کد مطلب : ۹۸۰۲
تقویم روزهای همیشه
سید علی اصغر موسوی
شماره 24 - رجب 1427 - مرداد 1385
* أین الرّجبیّون؟
هلال کشیده و خوشنشین «ماه رجب» همچون ابروی زیبارویان از پس ابرها هویدا میشود و بشارتبخش روزهایی میشود که «بهشت عارفان» در آن متجلّی خواهد شد و سروش آسمانی ندا خواهد داد: «اَینَ الرَّجَبیّون؟»!
کجایند اهالی اعتکاف، مردان مخلص خداوند در عبادت!
* نوروز رجب!
و نخستین طلوع ماهتاب را در «لیله الرغائب» با نام مبارک مولودی قرین میسازد که فخر انبیاء و اولیای خداوند است؛ حاصل علم آسمان و زمین، شکافندهی هستهی تمام دانشهای فراتر از باور! کسی که خاتم پیامبران صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشارت دهندهی طلوع اوست. باقر العلم بعد النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم.
نخستین روز از ماه رجب سال 578 هـ. ق است و خانهی حضرت سجاد علیهالسلام. عطر صلوات، آسمان و زمین را فرا گرفته، گویی هنوز عطر عرش از قنداقهاش میتراود! بوی آسمان است! بوی آغوش حضرت جبرئیل. قنداقه را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام میبرند؛ چه سعادتی دارد این کودک! باید اول درس «شهامت و شهادت» را از جدّ خود بیاموزد تا در درس «شکیبایی پدر» نیز سربلند شود! باید «مجموع» بود تا به مقام «باقر العلم» شدن دست یافت! صبر از حضرت زینب سلاماللهعلیها، شجاعت از علی اکبر علیهالسلام، وفا از عباس علیهالسلام و شهادت از امام حسین علیهالسلام باید آموخت تا ناخدای کشتی ولایت در اقیانوس متلاطم زمان شد!...
و مولود رجب، شگفتیساز عرصهی علم در بین آدمیان است، درست همانگونه که پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشارت داده بود.
* دوم و سوم رجب
دومین و سومین روز از ماه رجب، گویی شادی و غم، توأمان، مزیّن به نام هادی امت حضرت امام علی بن محمد النقی علیهالسلام شدهاند.
روزی به یاد دومین روز ماه رجب سال 212 هـ. ق به شادی خواهد گذشت، چون بنا به روایتی حضرت هادی علیهالسلام در چنین روزی در مدینهی منوره پا به عالم هستی نهادهاند.
و سوم روز، ماتم و اندوه، دلهای مؤمن را رهسپار حرم غریبانهی «سامراء» خواهد کرد که امسال به ماتمی مضاعف میاندیشد، ماتمی که گویی در زمان حضرت علیهالسلام تکرار شده است. باز هم ویرانی گنبدی که وجود آسمانآرایش همیشه بر دل و دیدهی کفار سنگینی کرده است، گویی تنها «متوکل عباسی» نبود که نمیتوانست، نه امام حسین علیهالسلام را تحمل کند، نه امام هادی علیهالسلام را.
امسال غمی به وسعت تاریخ در دلها موج میزند، مثل همان «سوم رجب» سال 254 (هـ. ق) که مولا پس از 42 سال زندگی با عزّت، در غربتی هرچه تمامتر به دیدار یار شتافت.
* ششم رجب
السلام علی المعذب فی قعر السّجون! سلام و درود خداوند بر مولایی که تاریکنای زندانها را با فروغ لایزالی خویش روشن ساخت! کلیم نیایشهای نورانی، که این بار معجز «موسوی» خویش را در ژرفای سیاهچالها به نمایش گذاشته است!
6 رجب سال 183 به روایتی سالروز شهادت غریبی دیگر از آل الله علیهالسلام که بابالحوائج است، باب رحمت و مغفرت، باب شفا و رستگاری! مولایی که با «کظم غیظ» رسالت یافته بود تا چراغ ولایت را حتی در تاریکترین نقاط زمین برافروزد!
* دهم رجب
فرخنده شب و روزی که از تمام دقائق و ساعاتش عطر سیب میبارد، عطر مدینه، عطر کربلا.
کودک شش ماههی عاشورا، پا به جهان نهاده که با تمام کوچکیاش، بزرگترین حماسهی تایخ ر ا رقم بزند! علی جان! امروز، همان روز دهم رجب سال 60 هـ. ق است و عطر قنداقهات، آسمان و زمین را معطر ساخته است، چه زیباییای در تکرار نام تو نهفته است، ای گلواژهی سرخ شهادت.
هیچ چیز شایستهی مقام گل نیست، اگرچه عمرش کوتاه است.
دهم رجب، مولودی دیگر نیز به دامان دارد که همچون «طفل رضیع عاشورا»، خردسالی مانع شکوه و عظمت او نیست، حضرت محمد بن علی، جوادالائمه علیهالسلام، بزرگ امامی که در خردسالی ناخدای کشتی ولایت میشود، آن هم در بحرانیترین فصل از تاریخ اسلم که اهریمن در کسوت سلیمان بر سریر نشسته بود و کسی قادر به تشخیص سره از ناسره نبود.
دهم رجب سال 1915 هـ. ق، مدینه است و عطر خانهی حضرت رضا علیهالسلام، عطری که خاطرهی زکریا علیهالسلام را زنده کرده است تا دیگر مجالی برای شماتت منافقان باقی نماند.
آری، این ابنالرضا، همان یحیای صدیق علیهالسلام است که صداقت کلامش مؤثر، و دم مسیحاییاش حیاتی دیگر به کالبد اسلام خواهد دمید! او نشانهی عظمت خداوند است تا کسی برای شرایط امامت سنّی قائل نشود. او میآید تا معجزهای دیگر از آلالله را برای مردمان نمایان سازد.
* سیزدهم رجب
و آنگاه روز شگفتانگیز 13 رجب فرا میرسد، روزی که در سال 23 قبل از هجرت، از وسعت معجزهی آن، اهالی آسمان و زمین حیران ماندند.
روزی که خداوند دیوار کعبه را برای فاطمه بنت اسد سلاماللهعلیها شکافت و حرم خاص خویش را محل تولّد مقتدای مؤمنان عالم قرار داد.
علی بن ابیطالب علیهالسلام در حالی که پیراسته از هرگونه آلایش بود، قدم به عرصهی هستی نهاد تا آیینهی عدالت الهی در زمین باشد و چندگاهی اهالی خاکنشین بهرهمند از فیض همنشینی بوتراب افلاکنشین بشوند.
در وصف مولای جوانمردان همین نکته بس، که: نهج البلاغهاش معجزهی بیان! شمشیرش معجزهی قهر الهی، انصافش معجزهی عدالت الهی، بازویش معجزهی قدرت الهی، نگاهش معجزهی عصمت الهی و دلش معجزهی عرش الهی است! وجود علی علیهالسلام در زمین یعنی: حضور قرآن مجسم و زنده در میان مردمان، حضور عینی نماز در صف نمازگزاران و حضور ملموس جهاد و شهادت و عدل و انصاف و علم و ایمان و یقین، در قامت فردی به ظاهر بسیار معمولی، اما... ها علیٌ بشرٌ کیف بشر؟!
13 رجب، یقیناً بهترین و والاترین روز بعد از «بعثت و غدیر» است: چون در ماه رجب واقع شده. چون در «ایام البیض» است. چون به نام مبارک میلاد مولانا علی علیهالسلام است. چون فرزند راستین نماز و قرآن و ایمان و عدالت در این روز به دنیا پای نهاده است! چون اولین امام برای اولین بار، قدم در خانهی خدا گذارده است! چون...
سخن از «ایامالبیض» شد و مجال مؤمنان برای رسیدن به «غایت آمال العارفین»؛ رسیدن به وصال عبادت، رسیدن به درک مفاهیم «اعتکاف»! رسیدن به سه پله از سلوکهای آسمانی و تربیت و تزکیهی نفس در مرحلهای از روزهای ماه رجب؛ تا بلکه تمرینی بر تمامی روزهای سال باشد؛ رسیدن به مرحلهی ادراک «این الرجبیون».
خوشا آنانکه لذت واقعی اعتکاف در این سه روز را درک کنند.
* پانزدهم رجب
به نیمهی ماه رجب میرسیم و سالروز عروج روح اسوهی صبر، نماد شکیبایی، حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها.
روزی همچون غروب غمگین عاشوراست و عطر کربلا و طعم غربت شام غریبان دارد. زینب سلاماللهعلیها؛ زینبی که داغهای بیشمار، او را امان نداد و بیش از یک سال نتوانست در برابر آن همه خاطرات زخمی تاب بیاورد. بیش از یک سال نتوانست مرثیهسرای اندوهی باشد که آن روز از فراز تل زینبیه، شاهد آن بود.
بیش از یک سال نتوانست به غربت جسمی بیندیشد که در غروب عاشورا، هیچ شباهتی به فرزند زهرا سلاماللهعلیها نداشت. چگونه بیش از آن میتوانست تحملپذیر باشد که دیگر نه پدری برای اتکاء، نه مادری برای گفتگو، نه برادری برای قوت قلب، و نه فرزندی برای ابراز محبت داشت. دلش چنان شکسته بود که چراغ زندگیاش در نیمهی ماه رجب سال 62 هـ. ق خاموش گشت و روح رنجدیدهاش همانند مادر، آکنده از غربت و اندوه، به اعلی علیین پر کشید. سلام تمام دلهای شکسته بر شکوه شکیباییاش باد.
* بیست و پنجم رجب
25 رجب فرا میرسد و همانند 6 رجب سال 183 هـ. ق، داغ مصیبت باب حوائج دردمندان، حضرت امام کاظم علیهالسلام بر دل سنگینی میکند. مجالی از اشک میگیرم تا زبان را توان سخن باشد: السلام علی معذّب فی قَعرِ السُّجون و ظُلَم المَطامیر ذِی السّاق المَرضوص، بِحَلَقِ القُیُود...
سلام بر تو مولایی که تاریکنای زندانهای بصره و بغداد، خاطرات زخمی پاهایت را فراموش نکردهاند.
چگونه بنویسم و از چه بگویم؟ از وسعت شکیباییات، از اوج عبادتهایت، یا نهایت مهربانیات؟ از زندانبانهایی که عاشق خلق محمدیات صلیاللهعلیهوآلهوسلم شده بودند یا از زندانهایی که مبهوت عبادت علویات؟
و آنگاه که جمال بیمثال «موسوی»ات در تاریکنای زندان به تجلّی برمیخاست، کدامین دل را سودای آزار تو میماند، الاّ ناپاکزادهای همچون «سندی بن شاهک» که از تیرگی اهریمنانهی ذاتش نتواند پی به عظمت وجودت ببرد.
سلام بر تو و شکیبایی ایوبوارت در زندانهای تاریک هارون. مولای رحمت و نجات، ما را نیز در سایهزار کرامت دریاب.
*
شهر در سایهای از اوهام. دشت برهوتی از غبار، دریا، نمکزاری از حرارت. ابر، کبود و سترون. کوه، ساکت و بیهمنوا.
شرارت، در اوج. قساوت، رسیده تا مغز. جنایتها، بیشمار!
کشتارها، بیدلیل، نه مجال بر قوی، نه رحمی بر علیل.
یک شهر، نمونهی تلخترین زندگیها، در متن و حاشیه، که تنها سایهی جهل و خشونت در کوچههایش جاری بود.
... آنگاه چهلمین سال زندگی محمد امین، آسمان طرحی نو درانداخت و تمام آفرینش، نگاه به سمت زمین دوخت. تمامی لحظات از وقوع حادثهای عظیم و شگرف، حکایت میکردند.
حادثهای شگفتانگیزتر از خلقت جهان.
لحظه لحظه انتظارها اوج میگرفتند و چشمها نگران «غار حرا» بودند.
چه مأموریت سختی! جبرئیل این بار مقابل کسی قرار میگرفت که نگاه نافذ و تبسم شکرینش، تاب از دل هر کسی میربود.
جبرئیل بارها به او اندیشیده بود؛ بارها نزد او رفته بود؛ ولی این بار، رازی شگفت در شُرف افشا بود؛ و معجزهای عظیم در عالم پیامبران.
فرمود: بخوان! به نام پروردگارت. پروردگاری که آفرید؛ آفرید انسان را از ذرهای ناپیدا.
فرمود: بخوان! بخوان به نام پروردگاری که قلم را آفرید.
پروردگاری که درایت و اندیشه را به بندگان خویش آموخت.
انسانی که هیچ نمیدانست. هیچ نمیدید. هیچ نمیاندیشید.
... گویی خداوند برای بدترین مردمان، بهترین پیامبر خویش را برگزیده است.
* واپسین روز
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.
سال 61 هـ. ق، واپسین روزهای ماه رجب. گویی از آسمانها صلا میزنند:
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.
دیگر حتی کاسهی صبر تاریخ لبریز شده است، باید کسی از جا برخیزد. دیگر برای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم باید نام جدیدی انتخاب کرد. حضرت امام حسین علیهالسلام، تمام ماجرا را از زبان ولید بن عقبه شنیده است؛ با اهل بیت خود آمادهی رفتن میشود، اما به کجا؟ برابر رأی برادر، برادری که سخنش خیرخواهانه است؛ عازم مکه میشود، عازم جایی که خداوند آنجا را محل امن برای تمام ساکنان زمین قرار داده است. اما آیا برای حضرت نیز چنین خواهد بود؟!
با اندوهی به وسعت آسمان و زمین از مدینه دور میشود. از شهری که زادگاه اوست و برای آخرین بار با تربت جدّ بزرگوار و مادر و برادر مظلومش، خداحافظی میکند.
داغی سنگین بر دل دارد و مسئولیتی بس سنگینتر بر دوش. اینک فقط وجود مبارک اوست که خواهد توانست با خون خود، ضمانت اسلام را امضا کند. واپسین روزهای رجب است و نگاه آسمان و زمین به حلول انوار شعبانالمعظم است. شعبان؛ باز هم سرفصلی از یاد حسین علیهالسلام. یاد عباس و اکبر و علی بن الحسین علیهمالسلام...
* أین الرّجبیّون؟
هلال کشیده و خوشنشین «ماه رجب» همچون ابروی زیبارویان از پس ابرها هویدا میشود و بشارتبخش روزهایی میشود که «بهشت عارفان» در آن متجلّی خواهد شد و سروش آسمانی ندا خواهد داد: «اَینَ الرَّجَبیّون؟»!
کجایند اهالی اعتکاف، مردان مخلص خداوند در عبادت!
* نوروز رجب!
و نخستین طلوع ماهتاب را در «لیله الرغائب» با نام مبارک مولودی قرین میسازد که فخر انبیاء و اولیای خداوند است؛ حاصل علم آسمان و زمین، شکافندهی هستهی تمام دانشهای فراتر از باور! کسی که خاتم پیامبران صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشارت دهندهی طلوع اوست. باقر العلم بعد النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم.
نخستین روز از ماه رجب سال 578 هـ. ق است و خانهی حضرت سجاد علیهالسلام. عطر صلوات، آسمان و زمین را فرا گرفته، گویی هنوز عطر عرش از قنداقهاش میتراود! بوی آسمان است! بوی آغوش حضرت جبرئیل. قنداقه را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام میبرند؛ چه سعادتی دارد این کودک! باید اول درس «شهامت و شهادت» را از جدّ خود بیاموزد تا در درس «شکیبایی پدر» نیز سربلند شود! باید «مجموع» بود تا به مقام «باقر العلم» شدن دست یافت! صبر از حضرت زینب سلاماللهعلیها، شجاعت از علی اکبر علیهالسلام، وفا از عباس علیهالسلام و شهادت از امام حسین علیهالسلام باید آموخت تا ناخدای کشتی ولایت در اقیانوس متلاطم زمان شد!...
و مولود رجب، شگفتیساز عرصهی علم در بین آدمیان است، درست همانگونه که پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشارت داده بود.
* دوم و سوم رجب
دومین و سومین روز از ماه رجب، گویی شادی و غم، توأمان، مزیّن به نام هادی امت حضرت امام علی بن محمد النقی علیهالسلام شدهاند.
روزی به یاد دومین روز ماه رجب سال 212 هـ. ق به شادی خواهد گذشت، چون بنا به روایتی حضرت هادی علیهالسلام در چنین روزی در مدینهی منوره پا به عالم هستی نهادهاند.
و سوم روز، ماتم و اندوه، دلهای مؤمن را رهسپار حرم غریبانهی «سامراء» خواهد کرد که امسال به ماتمی مضاعف میاندیشد، ماتمی که گویی در زمان حضرت علیهالسلام تکرار شده است. باز هم ویرانی گنبدی که وجود آسمانآرایش همیشه بر دل و دیدهی کفار سنگینی کرده است، گویی تنها «متوکل عباسی» نبود که نمیتوانست، نه امام حسین علیهالسلام را تحمل کند، نه امام هادی علیهالسلام را.
امسال غمی به وسعت تاریخ در دلها موج میزند، مثل همان «سوم رجب» سال 254 (هـ. ق) که مولا پس از 42 سال زندگی با عزّت، در غربتی هرچه تمامتر به دیدار یار شتافت.
* ششم رجب
السلام علی المعذب فی قعر السّجون! سلام و درود خداوند بر مولایی که تاریکنای زندانها را با فروغ لایزالی خویش روشن ساخت! کلیم نیایشهای نورانی، که این بار معجز «موسوی» خویش را در ژرفای سیاهچالها به نمایش گذاشته است!
6 رجب سال 183 به روایتی سالروز شهادت غریبی دیگر از آل الله علیهالسلام که بابالحوائج است، باب رحمت و مغفرت، باب شفا و رستگاری! مولایی که با «کظم غیظ» رسالت یافته بود تا چراغ ولایت را حتی در تاریکترین نقاط زمین برافروزد!
* دهم رجب
فرخنده شب و روزی که از تمام دقائق و ساعاتش عطر سیب میبارد، عطر مدینه، عطر کربلا.
کودک شش ماههی عاشورا، پا به جهان نهاده که با تمام کوچکیاش، بزرگترین حماسهی تایخ ر ا رقم بزند! علی جان! امروز، همان روز دهم رجب سال 60 هـ. ق است و عطر قنداقهات، آسمان و زمین را معطر ساخته است، چه زیباییای در تکرار نام تو نهفته است، ای گلواژهی سرخ شهادت.
هیچ چیز شایستهی مقام گل نیست، اگرچه عمرش کوتاه است.
دهم رجب، مولودی دیگر نیز به دامان دارد که همچون «طفل رضیع عاشورا»، خردسالی مانع شکوه و عظمت او نیست، حضرت محمد بن علی، جوادالائمه علیهالسلام، بزرگ امامی که در خردسالی ناخدای کشتی ولایت میشود، آن هم در بحرانیترین فصل از تاریخ اسلم که اهریمن در کسوت سلیمان بر سریر نشسته بود و کسی قادر به تشخیص سره از ناسره نبود.
دهم رجب سال 1915 هـ. ق، مدینه است و عطر خانهی حضرت رضا علیهالسلام، عطری که خاطرهی زکریا علیهالسلام را زنده کرده است تا دیگر مجالی برای شماتت منافقان باقی نماند.
آری، این ابنالرضا، همان یحیای صدیق علیهالسلام است که صداقت کلامش مؤثر، و دم مسیحاییاش حیاتی دیگر به کالبد اسلام خواهد دمید! او نشانهی عظمت خداوند است تا کسی برای شرایط امامت سنّی قائل نشود. او میآید تا معجزهای دیگر از آلالله را برای مردمان نمایان سازد.
* سیزدهم رجب
و آنگاه روز شگفتانگیز 13 رجب فرا میرسد، روزی که در سال 23 قبل از هجرت، از وسعت معجزهی آن، اهالی آسمان و زمین حیران ماندند.
روزی که خداوند دیوار کعبه را برای فاطمه بنت اسد سلاماللهعلیها شکافت و حرم خاص خویش را محل تولّد مقتدای مؤمنان عالم قرار داد.
علی بن ابیطالب علیهالسلام در حالی که پیراسته از هرگونه آلایش بود، قدم به عرصهی هستی نهاد تا آیینهی عدالت الهی در زمین باشد و چندگاهی اهالی خاکنشین بهرهمند از فیض همنشینی بوتراب افلاکنشین بشوند.
در وصف مولای جوانمردان همین نکته بس، که: نهج البلاغهاش معجزهی بیان! شمشیرش معجزهی قهر الهی، انصافش معجزهی عدالت الهی، بازویش معجزهی قدرت الهی، نگاهش معجزهی عصمت الهی و دلش معجزهی عرش الهی است! وجود علی علیهالسلام در زمین یعنی: حضور قرآن مجسم و زنده در میان مردمان، حضور عینی نماز در صف نمازگزاران و حضور ملموس جهاد و شهادت و عدل و انصاف و علم و ایمان و یقین، در قامت فردی به ظاهر بسیار معمولی، اما... ها علیٌ بشرٌ کیف بشر؟!
13 رجب، یقیناً بهترین و والاترین روز بعد از «بعثت و غدیر» است: چون در ماه رجب واقع شده. چون در «ایام البیض» است. چون به نام مبارک میلاد مولانا علی علیهالسلام است. چون فرزند راستین نماز و قرآن و ایمان و عدالت در این روز به دنیا پای نهاده است! چون اولین امام برای اولین بار، قدم در خانهی خدا گذارده است! چون...
سخن از «ایامالبیض» شد و مجال مؤمنان برای رسیدن به «غایت آمال العارفین»؛ رسیدن به وصال عبادت، رسیدن به درک مفاهیم «اعتکاف»! رسیدن به سه پله از سلوکهای آسمانی و تربیت و تزکیهی نفس در مرحلهای از روزهای ماه رجب؛ تا بلکه تمرینی بر تمامی روزهای سال باشد؛ رسیدن به مرحلهی ادراک «این الرجبیون».
خوشا آنانکه لذت واقعی اعتکاف در این سه روز را درک کنند.
* پانزدهم رجب
به نیمهی ماه رجب میرسیم و سالروز عروج روح اسوهی صبر، نماد شکیبایی، حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها.
روزی همچون غروب غمگین عاشوراست و عطر کربلا و طعم غربت شام غریبان دارد. زینب سلاماللهعلیها؛ زینبی که داغهای بیشمار، او را امان نداد و بیش از یک سال نتوانست در برابر آن همه خاطرات زخمی تاب بیاورد. بیش از یک سال نتوانست مرثیهسرای اندوهی باشد که آن روز از فراز تل زینبیه، شاهد آن بود.
بیش از یک سال نتوانست به غربت جسمی بیندیشد که در غروب عاشورا، هیچ شباهتی به فرزند زهرا سلاماللهعلیها نداشت. چگونه بیش از آن میتوانست تحملپذیر باشد که دیگر نه پدری برای اتکاء، نه مادری برای گفتگو، نه برادری برای قوت قلب، و نه فرزندی برای ابراز محبت داشت. دلش چنان شکسته بود که چراغ زندگیاش در نیمهی ماه رجب سال 62 هـ. ق خاموش گشت و روح رنجدیدهاش همانند مادر، آکنده از غربت و اندوه، به اعلی علیین پر کشید. سلام تمام دلهای شکسته بر شکوه شکیباییاش باد.
* بیست و پنجم رجب
25 رجب فرا میرسد و همانند 6 رجب سال 183 هـ. ق، داغ مصیبت باب حوائج دردمندان، حضرت امام کاظم علیهالسلام بر دل سنگینی میکند. مجالی از اشک میگیرم تا زبان را توان سخن باشد: السلام علی معذّب فی قَعرِ السُّجون و ظُلَم المَطامیر ذِی السّاق المَرضوص، بِحَلَقِ القُیُود...
سلام بر تو مولایی که تاریکنای زندانهای بصره و بغداد، خاطرات زخمی پاهایت را فراموش نکردهاند.
چگونه بنویسم و از چه بگویم؟ از وسعت شکیباییات، از اوج عبادتهایت، یا نهایت مهربانیات؟ از زندانبانهایی که عاشق خلق محمدیات صلیاللهعلیهوآلهوسلم شده بودند یا از زندانهایی که مبهوت عبادت علویات؟
و آنگاه که جمال بیمثال «موسوی»ات در تاریکنای زندان به تجلّی برمیخاست، کدامین دل را سودای آزار تو میماند، الاّ ناپاکزادهای همچون «سندی بن شاهک» که از تیرگی اهریمنانهی ذاتش نتواند پی به عظمت وجودت ببرد.
سلام بر تو و شکیبایی ایوبوارت در زندانهای تاریک هارون. مولای رحمت و نجات، ما را نیز در سایهزار کرامت دریاب.
*
شهر در سایهای از اوهام. دشت برهوتی از غبار، دریا، نمکزاری از حرارت. ابر، کبود و سترون. کوه، ساکت و بیهمنوا.
شرارت، در اوج. قساوت، رسیده تا مغز. جنایتها، بیشمار!
کشتارها، بیدلیل، نه مجال بر قوی، نه رحمی بر علیل.
یک شهر، نمونهی تلخترین زندگیها، در متن و حاشیه، که تنها سایهی جهل و خشونت در کوچههایش جاری بود.
... آنگاه چهلمین سال زندگی محمد امین، آسمان طرحی نو درانداخت و تمام آفرینش، نگاه به سمت زمین دوخت. تمامی لحظات از وقوع حادثهای عظیم و شگرف، حکایت میکردند.
حادثهای شگفتانگیزتر از خلقت جهان.
لحظه لحظه انتظارها اوج میگرفتند و چشمها نگران «غار حرا» بودند.
چه مأموریت سختی! جبرئیل این بار مقابل کسی قرار میگرفت که نگاه نافذ و تبسم شکرینش، تاب از دل هر کسی میربود.
جبرئیل بارها به او اندیشیده بود؛ بارها نزد او رفته بود؛ ولی این بار، رازی شگفت در شُرف افشا بود؛ و معجزهای عظیم در عالم پیامبران.
فرمود: بخوان! به نام پروردگارت. پروردگاری که آفرید؛ آفرید انسان را از ذرهای ناپیدا.
فرمود: بخوان! بخوان به نام پروردگاری که قلم را آفرید.
پروردگاری که درایت و اندیشه را به بندگان خویش آموخت.
انسانی که هیچ نمیدانست. هیچ نمیدید. هیچ نمیاندیشید.
... گویی خداوند برای بدترین مردمان، بهترین پیامبر خویش را برگزیده است.
* واپسین روز
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.
سال 61 هـ. ق، واپسین روزهای ماه رجب. گویی از آسمانها صلا میزنند:
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.
دیگر حتی کاسهی صبر تاریخ لبریز شده است، باید کسی از جا برخیزد. دیگر برای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم باید نام جدیدی انتخاب کرد. حضرت امام حسین علیهالسلام، تمام ماجرا را از زبان ولید بن عقبه شنیده است؛ با اهل بیت خود آمادهی رفتن میشود، اما به کجا؟ برابر رأی برادر، برادری که سخنش خیرخواهانه است؛ عازم مکه میشود، عازم جایی که خداوند آنجا را محل امن برای تمام ساکنان زمین قرار داده است. اما آیا برای حضرت نیز چنین خواهد بود؟!
با اندوهی به وسعت آسمان و زمین از مدینه دور میشود. از شهری که زادگاه اوست و برای آخرین بار با تربت جدّ بزرگوار و مادر و برادر مظلومش، خداحافظی میکند.
داغی سنگین بر دل دارد و مسئولیتی بس سنگینتر بر دوش. اینک فقط وجود مبارک اوست که خواهد توانست با خون خود، ضمانت اسلام را امضا کند. واپسین روزهای رجب است و نگاه آسمان و زمین به حلول انوار شعبانالمعظم است. شعبان؛ باز هم سرفصلی از یاد حسین علیهالسلام. یاد عباس و اکبر و علی بن الحسین علیهمالسلام...