تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۵ ساعت ۰۴:۴۵
۰
کد مطلب : ۹۷۶۰

یادآوری سه عبرت بزرگ

جواد محمدزمانی
شماره 23 ـ جمادی الاول و جمادی الثانی 1427 ـ خرداد و تیر 1385

آنان که خوش‌باورانه از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند...

«ای گروه مؤمنین، ای یاوران دین، ای پشتیبانان اسلام! چرا حق مرا نمی‌گیرید؟ چرا دیده بر هم نهاده و ستمی را که به من می‌رود می‌پذیرید؟ مگر نه پدرم فرمود: احترام فرزند، حرمتِ پدر است؟ چه زود رنگ پذیرفتید و بی‌درنگ در غفلت خفتید. پیش خود می‌گویید محمد صلی الله علیه و آله و سلم مُرد، آری مرد و جان به خدا سپرد! مصیبتی است بزرگ و اندوهی است سترگ... اما نه چنان است که شما این تقدیر الهی را ندانید و از آن بی‌خبر مانید. قرآن در دسترس شماست. شب و روز می‌خوانید. چرا و چگونه معنی آن را نمی‌دانید؟ که پیامبران پیش از او نیز مردند و جان به خدا سپردند!»

آنچه خواندید بخشی از خطبه‏ی پرشکوه و شکوِه‏ی دختر پیامبر خدا، فاطمه‏ی زهرا سلام الله علیها است. خطبه‌ای که در استواری کلام و رتبه و مقام به نهج‏البلاغه‏ی مولا علی علیه السلام پهلو می‏زند. سخنان دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این خطبه‏ی جان‏سوز دربردارنده‏ی حقایق بزرگ و سترگی است که می‏تواند عبرت‌آموز ما در حرکت فردی و اجتماعی به سمت توحید باشد. ما نیز در حد بضاعت خود چند نکته فراهم آوردیم:



r تکلیف بزرگ و همگانی

خطر بسیار بزرگی همیشه انقلاب‌ها، بحث‌ها و نهضت‌ها را تهدید کرده است؛ و آن بازگشت به دوران پیش از تحول ـ ارتجاع ـ است. قرآن، بارها و بارها مردم را از این خطر سهمگین آگاه کرده است. از جمله در داستان بنی‌اسرائیل و حضرت موسی علیه السلام. وقتی که حضرت موسی علیه السلام برای اجرای وعده‏ی خود با خدا، به کوه طور رفت، مردی در میان بنی‌اسرائیل به نام سامری حاضر شد. این مرد فریبکار طلاهای بنی‌اسرائیل را گرد آورد و از آن گوساله‌ای ساخت. گوساله از خود صدا درمی‌آورد. دیدن این صحنه، بنی‌اسرائیل را شگفت زده کرد، تا حدی که شروع به پرستش آن کردند. هرچه هارون علیه ‏السلام کوشید که مردم را از گوساله‌پرستی باز دارد، مؤثر واقع نشد و جز اندکی، همگان به پرستش گوساله روی آوردند. بدین ترتیب زحمات چندین و چندساله‏ی موسی علیه السلام برای اجرای توحید و دعوت همگان به آن بی‌نتیجه ماند. آنگاه که موسی علیه السلام از این امر آگاه شد، الواح مقدس را بر زمین انداخت و سرِ برادر خود هارون را گرفت و به طرف خود کشید. هارون گفت: «ای پسر مادر، از محاسن و سر من مگیر، چه اینکه در بیم آن شدم که بگویی در میان بنی‌اسرائیل تفرقه افکندی و از قول من مراقبت ننمودی.»(1)

بی‌تردید، موسی علیه السلام به دلیل اتصال به غیب و عصمت، می‌دانست هارون در این مسأله، بی‌تقصیر است. اما سر و محاسنِ برادر را گرفت تا این درس را بیاموزد که در برابر انحراف مردم باید جدی و سرسختانه عمل کرد و غیرت دینی داشت نه تسامح!

در نبرد احد، شایعه شد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کشته شده است. آنان که ایمانی سست داشتند، مأیوسانه از صحنه‏ی نبرد گریختند. این‌گونه بود که آیه نازل شد: «محمد جز پیغمبری نبود، پیغمبرانی پیش از او آمدند و رفتند. اگر او کشته شود یا بمیرد، شما به گذشته‏ی خودتان بازمی‌گردید؟ کسی که چنین کند خدا را زیانی نمی‌رساند و خدا سپاس‏گزاران را پاداش خواهد داد».(2) و چه اندوهبار که مردمان، سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اندکی پس از رحلتش از یاد بردند! و چه اندوهبار که ارتجاع بنی‌اسرائیل را به یادها آوردند. پیام فاطمیه، بیداری و هوشیاری در برابر ارتجاع و انحراف است. خطری که هر آن انقلاب‌ها و حرکت‌های توحیدمحور را تهدید می‌کند و باید بدانیم که هیأت‌ها و محافل مذهبی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنان که خوش‌باورانه از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند و در توجیه آن می‌گویند: اهل‏بیت، خود محافل مذهبی را مصون می‌دارند، باید بدانند که به غفلتی عظیم دچارند و دل به وظیفه و تکلیف خود نمی‌سپارند. جدا پنداشتن دین از سیاست و عدم پذیرش مسائل روز، خالی نمودن خواسته یا ناخواسته‏ی محافل از حضور روحانیت معظم، افراط غیرمنطقی در اجرای عزاداری یا شادمانی، عدم اهتمام به طرح مباحث قرآنی در کنار مباحث مربوط به عترت، به کارگیری شعرهای نامناسب و خالی از معارفِ وحیانی، عدم تلاش برای رشد و ارتقای فرهنگ عمومی، تسامح در برخورد با سبک‌های ترانه و مبتذل در مجالس به بهانه‌های واهی، سهل‌انگاری در برخورد با طرح مسائل سخیف و مضمون‌های پر از تحریف در محافل، همه نمونه‌هایی از خطر ارتجاع و بازگشت به جاهلیّت است؛ همچنین بازگشت به بدعت‏هایی چون قمه‏زنی، رفتارهای ضداخلاقی، که گاه در برخی محافل در زمان رژیم طاغوت دیده می‏شد و نیز برخی غلوهای بی‏اساس، از مصادیق ارتجاع است و باید با آن مبارزه کرد.

فراموش نکنیم که: «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته.»



r حفظ محافل مذهبی در برابر هجوم تحریفات

فدک نام قریه یا قریه‌هایی است در اطراف مدینه که از مدینه تا آنجا ـ بر مبنای محاسبه‏ی زمان در گذشته ـ دو روز راه بود؛ یعنی در حدود ده یا پانزده فرسخ از مدینه فاصله داشت. مورخان می‌گویند دارای آب‌های جاری و نخل‌های خرمای بسیاری بود و درآمد آن را سالیانه تا دوازده هزار دینار و بعضی هم بیشتر ذکر کرده‌اند. عده‌ای هم گفته‌اند که قسمتی از اراضی آن برای کشاورزی آماده و حاصل‏خیز بود و بقیه‏ی آن به صورت باغستان‌های خرما درآمده بود و درختان خرمای آن را بعضی به اندازه‏ی درختان خرمای کوفه در قرن ششم هجری تخمین زده‌اند. مجموع عایدات سرتاسری آن را از بیست و چهار تا هفتاد هزار دینار طلا نقل کرده‌اند. مورّخان می‌نویسند فدک تا سال هفتم هجری در دست یهودیان بود و از درآمد آن امرار معاش می‌کردند؛ اما در این سال بود که یهودیان قلعه‌های خیبر، پیمان‌شکنی کردند. جنگی درگرفت، اما سرانجام مسلمین پس از چند روز محاصره، از فتح عاجز و درمانده شدند. مجموع قلعه‌های خیبر، هفت قلعه بود که اکثر آنها فتح شد و دو قلعه باقی ماند. چون امان طلبیدند، رسول خدا به آنان امان داد و آنها هم از قلعه خارج شدند و تمامی املاک منقول و غیرمنقول خود را به مسلمین واگذار کرده، راه مهاجرت به سوی شام را در پیش گرفتند و کار خاتمه یافت. پس از این پیروزی که نصیب مسلمین شد، یهودیانی که ساکن فدک بودند، از ماجرا مطلع شدند و رعب و ترس بر آنان مستولی گشت. آنان پیش از آنکه حادثه‌ای واقع شود، درصدد چاره‌جویی برآمدند. در این میان، مأمور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فدک آمد و آنان را به اسلام دعوت کرد. یهودیان فدک از پذیرفتن اسلام امتناع ورزیدند، ولی حاضر شدند با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیش از جنگ، قرارداد صلح امضاء کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏‏و‏آله‏و‏سلّم هم موافقت فرمود که نصف اراضی و باغستان‌های فدک متعلق به حضرتش باشد و نصف دیگر متعلق به آنان، مشروط بر این که محصول را آنها جمع کنند و نصف حاصلِ به دست آمده را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تسلیم نمایند و هرگاه مصلحت اسلام اقتضا نماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از یهود به کلّی خلع ید کند، آنها فرمان برند و از این سرزمین خارج شوند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم مطابق نصفِ فدک که سهم آنها بود در هرجا که صلاح بداند خانه و زمین در اختیار یهودیان قرار دهد. قرارداد به این نحو نوشته و تنظیم شد.

کار بر همین منوال می‌گذشت و رسول خدا نصف درآمد فدک را تحویل می‌گرفت. پیامبر بر اساس دستور خداوند، فدک را به فاطمه سلام الله علیها واگذار کرد و در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، فاطمه سلام الله علیها از آن بهره‌مند بود.(3) بعدها وقتی خلیفه‏ی عباسی از امام کاظم علیه السلام خواست تا حدود فدک را بازگو کند تا آن را به اهل بیت علیهم‏‏السلام بازپس دهد، امام حدود مملکتِ اسلامی در آن دوره را معین فرمود؛(4) یعنی فدکِ واقعی، محروم کردن اهل بیت علیهم‏‏السلام از حق واقعی خود، یعنی ولایت است. پس بر شیعیان است که این حق را به اهل‏بیت علیهم‏السلام بازگردانند؛ یعنی حقیقت مسأله‏ی ولایت را بازگویند و همگان را به این امر مهم دعوت کنند. بی‌گمان حراست از محافل مذهبی و حفظ آن از تحریف، حفظ فدک فاطمه سلام الله علیها است؛ چه این که هدف، آشنایی مردم با مسأله‏ی ولایت و امامت و تبیین حقایق دینی و جایگاه اهل‏بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این محافل و مجالس بوده است.

دشمن می‌کوشد در مرحله‏ی نخست علاقه و شوق مردم را به این محافل کم کند و در مرحله‏ی بعد (در صورت عدم دست‏یابی به هدف خویش) با راه‏اندازی خط التقاط و انحراف، هیئات مذهبی را از هدف اصلی خود دور کند و ناکارآمد سازد. این هدف، گاه با تضعیف خطِ مرجعیت، گاه با تضعیف جایگاه سخن‏رانی، گاه با ابتذال در قالب و محتوای برنامه‌ها و گاه با بدعت‌ (نه ابداع!) پیگیری می‌شود.

در این میان شناخت راه‌های نفوذ دشمن و ابزار جلوگیری از آن بسیار مهم و حیاتی است.



r پرهیز از کج‌فهمی

مع‏الاسف گاه مسأله‏ی وحدت مسلمانان به خوبی تبیین نشده است. وحدت به معنای بازگو نکردن حقایق تاریخی در ظلم دشمن به فاطمه‏ی زهرا سلام الله علیها و امیرمؤمنان علیه السلام و فرزندانشان علیهم‏‏السلام نیست. وحدت به معنای دست کشیدن از عقاید حقه‏ی شیعه در برابر دیگر مذاهب نیست! وحدت به معنای تبدیل فقه و احکام مذهب جعفری به آنچه دیگر فرقه‌های اسلامی می‌پسندند، نیست! حقیقت وحدت، پافشاری بر اصول مشترک شیعه و سنی در پرستش خدا، نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حقانیت کتاب قرآن و... است، نه این که شیعه تبدیل به سنّی شود و...! بنابراین افراطی‌گری در بیان برخی مسائل تفرقه‌انگیز و دامن زدن به آنها مخالف وحدت است. از طرفی زیر سئوال بردن بسیاری از حقایق، نظیر غصب فدک و... به دلیل وحدت نیز کج‌فهمی مسأله‏ی وحدت است. سخنان فاطمه‏ی زهرا سلام الله علیها در خطبه‏ی فدکیّه می‌تواند فصل‏الخطاب خوبی برای جلوگیری از افراط و تفریط در این باره باشد. آن حضرت ضمن بیان شکوه‏ی خود از غصب شدن حق اهل‏بیت سلام الله علیها، مراتب صبر خود را نیز بیان می‌فرماید. آن حضرت می‌فرماید: «زَعَمتُم خَوفَ الفِتنَة اَلا فِی الفِتنَة سَقَطُوا و اِنَّ جَهَنَّمَ مُحیطَةٌٌ بالکافرین... نَصبِرُ مَعَکُم عَلی مِثلِ حَزِّ المُدی و وَخزِ السّنانِ فی الحَشاء»؛ هدف از این شتابزدگی، دست یافتن به خلافت بود که به فتنه درنیفتید، ولی در فتنه فرو رفتید و جهنّم، فراگیرنده‏ی کافران است... این را بدانید مانند کسی که با کارد و نیزه پیکرش چاک چاک شود، در برابر شما صبر می‌کنیم.(5)



پی‏نوشت:

1. ر.ک: اعراف، آیه‏ی 150؛ طه، آیه‏ی 90-94.

2. آل‏عمران، آیه‏ی 144.

3. سیدمحمدتقی نقوی، سوگنامه‏ی فدک (شرح خطبه‏ی حضرت زهرا سلام الله علیها)، ص 129-134.

4. همان، ص 203.

5. بخشی از خطبه‏ی فدکیّه.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما