرد. از قضا يك شب منبرى دير آمد و چون مداح هم نبود من اعلام آمادگى كردم و به جاى مداح، خواندم وقتى كه خواندم اهل مسجد و پدر و مادرم خيلى مرا تشويق كردند، به همين دليل، در خلوت خودم اين راه پرسعادت را ادامه دادم و تمرين كردم.
خيمه: در اين راه از چه اساتيدى فيض برده ايد؟
با توجه به شرايط اقتصادى خانواده ام و زندگى در محيط فقير نشين شهر، در زمينه ى مداحى تا هنگام جوانى از استاد خاصى بهره نبردم و هر چه بود از ذوق و استعداد خودم بود و كمك اهل بيت(ع) ولى به سن جوانى كه رسيدم، علاقه ى زيادى نسبت به رديف هاى آوازى پيدا كردم و به دنبال آن، ابتدا از «حاج اكبر آقاى شهام» كسب فيض كردم. ايشان ابتدا دستگاه «بيات ترك» را حدود 6 ماه با من كار كرد. در ضمن اين 6 ماه، كه مشغول به تمرين «بيات ترك» بودم، خارج از برنامه ى آموزشى استاد، از نوارهاى آقايان ذبيحى، على بهارى و ساير خوانندگان، گوشه گوشه ى دستگاه هاى «شور»، «سه گاه»، «دشتى» و «همايون»، را آموختم؛ البته با تمرين شبانه روزى. بعد از 6 ماه وقتى كه استاد شهام از من خواست كه دستگاه «بيات ترك» را بخوانم و درس را پس بدهم، من در كنار «بيات ترك»، شروع كردم به خواندن دستگاه هاى «شور» و «سه گاه» و «دشتى» و «همايون» كه استاد ببيند درست مى خوانم يا نه. وقتى كه خواندم، استاد با كمال تعجب سؤال كرد كه اين دستگاه ها را از كجا ياد گرفته اى؟
بعد از آن هم، هميشه شب و روز پيش خودم اين دستگاه ها را تمرين و تكرار مى كردم، تا ملكه ى ذهنم بشود.
خيمه: شما در زمينه ى مناجات خوانى، تجربه هاى موفقى داشته ايد در اين باره صحبت كنيد؛ از چه زمانى آن را شروع كرديد...؟
البته در زمان ما، مناجات خوانى همه جا بود و رونق داشت و من در سن 10 سالگى علاقه به اين كار پيدا كردم و شب ها قبل از سحر به بالاى پشت بام مى رفتم و مناجات خوانى مى كردم.
چه بسا شب ها كه حتى برف مى آمد و من زير برف و باران، مناجات خوانى را رها نكردم. بعد از آن كه به سن جوانى رسيدم، اهال مسجد، بلندگويى خريدند با تقاضاى مردم و شب ها قبل از سحر از بلندگوى مسجد، مناجات مى خواندم و با توجه به اينكه از رديف هاى آوازى بهره مى بردم، مناجات را مى توانستم كامل تر بخوانم.
بعد از آن مدتى با آشنايى كه با آقاى پزشكى، مسئول صوت آستان مقدس حضرت معصومه (س) پيدا كردم و با تقاضاى ايشان، حدوداً 12 نوار مناجات ضبط كردم و بعد از آن تا 25 سال، نوارهاى مناجاتى بنده از حرم مطهر قبل از سحر، پخش مى شد. يادم مى آيد كه هر سال قبل از ماه مبارك رمضان از مساجد شهر و حتى از شهرستان ها ضبط مى آوردند و مناجات هاى بنده را ضبط مى كردند كه براى ماه مبارك رمضان استفاده كنند.
خيمه: شما براى مناجات خوانى كدام دستگاه را مناسب مى دانيد؟ براى مداحى چه دستگاهى را؟
براى مناجات دستگاه هاى «شور»، «دشتى» و «ابوعطا» و براى مداحى نيز از همين سه دستگاه؛ منتهى هر كدام مهارت هاى خاص خودش را دارد چون دستگاه موسيقى، دامنه ى وسيعى دارد. براى هر كدام - يعنى مناجات و مداحى - از گوشه هاى خاص خودش استفاده مى كنيم؛ مثلاً در مصيبت خوانى از گوشه ى «شور» و «دشتى» و در مدح خوانى از گوشه ى «شهناز» و «شهر آشوب» و «حسينى» مى توان استفاده كرد. در مناجات هم معمولاً «ابوعطا» و «دشتى» و «شور» كه البته هر كدام از اين دستگاه ها بايد به طريقه ى خاص خود در هم ممزوج شود.
