تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۸۳ ساعت ۰۲:۳۰
۰
کد مطلب : ۸۹۶۷

هنوز تا مطلوب فاصله زياد است

زهره شریعتی
شماره پانزدهم ماهنامه خیمه - رجب 1425- شهریور 1383


صدا و سيما، به عنوان فراگيرترين رسانه در جوامع، نقش بسيار مهمي در ايجاد احساس نياز به يک مقوله در مخاطبان خويش دارد. اين نقش را در رسانه هاي غربي فراوان ديده ايم.

در مناسبت هاي مذهبي، رسانه جايگاه ويژه اي مي يابد. هم در تشويق جامعه و مردم به برگزاري بهتر مناسبت هاي مذهبي، و هم در تبيين و شناخت بهتر آن مناسبت، شخص و يا واقعه. به تعبير امام خميني (ره) که صدا و سيما بايد يک دانشگاه اسلامي باشد، نقش صدا و سيما کارکرد آموزشي و تربيتي گسترده اي مي يابد. بنابراين، مسئولين اين رسانه، بايد با توجه به نياز جامعه در شناخت بيشتر و بهتر معصومين، به عنوان الگوهايي در زندگي امروزي، برنامه سازي کنند. نه آن که معصومين را در حد يک شخصيت قدسي و دست نيافتني، تنها در مناسبت هاي تولد و شهادت ايشان به مخاطبان معرفي نمايند. بنابراين هرگز نبايد از الگوسازي براي جامعه ي امروز و به ويژه جوانان غافل شد. اخيرا صدا و سيما رويکرد قابل توجهي به الگوسازي از معصومين داشته که قابل تقدير است. ضبط مراسم بزرگ تولد يا شهادت اهل بيت(ع) در تهران و مراکز استان ها، تهيه برنامه هاي نمايشي و سريال ها و ميزگردهاي مختلف با حضور کارشناسان و صاحب نظران.

اما هنوز کاستي هايي درتوجه بيشتر به اين برنامه ها ديده مي شود. موضوعات روز جامعه، چنان که بايد و شايد در سيره ي معصومين(ع) بررسي نمي شود. گر چه مخاطب احساس نياز مي کند. به طور مثال، موضوع حجاب و نوع پوشش زنان و مردان در جامعه امروز، سيره ي عملي اهل بيت(ع) در زندگي فردي و اجتماعي، ارائه ي الگوهاي تربيتي فرزند، همسرداري، دوست يابي، مبارزه با ظلم، امر به معروف و نهي از منکر، اقتصاد اسلامي، جنبه هاي سياسي زندگاني اهل بيت (ع) و....

روشن است که صدا و سيما از اين لحاظ هنوز به نقطه ي لازم و کافي (نمي گوييم مطلوب، بلکه لازم و کافي) نرسيده است. برنامه هاي صدا و سيما در مناسبت هاي مذهبي و از جمله به طور عمده در شهادت حضرت زهرا (س) امسال را مي توان به سه گروه عمده تقسيم کرد:

1. ضبط و پخش برنامه هيات ها و تشکل هاي مختلف مردمي و مساجد، يا حرم امام رضا (ع) و حرم حضرت معصومه (س) و يا ديگر امام زادگان، که شامل سخنراني و مداحي است. از جمله مهديه ي تهران، مسجد بلال صدا و سيما، حرم امام خميني (ره)، مسجد دانشگاه تهران و.... اين برنامه ها در زمره توليدات صدا و سيما نيست و تنها متقبل زحمت ضبط و پخش برنامه مي شود. در واقع اگر اين برنامه ها با اقبال مخاطبان روبرو مي شود، از هنر برنامه سازي صدا و سيما نيست. بلکه به واسطه سخنان تاثيرگذار و عالمانه ي سخنران و يا صداي گرم مداح است که به طور ويژه هم براي راديو و تلويزيون برنامه اجرا نمي کنند. البته شايد راديو نتواند در اين زمينه کار بيشتري انجام دهد، چرا که تنها بوسيله ي صدا با مخاطب ارتباط برقرار مي کند، اما از تلويزيون انتظار بيشتري هست. در برنامه هاي زنده و يا حتي از پيش ضبط شده اين مراسم، مي توان با تدوين مناسب تر و ضرباهنگ سريع تر و جذاب، مخاطب را از هر گروه سني جذب کرد اما هنوز برنامه سازان ما نتوانسته اند چنين کاري انجام دهند. دوربين را درست رو به روي سخنران يا جمعيت مستمعين مي کارند، و آقاي سخنران دو ساعت بي وقفه صحبت مي کند. اين مسئله براي حضار در آن جمع جالب است، زيرا مجبور نيستند تنهااز پشت دوربين وقايع و سخنان را نظاره گر باشند، و به ميل خود مي توانند سر بچرخانند و تنوعي به زاويه ديد خود بدهند، اما بينندگان تلويزيوني چه بايد بکنند؟ مجبورند زاويه ديد دوربين فيلمبردار را که مستقيم و بدون هيچ خلاقيتي در حال تصويربرداري است تحمل کنند. اگر هم فيلمبردار حوصله اش سر برود، خيلي که زحمت بکشد، زوم مي کند روي يکي از حضار که دارد ضجه مي زند و ناله هاي آنچناني مي کند! و مي دانيد که پخش اين تصوير هيچ کمکي به بيننده ي تلويزيوني در شناخت بهتر معصومين نمي کند. حتي شايد او را از ديدن اين تصاوير و صحنه ها بيزار نمايد. چرا که حتي حضار در آن مراسم هم به صورت و حالات يکديگر در مواقع مداحي و مرثيه خواني يا سخنراني خيره نمي شوند! اما به يمن هنر فيلمبردار محترم، بينندگان مي توانند در خانه شان کشف کنند که در چه مواقعي از مرثيه خواني چهره مردم درهم فشرده مي شود و به گريه مي افتند. اين تصاوير کاملا ضدّ تبليغ است و ناآشنايي برنامه سازان را با مقوله ي تبليغ نشان مي دهد. کارگردان برنامه تصور مي کند راحت ترين کار را انتخاب کرده و فقط بايد تصوير نشان مردم بدهد، چيزي در حد فيلمبرداري با دوربين هندي کم که اخيرا در مجالس عروسي و حتي عزا باب شده است و تنها جنبه ي تصويري کردن واقعه و در نهايت خاطره آن مراسم را دارد، و نه به تصوير کشيدن هنرمندانه ي آن.

بنابراين شايسته است مسئولين صدا و سيما در تدوين و مونتاژ اين برنامه ها کمي زحمت خلاقيت به خود بدهند. چرا هميشه بايد از خلاقيت آن طرف آبي ها کپي برداري کنيم؟ مي دانيد که حتي فيلم هاي عروسي و عزا هم يک تدوين ابتدايي مي شوند!

2. پخش زنده ي ميزگردها و گفت وگوهاي دو نفره يا چند نفره، مصاحبه و ارتباط مجري با کارشناس برنامه و احيانا با مخاطب که مستقيما مي تواند با مجري و کارشناس تلفني صحبت کند و نظرش را اعلام نمايد.

اين برنامه هم زحمت چنداني به دوش برنامه سازان تلويزيوني يا راديويي نمي گذارد. گر چه در ميان انواع برنامه هاي مناسبتي، بهتر مي تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند زيرا اکثرا مخاطب با دسترسي به تلفن مي تواند به طور زنده نظرش را در مورد محتواي برنامه اعلام کند و از جهت ارتباط مستقيم با مخاطب در زمره برنامه هاي جذاب تلويزيوني است. البته به شرطي که مجري هم فرد با اطلاع و آگاهي باشد. در اين مورد شبکه يک و سه اخيرا خلاقيتي داشته اند و به جاي کارشناساني که با مقوله ي رسانه و به ويژه از نوع تلويزيوني آگاه نيستند، از صاحب نظران و انديشمنداني دعوت مي کند که علاوه بر داشتن اطلاعات و معرفت نسبت به اهل بيت (س) و سيره ي ايشان، با مقوله ي رسانه و جذابيت ها و قالب هاي آن تا حدي آشنايي دارند و مي توانند مخاطب را پاي گيرنده بنشانند. مثلا برنامه ي امسال که با حضور خانم ثقفي، مدير عامل بنياد فاطمه الزهرا(س) تهيه کننده ي فيلم مستند «فاطيما» در برنامه ي پنجره ي شبانه ي شبکه ي سه (که البته جا داشت مجريان محترم بيشتر وارد مسائل جزئي ساخت اين فيلم مي شدند و بحث چالشي مي شد و از لحاظ اجرا پويايي بهتري پيدا مي کرد)، و يا حضور دکتر بلخاري در ميزگردي با مجري در شبکه ي يک (که ايشان هم راجع به موضوع برنامه آگاهي کامل داشتند و صحبتشان چالشي و جذاب بود، نکته اي که در ميزگردهاي ديگر گاه فراموش مي شود و مجري راجع به موضوع اطلاع ندارد و سؤالات کليشه اي مي پرسد و مدام صحبت کارشناس را بيجا قطع مي کند). البته گاهي به جاي کارشناس، وسط برنامه براي استراحت فکري مخاطب به قول خودشان وله يا شعر و سرودي هم پخش مي کنند. که گاه ربطي به موضوع برنامه ندارد! يا گاهي فاجعه آميزتر اين که به آن مناسبت مذهبي، از يک خواننده (و نه مداح) يا بازيگر و ورزشکار و فوتباليست به عنوان تنها هنرمندان عالم! دعوت مي کنند تا در مورد خويش و هنرمندي شان سخني برانند! جاي تعجب است که از ميان هفت هنر، نقاشي و خطاطي و طراحي و نويسندگي و شاعري، بيشتر برنامه هاي تلويزيوني تنها به موسيقي و خوانندگي و يا بازيگري و ورزش بهإے؛ ئئ مي دهد. و مصداق هايي که گاه با الگوي معصومي که از او در برنامه صحبت مي کنند از نظر فکري و عملي فرسنگ ها فاصله دارد.

3. برنامه هاي نمايشي ضبط شده، اعم از فيلم سينمايي و تلويزيوني يا سريال و يا نمايشنامه و تعزيه در راديو يا تلويزيون، که امسال کمبود زيادي در اين زمينه حس مي شد، زيرا غير از يکي دو فيلم مثل «روز واقعه» که چندين بار در محرم و صفر هر سال پخش شده، يا سريال هاي «ولايت عشق» و «تنهاترين سردار» و «امام علي (ع)» که به صورت تکراري پخش مي شود، تلويزيون کمتر برنامه ي نمايشي ساخته است. شايد به همين دليل مجبور است به خاطر عدم ساخت برنامه هاي نمايشي مناسب با فيلم و سريال، شب شهادت حضرت زهرا (س)، فيلم پري (ساخته ي داريوش مهرجويي) يا تويي که نمي شناختمت (با موضوع دفاع مقدس که پنج شش بار قبلا پخش شده بود)، و قسمتي از سريال تکراري باران عشق که هيچ مناسبتي با اين واقعه نداشتند و حتي فيلم پري به نوعي وهن اين مناسبت هم محسوب مي شد. درست است که قهرمان فيلم دختري بود که به دنبال کشف حقيقت بود، اما راهي که مي رفت به ترکستان! عرفان تصوفي و فردي در اين فيلم چنان تبليغ شده بود که گويي راه رسيدن به خدا همين است. تصوف مرفّهان بي دردي که از زور بي مشکل بودن راه را از بيراهه تشخيص نمي دهند و براي مؤمن شدن و شناخت خدا به اذکاري روي مي آورند که به نوعي خرافات وارد شده در دين محسوب مي شود. اين که سالکي که مثلا مراد پري نيز هست يکي از آيات قرآن را در حالي که تمام شب خود را وارونه داخل چاهي آويزان کرده تا صبح تکرار کند، چه دردي از خود پري و در واقع حقيقت جويان و جامعه جوان ما باز مي کند؟ عرفان فردي و تصوف خانقاهي به هيچ رو نمي بايست راه مناسبي به جوانان جامعه انقلاب اسلامي معرفي شود.اين ذکر گويي هاي مداوم و بدون توجه به معني اذکار کار مرتاضان هندي است. نه يک جوان انقلابي که براي شناخت بيشتر معصومين تلاش مي کند و سعي دارد به حقيقت و خدا برسد و در راه دين قدم بردارد. اين فيلم نه تبليغ عام دين بود، نه اسلام و هيچ نشانه اي از قرآن و سنت (که همان اهل بيت هستند) به عنوان راهنما براي قرب به خدا ديده نمي شد. چنان که برادر بزرگ پري نيز با همين کارها و ذکرگويي عاقبت به پوچي و نيستي رسيده بود و خودکشي کرده بود و پري نيز در انتهاي فيلم قصد همين کار را داشت که با حضور برادر کوچکش منصرف شد. البته روشن است که جوان امروز به واقع سرگردان در ميان ايسم ها و مکتب هاست و هر روز به فرقه اي مي گرايد تا به حقيقت برسد، و بايد هم در مورد اين سردرگمي فيلم ساخت و در جامعه نسبت به آن حساسيت به وجود آورد، اما ايجاد حساسيت به قيمت تبليغ تصوف نبايد صورت گيرد. اين فرقه هاي عرفاني سرو صداي زيادي دارند با پيرمرادهايي که چندان از قرآن و سيره ي اهل بيت سردر نمي آورند، و براي بازارگرمي و اهداف خود اين فرقه ها را راه مي اندازند، عاقبتي جز همان پوچي و خودکشي ندارند. شور حسيني و انقلابي در جوان و حساسيت نسبت به مسائل سياسي و اجتماعي روز با اين فيلم ها به وجود نمي آيد. تنها خلسه اي نمايش داده مي شود که آن خلسه فردي و شخصي است و نبايد به عنوان راهي همگاني معرفي شود. مسئولين صدا و سيما بايد از خود بپرسند، بين اين فيلم و شهادت حضرت زهرا (س) چه ارتباط منطقي وجود داشت که آن را پخش کردند؟

اين سؤال هميشه باقي است که چرا برنامه سازان توليد برنامه هاي داستاني را در اين موارد جدي نمي گيرند، يا اگر هم قصد مي کنند به مناسبتي فيلم بسازند، در دقيقه نود تصميم مي گيرند و چنان با عجله کار را تمام مي کنند که گويي تنها براي رفع تکليف بوده است و نتيجه نيز چيزي جز يک فيلم با ضعف هاي تکنيکي و محتوايي نخواهد بود.

رسانه هاي جهان بهترين فيلم ها و سريال هاي خود را با موضوع مذهب و دين تهيه مي کنند، اما ما هنوز اندر خم يک کوچه ايم... کوچه ي شناخت نياز مخاطب و تهيه ي برنامه اي متناسب با نياز او و اصلا خود يک رسانه و قواعد آن...

جا دارد حال که همه ي مسئولين از سياستمدار و فرهنگي گرفته تا اجتماعي و غيره، سخن از عدم رواج کتاب خواني در ميان توده ي مردم و به ويژه جوانان مي گويند، در برنامه هاي مذهبي و ديني به نوعي به تبليغ اين مهم پرداخته شود و با دعوت از شاعران و نويسندگان متعهد، فرهنگ کتابخواني را گسترش دهيم و به جوانان بياموزيم که جستجو براي کشف حقيقت و قرب به خدا، نياز به راهنماياني دارد که خود خداوند آنها را صراط مستقيم معرفي کرده است.



پيامبر، قرآن، اهل بيت و عالمان دين.

بايد اعتراف کنيم که هنوز نمي دانيم با ابزار و امکانات رسانه اي فراگير چون صدا و سيما چگونه الگوسازي عمومي داشته باشيم. هنوز نتوانسته ايم محتواي ارزشمند را در قالب اين رسانه به درستي بريزيم، تصور مي کنيم که با نمايش چادر بر سر زناني از طبقه ي فرودست فرهنگي يا اقتصادي، و نمازخواندن يک پيرمرد يا پيرزن بازيگر که ديدن آنها هم در چنين صحنه هايي بسيار تصنعي به نظر مي رسد با آوردن اسم ائمه ي مصومين در گفت وگويي ميان دو بازيگر، ترويج دين کرده ايم.

شناخت سيره ي حضرت زهرا (س) به عنوان بانوي معصوم در ميان اهل بيت و سرور زنان دو عالم، تلاشي بيش از اين مي طلبد. هنوز هم نحوه ي دفاع ايشان از حريم ولايت، تبيين حق و تکليف زن و حضور او در عرصه هاي اجتماعي و سياسي چنان که بايد و شايد در ميان جوانان پرسشگر ما جا نيفتاده است.

کوتاه سخن آن که مي بايست سقف را بشکافيم و طرحي نو دراندازيم. کاري که با توسل به خود اهل بيت (ع) چندان دشوار نخواهد بود.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما