کد مطلب : ۹۶۶۰
قسمت پایانی
بینش آخرالزمانی اهل کتاب
گریس هال سل ترجمه: خسرو اسدی
شماره 21 ـ رمضان 1426 ـ مهر 1384
نويسنده ی کتاب، گريس هال سل، در کودکي در ناحيه اي در تگزاس آمريکا با افکار «بنيادگرايانه مسيحي» پرورش يافته است. «بنيادگرايي مسيحي» در گذشته بر سلوک اخلاقي صحيح تکيه داشت، ولي در دهه هاي گذشته صرفاً سياسي شده است. به «بنيادگرايان»، لقب «تجديدِحيات يافته» نيز داده مي شود. اين مسأله به خاطر يک نوع تجربة بيداري معنوي و يا صرفاً گرايش به افکار سياسي خاص آنها مي باشد. آنها معتقدند تاريخ بشر در طي نبردي در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پايان مي رسد و نقطة اوج آن، ظهور دوباره مسيح است. پس از آن داوري نهايي براي همه ی مردگان و زندگان انجام مي شود.
اين مکتب مي گويد، خداوند مقرر کرده است که بشر هفت مرحله يا هفت مشيت الهي را از سر بگذراند که يکي از آنها «نبرد هسته اي آرماگدون» است. اين نظام، «مشيتِ الهي گرايي» ناميده مي شود. با آغاز اين جنگ وحشتناک، رستگارشدگان به آسمان ها عروج خواهند کرد و از مصيبت جنگ در امان خواهند بود.
برنامه هاي عامه پسند تلويزيوني کشيشان پروتستان در آمريکا که حدود 60 ميليون بيننده دارند، پيوسته مي کوشند مردم را متقاعد سازند که به جاي «صلح» بايد در پيِ «جنگ» باشند. آنها با نقل آيات انجيل سعي مي کنند ثابت کنند که ما در دوره ی آخرالزمان هستيم. اينان چون اعتقاد دارند، اسراييل بايد «محل ظهور دوباره ی مسیح» باشد، سعي دارند پرستش سرزمين اسراييل را به يک آيين مذهبي بدل سازند.
در ادامه، قسمت پایانی کتاب می آید..
فرماندار ريگان، درباره هارمجدون با کشيش انجيلی کاليفرنيايی، هارلد بردسن هم صحبت کرده است. در فرصتی بردسن همراه با پت بودن و جرج اوتيس، در خانه ی ريگان، با او ديدار کرده بودند، که در طی آن، فرماندار ريگان، با تيک زدن در کنار تک تک سطور پيشگويي های کتاب مقدس - موجب خوشنودی و حتی تا حدودی شگفتی - بردسن و ديگر ديدارکنندگان شده بود.
بردسن اين گفته ی ريگان را نقل می کند که «ابتدا، يهوديانی که به خدا ايمان نداشته باشند، به همه ی کنار و گوشه های جهان پراکنده می شوند. اما وقتی اين دو اتفاق افتاد، خدا آنها را به کلی فراموش نمی کند. پيش از بازگشت پسر خدا، او آنها را دوباره در اسراييل گرد هم می آورد. حتی جزئيات وسايل حمل و نقل آنها به اسراييل هم در پيشگويی انبياء آمده است. او گفت که بعضی از يهوديان با کشتی بر می گردند و ديگران به صورت کبوتر به لانه باز می گردند. به عبارت ديگر، آنها با کشتی يا هواپيما می گردند و در طی يک روز، امتی دوباره به دنيا خواهد آمد...».
او (ريگان) اين واقعيت را نقل کرد که امت های جز يهودی و جز مسيحی تا زمانی که زمان آن امت ها به سر آيد، در اورشليم راه خواهند رفت و اين پيشگويی در سال 1967 که اورشليم دوباره به زير پرچم اسراييل درآمد، تحقق پيدا کرد.
بردسن ادامه می دهد: «آنچه که مرا، بخصوص زير تاثير قرار داد، اين واقعيت بود که ديدم ريگان از نظر روحی، به طور خارق العاده ای رشد پيدا کرده است. مثال خوب اين رشد، آگاهی کامل او - از نظر مبحث آخرت و رستاخيز - نسبت به رويدادهای در حال وقوع و توانايی اش در گفتن اين بود که اين گردهمايی دوباره، در همان روز سال 1948 پيش آمد، که اسراييل از نو به عنوان يک ملت تشکيل شد.»
و بردسن سخن خود را اين گونه به پايان می برد: «اين احساس در من ايجاد شد که ريگان کاملا از هدف خداوند در خاورميانه آگاه است و به همين دليل، دورانی را که ما حالا در آن زندگی می کنيم، دارای اهميت بخصوصی می داند. زيرا رويدادهايی که در کتاب مقدس پيشگويی شده اند، همگی در اين دوران دارند تحقق پيدا می کنند.»
ريگان در سال 1980، به عنوان يکی از نامزدهای رياست جمهوری، باز هم درباره ی هارمجدون صحبت می کرد. او در مصاحبه با روحانی انجيلی جيم باکر از شبکه تلويزيونی پی. تی. ال. گفت: «ممکن است ما همان نسلی باشيم که هارمجدون را می بيند.»
نويسنده ی انجيلی، داگ ويد، که در آن مصاحبه حضور داشته است، گزارش داد، بارها اين اين جمله را از ريگان شنيده است که شايد آخرالزمان نزديک باشد. در ضيافت شامی که در خانه ريگان در پاليسيد در کاليفرنيا در ساحل اقيانوس آرام تشکيل شده بود و خانواده ويد هم در آن حضور داشتند، گفتگو به موضوع اتحاد شوروی و پيشگويي های کتاب مقدس چرخيد. در ميان اين بحث، از قراری که ويد نقل می کند، ريگان به مهمانان خود اعلام کرد: «شايد ما نسلی باشيم که هارمجدون را می بيند.»
و اين نکته، يک موضوع اتفاقی نبود. ويد می گويد: ريگان پيشگويي های کتاب مقدس و بحث های آن را درباره آخرت و پايان کار جهان، «از موضوع های پيش پا افتاده می داند» و اضافه می کند در مصاحبه ای که حضور داشته است، از او (يعنی ريگان) شنيده است که همين نسل، شايد نسلی باشد که هارمجدون را می بيند. کاملا امکان دارد که اين همان نسل باشد.»
در همان سال 1980، ريگان باز به عنوان نامزد رياست جمهوری، تفسير مکاشفه آميز ديگری کرد. چنان که ويليام سافاير مقاله نويس در نيويورک تايمز گزارش می دهد، ريگان در ضمن سخنرانی برای گروهی از رهبران يهودی چنين گفت: «اسراييل تنها کشور دموکراسی پايدار است که ما می توانيم به آن، به عنوان محلی که در آن هارمجدون، ممکن است پيش بيايد، تکيه کنيم.»
رابرت شير خبرنگار، در مصاحبه ی مارس 1981 خود با جری فال ول فاش کرد که رييس جمهور ريگان گفته است، ويرانی دنيای ما حقيقتا ممکن است «به زودی زود» اتفاق بيفتد. فال ول به شير، اين کلام ريگان را گفته بود که «تاريخ دارد به نقطه ی اوج خود می رسد» و اضافه کرده بود، گمان نمی کند که ما حتی 50 سال هم با آن فاصله داشته باشيم و در برابر اين سوال شير از فال ول که پرسيده بوده: آيا ريگان هم با اين حرف او موافق بوده است يا نه؟ فال ول پاسخ داده بود: «بله، او هم با اين حرف موافق است. من گاهی اوقات اعتقاد پيدا می کنم که ما حالا به سرعت داريم به هارمجدون می رسيم.»
دو سال بعد، ريگان ترتيبی داد تا فال ول در جلسه ی شورای امنيت ملی شرکت کند و با کارکنان عالي رتبه ی دولت آمريکا درباره نقشه های جنگ هسته ای با روسيه، به بحث بپردازد. همچنين از قراری که هال ليندسی می گويد، ريگان تصويب کرد که نويسنده ی هواخواه مشيت الهی کتاب «زمين، ستاره بزرگ محروم» درباره يک جنگ هسته ای با روسيه، برای استراتژی پردازان پنتاگون سخنرانی کند.
در يکی از روزهای اکتبر 1983، ريگان فاش کرد که هارمجدون همچنان ذهن او را اشغال کرده است. رييس جمهور ريگان در ضمن گفتگوی تلفنی خود با تام داين از کميته ی روابط عمومی آمريکا و اسراييل، يعنی نيرومندترين گروه هواخواه اسراييل در کنگره ی آمريکا، اين حرف را زده است. از قرار گزارش داين، رييس جمهور گفته است:
«می دانيد، من به انبيای کهن شما در عهد قديم برمی گردم. به علامت هايی که هارمجدون را پيشگويی کرده اند و هميشه در اين شگفتی هستم که آيا ما همان نسلی نيستيم که ناظر آن پيشامد خواهيم بود؟ من نمی دانم شما اين آخرها به هيچکدام از آن پيشگويي ها توجه کرده ايد يا نه؟ اما حرف مرا باور کنيد؛ اين پيشگويي ها به يقين زمانهايی را توصيف می کنند که ما در آن به سر می بريم.»
ريگان در سه نوبت در سالهای 1982، 1983 و 1984، برای بنگاه های سخن پراکنی مذهبی ملی (N.R.B)، که اکثريت بسيار بالای آن را هواخواهان مشيت الهی تشکيل می دهند و معتقد به نزديک شدن يک جنگ هسته ای هستند، سخنرانی کرد.
ريگان در سال 1982، در حالی که اعضای N.R.B برايش کف می زدند، چنين گفت: «شايد اين حادثه، ديرتر از آنچه که ما فکر می کنيم، روی بدهد.» به نظر آنان جنگ آخرالزمان هارمجدون، خود پيش درآمد و مژده دهنده ی دومين ظهور مسيح خواهد بود.
ريگان در خطابه سال 1983 خود به N.R.B، اهميت کتاب مقدس را در زندگی خود، چنين توصيف کرد: «در ميان دو ورقه ی مقوايی که اين کتاب منحصر به فرد را در ميان گرفته اند، پاسخ همه ی پرسش ها و همه ی مساله هايی که امروز در برابر ما قرار گرفته اند، وجود دارد.»
او در سخنرانی سال 1984 خود برای 4000 نماينده N.R.B، موافقت خود را با کسانی که می گويند «بهتر است انسان بميرد، اما سرخ نباشد» چنين ابراز داشت. او برای آشکار ساختن احساس خود در اين باره، داستانی را نقل کرد: وقتی در پيش صحنه يک گردهمايی مذهبی در لوس آنجلس حضور داشتم، که پت بون خواننده، سخنران برجسته آن بود. دو دختر بون هم که در آن موقع دخترکان کوچکی بودند، حضور داشتند. بون گفت: «با اين که دو دختر را در روی زمين بيش از هر چيز دوست می دارد، ترجيح می دهد که اين دو همين حالا با اعتقاد به خداوند بميرند، اما در يک رژيم کمونيستی بزرگ نشوند.» ريگان در همين سخنرانی سال 1984 خود برای نمايندگان N.R.B، بون را برای گفتن چنين جمله ی سنگينی بر ضد شيطان کمونيستی، مورد تحسين قرار داد و گفت: «تا وقتی بون، اين حرف را نزده بود، من به او کم بها می دادم.»
بسياری از هواخواهان پر و پا قرص مشيت الهی، روسيه را شيطانی، و امپراطوری شيطان می دانند. ريگان اين کلام را در 8 مارس 1983 ايراد کرده است: «آنها (اتحاد شوروی)، کانون شيطان در دنيای مدرن کنونی هستند.» او باز ضمن سخنرانی برای انجمن مسيحيان پروتستان چنين گفت: «اعتقاد من بر اين است که کمونيسم، فصل غم انگيز و عجيب ديگری از تاريخ بشر است که، حتی حالا، آخرين صفحه هايش دارد نوشته می شود.»
جيمس ميلز، در مقاله ی پيش گفته اش در سان ديه گو مگزين، می نويسد: کاربرد اصطلاح «امپراطوری شيطان» در مورد شوروی توسط ريگان، تنها لفاظی و بازی با کلمات نبود که برای خوش آيند بنيادگرايان مذهبی و سياسی ابراز شده باشد. بلکه بيشتر اظهار عقيده ای بود که «از عقيده ای که آن شب، در سال 1971 ابزار کرده بود، برمی خاست.»
ميلز در مقاله خود نوشت که ريگان در مقام رياست جمهوری «هميشه تعهد خود را نسبت به انجام وظايفش در تحقق اراده ی خداوندی، درست همانند هر متدين معتقد عالی مقام ديگری ابراز می دارد» و افزود: ريگان به ويژه انجام اين تعهد را که در صدد باشد تا قدرت نظامی ايالات متحده و متفقان آن را بالا ببرد، همواره احساس می کند. ميلز چنين ادامه می دهد:
«درست است که حزقيال نبی پيروزی ارتش اسراييل و متفقان آن را در جنگ وحشتناکی بر ضد نيروهای تاريکی، پيشگويی کرده است؛ اما مسيحيان محافظه کاری مانند ريس جمهور ما نبايد اين تفنن گرايی روحی را بر خود هموار کنند و اين پيروزی را مسلم فرض کنند. قدرتمندتر کردن نيروهای بر حق، برای اين که در اين مهمترين جنگ پيروز بشوند، در چشم اين گونه آدمها، خود به تحقق رسانيدن پيشگويی های خدايی است و آن را مبتنی بر اراده ی خداوندی در مورد آخرت و آمدن دوباره ی مسيح برای سلطنت هزار ساله اش می دانند.
اگر ريگان هنوز هم به آنچه که در سال 1971 به من گفت، اعتقاد داشته باشد - که هنوز اعتقاد داشتن يا نداشتن او، خود موضوع بحث و گفتگوی بسياری از مقاله نويسان مطبوعات در سالهای اخير بوده است - من هيچ ترديد ندارم که او حالا مسئوليت های خودش را، به عنوان رهبر دنيای غرب، تلقی می کند و به نظر من چنين می رسد که او در هنگام بيشتر تصميم گيريهای سياسی خودش، زير نفوذ اين احساس است.»
ميلز باز ادامه می دهد: «طرز تلقی او، درباره هزينه های نظامی و ناشنوايی او در برابر هر گونه خلع سلاح هسته ای، به يقين، در زير نفوذ اين بينش مکاشفه ای قرار دارد.» زيرا که «هارمجدون، آن گونه که در کتاب های حزقيال نبی و مکاشفه ی يوحنا پيشگويی شده است، ممکن نيست در يک دنيای خلع سلاح شده تحقق پيدا کنند. هر کس که معتقد باشد اين پيشگويي ها بايد تحقق پيدا کنند، نمی تواند عملی شدن خلع سلاح را بپذيرد. چون اين بر خلاف طرح خداوندی و کلام اوست.»
ميلز در ادامه سخن خود می گويد: «سياست های داخلی و پولی رييس جمهور هم با تعبيرهای مو به موی پيشگويي های کتاب مقدس همخوانی دارد.» چون، «اگر دنيا به زودی به آخر برسد، ديگر دليلی ندارد که درباره بازپرداخت بدهی های ملی کاری بکنيم.»
«پشتيبانی او از محافظه کاران نوينی مانند جيمس وات، در زمينه حفاظت محيط زيست هم - اگر بدين گونه به موضوع نگريسته شود - معنی پيدا می کند. چون اصولا چرا بايد در بند حفظ محيط زيست بود؟ چرا بايد وقت و پول را بيهوده صرف حفاظت اين چيزها برای نسل آينده بکنيم. در حالی که همه چيز - از جمله، اين چيزها - سرانجام در يک آتش سوزی همه جاگير، در آخرت، خاکستر خواهد شد.»
«تحقق پذيرفتن بازگشت مسيح به زمين»، به عنوان يک هدف سياسی، هرگز رقابت تامين هزينه های وسايل و لوازمی مانند تراکتورهای آبی - خاکی را برنمی تابد. بنابراين، نتيجه می گيريم که همه ی برنامه های داخلی، بويژه آنهايی که مستلزم سرمايه گذاری هستند، بايد کنار گذاشته شوند تا همه ی پول ها، صرف تامين مالی افزايش و تکميل سلاحهای هسته ای بشوند تا اينکه نزدیک به هم هلاکت آتشين بر سر دشمنان شيطانی خداوند و امت او، ممکن گردد.»
يکی از برجسته ترين انديشه هايی که توسط جيمس ميلز در مقاله اش ابراز شده اين است که «هارمجدون، در دنيايی که خلع سلاح شده باشد، نمی تواند تحقق پذيرد.» با اين که همه ی ملت ها دارند سلاح های بيشتر و بيشتری می سازند - اما هيچ کدام بيشتر و سريع تر از ايالات متحده سلاح نمی سازند - امروز، بنا بر کتاب «ميدان های نبرد هسته ای» اثر ويليام ام. آرکين و ريچارد دبليو فيلد هاوس، ايالات متحد دارای 670 جنگ افزار هسته ای در 40 ايالت است که جمع کلاهک های آنها به 14599 بالغ می گردد. آلمان غربی ميزبان 3396 جنگ افزار هسته ای آمريکايی است. انگليس 1268؛ ايتاليا 549؛ ترکيه 489؛ يونان 164؛ کره جنوبی 151؛ هلند 81 و بلژيک 25.
چنان که وزير سابق دفاع، کلارک کليفرد، در 14 اوت 1985، در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن دی.سی. اظهار کرد، «امروز قدرت ويرانگری نيروهای هسته ای جهان، يک ميليون بار نيرومندتر از قدرت بمبی است که ما بر هيروشيما افکنديم. با اين همه، ما چه می کنيم؟ باز هم داريم سلاح های بيشتری می سازيم.»
از وقتی جرج بوش رييس جمهور شده است، ما نشانه ای در دست نداريم که او شخصا از خداشناسی هارمجدون پشتيانی کرده باشد. اما خبرنگارانی مانند الينور برچر از شهر لوييزويل، کنتاکی کورير جرنل (25 سپتامبر 1985) و ليز سميث خبرنگار نيويورک ديلی نيوز (3 اکتبر 1988) پرسشهايی را درباره اعتقادهای مذهبی دان و ماريلين کويل (معاون رييس جمهور و همسرش) مطرح ساخته اند. اين خبرنگاران گزارش داده اند که «هم والدين دان و هم ماريلين کويل، در شمار پيروان متعصب سرهنگ رابرت بی ثايم (پسر) از شهر هوستون، يعنی هواخواهان دو آتشه ی مشيت الهی هستند، که گفته می شود «صدها بار دست راستی تر از جری فال ول است.»
من خودم، مصاحبه تلويزيونی ماريلين کويل را در شبکه ی تلويزيونی ای.بی.سی. گوش کرده ام که از اعتقادهای مذهبی خودش و همسرش دفاع می کرد. اما از آنجا که دال کويل، دسترسی نزديکی به «دگمه» (آغازگر جنگ هسته ای) دارد، خداشناسی او در مورد هارمجدون، بيش از تنها اعتقاد شخصی او اهميت پيدا می کند. مساله اينجاست که اعتقاد او به اين که خداوند، خواستار نابودی کره ما، کره زمين است، ديگر به «مساله» همه ی ما آمريکاييان مبدل می شود.
نويسنده ی کتاب، گريس هال سل، در کودکي در ناحيه اي در تگزاس آمريکا با افکار «بنيادگرايانه مسيحي» پرورش يافته است. «بنيادگرايي مسيحي» در گذشته بر سلوک اخلاقي صحيح تکيه داشت، ولي در دهه هاي گذشته صرفاً سياسي شده است. به «بنيادگرايان»، لقب «تجديدِحيات يافته» نيز داده مي شود. اين مسأله به خاطر يک نوع تجربة بيداري معنوي و يا صرفاً گرايش به افکار سياسي خاص آنها مي باشد. آنها معتقدند تاريخ بشر در طي نبردي در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پايان مي رسد و نقطة اوج آن، ظهور دوباره مسيح است. پس از آن داوري نهايي براي همه ی مردگان و زندگان انجام مي شود.
اين مکتب مي گويد، خداوند مقرر کرده است که بشر هفت مرحله يا هفت مشيت الهي را از سر بگذراند که يکي از آنها «نبرد هسته اي آرماگدون» است. اين نظام، «مشيتِ الهي گرايي» ناميده مي شود. با آغاز اين جنگ وحشتناک، رستگارشدگان به آسمان ها عروج خواهند کرد و از مصيبت جنگ در امان خواهند بود.
برنامه هاي عامه پسند تلويزيوني کشيشان پروتستان در آمريکا که حدود 60 ميليون بيننده دارند، پيوسته مي کوشند مردم را متقاعد سازند که به جاي «صلح» بايد در پيِ «جنگ» باشند. آنها با نقل آيات انجيل سعي مي کنند ثابت کنند که ما در دوره ی آخرالزمان هستيم. اينان چون اعتقاد دارند، اسراييل بايد «محل ظهور دوباره ی مسیح» باشد، سعي دارند پرستش سرزمين اسراييل را به يک آيين مذهبي بدل سازند.
در ادامه، قسمت پایانی کتاب می آید..
فرماندار ريگان، درباره هارمجدون با کشيش انجيلی کاليفرنيايی، هارلد بردسن هم صحبت کرده است. در فرصتی بردسن همراه با پت بودن و جرج اوتيس، در خانه ی ريگان، با او ديدار کرده بودند، که در طی آن، فرماندار ريگان، با تيک زدن در کنار تک تک سطور پيشگويي های کتاب مقدس - موجب خوشنودی و حتی تا حدودی شگفتی - بردسن و ديگر ديدارکنندگان شده بود.
بردسن اين گفته ی ريگان را نقل می کند که «ابتدا، يهوديانی که به خدا ايمان نداشته باشند، به همه ی کنار و گوشه های جهان پراکنده می شوند. اما وقتی اين دو اتفاق افتاد، خدا آنها را به کلی فراموش نمی کند. پيش از بازگشت پسر خدا، او آنها را دوباره در اسراييل گرد هم می آورد. حتی جزئيات وسايل حمل و نقل آنها به اسراييل هم در پيشگويی انبياء آمده است. او گفت که بعضی از يهوديان با کشتی بر می گردند و ديگران به صورت کبوتر به لانه باز می گردند. به عبارت ديگر، آنها با کشتی يا هواپيما می گردند و در طی يک روز، امتی دوباره به دنيا خواهد آمد...».
او (ريگان) اين واقعيت را نقل کرد که امت های جز يهودی و جز مسيحی تا زمانی که زمان آن امت ها به سر آيد، در اورشليم راه خواهند رفت و اين پيشگويی در سال 1967 که اورشليم دوباره به زير پرچم اسراييل درآمد، تحقق پيدا کرد.
بردسن ادامه می دهد: «آنچه که مرا، بخصوص زير تاثير قرار داد، اين واقعيت بود که ديدم ريگان از نظر روحی، به طور خارق العاده ای رشد پيدا کرده است. مثال خوب اين رشد، آگاهی کامل او - از نظر مبحث آخرت و رستاخيز - نسبت به رويدادهای در حال وقوع و توانايی اش در گفتن اين بود که اين گردهمايی دوباره، در همان روز سال 1948 پيش آمد، که اسراييل از نو به عنوان يک ملت تشکيل شد.»
و بردسن سخن خود را اين گونه به پايان می برد: «اين احساس در من ايجاد شد که ريگان کاملا از هدف خداوند در خاورميانه آگاه است و به همين دليل، دورانی را که ما حالا در آن زندگی می کنيم، دارای اهميت بخصوصی می داند. زيرا رويدادهايی که در کتاب مقدس پيشگويی شده اند، همگی در اين دوران دارند تحقق پيدا می کنند.»
ريگان در سال 1980، به عنوان يکی از نامزدهای رياست جمهوری، باز هم درباره ی هارمجدون صحبت می کرد. او در مصاحبه با روحانی انجيلی جيم باکر از شبکه تلويزيونی پی. تی. ال. گفت: «ممکن است ما همان نسلی باشيم که هارمجدون را می بيند.»
نويسنده ی انجيلی، داگ ويد، که در آن مصاحبه حضور داشته است، گزارش داد، بارها اين اين جمله را از ريگان شنيده است که شايد آخرالزمان نزديک باشد. در ضيافت شامی که در خانه ريگان در پاليسيد در کاليفرنيا در ساحل اقيانوس آرام تشکيل شده بود و خانواده ويد هم در آن حضور داشتند، گفتگو به موضوع اتحاد شوروی و پيشگويي های کتاب مقدس چرخيد. در ميان اين بحث، از قراری که ويد نقل می کند، ريگان به مهمانان خود اعلام کرد: «شايد ما نسلی باشيم که هارمجدون را می بيند.»
و اين نکته، يک موضوع اتفاقی نبود. ويد می گويد: ريگان پيشگويي های کتاب مقدس و بحث های آن را درباره آخرت و پايان کار جهان، «از موضوع های پيش پا افتاده می داند» و اضافه می کند در مصاحبه ای که حضور داشته است، از او (يعنی ريگان) شنيده است که همين نسل، شايد نسلی باشد که هارمجدون را می بيند. کاملا امکان دارد که اين همان نسل باشد.»
در همان سال 1980، ريگان باز به عنوان نامزد رياست جمهوری، تفسير مکاشفه آميز ديگری کرد. چنان که ويليام سافاير مقاله نويس در نيويورک تايمز گزارش می دهد، ريگان در ضمن سخنرانی برای گروهی از رهبران يهودی چنين گفت: «اسراييل تنها کشور دموکراسی پايدار است که ما می توانيم به آن، به عنوان محلی که در آن هارمجدون، ممکن است پيش بيايد، تکيه کنيم.»
رابرت شير خبرنگار، در مصاحبه ی مارس 1981 خود با جری فال ول فاش کرد که رييس جمهور ريگان گفته است، ويرانی دنيای ما حقيقتا ممکن است «به زودی زود» اتفاق بيفتد. فال ول به شير، اين کلام ريگان را گفته بود که «تاريخ دارد به نقطه ی اوج خود می رسد» و اضافه کرده بود، گمان نمی کند که ما حتی 50 سال هم با آن فاصله داشته باشيم و در برابر اين سوال شير از فال ول که پرسيده بوده: آيا ريگان هم با اين حرف او موافق بوده است يا نه؟ فال ول پاسخ داده بود: «بله، او هم با اين حرف موافق است. من گاهی اوقات اعتقاد پيدا می کنم که ما حالا به سرعت داريم به هارمجدون می رسيم.»
دو سال بعد، ريگان ترتيبی داد تا فال ول در جلسه ی شورای امنيت ملی شرکت کند و با کارکنان عالي رتبه ی دولت آمريکا درباره نقشه های جنگ هسته ای با روسيه، به بحث بپردازد. همچنين از قراری که هال ليندسی می گويد، ريگان تصويب کرد که نويسنده ی هواخواه مشيت الهی کتاب «زمين، ستاره بزرگ محروم» درباره يک جنگ هسته ای با روسيه، برای استراتژی پردازان پنتاگون سخنرانی کند.
در يکی از روزهای اکتبر 1983، ريگان فاش کرد که هارمجدون همچنان ذهن او را اشغال کرده است. رييس جمهور ريگان در ضمن گفتگوی تلفنی خود با تام داين از کميته ی روابط عمومی آمريکا و اسراييل، يعنی نيرومندترين گروه هواخواه اسراييل در کنگره ی آمريکا، اين حرف را زده است. از قرار گزارش داين، رييس جمهور گفته است:
«می دانيد، من به انبيای کهن شما در عهد قديم برمی گردم. به علامت هايی که هارمجدون را پيشگويی کرده اند و هميشه در اين شگفتی هستم که آيا ما همان نسلی نيستيم که ناظر آن پيشامد خواهيم بود؟ من نمی دانم شما اين آخرها به هيچکدام از آن پيشگويي ها توجه کرده ايد يا نه؟ اما حرف مرا باور کنيد؛ اين پيشگويي ها به يقين زمانهايی را توصيف می کنند که ما در آن به سر می بريم.»
ريگان در سه نوبت در سالهای 1982، 1983 و 1984، برای بنگاه های سخن پراکنی مذهبی ملی (N.R.B)، که اکثريت بسيار بالای آن را هواخواهان مشيت الهی تشکيل می دهند و معتقد به نزديک شدن يک جنگ هسته ای هستند، سخنرانی کرد.
ريگان در سال 1982، در حالی که اعضای N.R.B برايش کف می زدند، چنين گفت: «شايد اين حادثه، ديرتر از آنچه که ما فکر می کنيم، روی بدهد.» به نظر آنان جنگ آخرالزمان هارمجدون، خود پيش درآمد و مژده دهنده ی دومين ظهور مسيح خواهد بود.
ريگان در خطابه سال 1983 خود به N.R.B، اهميت کتاب مقدس را در زندگی خود، چنين توصيف کرد: «در ميان دو ورقه ی مقوايی که اين کتاب منحصر به فرد را در ميان گرفته اند، پاسخ همه ی پرسش ها و همه ی مساله هايی که امروز در برابر ما قرار گرفته اند، وجود دارد.»
او در سخنرانی سال 1984 خود برای 4000 نماينده N.R.B، موافقت خود را با کسانی که می گويند «بهتر است انسان بميرد، اما سرخ نباشد» چنين ابراز داشت. او برای آشکار ساختن احساس خود در اين باره، داستانی را نقل کرد: وقتی در پيش صحنه يک گردهمايی مذهبی در لوس آنجلس حضور داشتم، که پت بون خواننده، سخنران برجسته آن بود. دو دختر بون هم که در آن موقع دخترکان کوچکی بودند، حضور داشتند. بون گفت: «با اين که دو دختر را در روی زمين بيش از هر چيز دوست می دارد، ترجيح می دهد که اين دو همين حالا با اعتقاد به خداوند بميرند، اما در يک رژيم کمونيستی بزرگ نشوند.» ريگان در همين سخنرانی سال 1984 خود برای نمايندگان N.R.B، بون را برای گفتن چنين جمله ی سنگينی بر ضد شيطان کمونيستی، مورد تحسين قرار داد و گفت: «تا وقتی بون، اين حرف را نزده بود، من به او کم بها می دادم.»
بسياری از هواخواهان پر و پا قرص مشيت الهی، روسيه را شيطانی، و امپراطوری شيطان می دانند. ريگان اين کلام را در 8 مارس 1983 ايراد کرده است: «آنها (اتحاد شوروی)، کانون شيطان در دنيای مدرن کنونی هستند.» او باز ضمن سخنرانی برای انجمن مسيحيان پروتستان چنين گفت: «اعتقاد من بر اين است که کمونيسم، فصل غم انگيز و عجيب ديگری از تاريخ بشر است که، حتی حالا، آخرين صفحه هايش دارد نوشته می شود.»
جيمس ميلز، در مقاله ی پيش گفته اش در سان ديه گو مگزين، می نويسد: کاربرد اصطلاح «امپراطوری شيطان» در مورد شوروی توسط ريگان، تنها لفاظی و بازی با کلمات نبود که برای خوش آيند بنيادگرايان مذهبی و سياسی ابراز شده باشد. بلکه بيشتر اظهار عقيده ای بود که «از عقيده ای که آن شب، در سال 1971 ابزار کرده بود، برمی خاست.»
ميلز در مقاله خود نوشت که ريگان در مقام رياست جمهوری «هميشه تعهد خود را نسبت به انجام وظايفش در تحقق اراده ی خداوندی، درست همانند هر متدين معتقد عالی مقام ديگری ابراز می دارد» و افزود: ريگان به ويژه انجام اين تعهد را که در صدد باشد تا قدرت نظامی ايالات متحده و متفقان آن را بالا ببرد، همواره احساس می کند. ميلز چنين ادامه می دهد:
«درست است که حزقيال نبی پيروزی ارتش اسراييل و متفقان آن را در جنگ وحشتناکی بر ضد نيروهای تاريکی، پيشگويی کرده است؛ اما مسيحيان محافظه کاری مانند ريس جمهور ما نبايد اين تفنن گرايی روحی را بر خود هموار کنند و اين پيروزی را مسلم فرض کنند. قدرتمندتر کردن نيروهای بر حق، برای اين که در اين مهمترين جنگ پيروز بشوند، در چشم اين گونه آدمها، خود به تحقق رسانيدن پيشگويی های خدايی است و آن را مبتنی بر اراده ی خداوندی در مورد آخرت و آمدن دوباره ی مسيح برای سلطنت هزار ساله اش می دانند.
اگر ريگان هنوز هم به آنچه که در سال 1971 به من گفت، اعتقاد داشته باشد - که هنوز اعتقاد داشتن يا نداشتن او، خود موضوع بحث و گفتگوی بسياری از مقاله نويسان مطبوعات در سالهای اخير بوده است - من هيچ ترديد ندارم که او حالا مسئوليت های خودش را، به عنوان رهبر دنيای غرب، تلقی می کند و به نظر من چنين می رسد که او در هنگام بيشتر تصميم گيريهای سياسی خودش، زير نفوذ اين احساس است.»
ميلز باز ادامه می دهد: «طرز تلقی او، درباره هزينه های نظامی و ناشنوايی او در برابر هر گونه خلع سلاح هسته ای، به يقين، در زير نفوذ اين بينش مکاشفه ای قرار دارد.» زيرا که «هارمجدون، آن گونه که در کتاب های حزقيال نبی و مکاشفه ی يوحنا پيشگويی شده است، ممکن نيست در يک دنيای خلع سلاح شده تحقق پيدا کنند. هر کس که معتقد باشد اين پيشگويي ها بايد تحقق پيدا کنند، نمی تواند عملی شدن خلع سلاح را بپذيرد. چون اين بر خلاف طرح خداوندی و کلام اوست.»
ميلز در ادامه سخن خود می گويد: «سياست های داخلی و پولی رييس جمهور هم با تعبيرهای مو به موی پيشگويي های کتاب مقدس همخوانی دارد.» چون، «اگر دنيا به زودی به آخر برسد، ديگر دليلی ندارد که درباره بازپرداخت بدهی های ملی کاری بکنيم.»
«پشتيبانی او از محافظه کاران نوينی مانند جيمس وات، در زمينه حفاظت محيط زيست هم - اگر بدين گونه به موضوع نگريسته شود - معنی پيدا می کند. چون اصولا چرا بايد در بند حفظ محيط زيست بود؟ چرا بايد وقت و پول را بيهوده صرف حفاظت اين چيزها برای نسل آينده بکنيم. در حالی که همه چيز - از جمله، اين چيزها - سرانجام در يک آتش سوزی همه جاگير، در آخرت، خاکستر خواهد شد.»
«تحقق پذيرفتن بازگشت مسيح به زمين»، به عنوان يک هدف سياسی، هرگز رقابت تامين هزينه های وسايل و لوازمی مانند تراکتورهای آبی - خاکی را برنمی تابد. بنابراين، نتيجه می گيريم که همه ی برنامه های داخلی، بويژه آنهايی که مستلزم سرمايه گذاری هستند، بايد کنار گذاشته شوند تا همه ی پول ها، صرف تامين مالی افزايش و تکميل سلاحهای هسته ای بشوند تا اينکه نزدیک به هم هلاکت آتشين بر سر دشمنان شيطانی خداوند و امت او، ممکن گردد.»
يکی از برجسته ترين انديشه هايی که توسط جيمس ميلز در مقاله اش ابراز شده اين است که «هارمجدون، در دنيايی که خلع سلاح شده باشد، نمی تواند تحقق پذيرد.» با اين که همه ی ملت ها دارند سلاح های بيشتر و بيشتری می سازند - اما هيچ کدام بيشتر و سريع تر از ايالات متحده سلاح نمی سازند - امروز، بنا بر کتاب «ميدان های نبرد هسته ای» اثر ويليام ام. آرکين و ريچارد دبليو فيلد هاوس، ايالات متحد دارای 670 جنگ افزار هسته ای در 40 ايالت است که جمع کلاهک های آنها به 14599 بالغ می گردد. آلمان غربی ميزبان 3396 جنگ افزار هسته ای آمريکايی است. انگليس 1268؛ ايتاليا 549؛ ترکيه 489؛ يونان 164؛ کره جنوبی 151؛ هلند 81 و بلژيک 25.
چنان که وزير سابق دفاع، کلارک کليفرد، در 14 اوت 1985، در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن دی.سی. اظهار کرد، «امروز قدرت ويرانگری نيروهای هسته ای جهان، يک ميليون بار نيرومندتر از قدرت بمبی است که ما بر هيروشيما افکنديم. با اين همه، ما چه می کنيم؟ باز هم داريم سلاح های بيشتری می سازيم.»
از وقتی جرج بوش رييس جمهور شده است، ما نشانه ای در دست نداريم که او شخصا از خداشناسی هارمجدون پشتيانی کرده باشد. اما خبرنگارانی مانند الينور برچر از شهر لوييزويل، کنتاکی کورير جرنل (25 سپتامبر 1985) و ليز سميث خبرنگار نيويورک ديلی نيوز (3 اکتبر 1988) پرسشهايی را درباره اعتقادهای مذهبی دان و ماريلين کويل (معاون رييس جمهور و همسرش) مطرح ساخته اند. اين خبرنگاران گزارش داده اند که «هم والدين دان و هم ماريلين کويل، در شمار پيروان متعصب سرهنگ رابرت بی ثايم (پسر) از شهر هوستون، يعنی هواخواهان دو آتشه ی مشيت الهی هستند، که گفته می شود «صدها بار دست راستی تر از جری فال ول است.»
من خودم، مصاحبه تلويزيونی ماريلين کويل را در شبکه ی تلويزيونی ای.بی.سی. گوش کرده ام که از اعتقادهای مذهبی خودش و همسرش دفاع می کرد. اما از آنجا که دال کويل، دسترسی نزديکی به «دگمه» (آغازگر جنگ هسته ای) دارد، خداشناسی او در مورد هارمجدون، بيش از تنها اعتقاد شخصی او اهميت پيدا می کند. مساله اينجاست که اعتقاد او به اين که خداوند، خواستار نابودی کره ما، کره زمين است، ديگر به «مساله» همه ی ما آمريکاييان مبدل می شود.