خيمه: فكر مى كنيد چرا مناجات خوانى الان ديگر باب نيست؟
چون الان علم پيشرفت كرده و وسايل ارتباطات جمعى بسيار زياد شده است؛ لذا صدا و سيما بهترين ها را گلچين مى كند و از راديو و تلويزيون پخش مى كند.
خيمه: شغل شما در كنار مداحى چه بود؟
شغل بنده در كنار مداحى، بارفروشى در ميدان تره بار بود.
خيمه: آيا خانواده ى شما در پيشرفت شما تأثيرى داشتند يا نه؟
بله ؛اگر صبر و تحمل خانواده در برابر تمرين هاى من نبود، به اين پيشرفت نمى رسيدم كه لازم است در اينجا واقعاً از صميم دل از ايشان تشكر كنم.
خيمه: آيا آموخته هايتان را به كسى هم انتقال داده ايد؟
بله؛ با تقاضاى تعدادى از دوستان، از سال 45 به مدت 5 يا 6 سال به صورت خصوصى، حدوداً با 10 نفر از دوستان كار مى كردم و بعد از چند سال توقف، دوباره به مدت هشت سال و نيم جلسه گذاشتيم كه اين بار به صورت عمومى، هفته اى يك بار، برگزار مى شد.
خيمه: شاگردان تان چند نفر بودند؟
در اين هشت سال و نيم حدوداً220 نفر به صورت پراكنده و هر كدام براى مدتى شركت كرده اند كه بعضى از آنها الآن براى خودشان استاد شده اند.
خيمه: فرق عزادارى امروز با گذشته در چه چيزى است؟
به نظر بنده، عزادارى هاى امروز از شور و جوشش بيشترى برخوردار است و رونق بهترى دارد، خصوصاً مجالس جشن كه الحمد لله براى هر مناسبتى مجالس متعددى وجود دارد، ولى در قديم فقط مناسبت هاى خاص مثل مبعث و سيزده رجب و نيمه ى شعبان، مجالس جشن باشكوه برگزار مى شد. در عوض در هيأت هاى قديم، به قرآن و نماز و احكام شرعى بيشتر توجه مى شد؛ مثلاً مدير هيأت، حمد و سوره را با افراد كار مى كرد تا با قرائت صحيح بخوانند و همين طور قرائت قرآن و در آخر كار هم ذكر مصيبتى خوانده مى شد.
خيمه: در قديم مداحى بيشتر رونق داشت يا منبرى؟
منبرى
خيمه: رديف هاى آوازى تا چه حد در مداحى قديم لازم بود؟
مرسوم نبود كه حتماً كسى بلد باشد؛ بلكه ذوقى بود.
خيمه: پامنبرى خواندن يعنى چه؟
اصولاً در هر زمانى امكان دارد كه منبرى ديرتر از موعد برسد؛ چون در قديم يك منبرى نبود، بلكه هر مجلس، دو يا سه منبرى داشت و اين امكان بود كه يكى از آن ها در وقت مقرر نرسد، لذا زمانى را كه منبرى دير مى آمد يك مداح، مداحى مى كرد كه اصطلاحاً پامنبرى خوانى مى گفتند.
خيمه: چهار سنت فراموش شده ى مجالس امروز؟
من فكر مى كنم كه اولين چيزى كه كمرنگ شده «منبر» است؛ همان طور كه گفتم در قديم منبر محور مجلس بود و يك مجلس، دو يا سه منبرى داشت و در آخر كار ذكر مصيبت خوانده مى شد، ولى امروزه كار، بر عكس شده است! يعنى يك منبرى در ابتداى مجلس هست كه آن هم بايد ديد جمعيت آمده باشند يا نه... و بعد چند مداح مجلس را مى چرخانند دوم: توجه به حمد و سوره و نماز هيأتى هاست كه قديم، مردم نمازشان را در هيئات تصحيح مى كردند. سوم: قرائت قرآن كه در همه ى هيأت هاى قديم، قرائت قرآن هم بود ولى امروزه خيلى كم پيدا مى شود كه در برنامه ى هيأتى، قرائت قرآن هم باشد (مگر ماه رمضان) چهارم: رسيدگى به دين و احكام شرعى كه در قديم حتماً با اعضاى هيأت كار مى كردند و منبرى ها در ابتداى منبرشان احكام شرعى مى گفتند. يكى ديگر از سنت هاى فراموش شده، سنت «قصيده خوانى» است كه امروزه كمتر مداحى پيدا مى شود كه اين سنت را حفظ كرده باشد.
خيمه: از چند پير غلام و مداح قديمى كه با آنها ارتباط داشته ايد يادى كنيد؟
حاج ملا حسين مولوى ؛ حاج آقا عباس جوادى ؛ حاج محمد على ستايشگر ؛ حاج تقى براتى ؛ حاج على آقا اخبارى ؛ حاج حسين حسينى خواه ؛ حاج حسن كوچك زاده ؛ حاج آقاى مهجور؛ حاج ابوالقاسم خاكى؛ حاج محمود مولوى ؛ حاج اسد الله سليمانى ؛ حاج حسين پيروى ؛ حاج آقا حسين روحانى ؛ حاج آقا على ميره اى و...
خيمه: آيا رسم پاكت گرفتن در قديم وجود داشت؛ اگر داشت شما آيا مى گرفتيد؟
البته از زمان قديم صله دادن وجود داشته است؛ ولى بنده از زمانى كه در اين راه پاگذاشتم تا الان كه در خدمت شما هستم، اصلاً در فكر پاكت گرفتن نبوده و پاكت هم نگرفته ام والحمد لله هر چه خواسته ام خداوند به بركت اهل بيت به من عنايت فرموده است.
خيمه: آيا مداحى شما در برابر يك عالم با فضيلت، با مداحى در برابر عموم افراد، آيا تفاوتى داشت؟ چرا؟
بله؛ به اين دليل كه بايد در مقابل عالم، از اشعار پر محتوا و محكم استفاده كرد؛ ولى در برابر عموم، از اشعار روان تر كه همگان متوجه آن بشوند بايد استفاده كرد.
خيمه: حافظ مى فرمايد: «بنده ى طلعت آن باش كه «آنى» دارد» به نظر شما «آنِ» گمشده در مداحى امروز چيست؟
آنِ گمشده در مداحى امروز «محتوا» مى باشد چرا كه يك برنامه ى مداحى بايد بسيار جامع و كامل باشد.
خيمه: ويژگى يك برنامه ى قوى مداحى به نظر شما چيست؟
اول: خلوص نيت دوم: توجه به افراد شركت كننده در مجلس كه طبق نياز واقعى همان مستمع عمل شود؛ البته با خلوص نيّت و با محتوا.
خيمه: شما به هنگام مداحى بيشتر هدف تان چه بود؟ تحريك مستمع يا تحريك عواطف و احساس او؟
هر دو؛ يعنى اگر جا داشت چند بيت شعر پند و نصيحتى در اول مجلس مى خواندم و مصيبت هم در آخر آن.
خيمه: زندگى بدون مداحى براى شما چگونه است؟
سرد و بى روح !
خيمه: مداحى چه مزه اى دارد؟
حلواى تنتنانى، تا نخورى ندانى!
خيمه: براى بهشت، مداحى مى كرده ايد يا براى دلتان،يا...؟
هيچ كدام! بلكه براى تقرب به خاندان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) دوستى با آنان و به قول سعدى:
گر مُخيّر بكنندم به قيامت، كه چه خواهى؟!
دوست ما را؛ همه ى نعمت فردوس شما را!
خيمه: نظر شما در باره ى كتاب هاى آموزش مداحى كه امروزه تأليف و چاپ آن رواج يافته، چيست؟ آيا واقعاً با خواندن اين كتاب ها كسى مداح مى شود؟!
البته خوب و جامع بودن كتاب، شرط است ولى كتاب، يك درس تئورى است و به تنهايى كاربردى ندارد؛ بلكه به تمرين زياد و كسب تجربه بستگى دارد و جان كلام اينكه:
هيچ كس در پيش خود چيزى نشد
هيچ آهن، خنجر تيزى نشد
هيچ حلوايى نشد استاد كار
تا كه شاگرد شكر ريزى نشد!
خيمه: به نظر شما صداى «بم» براى مداح بهتر است، يا صداى «زير»؟
هم «بم» احتياج هست و هم «زير» و اين دو مانند دو بال هستند براى پرواز؛ هر صدايى به طور خدادادى اين دو را دارد، منتها در صداى بعضى ها «بم» و در صداى بعضى «زير» نمود بيشترى دارد.
خيمه: با كدام زيارت، بيشتر انس داريد؟
با زيارت هاى متفاوتى صفا مى كنم؛ ولى بيشتر با زيارت عاشورا چرا، كه زيارتى است جامع؛ كه هم تولا دارد و هم تبرّا.
خيمه: تا به حال احساس كرده ايد امام حسين جواب سلام شما را داده باشند؟
اصولاً در اسلام، سلام مستحب و جواب آن واجب است و اگر بر فرض، اين وجوب نبود آنقدر ارباب ما كرم دارد كه جواب سلام مسلمان و حتى كافر را بدهد.
خيمه: روضه اى كه بيشتر دوست داريد بخوانيد يا بشنويد؟
روضه ى حضرت سيد الشهدا(ع)
خيمه: سؤالات زيادى باقى مانده، امّا به خاطر كسالت و بيمارى شما نمى خواهيم زياد مصدّع شما باشيم؛ در آخر، يك خاطره از عنايت اهل بيت به خودتان را تعريف كنيد:
يادم مى آيد اوّل انقلاب، يك شب خواب ديدم كه در منزلى بودم؛ در روبروى اتاق ما، آن طرف حياط، يك اتاق ديگر بود و در ايوان آن، يك خانم با چادرى سفيد ايستاده بود. شخصى كه در كنار من بود، گفت: «مى دانى كه اين خانم چه مى فرمايند؟!». گفتم: «نه؟!» گفت: «مى فرمايند يك شب بيا در خانه ى من دعاى كميل بخوان!» گفتم: «چشم!» چند ماه بعد از آن، كار جورى پيش رفت كه پايم به حرم مطهر حضرت معصومه(س) براى دعا خوانى باز شد و آن شب، تمام دعاى كميل را تنها خواندم؛ بعد از آن صداى هياهو بلند شد و فهميدم كه آن شب، بى بى عنايت فرموده اند و سه نفر را شفا داده اند...
بعد از آن، حدوداً 16 تا 17 سال، هر شب جمعه در دعاى كميل حرم شركت داشتم.
خيمه: باتشكر مجدد از شما كه با وجود كسالت و بيمارى، فرصت اين گفت و گو را در اختيار ما قرار داديد. براى شما آرزوى سلامتى و دوام عمر با بركت داريم؛ ان شاء الله.
گفت و گو با حاج عبدالمحمود ایزدی
پیشکسوت مداحی و مناجات خوانی
اشاره
شايد سال 66 يا 67 بود كه در يكى از جلسات مداحى او را ديدم. كامل مردى با چهره اى نورانى و چشم هايى درشت و عميق - كه آثار گريه ى مداوم را در آن مى شد به راحتى ديد - و نيز محاسنى سپيد. طنين تحريرهاى او در هنگام خواندنش با آن صداى پخته، هنوز در ذهنم جاودان مانده. از آن روز تا به حال، كمتر اتفاق افتاده كه تحريرى در هنگام مداحى كسى بشنوم و آن صدا و طنين تحريرهاى او در ذهنم تداعى نشود...
درباره ى او، به جز مداحى اصيل، رديف خوانى دقيق و با اسلوب، مناجات خوانى با حال و هوايى خاص و... از خيلى چيزهاى ديگر مى توان گفت؛ اين كه در محيط مذهبى و محفل گرم خانواده ى خود فرزندان شايسته اى تربيت كرده و دو فرزند گرامى اش را نيز تقديم راه اسلام و اهل بيت نموده...
و اينكه سنت حسنه ى ذاكرى اهل بيت را به عنوان ميراث ماندگار خاندانش به دست فرزندانش سپرده، چه آن فرزند شهيدش كه بايد از او به عنوان يك مداح و ذاكر شهيد ياد كرد و چه ديگر فرزندش كه اكنون جوانى است جست و جوگر، پرهمت و پرتلاش در زمينه ى مداحى و ذاكرى اهل بيت...
اين روزها آقاى عبدالمحمود ايزدى، هرچند بنيه و توان مداحى را به خاطر كهولت سن و بيمارى از كف داده، اما با اين وجود دل زنده اى دارد و روحى سرشار از عشق به اهل بيت؛ درست به همين خاطر است كه وقتى از مداحى و مناجات خوانى او باب سخن را باز كرديم، انگار جانى ديگر در وجود او پيدا شد در پاسخ به سؤالات گذشته ى پر افتخار خود را به ياد آورد و با اشك شوق و از سر وجد و شور، به سؤالات ما پاسخ گفت ...
خيمه: جناب آقاى ايزدى؛ با تشكر از اين كه وقت خود را در اختيار دوستانتان در نشريه ى خيمه گذاشتيد، در ابتدا لطفاً خودتان را معرفى كنيد؟
بسم الله الرحمن الرحيم اقرا بسم ربّك الذى خلق؛ خلق الانسان من علق؛ به نام خداوند پاك و منزهى كه مخلوقات را به اراده ى خودش و بدون كمك گرفتن از كسى خلق كرد.
اينجانب عبدالمحمود ايزدى در سال 1315 در خمينى شهر اصفهان متولد شدم و از كودكى به همراه پدر و مادر تا الآن كه در خدمت شما هستم، در قم زندگى كرده ام و هر چه دارم از عنايات خاصه ى كريمه ى اهل بيت حضرت معصومه (س) مى باشد.
خيمه: چطور شد كه مداحى را شروع كرديد؟ از چه زمانى؟
با لطف و عنايات حضرت سيد الشهدا(ع) از سن هفت سالگى به بعد بود كه در مسجد توفيق چاى دادن و خدمت در مسجد را پيدا كردم؛ امّا در ضمن چاى دادن، هميشه تمام هوش و حواسم به نحوه ى خواندن مرثيه خوان و پامنبرى بود و همين توجه، علاقه به اين راه را تقويت مى كرد. از قضا يك شب منبرى دير آمد و چون مداح هم نبود من اعلام آمادگى كردم و به جاى مداح، خواندم وقتى كه خواندم اهل مسجد و پدر و مادرم خيلى مرا تشويق كردند، به همين دليل، در خلوت خودم اين راه پرسعادت را ادامه دادم و تمرين كردم.
خيمه: در اين راه از چه اساتيدى فيض برده ايد؟
با توجه به شرايط اقتصادى خانواده ام و زندگى در محيط فقير نشين شهر، در زمينه ى مداحى تا هنگام جوانى از استاد خاصى بهره نبردم و هر چه بود از ذوق و استعداد خودم بود و كمك اهل بيت(ع) ولى به سن جوانى كه رسيدم، علاقه ى زيادى نسبت به رديف هاى آوازى پيدا كردم و به دنبال آن، ابتدا از «حاج اكبر آقاى شهام» كسب فيض كردم. ايشان ابتدا دستگاه «بيات ترك» را حدود 6 ماه با من كار كرد. در ضمن اين 6 ماه، كه مشغول به تمرين «بيات ترك» بودم، خارج از برنامه ى آموزشى استاد، از نوارهاى آقايان ذبيحى، على بهارى و ساير خوانندگان، گوشه گوشه ى دستگاه هاى «شور»، «سه گاه»، «دشتى» و «همايون»، را آموختم؛ البته با تمرين شبانه روزى. بعد از 6 ماه وقتى كه استاد شهام از من خواست كه دستگاه «بيات ترك» را بخوانم و درس را پس بدهم، من در كنار «بيات ترك»، شروع كردم به خواندن دستگاه هاى «شور» و «سه گاه» و «دشتى» و «همايون» كه استاد ببيند درست مى خوانم يا نه. وقتى كه خواندم، استاد با كمال تعجب سؤال كرد كه اين دستگاه ها را از كجا ياد گرفته اى؟
بعد از آن هم، هميشه شب و روز پيش خودم اين دستگاه ها را تمرين و تكرار مى كردم، تا ملكه ى ذهنم بشود.
خيمه: شما در زمينه ى مناجات خوانى، تجربه هاى موفقى داشته ايد در اين باره صحبت كنيد؛ از چه زمانى آن را شروع كرديد...؟
البته در زمان ما، مناجات خوانى همه جا بود و رونق داشت و من در سن 10 سالگى علاقه به اين كار پيدا كردم و شب ها قبل از سحر به بالاى پشت بام مى رفتم و مناجات خوانى مى كردم.
چه بسا شب ها كه حتى برف مى آمد و من زير برف و باران، مناجات خوانى را رها نكردم. بعد از آن كه به سن جوانى رسيدم، اهال مسجد، بلندگويى خريدند با تقاضاى مردم و شب ها قبل از سحر از بلندگوى مسجد، مناجات مى خواندم و با توجه به اينكه از رديف هاى آوازى بهره مى بردم، مناجات را مى توانستم كامل تر بخوانم.
بعد از آن مدتى با آشنايى كه با آقاى پزشكى، مسئول صوت آستان مقدس حضرت معصومه (س) پيدا كردم و با تقاضاى ايشان، حدوداً 12 نوار مناجات ضبط كردم و بعد از آن تا 25 سال، نوارهاى مناجاتى بنده از حرم مطهر قبل از سحر، پخش مى شد. يادم مى آيد كه هر سال قبل از ماه مبارك رمضان از مساجد شهر و حتى از شهرستان ها ضبط مى آوردند و مناجات هاى بنده را ضبط مى كردند كه براى ماه مبارك رمضان استفاده كنند.
خيمه: شما براى مناجات خوانى كدام دستگاه را مناسب مى دانيد؟ براى مداحى چه دستگاهى را؟
براى مناجات دستگاه هاى «شور»، «دشتى» و «ابوعطا» و براى مداحى نيز از همين سه دستگاه؛ منتهى هر كدام مهارت هاى خاص خودش را دارد چون دستگاه موسيقى، دامنه ى وسيعى دارد. براى هر كدام - يعنى مناجات و مداحى - از گوشه هاى خاص خودش استفاده مى كنيم؛ مثلاً در مصيبت خوانى از گوشه ى «شور» و «دشتى» و در مدح خوانى از گوشه ى «شهناز» و «شهر آشوب» و «حسينى» مى توان استفاده كرد. در مناجات هم معمولاً «ابوعطا» و «دشتى» و «شور» كه البته هر كدام از اين دستگاه ها بايد به طريقه ى خاص خود در هم ممزوج شود.
خيمه: فكر مى كنيد چرا مناجات خوانى الان ديگر باب نيست؟
چون الان علم پيشرفت كرده و وسايل ارتباطات جمعى بسيار زياد شده است؛ لذا صدا و سيما بهترين ها را گلچين مى كند و از راديو و تلويزيون پخش مى كند.
خيمه: شغل شما در كنار مداحى چه بود؟
شغل بنده در كنار مداحى، بارفروشى در ميدان تره بار بود.
خيمه: آيا خانواده ى شما در پيشرفت شما تأثيرى داشتند يا نه؟
بله ؛اگر صبر و تحمل خانواده در برابر تمرين هاى من نبود، به اين پيشرفت نمى رسيدم كه لازم است در اينجا واقعاً از صميم دل از ايشان تشكر كنم.
خيمه: آيا آموخته هايتان را به كسى هم انتقال داده ايد؟
بله؛ با تقاضاى تعدادى از دوستان، از سال 45 به مدت 5 يا 6 سال به صورت خصوصى، حدوداً با 10 نفر از دوستان كار مى كردم و بعد از چند سال توقف، دوباره به مدت هشت سال و نيم جلسه گذاشتيم كه اين بار به صورت عمومى، هفته اى يك بار، برگزار مى شد.
خيمه: شاگردان تان چند نفر بودند؟
در اين هشت سال و نيم حدوداً220 نفر به صورت پراكنده و هر كدام براى مدتى شركت كرده اند كه بعضى از آنها الآن براى خودشان استاد شده اند.
خيمه: فرق عزادارى امروز با گذشته در چه چيزى است؟
به نظر بنده، عزادارى هاى امروز از شور و جوشش بيشترى برخوردار است و رونق بهترى دارد، خصوصاً مجالس جشن كه الحمد لله براى هر مناسبتى مجالس متعددى وجود دارد، ولى در قديم فقط مناسبت هاى خاص مثل مبعث و سيزده رجب و نيمه ى شعبان، مجالس جشن باشكوه برگزار مى شد. در عوض در هيأت هاى قديم، به قرآن و نماز و احكام شرعى بيشتر توجه مى شد؛ مثلاً مدير هيأت، حمد و سوره را با افراد كار مى كرد تا با قرائت صحيح بخوانند و همين طور قرائت قرآن و در آخر كار هم ذكر مصيبتى خوانده مى شد.
خيمه: در قديم مداحى بيشتر رونق داشت يا منبرى؟
منبرى
خيمه: رديف هاى آوازى تا چه حد در مداحى قديم لازم بود؟
مرسوم نبود كه حتماً كسى بلد باشد؛ بلكه ذوقى بود.
خيمه: پامنبرى خواندن يعنى چه؟
اصولاً در هر زمانى امكان دارد كه منبرى ديرتر از موعد برسد؛ چون در قديم يك منبرى نبود، بلكه هر مجلس، دو يا سه منبرى داشت و اين امكان بود كه يكى از آن ها در وقت مقرر نرسد، لذا زمانى را كه منبرى دير مى آمد يك مداح، مداحى مى كرد كه اصطلاحاً پامنبرى خوانى مى گفتند.
خيمه: چهار سنت فراموش شده ى مجالس امروز؟
من فكر مى كنم كه اولين چيزى كه كمرنگ شده «منبر» است؛ همان طور كه گفتم در قديم منبر محور مجلس بود و يك مجلس، دو يا سه منبرى داشت و در آخر كار ذكر مصيبت خوانده مى شد، ولى امروزه كار، بر عكس شده است! يعنى يك منبرى در ابتداى مجلس هست كه آن هم بايد ديد جمعيت آمده باشند يا نه... و بعد چند مداح مجلس را مى چرخانند دوم: توجه به حمد و سوره و نماز هيأتى هاست كه قديم، مردم نمازشان را در هيئات تصحيح مى كردند. سوم: قرائت قرآن كه در همه ى هيأت هاى قديم، قرائت قرآن هم بود ولى امروزه خيلى كم پيدا مى شود كه در برنامه ى هيأتى، قرائت قرآن هم باشد (مگر ماه رمضان) چهارم: رسيدگى به دين و احكام شرعى كه در قديم حتماً با اعضاى هيأت كار مى كردند و منبرى ها در ابتداى منبرشان احكام شرعى مى گفتند. يكى ديگر از سنت هاى فراموش شده، سنت «قصيده خوانى» است كه امروزه كمتر مداحى پيدا مى شود كه اين سنت را حفظ كرده باشد.
خيمه: از چند پير غلام و مداح قديمى كه با آنها ارتباط داشته ايد يادى كنيد؟
حاج ملا حسين مولوى ؛ حاج آقا عباس جوادى ؛ حاج محمد على ستايشگر ؛ حاج تقى براتى ؛ حاج على آقا اخبارى ؛ حاج حسين حسينى خواه ؛ حاج حسن كوچك زاده ؛ حاج آقاى مهجور؛ حاج ابوالقاسم خاكى؛ حاج محمود مولوى ؛ حاج اسد الله سليمانى ؛ حاج حسين پيروى ؛ حاج آقا حسين روحانى ؛ حاج آقا على ميره اى و...
خيمه: آيا رسم پاكت گرفتن در قديم وجود داشت؛ اگر داشت شما آيا مى گرفتيد؟
البته از زمان قديم صله دادن وجود داشته است؛ ولى بنده از زمانى كه در اين راه پاگذاشتم تا الان كه در خدمت شما هستم، اصلاً در فكر پاكت گرفتن نبوده و پاكت هم نگرفته ام والحمد لله هر چه خواسته ام خداوند به بركت اهل بيت به من عنايت فرموده است.
خيمه: آيا مداحى شما در برابر يك عالم با فضيلت، با مداحى در برابر عموم افراد، آيا تفاوتى داشت؟ چرا؟
بله؛ به اين دليل كه بايد در مقابل عالم، از اشعار پر محتوا و محكم استفاده كرد؛ ولى در برابر عموم، از اشعار روان تر كه همگان متوجه آن بشوند بايد استفاده كرد.
خيمه: حافظ مى فرمايد: «بنده ى طلعت آن باش كه «آنى» دارد» به نظر شما «آنِ» گمشده در مداحى امروز چيست؟
آنِ گمشده در مداحى امروز «محتوا» مى باشد چرا كه يك برنامه ى مداحى بايد بسيار جامع و كامل باشد.
خيمه: ويژگى يك برنامه ى قوى مداحى به نظر شما چيست؟
اول: خلوص نيت دوم: توجه به افراد شركت كننده در مجلس كه طبق نياز واقعى همان مستمع عمل شود؛ البته با خلوص نيّت و با محتوا.
خيمه: شما به هنگام مداحى بيشتر هدف تان چه بود؟ تحريك مستمع يا تحريك عواطف و احساس او؟
هر دو؛ يعنى اگر جا داشت چند بيت شعر پند و نصيحتى در اول مجلس مى خواندم و مصيبت هم در آخر آن.
خيمه: زندگى بدون مداحى براى شما چگونه است؟
سرد و بى روح !
خيمه: مداحى چه مزه اى دارد؟
حلواى تنتنانى، تا نخورى ندانى!
خيمه: براى بهشت، مداحى مى كرده ايد يا براى دلتان،يا...؟
هيچ كدام! بلكه براى تقرب به خاندان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) دوستى با آنان و به قول سعدى:
گر مُخيّر بكنندم به قيامت، كه چه خواهى؟!
دوست ما را؛ همه ى نعمت فردوس شما را!
خيمه: نظر شما در باره ى كتاب هاى آموزش مداحى كه امروزه تأليف و چاپ آن رواج يافته، چيست؟ آيا واقعاً با خواندن اين كتاب ها كسى مداح مى شود؟!
البته خوب و جامع بودن كتاب، شرط است ولى كتاب، يك درس تئورى است و به تنهايى كاربردى ندارد؛ بلكه به تمرين زياد و كسب تجربه بستگى دارد و جان كلام اينكه:
هيچ كس در پيش خود چيزى نشد
هيچ آهن، خنجر تيزى نشد
هيچ حلوايى نشد استاد كار
تا كه شاگرد شكر ريزى نشد!
خيمه: به نظر شما صداى «بم» براى مداح بهتر است، يا صداى «زير»؟
هم «بم» احتياج هست و هم «زير» و اين دو مانند دو بال هستند براى پرواز؛ هر صدايى به طور خدادادى اين دو را دارد، منتها در صداى بعضى ها «بم» و در صداى بعضى «زير» نمود بيشترى دارد.
خيمه: با كدام زيارت، بيشتر انس داريد؟
با زيارت هاى متفاوتى صفا مى كنم؛ ولى بيشتر با زيارت عاشورا چرا، كه زيارتى است جامع؛ كه هم تولا دارد و هم تبرّا.
خيمه: تا به حال احساس كرده ايد امام حسين جواب سلام شما را داده باشند؟
اصولاً در اسلام، سلام مستحب و جواب آن واجب است و اگر بر فرض، اين وجوب نبود آنقدر ارباب ما كرم دارد كه جواب سلام مسلمان و حتى كافر را بدهد.
خيمه: روضه اى كه بيشتر دوست داريد بخوانيد يا بشنويد؟
روضه ى حضرت سيد الشهدا(ع)
خيمه: سؤالات زيادى باقى مانده، امّا به خاطر كسالت و بيمارى شما نمى خواهيم زياد مصدّع شما باشيم؛ در آخر، يك خاطره از عنايت اهل بيت به خودتان را تعريف كنيد:
يادم مى آيد اوّل انقلاب، يك شب خواب ديدم كه در منزلى بودم؛ در روبروى اتاق ما، آن طرف حياط، يك اتاق ديگر بود و در ايوان آن، يك خانم با چادرى سفيد ايستاده بود. شخصى كه در كنار من بود، گفت: «مى دانى كه اين خانم چه مى فرمايند؟!». گفتم: «نه؟!» گفت: «مى فرمايند يك شب بيا در خانه ى من دعاى كميل بخوان!» گفتم: «چشم!» چند ماه بعد از آن، كار جورى پيش رفت كه پايم به حرم مطهر حضرت معصومه(س) براى دعا خوانى باز شد و آن شب، تمام دعاى كميل را تنها خواندم؛ بعد از آن صداى هياهو بلند شد و فهميدم كه آن شب، بى بى عنايت فرموده اند و سه نفر را شفا داده اند...
بعد از آن، حدوداً 16 تا 17 سال، هر شب جمعه در دعاى كميل حرم شركت داشتم.
خيمه: باتشكر مجدد از شما كه با وجود كسالت و بيمارى، فرصت اين گفت و گو را در اختيار ما قرار داديد. براى شما آرزوى سلامتى و دوام عمر با بركت داريم؛ ان شاء الله.