کد مطلب : ۹۶۵۹
بذر معرفت، مزرع مدح
شماره 21 ـ رمضان 1426 ـ مهر 1384
خیلی استفاده کردیم، خیلی ممنون و متشکر از عزیزانی که این محفل را به ذکر نام مبارک فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) منور و معطر کردند. شعر و اجرا و ادا و همه چیز بحمدالله امروز در بخش های مختلف این برنامه جمع بود.
یک نکته درباره ی مناسبتی که به خاطر سالروز ولادت بانوی دو جهان و سرور زنانِ اولین و آخرین در کشور ما مقرر شده، عرض کنیم؛ یعنی موضوع روز زن، یعنی نگاه درست و مبتنی بر منطق به زنان که نیمی از جمعیت بشر را تشکیل می دهند. آن هم نیمی که در نگاه کاوشگر انسان، بخواهد نقش آن را با نقش های دیگر مقایسه کند، خواهد دید که نقش این نیم، حساس ترین، ظریف ترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقش ها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوی کمال است. خدا زن را این گونه آفریده. اگر بنای آفرینش انسان و جهان را به دو بخشِ کارهای ظریف و ریزه کاری و بخشِ کارهای مستحکم – و به تعبیر سازندگان بناها، سفتکاری – بگذاریم، بخش اول که ظریف کاری ها و ریزه کاری ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادی، تضعیف و گاهی به فراموشی سپردن این نقش است. هرجا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخش مهم نادیده گرفته شده. هرجا سخن از بی اعتنایی به هنر مادری و هنر تربیت فرزند، در آغوش پُر مهر و محبت مادری است، این نقش نادیده گرفته شده. دنیای غرب این جرم بزرگ را دارد که این نقش را تضعیف کرده و در مواردی نادیده گرفته است. بخشی از بزرگیِ این گناه به این مربوط است که این حرکت فاجعه آمیز را با نام «حمایت زن» انجام می دهد. در حالی که این حمایت از زن نیست. این خیانت به زن و خیانت به انسان است. نقش مادر از دوران حمل و بارداری شروع می شود و تا آخر زندگی انسان ادامه دارد. مردی که به دوران جوانی رسیده یا از دوران جوانی هم عبور کرده، باز تحت تأثیر عطوفت و محبت و شیوه های خاص مادرانه ی مادر است. اگر زنان ما از لحاظ رتبه ی معرفتی و بینش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر، قابل مقایسه نیست. یک وقت مادری از لحاظ معرفت، سطح اش پایین است. البته این نمی تواند در دوران بزرگی اثرگذاری کند. این گناه کم بودن معلومات یک انسان است. این نقص تأثیر مادری نیست. مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگی های اخلاقی یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتار خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل می کند.
همه، تحت تأثیر مادران هستند. آن که بهشتی می شود، پایه ی بهشتی شدنش از مادر است که «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسیار طولانیِ دیگری است. دنیایی که زن را از داخل خانواده جدا می کند و با وعده های توهم آمیز بیرون می کشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزه ی جامعه، بی پناه و بی دفاع می کند و میدان را برای تعرض به حقوق او باز می کند، هم زن را تضعیف می کند، هم خانواده را نابود می کند، هم نسل های آینده را به خطر می اندازد. هر تمدن و هر فرهنگی که این منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ایجاد می کند و این امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روز به روز هم دارد بیشتر می شود و به شما عرض کنم؛ این از آن سیل های خطرناکی است که آثار تخریبی آن در بلند مدت ظاهر می شود و بنای تمدن غرب را درهم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت. در کوتاه مدت چیزی فهمیده نمی شود. اینها چیزهایی است که صد ساله و دویست ساله خودش را نشان می دهد و نشانه های این بحران های اخلاقی در غرب الآن دارد بروز می کند.
اسلام به معنای واقعی، زن را تکریم کرده است. اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می کند یا روی نقش زن و تأثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیت های زن در داخل خانواده تکیه می کند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت های عمومی منع کند. عده ای بد و یا کج فهمیدند؛ یک عده ی مغرض هم از این کج فهمی استفاده کردند. کأنّه یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاش ها و فعالیت های اجتماعی شرکت کند. قضیه این طوری نیست. هم باید مادرِ خوب و همسر خوبی باشد، هم در فعالیت اجتماعی شرکت کند. فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) مظهر چنین جمعی است. جمع بین شئون مختلف. زینب کبری نمونه ی دیگر است. زن های معروف صدر اسلام و زن های برجسته، نمونه های دیگرند. اینها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهمیدنِ مفهوم تکریم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزی های القاء شده ی به عنوان تکریم زن در تمدن غرب. اینها با هم آمیخته شده و یک جریان غلط ذهنی و فکری به وجود آورده. زن در داخل خانواده، عزیز و مکرّم و محرم مدیریت درونی خانواده است. شمع جمع افراد خانواده است. مایه ی انس و سکینه و آرامش است. کانون خانواده – که حوضچه ی آرامش زندگیِ پُر چالش و پُر تلاش هر انسانی است – به وجود زن آرام می گیرد و سکینه و اطمینان پیدا می کند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر کدام یک فصل طولانی در تکریم دارد. بنابراین حقیقتاً باید در زمینه ی ارزش و کرامت زن در نظر اسلام، بازنویسی و بازگویی و بازبینی کرد.
مطلب دیگر این است که ما این بزرگوار را با زبان های ناقصِ خودمان توصیف می کنیم. امروز هم شعرای عزیز ما همین مضمون را بارها تکرار کردند که با این بیان ناقص و با این دید قاصر، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) را توصیف می کنیم. این دید، ناظر به آن مقامات معنوی نیست. چون به آنها دسترسی نداریم، آنها را نمی فهمیم و درک نمی کنیم. گاهی تعبیراتی گفته می شود که خیلی هم دقیق نیست. مثلاً «عرش خدا زیر پای تو» یعنی چه؟ عرش خدا چیست؟ اینها خیلی روشن نیست. همین طور یک تعبیری است. چون می خواهند تکریم و تعظیم کنند. اما چون واقعیت مطلب در ذهن کوچک ما نمی گنجد، از چنین تعبیراتی استفاده می شود. گاهی خوب است، گاهی هم خوب نیست. گاهی درست است، گاهی هم درست نیست.
بخشی از قضیه برای ما قابل فهم است. من می خواهم روی نکته ی کوتاهی از این بخش تکیه کنم. می خواهم عرض کنم که ارزش فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) نبود، او صدیقه ی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را می اندیشد و می گوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ می شود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار، صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمی کرد، صدّیقه کبری نمی شد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)، بلکه پدر فاطمه هم – که مبدأ و سرچشمه ی فضائل همه ی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) قطره هایی هستند از دریای وجود پیغمبر – ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است. «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبودیت اوست. بعد رسالت او. اصلاً رسالت – این منصب والا – به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را می شناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمی کنیم: «امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک؟» در علم خدای متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار می گیریم؛ آیا به خاطر به دست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیف خود و امر و نهی الهی، درباره ی خود صرف نظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهی را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتی گفتن سخنی برای انسان ضرر مادی دارد، وقتی حرکتی هوس های گناه آلود انسان را برآورده می کند، ما سر دو راهی قرار می گیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنی و تقوا و بندگی خدا را. یکی از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست. اما خدای متعال می داند که ما چه راهی را اختیار خواهیم کرد. این در علم الهی است. اگر شما انسانی هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهی از ارزش های مادی و برآورنده ی هوس ها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند برای شما شایستگی هایی در نظر می گیرد. «ومریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»؛ خدای متعال بیهوده به مریم این قدر لطف نمی کند. این، کلام قرآن است. او با همه ی وجود پاکدامنی خود را حفظ کرد. لذا شایسته ی این شد که مادر عیسی شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانی و برخورداری از عزت مادی، در خانه ی عزیز مصر روی هوس خود پا گذاشت. لذا شایسته ی مقام والایی شد که خدا به او داد. یعنی پیغمبری. خدا این را می داند که این بنده چنین جوهری دارد و این چنین، اراده ی خود را صرف راه او خواهد کرد. لذا برای او مسئولیت های بزرگ و سنگین دیگری که هر کدام باز به نوبه ی خود اجرهای بزرگی دارد، در نظر می گیرد. «امتحنک الله الذی خلقک قبل این یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»؛ خدای متعال می داند که فاطمه ی زهرا در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد برای ما خط روشن.
برادران و خواهران عزیز! من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. تمجید از فاطمه ی زهرا نتیجه اش باید این باشد. شما برادران عزیز مداح، کسانی هستید که از زبان و حنجره ی شما امواج نورانی و معطر مدیحه ی دختر پیغمبر و ائمه ی هدی (علیهم السلام) ساطع می شود و در دل مخاطبانتان می نشیند. این خیلی ارزش است. الان بیست و چند سال است که ما این جلسه را با همین دوستان آقای سازگار و بقیه ی دوستان داریم. به نظرم از سال 62 و 63 این جلسه هر سال در چنین روزی برقرار است. من بارها این مطلب را به شما عرض کرده ام که رتبت مداحی و منبر مداحی یکی از با شرافت ترین رتبه ها و منبرهاست. در این زمینه ما خیلی صحبت کرده ایم که دیگر نمی خواهیم تکرار کنیم. امروز هم بحمدالله اقبال مردم و جوان ها به نوای مداحان، اقبال خوبی است. می بینید مردم، استقبال می کنند و علاقه نشان می دهند، اجتماع می کنند، صحبت می کنند، پول می دهند، این یک موقعیت است. موقعیت وقتی حساس شد، وظیفه، حساس و خطیر می شود. اول جلسه، قاری عزیزمان آیاتی را تلاوت کردند که خیلی مهم است و من چند آیه قبل از آن را عرض می کنم. «یا نساء النبی من یأت منکنّ بفاحشة مبیّنة یضاعف لها العذاب ضعفین» - خطاب به زنان پیغمبر است - هرکه از شما گناه کند، عذابش دو برابر است. چرا؟ زن پیغمبر چون زن پیغمبر است، اگر گناه کرد، عذابش دو برابر است. «ومن یقنُت منکنّ لله و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرّتین»؛ آن طرف قضیه هم همین طور است: اگر عبادت کردید، اگر کار خوب کردید، اگر عمل صالح انجام دادید، دو برابر مردم دیگر به شما اجر می دهیم. یعنی نماز زن پیغمبر به طور معمولی دو برابر نماز دیگران اجر دارد. عبادتش دو برابر عبادت دیگران اجر دارد. اگر هم خدای نکرده غیبت کسی را بکند، غیبتش دو برابر غیبت دیگران گناه دارد. بعد، آیه ای که این قاری خواندند، از این جا شروع می شود: «یا نساء النّبی لستنّ کأحد من النّساء ان اتّقیتن» شما اگر تقوا پیشه کنید، مثل دیگر زنها نیستید؛ از بقیه ی زن های دیگر امتیاز دارید. آن وقت بعد دنباله اش می فرماید: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا» این، خطاب به زن های پیغمبر است. اما زن های پیغمبر خصوصیتی ندارند. خصوصیت زن های پیغمبر، انتصاب به پیغمبر است. من و شما هر کدام انتصاب بیشتر و موقعیت خطیر و ممتازی در جامعه داشته باشیم، همین خصوصیت در ما هم هست. البته نمی گویم دو برابر – این را ادعا نمی کنم – اما با دیگر مردم فرق داریم و من از شما بیشتر. اگر ما خطایی انجام دهیم، خطای ما مثل خطای مردم عادی نیست. سنگین تر و سخت تر است. اگر ما خدای نکرده کسی را به وادی ضلالت و گمراهی انداختیم، با عمل مشابهِ دیگری تفاوت دارد. مداح ها بدانند چه می خوانند و چه می گویند. صدای خوش، آهنگ قشنگ، موقعیت ممتاز، تریبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم که جوان ها بحمدالله جامعه و کشور ما را با صفای دلِ خودشان مصفا کرده اند – این همه جوان در این کشور وجود دارد – همه متوجه شماست. شما چه می خواهید به مردم بدهید؟ این که من همیشه روی آنچه می خوانید و آن چنان که می خوانید – در جلسه ی مداح ها و با افراد گوناگون – تأکید می کنم، به خاطر این حساسیت است.
من می شنوم که بعضی از مداح ها غلو می کنند – یک بار دیگر هم عرض کرده ام – اینها گناه است. مداحی که به فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) یا به زینب کبری نسبت اولوهیت می دهد، اگر بفهمد که چه دارد می گوید، باید او را به قتل رساند. یعنی از نظر شرع مقدس مجازاتش اعدام است. نمی فهمند چه می گویند. تعبیری راجع به حضرت زینب یا حضرت زهرا یا امام حسین یا اباالفضل (علیهم السلام) می کنند که آن بزرگوارها از این تعبیرها بیزارند. عده ای زمان امیرالمؤمنین – حالا ناشی از چه اشتباه و غلطی بود – کارهای بزرگی از امیرالمؤمنین دیدند. گفتند تو خدایی. رند باشعوری می گفت: اینها علی را شناخته بودند، اما خدا را نشناخته بودند. نمی فهمیدند خدا یعنی چه. خدا یعنی خالق و آفریننده و به وجود آورنده ی موجوداتی مثل علی و پیغمبر. اما اینها، خدا را نمی شناسند! امیرالمؤمنین دستور داد اینها را حاضر کنند. گفت: توبه کنید. توبه کردنشان هم به خاطر این بود که جاهل بودند. والاّ اگر از روی توجه بود، توبه هم نداشتند. فرمود: توبه کنید. گفتند: نه. گفت حفره ای درست کردند و آتش افروختند. گفت اینها را در این حفره بیندازید. دود آتش به اینها می خورد و حرارت آتش به اینها نزدیک می شد. برای این که شاید بترسند و توبه کنند. هرکدام توبه نکردند، امیرالمؤمنین گفت در این آتش بمانند و بسوزند. امیرالمؤمنین کسی را که چنین حرفی می زد، این طور اعدام سختی کرد. چطور ما جرأت می کنیم روی منبر به کسانی که افتخارشان بندگی خداست، نسبت هایی بدهیم که آن نسبت ها مخصوص ذات مقدس باری تعالی (جلّ جلاله) است؟! اینها بی توجهی و عدم درک اهمیت بیان معارف الهی است. بنابراین خیلی باید مراقب باشید.
چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم، استفاده ی از مدح ها و تمجیدهای بی معناست که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت ابالفضل (علیه السلام) صحبت می شود؛ بنا می کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن. مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم های قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را دیده اید و می دانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست. معارف شیعی ما معارفی است که یک فیلسوفِ در غرب پرورش یافته ی با مفاهیم غربی و بزرگ شده ی آشنای با معارف فلسفیِ غرب مثل هانری کُربن را می آورد دو زانو جلوی علامه ی طباطبایی می نشاند. او را خاضع می کند و می شود مروج شیعه و معارف آن در اروپا. می شود معارف شیعه را در همه ی سطوح عرضه کرد. از سطوح ذهن متوسط و عامی بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوف ها. ما با این معارف نباید شوخی کنیم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عین تشنگی و بر لب آب، بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد. ارزش شهدای کربلا به این است که از حریم حق در سخت ترین شرایطی که ممکن است انسان تصورش را بکند، دفاع کردند. انسان حاضر است در یک جنگ بزرگ و مغلوبه برود و احیاناً در حرارت جنگ کُشته هم بشود – که البته مقام خیلی والایی است. همه هم حاضر نیستند. شهدا و مجاهدان فی سبیل الله معدودند. در زمان ما هم بحمدالله شهدای برجسته ای داشته ایم – اما شهید شدنِ این طوری در آن میدان جنگ، با شهید شدن در صحنه ی کربلا، با آن غربت، با آن فشار، با آن تشنگی، با آن تهدید به اذیت و آزار کسان انسان، خیلی تفاوت دارد. انسان خیلی اوقات می گوید من حاضرم در این میدان جانم را بدهم؛ اما چه کار کنم، بچه ام دارد از گرسنگی یا از بی دارویی می میرد. این می شود یک بهانه برای انسان. انسان گاهی ملاحظه ی ناموس خودش را بیشتر از جانش می کند. ملاحظه ی بچه ی شیرخوارش را بیشتر از جانش می کند. انسان در این میدان برود، بچه ی شیرخوارش هم باشد. زنش هم باشد. مادرش هم باشد. ناموسش هم باشد. همه ی اینها هم در معرض خطر قرار بگیرند و پایش نلرزد. ارزش اباالفضل، ارزش حبیب بن مظاهر، ارزش جُون در اینهاست نه در قد رشیدش یا بازوی پیچیده اش. قد رشید که خیلی در دنیا هست. ورزشکارهای زیبایی اندام که خیلی هستند. اینها که در معیار معنوی، ارزش نیست. گاهی روی این تعبیرها تکیه هم می شود! حالا یک وقت شاعری در یک قصیده ی سی، چهل بیتی اشاره ای هم به جمال حضرت اباالفضل می کند. آن یک حرفی است. ما نباید خیلی خشکی به خرج دهیم و سختگیری کنیم. اما این که ما همه اش بیاییم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، این که مدح نشد. در مواردی ضرر هم دارد. در فضاهایی، این کار خوب نیست. نباید بگذارید منبر ده دقیقه ای یا بیست دقیقه ای شما از معارف خالی بماند. امسال دیدم بعضی از برادران مداح در ماه محرم و در دهه ی فاطمیه، بحمدالله این نکته را رعایت کرده بودند. در منبر مداحی، حتماً در اول، فصلی اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای شعر. اصلاً رسم مداحی از قدیم، این طوری بوده است. الآن یک مقدار آن رسم ها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر – کمتر، بیشتر – فقط در نصیحت و اخلاق، با الفاظ زیبا، خطاب به مردم بیان می کرد. مردم هم می فهمیدند و اثر هم می گذارد. من یک وقت گفتم که گاهی شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتیِ ما اثرش بیشتر است. البته همیشگی نیست. گاهی است. اگر خوب انتخاب و اجرا شود، این طوری خواهد بود.
يک وقت يکي از برادران مداح مي گفت، ما اگر از شعرهاي خوب و شعراي بزرگ، شعري انتخاب کنيم، مردم نميفهمند؛ بنابراين مجبوريم از اين شعرها استفاده کنيم. اين طوري نيست. من اين را قبول ندارم. وقتي با زبان شعر با مردم حرف بزنيد، هرچه شعر پيچيده هم باشد، وقتي مداح با هنر مداحي خود، توانست اين را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند، در دل مردم اثر مي گذارد. ما غزليات زيادي داريم. شما به ديوان صائب نگاه کنيد. من يک وقت چند بيت از اين اشعار را تصادفي انتخاب کردم و به بعضي از برادرهاي مداح گفتم، روي اينها کار کنيد. ديوان صائب، غزلهاي بسيار خوب و مفيدي دارد که در دلها اثر می گذارد. ديگران هم از اينگونه اشعار دارند. بعضي از شعرا - که امروز هم بحمدالله در شعرها آمده بود - دربارهي عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (عليهمالسّلام) بيانات خيلي خوب و زيبايي داشتند. شعر را از لحاظ هنري، سطح خوب انتخاب کنيد. چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنري، همان خاصيت عمومي هنر را دارد. خاصيت عمومي هنر، اين است که بدون اينکه خود گوينده حتّي در خيلي از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون اينکه مستمع توجه داشته باشد، اثر ميگذارد. تأثير شعر، نقاشي، بقيهي انواع هنر، صداي خوش و آهنگهاي خوب - که اينها همه هنر است - روي ذهن مخاطب، من حيث لايشعر به وجود ميآيد. يعني بدون اينکه مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او ميبخشد. اين، بهترين نوع اثرگذاري است. شما ببينيد خداي متعال براي بيان عاليترين معارف، فصيحترين بيان را انتخاب کرد. يعني قرآن. ميشد خداي متعال، مثل حرفهاي معمولي، قرآن و معارف اسلامي را با بيان معمولي بگويد. اما نه، خدا اين را در قالب فصيحترين و زيباترين بيان هنري ريخته که خود قرآن هم ميگويد، نميتوانيد مثل لفظ و ساخت هنريِ آن را بياوريد. معنايش که معلوم است.
به خطبههاي نهجالبلاغه نگاه کنيد؛ آيت زيبايي است. اميرالمؤمنين، ميشد معمولي حرف بزند. اما نه، از بيان هنري استفاده مي کند. «و بعد فنحن امراء الکلام». خود اين بزرگوارها گفتهاند که ما اميران سخن ايم. واقعاً هم امير سخن بوده اند. امير سخن، يعني بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب کنيد. شعر خوب، شاعر خوب - که الحمدللَّه کم هم نداريم - مفاهيم خوب.
نکته ي آخر هم، آهنگ است. من شنيدهام در مواردي از آهنگهاي نامناسب استفاده ميشود. مثلاً فلان خوانندهي طاغوتي يا غيرطاغوتي شعر عشقيِ چرندي را با آهنگي خوانده؛ حالا ما بياييم در مجلس امام حسين و براي عشاق امام حسين، آيات والاي معرفت را در اين آهنگ بريزيم و بنا کنيم آن را خواندن. اين خيلي بد است. خودتان آهنگ بسازيد. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع علاقهمندان به اين جريان، کساني هستند که ميتوانند آهنگهاي خوبِ مخصوص مداحي بسازند. آهنگ عزا، آهنگ شادي.
اين را هم عرض بکنم که آهنگ شادي از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده که براي روزهاي عيد جلساتي تشکيل ميدهند. بنده مخالف اين کار نيستم. بد هم نيست که دست ميزنند. البته اگر از راديو بشنويم - که بنده خودم گاهي از راديو شنيدهام - و شعر را درست گوش نکنيم، خيال ميکنيم دارند سينه ميزنند! هم لحن، سينهزني است هم آن دستي که ميزنند، مثل زدن روي سينه است. اين چه شادي يي شد؟! اگر براي روزهاي شادي، آهنگهاي مناسب - نه آهنگهاي مبتذل، نه آهنگهای طاغوتي، نه آهنگهاي حرام - و شيوههاي خوب انتخاب کنند، مؤثرتر و بهتر است. اينطور نباشد که چون به روضهخواني عادت کردهايم، روز شادي هم که ميخواهيم حرف بزنيم، لحنمان بشود لحن روضهخواني. قديمها ميگفتند فلاني هرچه مي خواند، مثنوي درميآيد. هر آهنگي را که شروع کند، مثنوي ميشود! اين طوري نباشد.
بههرحال ميدان شما، ميدان وسيعي است. ميدان کار و اثرگذاري است. امروز مداحان جوان بحمداللَّه خيلي هستند. اقبال جوانها هم خيلي زياد است. اين مزرع، بسيار مستعد و قابل بذرافشاني است. اگر خوب بذرافشانی شود، تأثيرات و محصولش فوق العاده باارزش خواهد بود. از اين فرصت استفاده کنيد. استفاده کنيم. نظام اسلامي استفاده کند - شعر خوب، آهنگ خوب، مضمون خوب، اجراي خوب، صداي خوب - اين يک چيز استثنايي و فوقالعاده خواهد بود.
خداوند انشاءالله به همهي شما توفيق دهد. از برادراني که تشريف آوردند خيلي متشکريم. بخصوص آقاياني که از راههاي دور تشريف آوردند. آقاي مؤيد، آقاي کلامي، آقاي اکبرزاده و بقيهي دوستان.
خیلی استفاده کردیم، خیلی ممنون و متشکر از عزیزانی که این محفل را به ذکر نام مبارک فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) منور و معطر کردند. شعر و اجرا و ادا و همه چیز بحمدالله امروز در بخش های مختلف این برنامه جمع بود.
یک نکته درباره ی مناسبتی که به خاطر سالروز ولادت بانوی دو جهان و سرور زنانِ اولین و آخرین در کشور ما مقرر شده، عرض کنیم؛ یعنی موضوع روز زن، یعنی نگاه درست و مبتنی بر منطق به زنان که نیمی از جمعیت بشر را تشکیل می دهند. آن هم نیمی که در نگاه کاوشگر انسان، بخواهد نقش آن را با نقش های دیگر مقایسه کند، خواهد دید که نقش این نیم، حساس ترین، ظریف ترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقش ها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوی کمال است. خدا زن را این گونه آفریده. اگر بنای آفرینش انسان و جهان را به دو بخشِ کارهای ظریف و ریزه کاری و بخشِ کارهای مستحکم – و به تعبیر سازندگان بناها، سفتکاری – بگذاریم، بخش اول که ظریف کاری ها و ریزه کاری ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادی، تضعیف و گاهی به فراموشی سپردن این نقش است. هرجا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخش مهم نادیده گرفته شده. هرجا سخن از بی اعتنایی به هنر مادری و هنر تربیت فرزند، در آغوش پُر مهر و محبت مادری است، این نقش نادیده گرفته شده. دنیای غرب این جرم بزرگ را دارد که این نقش را تضعیف کرده و در مواردی نادیده گرفته است. بخشی از بزرگیِ این گناه به این مربوط است که این حرکت فاجعه آمیز را با نام «حمایت زن» انجام می دهد. در حالی که این حمایت از زن نیست. این خیانت به زن و خیانت به انسان است. نقش مادر از دوران حمل و بارداری شروع می شود و تا آخر زندگی انسان ادامه دارد. مردی که به دوران جوانی رسیده یا از دوران جوانی هم عبور کرده، باز تحت تأثیر عطوفت و محبت و شیوه های خاص مادرانه ی مادر است. اگر زنان ما از لحاظ رتبه ی معرفتی و بینش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر، قابل مقایسه نیست. یک وقت مادری از لحاظ معرفت، سطح اش پایین است. البته این نمی تواند در دوران بزرگی اثرگذاری کند. این گناه کم بودن معلومات یک انسان است. این نقص تأثیر مادری نیست. مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگی های اخلاقی یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتار خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل می کند.
همه، تحت تأثیر مادران هستند. آن که بهشتی می شود، پایه ی بهشتی شدنش از مادر است که «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسیار طولانیِ دیگری است. دنیایی که زن را از داخل خانواده جدا می کند و با وعده های توهم آمیز بیرون می کشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزه ی جامعه، بی پناه و بی دفاع می کند و میدان را برای تعرض به حقوق او باز می کند، هم زن را تضعیف می کند، هم خانواده را نابود می کند، هم نسل های آینده را به خطر می اندازد. هر تمدن و هر فرهنگی که این منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ایجاد می کند و این امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روز به روز هم دارد بیشتر می شود و به شما عرض کنم؛ این از آن سیل های خطرناکی است که آثار تخریبی آن در بلند مدت ظاهر می شود و بنای تمدن غرب را درهم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت. در کوتاه مدت چیزی فهمیده نمی شود. اینها چیزهایی است که صد ساله و دویست ساله خودش را نشان می دهد و نشانه های این بحران های اخلاقی در غرب الآن دارد بروز می کند.
اسلام به معنای واقعی، زن را تکریم کرده است. اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می کند یا روی نقش زن و تأثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیت های زن در داخل خانواده تکیه می کند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت های عمومی منع کند. عده ای بد و یا کج فهمیدند؛ یک عده ی مغرض هم از این کج فهمی استفاده کردند. کأنّه یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاش ها و فعالیت های اجتماعی شرکت کند. قضیه این طوری نیست. هم باید مادرِ خوب و همسر خوبی باشد، هم در فعالیت اجتماعی شرکت کند. فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) مظهر چنین جمعی است. جمع بین شئون مختلف. زینب کبری نمونه ی دیگر است. زن های معروف صدر اسلام و زن های برجسته، نمونه های دیگرند. اینها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهمیدنِ مفهوم تکریم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزی های القاء شده ی به عنوان تکریم زن در تمدن غرب. اینها با هم آمیخته شده و یک جریان غلط ذهنی و فکری به وجود آورده. زن در داخل خانواده، عزیز و مکرّم و محرم مدیریت درونی خانواده است. شمع جمع افراد خانواده است. مایه ی انس و سکینه و آرامش است. کانون خانواده – که حوضچه ی آرامش زندگیِ پُر چالش و پُر تلاش هر انسانی است – به وجود زن آرام می گیرد و سکینه و اطمینان پیدا می کند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر کدام یک فصل طولانی در تکریم دارد. بنابراین حقیقتاً باید در زمینه ی ارزش و کرامت زن در نظر اسلام، بازنویسی و بازگویی و بازبینی کرد.
مطلب دیگر این است که ما این بزرگوار را با زبان های ناقصِ خودمان توصیف می کنیم. امروز هم شعرای عزیز ما همین مضمون را بارها تکرار کردند که با این بیان ناقص و با این دید قاصر، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) را توصیف می کنیم. این دید، ناظر به آن مقامات معنوی نیست. چون به آنها دسترسی نداریم، آنها را نمی فهمیم و درک نمی کنیم. گاهی تعبیراتی گفته می شود که خیلی هم دقیق نیست. مثلاً «عرش خدا زیر پای تو» یعنی چه؟ عرش خدا چیست؟ اینها خیلی روشن نیست. همین طور یک تعبیری است. چون می خواهند تکریم و تعظیم کنند. اما چون واقعیت مطلب در ذهن کوچک ما نمی گنجد، از چنین تعبیراتی استفاده می شود. گاهی خوب است، گاهی هم خوب نیست. گاهی درست است، گاهی هم درست نیست.
بخشی از قضیه برای ما قابل فهم است. من می خواهم روی نکته ی کوتاهی از این بخش تکیه کنم. می خواهم عرض کنم که ارزش فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) نبود، او صدیقه ی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را می اندیشد و می گوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ می شود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار، صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمی کرد، صدّیقه کبری نمی شد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)، بلکه پدر فاطمه هم – که مبدأ و سرچشمه ی فضائل همه ی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) قطره هایی هستند از دریای وجود پیغمبر – ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است. «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبودیت اوست. بعد رسالت او. اصلاً رسالت – این منصب والا – به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را می شناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمی کنیم: «امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک؟» در علم خدای متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار می گیریم؛ آیا به خاطر به دست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیف خود و امر و نهی الهی، درباره ی خود صرف نظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهی را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتی گفتن سخنی برای انسان ضرر مادی دارد، وقتی حرکتی هوس های گناه آلود انسان را برآورده می کند، ما سر دو راهی قرار می گیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنی و تقوا و بندگی خدا را. یکی از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست. اما خدای متعال می داند که ما چه راهی را اختیار خواهیم کرد. این در علم الهی است. اگر شما انسانی هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهی از ارزش های مادی و برآورنده ی هوس ها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند برای شما شایستگی هایی در نظر می گیرد. «ومریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»؛ خدای متعال بیهوده به مریم این قدر لطف نمی کند. این، کلام قرآن است. او با همه ی وجود پاکدامنی خود را حفظ کرد. لذا شایسته ی این شد که مادر عیسی شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانی و برخورداری از عزت مادی، در خانه ی عزیز مصر روی هوس خود پا گذاشت. لذا شایسته ی مقام والایی شد که خدا به او داد. یعنی پیغمبری. خدا این را می داند که این بنده چنین جوهری دارد و این چنین، اراده ی خود را صرف راه او خواهد کرد. لذا برای او مسئولیت های بزرگ و سنگین دیگری که هر کدام باز به نوبه ی خود اجرهای بزرگی دارد، در نظر می گیرد. «امتحنک الله الذی خلقک قبل این یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»؛ خدای متعال می داند که فاطمه ی زهرا در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد برای ما خط روشن.
برادران و خواهران عزیز! من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. تمجید از فاطمه ی زهرا نتیجه اش باید این باشد. شما برادران عزیز مداح، کسانی هستید که از زبان و حنجره ی شما امواج نورانی و معطر مدیحه ی دختر پیغمبر و ائمه ی هدی (علیهم السلام) ساطع می شود و در دل مخاطبانتان می نشیند. این خیلی ارزش است. الان بیست و چند سال است که ما این جلسه را با همین دوستان آقای سازگار و بقیه ی دوستان داریم. به نظرم از سال 62 و 63 این جلسه هر سال در چنین روزی برقرار است. من بارها این مطلب را به شما عرض کرده ام که رتبت مداحی و منبر مداحی یکی از با شرافت ترین رتبه ها و منبرهاست. در این زمینه ما خیلی صحبت کرده ایم که دیگر نمی خواهیم تکرار کنیم. امروز هم بحمدالله اقبال مردم و جوان ها به نوای مداحان، اقبال خوبی است. می بینید مردم، استقبال می کنند و علاقه نشان می دهند، اجتماع می کنند، صحبت می کنند، پول می دهند، این یک موقعیت است. موقعیت وقتی حساس شد، وظیفه، حساس و خطیر می شود. اول جلسه، قاری عزیزمان آیاتی را تلاوت کردند که خیلی مهم است و من چند آیه قبل از آن را عرض می کنم. «یا نساء النبی من یأت منکنّ بفاحشة مبیّنة یضاعف لها العذاب ضعفین» - خطاب به زنان پیغمبر است - هرکه از شما گناه کند، عذابش دو برابر است. چرا؟ زن پیغمبر چون زن پیغمبر است، اگر گناه کرد، عذابش دو برابر است. «ومن یقنُت منکنّ لله و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرّتین»؛ آن طرف قضیه هم همین طور است: اگر عبادت کردید، اگر کار خوب کردید، اگر عمل صالح انجام دادید، دو برابر مردم دیگر به شما اجر می دهیم. یعنی نماز زن پیغمبر به طور معمولی دو برابر نماز دیگران اجر دارد. عبادتش دو برابر عبادت دیگران اجر دارد. اگر هم خدای نکرده غیبت کسی را بکند، غیبتش دو برابر غیبت دیگران گناه دارد. بعد، آیه ای که این قاری خواندند، از این جا شروع می شود: «یا نساء النّبی لستنّ کأحد من النّساء ان اتّقیتن» شما اگر تقوا پیشه کنید، مثل دیگر زنها نیستید؛ از بقیه ی زن های دیگر امتیاز دارید. آن وقت بعد دنباله اش می فرماید: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا» این، خطاب به زن های پیغمبر است. اما زن های پیغمبر خصوصیتی ندارند. خصوصیت زن های پیغمبر، انتصاب به پیغمبر است. من و شما هر کدام انتصاب بیشتر و موقعیت خطیر و ممتازی در جامعه داشته باشیم، همین خصوصیت در ما هم هست. البته نمی گویم دو برابر – این را ادعا نمی کنم – اما با دیگر مردم فرق داریم و من از شما بیشتر. اگر ما خطایی انجام دهیم، خطای ما مثل خطای مردم عادی نیست. سنگین تر و سخت تر است. اگر ما خدای نکرده کسی را به وادی ضلالت و گمراهی انداختیم، با عمل مشابهِ دیگری تفاوت دارد. مداح ها بدانند چه می خوانند و چه می گویند. صدای خوش، آهنگ قشنگ، موقعیت ممتاز، تریبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم که جوان ها بحمدالله جامعه و کشور ما را با صفای دلِ خودشان مصفا کرده اند – این همه جوان در این کشور وجود دارد – همه متوجه شماست. شما چه می خواهید به مردم بدهید؟ این که من همیشه روی آنچه می خوانید و آن چنان که می خوانید – در جلسه ی مداح ها و با افراد گوناگون – تأکید می کنم، به خاطر این حساسیت است.
من می شنوم که بعضی از مداح ها غلو می کنند – یک بار دیگر هم عرض کرده ام – اینها گناه است. مداحی که به فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) یا به زینب کبری نسبت اولوهیت می دهد، اگر بفهمد که چه دارد می گوید، باید او را به قتل رساند. یعنی از نظر شرع مقدس مجازاتش اعدام است. نمی فهمند چه می گویند. تعبیری راجع به حضرت زینب یا حضرت زهرا یا امام حسین یا اباالفضل (علیهم السلام) می کنند که آن بزرگوارها از این تعبیرها بیزارند. عده ای زمان امیرالمؤمنین – حالا ناشی از چه اشتباه و غلطی بود – کارهای بزرگی از امیرالمؤمنین دیدند. گفتند تو خدایی. رند باشعوری می گفت: اینها علی را شناخته بودند، اما خدا را نشناخته بودند. نمی فهمیدند خدا یعنی چه. خدا یعنی خالق و آفریننده و به وجود آورنده ی موجوداتی مثل علی و پیغمبر. اما اینها، خدا را نمی شناسند! امیرالمؤمنین دستور داد اینها را حاضر کنند. گفت: توبه کنید. توبه کردنشان هم به خاطر این بود که جاهل بودند. والاّ اگر از روی توجه بود، توبه هم نداشتند. فرمود: توبه کنید. گفتند: نه. گفت حفره ای درست کردند و آتش افروختند. گفت اینها را در این حفره بیندازید. دود آتش به اینها می خورد و حرارت آتش به اینها نزدیک می شد. برای این که شاید بترسند و توبه کنند. هرکدام توبه نکردند، امیرالمؤمنین گفت در این آتش بمانند و بسوزند. امیرالمؤمنین کسی را که چنین حرفی می زد، این طور اعدام سختی کرد. چطور ما جرأت می کنیم روی منبر به کسانی که افتخارشان بندگی خداست، نسبت هایی بدهیم که آن نسبت ها مخصوص ذات مقدس باری تعالی (جلّ جلاله) است؟! اینها بی توجهی و عدم درک اهمیت بیان معارف الهی است. بنابراین خیلی باید مراقب باشید.
چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم، استفاده ی از مدح ها و تمجیدهای بی معناست که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت ابالفضل (علیه السلام) صحبت می شود؛ بنا می کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن. مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم های قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را دیده اید و می دانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست. معارف شیعی ما معارفی است که یک فیلسوفِ در غرب پرورش یافته ی با مفاهیم غربی و بزرگ شده ی آشنای با معارف فلسفیِ غرب مثل هانری کُربن را می آورد دو زانو جلوی علامه ی طباطبایی می نشاند. او را خاضع می کند و می شود مروج شیعه و معارف آن در اروپا. می شود معارف شیعه را در همه ی سطوح عرضه کرد. از سطوح ذهن متوسط و عامی بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوف ها. ما با این معارف نباید شوخی کنیم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عین تشنگی و بر لب آب، بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد. ارزش شهدای کربلا به این است که از حریم حق در سخت ترین شرایطی که ممکن است انسان تصورش را بکند، دفاع کردند. انسان حاضر است در یک جنگ بزرگ و مغلوبه برود و احیاناً در حرارت جنگ کُشته هم بشود – که البته مقام خیلی والایی است. همه هم حاضر نیستند. شهدا و مجاهدان فی سبیل الله معدودند. در زمان ما هم بحمدالله شهدای برجسته ای داشته ایم – اما شهید شدنِ این طوری در آن میدان جنگ، با شهید شدن در صحنه ی کربلا، با آن غربت، با آن فشار، با آن تشنگی، با آن تهدید به اذیت و آزار کسان انسان، خیلی تفاوت دارد. انسان خیلی اوقات می گوید من حاضرم در این میدان جانم را بدهم؛ اما چه کار کنم، بچه ام دارد از گرسنگی یا از بی دارویی می میرد. این می شود یک بهانه برای انسان. انسان گاهی ملاحظه ی ناموس خودش را بیشتر از جانش می کند. ملاحظه ی بچه ی شیرخوارش را بیشتر از جانش می کند. انسان در این میدان برود، بچه ی شیرخوارش هم باشد. زنش هم باشد. مادرش هم باشد. ناموسش هم باشد. همه ی اینها هم در معرض خطر قرار بگیرند و پایش نلرزد. ارزش اباالفضل، ارزش حبیب بن مظاهر، ارزش جُون در اینهاست نه در قد رشیدش یا بازوی پیچیده اش. قد رشید که خیلی در دنیا هست. ورزشکارهای زیبایی اندام که خیلی هستند. اینها که در معیار معنوی، ارزش نیست. گاهی روی این تعبیرها تکیه هم می شود! حالا یک وقت شاعری در یک قصیده ی سی، چهل بیتی اشاره ای هم به جمال حضرت اباالفضل می کند. آن یک حرفی است. ما نباید خیلی خشکی به خرج دهیم و سختگیری کنیم. اما این که ما همه اش بیاییم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، این که مدح نشد. در مواردی ضرر هم دارد. در فضاهایی، این کار خوب نیست. نباید بگذارید منبر ده دقیقه ای یا بیست دقیقه ای شما از معارف خالی بماند. امسال دیدم بعضی از برادران مداح در ماه محرم و در دهه ی فاطمیه، بحمدالله این نکته را رعایت کرده بودند. در منبر مداحی، حتماً در اول، فصلی اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای شعر. اصلاً رسم مداحی از قدیم، این طوری بوده است. الآن یک مقدار آن رسم ها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر – کمتر، بیشتر – فقط در نصیحت و اخلاق، با الفاظ زیبا، خطاب به مردم بیان می کرد. مردم هم می فهمیدند و اثر هم می گذارد. من یک وقت گفتم که گاهی شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتیِ ما اثرش بیشتر است. البته همیشگی نیست. گاهی است. اگر خوب انتخاب و اجرا شود، این طوری خواهد بود.
يک وقت يکي از برادران مداح مي گفت، ما اگر از شعرهاي خوب و شعراي بزرگ، شعري انتخاب کنيم، مردم نميفهمند؛ بنابراين مجبوريم از اين شعرها استفاده کنيم. اين طوري نيست. من اين را قبول ندارم. وقتي با زبان شعر با مردم حرف بزنيد، هرچه شعر پيچيده هم باشد، وقتي مداح با هنر مداحي خود، توانست اين را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند، در دل مردم اثر مي گذارد. ما غزليات زيادي داريم. شما به ديوان صائب نگاه کنيد. من يک وقت چند بيت از اين اشعار را تصادفي انتخاب کردم و به بعضي از برادرهاي مداح گفتم، روي اينها کار کنيد. ديوان صائب، غزلهاي بسيار خوب و مفيدي دارد که در دلها اثر می گذارد. ديگران هم از اينگونه اشعار دارند. بعضي از شعرا - که امروز هم بحمدالله در شعرها آمده بود - دربارهي عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (عليهمالسّلام) بيانات خيلي خوب و زيبايي داشتند. شعر را از لحاظ هنري، سطح خوب انتخاب کنيد. چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنري، همان خاصيت عمومي هنر را دارد. خاصيت عمومي هنر، اين است که بدون اينکه خود گوينده حتّي در خيلي از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون اينکه مستمع توجه داشته باشد، اثر ميگذارد. تأثير شعر، نقاشي، بقيهي انواع هنر، صداي خوش و آهنگهاي خوب - که اينها همه هنر است - روي ذهن مخاطب، من حيث لايشعر به وجود ميآيد. يعني بدون اينکه مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او ميبخشد. اين، بهترين نوع اثرگذاري است. شما ببينيد خداي متعال براي بيان عاليترين معارف، فصيحترين بيان را انتخاب کرد. يعني قرآن. ميشد خداي متعال، مثل حرفهاي معمولي، قرآن و معارف اسلامي را با بيان معمولي بگويد. اما نه، خدا اين را در قالب فصيحترين و زيباترين بيان هنري ريخته که خود قرآن هم ميگويد، نميتوانيد مثل لفظ و ساخت هنريِ آن را بياوريد. معنايش که معلوم است.
به خطبههاي نهجالبلاغه نگاه کنيد؛ آيت زيبايي است. اميرالمؤمنين، ميشد معمولي حرف بزند. اما نه، از بيان هنري استفاده مي کند. «و بعد فنحن امراء الکلام». خود اين بزرگوارها گفتهاند که ما اميران سخن ايم. واقعاً هم امير سخن بوده اند. امير سخن، يعني بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب کنيد. شعر خوب، شاعر خوب - که الحمدللَّه کم هم نداريم - مفاهيم خوب.
نکته ي آخر هم، آهنگ است. من شنيدهام در مواردي از آهنگهاي نامناسب استفاده ميشود. مثلاً فلان خوانندهي طاغوتي يا غيرطاغوتي شعر عشقيِ چرندي را با آهنگي خوانده؛ حالا ما بياييم در مجلس امام حسين و براي عشاق امام حسين، آيات والاي معرفت را در اين آهنگ بريزيم و بنا کنيم آن را خواندن. اين خيلي بد است. خودتان آهنگ بسازيد. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع علاقهمندان به اين جريان، کساني هستند که ميتوانند آهنگهاي خوبِ مخصوص مداحي بسازند. آهنگ عزا، آهنگ شادي.
اين را هم عرض بکنم که آهنگ شادي از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده که براي روزهاي عيد جلساتي تشکيل ميدهند. بنده مخالف اين کار نيستم. بد هم نيست که دست ميزنند. البته اگر از راديو بشنويم - که بنده خودم گاهي از راديو شنيدهام - و شعر را درست گوش نکنيم، خيال ميکنيم دارند سينه ميزنند! هم لحن، سينهزني است هم آن دستي که ميزنند، مثل زدن روي سينه است. اين چه شادي يي شد؟! اگر براي روزهاي شادي، آهنگهاي مناسب - نه آهنگهاي مبتذل، نه آهنگهای طاغوتي، نه آهنگهاي حرام - و شيوههاي خوب انتخاب کنند، مؤثرتر و بهتر است. اينطور نباشد که چون به روضهخواني عادت کردهايم، روز شادي هم که ميخواهيم حرف بزنيم، لحنمان بشود لحن روضهخواني. قديمها ميگفتند فلاني هرچه مي خواند، مثنوي درميآيد. هر آهنگي را که شروع کند، مثنوي ميشود! اين طوري نباشد.
بههرحال ميدان شما، ميدان وسيعي است. ميدان کار و اثرگذاري است. امروز مداحان جوان بحمداللَّه خيلي هستند. اقبال جوانها هم خيلي زياد است. اين مزرع، بسيار مستعد و قابل بذرافشاني است. اگر خوب بذرافشانی شود، تأثيرات و محصولش فوق العاده باارزش خواهد بود. از اين فرصت استفاده کنيد. استفاده کنيم. نظام اسلامي استفاده کند - شعر خوب، آهنگ خوب، مضمون خوب، اجراي خوب، صداي خوب - اين يک چيز استثنايي و فوقالعاده خواهد بود.
خداوند انشاءالله به همهي شما توفيق دهد. از برادراني که تشريف آوردند خيلي متشکريم. بخصوص آقاياني که از راههاي دور تشريف آوردند. آقاي مؤيد، آقاي کلامي، آقاي اکبرزاده و بقيهي دوستان.