تاریخ انتشار
شنبه ۱ آذر ۱۳۸۲ ساعت ۰۱:۱۵
۰
کد مطلب : ۸۹۹۴

گلستاني بر ساحل دريا (بخش اول)

غلامحسين رفيعا
شماره نهم ماهنامه خیمه- شوال1424 - آذر1382
 
تشيع، آيين محبّت

چه خوب است سر فصل اين نوشتار را به نيک سخن مقام معظم رهبري زيور دهيم:

«بحمد اللّه، جان مردم و وجودشان به عشق و محبّت اهل بيت (ع) آميخته است و براي شما بلبلان گلزار اهل بيت (ع) اين فرصت هست که عواطف و احساسات مردم را سيراب کنيد.

از مدّاحي بايد براي پراکندن بهترين معارف اسلامي در باب اهل بيت (ع) استفاده کنيد. اين محبّت که مردم دارند بايستي در خواندن شما و گفتن شما، عميق و ريشه دار و تند و آتشين و بر افروخته بشود. تشيع، آيين محبّت است. خصوصيت محبّت، خصوصيت تشيع است. کمتر مکتبي و مسلکي و دين و آيين و طريقه‏اي را مثل تشيع پيدا مي‏کنيد که اين قدر با محبّت سروکار داشته باشد و علت اينکه فکر تشيع تا امروز با وجود آن همه مخالفتي که با آن شده است،باقي مانده اين است که ريشه در زلال محبّت دارد. تشيع، دين توّلّي و تبرّي است. آيين دوست داشتن و دشمن داشتن است و عاطفه در آن با فکر، هماهنگ و هم دوش است و اينها خيلي مهم است.

محبّت، اصل سحرآميز عجيبي است. اگر محبّت در تشيع نبود، اين دشمني‏هاي عجيبي که تا کنون با شيعه شده، بايد آن را از بين مي‏بُرد. همين محبّت شما و محبّت اين مردم به حسين بن علي -عليه السلام - ضامن حيات و بقاي اسلام است و اين معناي همان فرمايش امام(ره) است که مي‏فرمودند: «عاشورا، اسلام را نگه داشت». ايام فاطميه هم همين طور است، ولادت پيغمبر (ص) هم همين طور است. شما بايد با استفاده از اين هنر، اين محبّت را در ميان مردم عمق بخشيد. تر و تازه نگه داريد و بر افروخته کنيد.»



گلستاني در ساحل دريا

به يادها مي‏آورم که «جامعه ي ستايشگران آل محمّد (ص)» - يعني جامعه‏اي که بر مباني و اصول تعاليم خاندان رسالت تشکيل يافته است - نيز اوصاف و نشانه‌هايي دارد، که بدون آن اوصاف و نشانه‏ها، نمي‏توان اين آيين مقدّس را «جامعه‏ي ولايي» ناميد. اوصاف و نشانه‏هاي اين «جامعه‌ي ولايي» يا به تعبير اين حقير، «نماد خادمان ولايي» چند چيز است، که بارزترين همه‌ي آنها، بنابر استناد به آيات قرآن کريم و روايات پيامبر اکرم (ص) و تعاليم اوصياء(ع)- که شرح و تفسير راستين آيات آسمانيند- سه چيز است:

1- ايمان 2- اخلاص 3- محبّت.

اکنون چند سالي است که حس مي‏شود بايد اوصاف و نشانه‏هاي اين «جامعه‏ي ولايي» تبيين و تدوين شود و در دسترس همگان - بويژه جوانان - قرار گيرد. تا هرگاه ضعفي در اين جامعه، يا انحرافي در عملکردها ديده شد و هر حرکتي در غير جهت «جامعه‏ي ولايي» به وقوع پيوست و شکل گرفت، يا فرصت طلباني خود را به‏اين مقام واين عرصه منتسب ساختند و کردند آنچه خواستند، کاربه مظلوميت صد در صد پيامبر (ص) و آل او منتهي نشود و ارزشهاي الهي مخدوش نگردد و در نتيجه، جوانان ناآگاه نسبت به مباني اصلي دين، بي‌اعتقاد نشوند و فرصت شناسان، از خارج و داخل، از راه باور ستيزي، باورها را نسوزانند و در يک کلمه، آن کس که علاقه‏مند به اعتقادات ديني خويش است، بداند که بايد حساب دين را از حساب‏هاي ديگر جدا کند و هر جا دستورات ديني به صورتي درست، عملي نگشت، اين همه را به حساب اصل دين نگذارد.

بخوبي مي‏دانيم، روش عملي پيامبر (ص) و امام علي (ع) و ديگر تعاليم ائمه‏ي طاهرين (ع) همه هست، و صد افسوس که همگان از آنها اطلاع کافي ندارند.



خطبه ي قاصعه

در جست و جوي مرام امام علي -عليه السلام- فرازي از «خطبه‏ي قاصعه» آن حضرت را مروري داشته باشيم:

خطاب به مسلمانان و تعدادي از اصحاب رسول اکرم (ص) که به هنگام بيان اين خطبه حاضر بوده‏اند.«...شما پيوستگي مرا به پيامبر (ص) خوب مي‏دانيد. يعني خويشاوندي نزديک با او و منزلت خاصي که در نزد او داشتم. من کودک بودم که مرا به سينه مي‏چسبانيد... غذا را مي‏جويد سپس در دهان من مي‏گذاشت. او حتّي يک دروغ از من نشنيد و يک لغزش از من نديد. از هنگامي که از شير گرفته شد، خداوند بزرگترين فرشته ي خويش را همراه او کرد، تا شبانه روز، او را به راه و منش‏هاي والا و اخلاق نيک جهانيان ببرد. من مانند بچه ي شتر - که به دنبال مادر مي‏رود - دنبال پيامبر مي‏رفتم و او هر روز يکي از اخلاق خويش را راهنماي من قرار مي‏داد و مي‏فرمود تا از آن پيروي کنم. او در گذشته، هر سال مدتي در غار حرا به سر مي‏برد و تنها من بودم که [از جاي او باخبر بودم و] او را مي‏ديدم. در آن روزها فقط يک خانوار مسلمان دو نفره در همه‏ي دنيا وجود داشت: «محمّد و خديجه» و من سومين آنان بودم. من فروغ وحي و رسالت را مي‏ديدم و نسيم نبوت را مي‏بوييدم. به خدا سوگند، من ناله ي شيطان را به هنگام نزول وحي [قرآن] بر پيامبر (ص) شنيدم. گفتم: اي پيامبر خدا، اين ناله ي دردناک از کيست؟ فرمود: اين شيطان است که از نزول قرآن مي‏نالد. چه از آن نوميد شده است که او را بپرستند. (يا علي) تو آنچه من مي‏شنوم، مي‏شنوي و آنچه من مي‏بينم (جبرئيل را) مي‏بيني، ليکن تو پيامبر نيستي! تو هميار مني و سپارنده‏ي راه خير (و صراط مستقيم اسلام) هستي.»

آري. اين امام علي بن ابي طالب(ع) بود که از کودکي در دامان پيامبر خدا پرورش يافت و تعليم گرفت؛ فروغ وحي را ديد و بوي وحي را شنيد و علوم الهي را از زبان آورنده‏ي وحي آموخت و حقايق معارف قرآن و تعاليم محمدي را دريافت و دَرِ شهر علم نبوي گشت.«من شهر علم هستم و علي در آن است.»



حديث غدير

در حديث غدير - که علماي سنّي و شيعه، آن را به تواتر نقل کرده‏اند - مي‏فرمايد:

«آيات محکم قرآن را بفهميد و در پي آيات متشابه [که خاصّ علمان به آنهاست] نرويد [و با تأويل آنها مسلک سازي و تفرقه آفريني نکنيد.] و هرگز کسي قرآن را براي شما تفسير نتواند کرد [و چنانکه بايد علوم و معارف آن را باز نخواهد گفت.] مگر اين کس که من اکنون دست او را گرفته و بازوي او را بالا آورده‏ام و به شما اعلام مي‏کنم که: هر کس من مولاي او [و پيشواي الهي او] بوده‏ام، پس اينک اين - علي - مولاي او [و پيشواي الهي او] است.»



شيعه در اسلام

سپس امام حسن (ع) وامام حسين (ع) معارف قرآن و تعاليم محمدي را از پيامبر (ص) و علي (ع) فرا گرفتند و بعد از آنان امام علي بن الحسين، حضرت سجاد (ع) نيز از امام حسين (ع) فرا گرفت و به همين ترتيب، تا حضرت مهدي (عج) وازاين‏رو زبان و بيان آنان به منزله‏ي زبان‏وبيان پيامبراکرم(ص) گرديد. چنانکه علّامه طباطبايي (ره) مي‏فرمايد:

«قرآن کريم که مأخذ اساسي تفکر مذهبي است، به ظواهر الفاظ خود، در برابر شنوندگان خود، حجّيّت و اعتبار داده است. همان ظواهر آيات، بيان پيغمبر اکرم (ص) را تالي بيان قرآن قرار مي‏دهد و مانند آن، حجّت مي‏سازد...و همچنين با تواتر قطعي از آن حضرت رسيده است که بيان اهل بيت وي، مانند بيان خودش مي‏باشد.به موجب اين حديث و احاديث نبوي قطعي ديگر، اهل بيت، تالي بيان پيغمبر اکرم (ص) مي‏باشد.اهل بيت در اسلام سمت مرجعيت علمي داشته، در بيان معارف و احکام اسلام هرگز خطا نمي‏کنند و بيانشان به طريق مشافهه، يا نقل قابل اعتماد، حجّت است.(1)



آفاق کران گستر توسلات

بنابر آنچه آمد، لازم است اذهان و افکار به اين موضوع مهم توجه يابند که توسل به امام علي (ع) و اولاد علي (ع) در فرهنگ وَحياني اسلام ودر تعاليم نبوي و اوصيايي، يک مقوله ي چند بُعدي است.

در اينجا جاي گفتگوي مفصل نيست؛ ليکن اگر جامعه‌ي مدّاحان و ذاکران اهل بيت (ع) همين اندازه بخواهند توجه کنند که توسل به اهل بيت (ع) چيست؟ و چگونه است که مي‏گوييم توسل به آل اللّه يک مقوله ي جامع است، يک مدرسه‌ي عمومي تربيت است؟ مي‏بايد مراحل مربوط به شناخت ستايشگري خاندان رسالت را بشناسند، که به طور فهرست‌وار، آن را در پنج شناخت خلاصه مي‏کنيم:

1- شناخت آداب هنر ستايشگري

2- شناخت زمان مناسب توسل به پيامبر (ص) و اوصياي گرامي‏اش

3- شناخت ابعاد آيين ستايشگري

4- شناخت احوال منصب ستايشگري

5- شناخت اعماق عرصه ي ستايشگري

علاوه بر اين پنج محور، براي پرداخت به مديحت پيامبر و آل او، آداب و شرايطي را بايد مدّ نظر قرار داد، از جمله، طهارت (با وضو بودن)، نظافت جامع، مسواک زدن، استعمال بوي خوش، اجراي برنامه در جهت قبله، رعايت زمان معين، احترام به مخاطبان، اکرام کهنْ سالان و...

و اينها همه، دستورهايي است تربيتي، سازنده و بسيار مهم. رعايت اين آداب، اگر چه جنبه ي وجوب ندارد، ليکن از نظر اصول تربيتي،موازين انساني، مسايل بهداشتي، رفتار معاشرتي و روح بخشي به فضاي زندگي، مباني خودسازي، پيوندهاي مردمي،تقيّد به انضباط داشتن و مرتب بودن، اهميّت بسيار دارد.

در ارتباط با زمانهايي که از نظر ايام، ارتباط مستقيم با مقام نبوّت و امامت دارد، دقت لازم به عمل آيد. به عنوان مثال: شب جمعه، روز جمعه، شبها و روزهاي ماه رمضان، شب و روز عيد مبعث، شب و روز عيد غدير، شب و روز عاشورا، (ماه محرم، ماه صفر) شب و روز نيمه ي شعبان، ايام فاطميه...

آنچه ذکر شد، نمونه هايي چند بود که براي توسل بر مقام عصمت بر آن تأکيد مي‏شود و اهميّت فوق العاده دارد و بايد جداگانه، مورد بحث قرار گيرد.

ادامه دارد...



پی نوشت:

1- شیعه در اسلام.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما