تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۵ ساعت ۰۱:۴۵
۰
کد مطلب : ۹۷۴۸
بخش اول

چرا تأخیر

مرتضی آقاتهرانی
شماره 23 ـ جمادی الاول و جمادی الثانی 1427 ـ خرداد و تیر 1385


حسن ظن به امام عصرعجّل ‏اللّه ‏تعالی ‏فرجه‏ الشّريف

حضرت روزبه‏ روز در انتظار ظهور است، ما آماده‏ ی ظهور نیستیم!


گفتاری از حجت‌الاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی

از جمله امورى كه براى سعادت انسان توصيه شده، خوش‏بينى و حسن ظن نسبت به خدا و بندگان اوست. رعايت اين امر، علاوه بر آثار نيكى كه در زندگى فردى و اجتماعى دارد، موجب سعادت اخروى نيز مى‏گردد. روايات بسيارى در اين خصوص وارد شده است.

امام سجادعلیه ‏السلام در مناجات خود با خداوند متعال مى‏فرمايند:« و أنا يا سيّدى عائذ بفضلك، هارب منك اليك متنجّز ما وعدت من الصّفح عمّن أحسن بك ظنّاً»(1) و من اى آقايم به فضلِ تو پناهنده شده و از تو به سوى خودت گريخته‏ام و خواستارم آنچه وعده كردى از چشم ‏پوشى نسبت به كسى كه به تو خوش‏گمان است، عمل كنى».



* سوء ظن، حسن ظن و جلب محبّت الهى

در روايت شريفى از امام رضا علیه‏السلام آمده است:«أحسن الظنّ باللّه فانّ اللّه عزّ و جلّ يقول أنا عند ظنّ عبدى المؤمن بى ان خيراً فخيرا و ان شرّاً فشرّا»(2) بهترين گمان‏ها، به خداست. همانا خداوند مى‏فرمايد: من همانى هستم كه مؤمن از من انتظار دارد. اگر مرا به خير ببيند، براى او خيرم و اگر شرّ ببيند، پس براى او شرّ هستم».

البته نسبت به يك چيز بايد سوء ظن داشت و آن نفس آدمى است. در حالى كه بسيارى از افراد، به خود خوش‏بين هستند و گويا از خود چيزى طلب دارند! اين‏گونه افراد، انتظار دارند ديگران در مقابل آنها كُرنش كنند. از سوى ديگر، نسبت به خداوند بدبين‏اند و بدى‏هاى زندگى را از خدا مى‏دانند. با اندكى دقت مى‏توان دريافت كه چنين تفكرى آرام آرام انسان را دچار مشكل عقيدتى مى‏كند. طبيعى است كه چنين انسان‏هايى به خداوند توكل نمى‏كنند، تسليم او نمى‏شوند و در خصوص آنچه رخ مى‏دهد، راضى نيستند.

اما انسان مؤمن اين‏گونه نيست. او بيش از همه، به نفس خود بدبين است. فردى مانند يوسف علیه ‏السلام مى‏فرمايد:«ما ابرّى‏ء نفسى»(3) من نفس خود را تبرئه نمى‏كنم.

و حال آن كه حضرت يوسف علیه ‏السلام جرمى انجام نداده بود. بعد از آن كه عمل زليخا افشاء شد و حضرت يوسف از زندان آزاد شد و واقعيت ماجرا را سؤال كردند، فرمود:«انّ النّفس لأمّاره بالسّوء الّا ما رحم ربّى»(4) نفس قطعاً به بدى امر مى‏كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند. اوامر نفس به بدى‏ها، ممكن است مرا زمين زده يا بزند.

انحراف و اشتباهى در رفتار و گفته‏ی خداوند نيست. بنابراين در مواردى كه سخن از خوف خدا به ميان مى‏آيد، در حقيقت خوف از نفس و اعمال انسان است و بايد نسبت به لطف و رحمت و احسان خداوند اعتماد داشت و اميدوار بود. حتى اگر مرتكب گناهى شده‏ايم، بايد به خدا خوش‏بين باشيم كه او توبه‏ی ما را مى‏پذيرد. يعنى به توبه‏ی خود ظنين و تنها به بخشش او اميدوار باشيم.

در روايت ديگرى نيز آمده است:«لا يحسن ظنّ عبد مؤمن باللّه الّا كان اللّه عند ظنّ عبده المؤمن لانّ اللّه كريم بيده الخيرات»(5) فرد مؤمن به خدا خوش‏گمان نشد مگر اينكه خداوند هم با او به ظن او عمل كرد. او كريم است و همه خيرها به دست اوست.

خدا حياء مى‏كند كه بنده‏ی خوشبين به او باشد، ولى خداوند خلاف ظنّ و اميد او عمل كند. پس به خدا خوشبين باشيد و به او رغبت كنيد.



* يك آسيب عمومى

از جمله آسيب‏هاى عمومى اين است كه بسيارى از افراد، مقصر اصلىِ تأخير در ظهور امام عصرعجل‏الله‏تعالی‏فرجه‏الشریف را شخص آقا مى‏دانند و مى‏گويند:«ما كه آماده‏ايم، آقا بايد بيايند و وظيفه‏ی ما انتظار است كه مى‏كشيم!».

گويا مشكل از سوى آقاست، و حال آن كه او همواره معصوم على‏الطلاق بوده و هست و ما بايد در تفكرات و اعمال خود تجديد نظر كنيم. اگر ما سرباز خوبى بوديم، ظهور اين‏ همه به تأخير نمى‏افتاد. بيش از 1171 سال از عمر حضرت گذشته است. اين نشان از بردبارى حضرت دارد. معلوم مى‏شود ما آماده‏ی ظهور نيستيم. نسل‏ها مى‏آيند و مى‏روند، و حضرت هرروز و هرروز در انتظار ظهور است. غصه‏هاى دين و دنيا و گناهان دوستان و محبين را او تحمل مى‏كند. از پدرِ مهربان، مهربان‏تر است. برخى از پدر و مادرها مى‏دانند اگر كوچك‏ترين مشكلى براى فرزند آنها پيش بيايد، از درون غصه مى‏خورند و به كسى نمى‏گويند. امام مى‏بيند كه چه استعدادهايى را در خود از بين مى‏بريم:

مرا دردى است اندر دل اگر گويم زبان سوزد

اگر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد



* یک درس بزرگ، از یک عارف بزرگ

مرحوم مامقانى درباره ‏ی تشرف خود به حضور حضرت نقل می‏کنند: وقتى خدمت آقا مشرف شدم، ديدم گاه دست مبارك را به قلبش مى‏گذارد و فشار مى‏دهد. وقتى علت آن را سئوال كردم، فرمود: برخى از كارها قلبم را سخت فشار مى‏ دهد.

در مثل مى‏گويند:«بى‏ خبرى، خوش‏خبرى است»، اما امام عصر عجل ‏الله‏ تعالی ‏فرجه‏ الشریف كه بى‏خبر نيست. او نه تنها مشكلات ما، بلكه مشكلات قرن‏هاى گذشته را نيز ديده و تحمل كرده است.

حضرت آيت اللّه بهجت حفظه‏ اللّه مى‏فرمود:«كسى به خدمت امام عصر عجل ‏الله ‏تعالی ‏فرجه‏ الشریف مشرف شده بود، امام به او فرموده بود:«شهيد ثانى غذاى مرجعيت را نخورد». عجب! بعد از 400 سال، آقا ناراحت هستند كه مرحوم شهيدثانى مورد اذيت و آزار بودند و در جامعه، او را محترم ندانستند.

پس بكوشيم خار چشم و مانع ظهور نباشيم. هر كس خود را بنگرد و سعى كند پيش از ديگران، خود را بسازد. مخصوصاً كسانى كه متعلّق به حضرت ولى عصر عجل ‏الله ‏تعالی ‏فرجه ‏الشریف هستند، مراقبت بيشترى كنند. لااقل ما به حضرت حسن ظن داشته باشيم و كم‏كارىها، كوتاهى ‏ها و مشكلات جامعه را از خود بدانيم. طورى نشود كه به خاطر ما حضرت قلبش را بگيرد. آيا اگر ما بفهميم كه به خاطر عمل من، قلب ايشان ناراحت مى‏شود، خوشحال مى‏شويم؟ اگر با هزار واسطه هم بفهميم، خود را نمى‏بخشيم؛ حتى اگر آقا هم ببخشد.

اندكى بيشتر چشم و زبان و گوش را مواظبت كنيم. وقتى غضب مى‏كنيم، هرچه به زبان مى‏آيد، نگوييم. كمى كمتر بگوييم و بيشتر فكر كنيم.

برخى از بزرگان مانند مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى از مرحوم سيد بن طاووس نقل مى‏كنند كه آخر هر روز، امام زمان را بشناس و اعمال خود را به او عرضه بدار و بخواه كه نقايص آن را رفع كند. خطاها را ببخشد يا خوبى‏ها را اصلاح كند.



* رأفت امام عصر عجل ‏الله‏ تعالی ‏فرجه‏ الشریف به دوستداران

او بدى ‏هاى ما را ناديده مى‏ گيرد. تا به حال كى شده به ما خبر دهد؟ كى روزى ما را منع كرده است؟ ما بسيارى از اوقات از نقشه‏ هاى جمعى و فردى دشمن عليه خود بى‏ خبريم، اما او آنها را منصرف مى‏كند.

حاج شيخ حسين فاضلى، آن اهل دل مى‏گفت: بر مبناى سنت بى ‏بى فاطمه سلام ‏الله ‏علیها در روزهاى آخر حياتشان، از مدينه به احد پياده مى ‏رفتم. به ذهنم آمد كه عجب! ما اينقدر آقا را دوست داريم، ياد او مى‏كنيم، هديه مى‏دهيم و... اما توجهى به ما نشده است. يعنى آقا به فكر ما هستند؟ ناگاه ديدم پشت سرم كسى حركت مى‏كند و سلام كرد. ديدم حضرت ولى عصر عجل ‏الله ‏تعالی ‏فرجه ‏الشریف هستند. فرمود:«آشيخ حسين! فكر مى‏كنى ما به ياد تو نيستيم؟» و بعد گفتند كه يادت هست آن روز، فلان جا مى‏خواست چه شود، ما چه كرديم؟ به ياد دارى چه بيمارى داشتى كه منجر به مرگت مى‏شد، ما نجاتت داديم؟ و... شيخ حسين مى ‏گفت: من به ايشان گفتم: توجه نداشتم! و در دل مى‏خواستم زمين دهان باز كند و مرا در خود فرو برد كه اين چه فكرى بود كه كردم؟!

به طور اجمال از امام رضا علیه ‏السلام و امام باقرعلیه ‏السلام حسن ظنّ به خدا و امام را بپذير. او در امر ما، سستى نمى‏كند، وگرنه اوضاع و احوال ديگرى داشتيم. اگر دقت كرده باشيم، گاه اشتباه مى‏كنيم، نتيجه‏اش خوب مى‏شود. تا حال فكر كرديم چرا؟ بدان كه صاحب‏نظرى نظر مى‏كند؛ صاحب نفسى، نفس مى‏زند و ما غافليم. ما او را نمى‏بينيم، اما او ما را مى‏بيند:«ان لم تكن تراه فاعلم انّه يراك» بدان اگر تو او را نمى‏بينى، او تو را مى‏بيند.

پس اگر ما از او غافليم، او از ما غافل نيست.



پی‏نوشت:

1. مفاتیح‏ الجنان، بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی

2. الکافی، ج2، ص 72

3. یوسف، 53

4. یوسف، 53

5. الکافی، ج2، ص72

تعداد کلمات: 1404/مرتضی آقاتهرانی/ مهدیه
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما