تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۰۳:۴۵
۰
کد مطلب : ۹۸۰۵

چهارده رکعت زندگی

هادی قطبی
شماره 24 - رجب 1427 - مرداد 1385

سال رسول، سیره ‏ی رسول

نگاهي به سيره ‏ی پيامبر اعظم صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏اله ‏و‏سلم

ادب و احترام به ديگران

امام علي علیه‏السلام در این باره فرموده است: «ديده نشد که پيامبر پيش روي کسي پايش را دراز کند». و يا نسبت به مهمان بسيار احترام نگه مي‏داشت. هنگامي که مهمان مي‏رسيد، با او غذا مي‏خورد و تا مهمان دست از غذا نمي‏کشيد، حضرت با او غذا ميل مي‏کرد. همراهي مهمان تا دم در خانه نيز از سنت پيامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم بود.

ايشان در صدا کردن افراد نيز، احترام نگه مي‏داشتند.

تواضع و فروتني

پيامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم وقتي وارد مجلسي مي‏شد، در نزديک‏ترين جاي محل ورودش مي‏نشست. دوست نمي‏داشت که کسي براي او به پا خيزد و مردم هم از اين جهت مراعات ايشان مي‏کردند.

اگر در ميان جمعي نشسته بود و غريبه‏اي وارد مي‏شد، نمي‏دانست پيامبر، کدام است. تا اينکه با اصرار ديگران، سکّويي ساخته شد و پيامبر بر آن مي‏نشست. در هنگام غذا خوردن، هيچگاه تکيه نمی‏داد و مانند بندگان مي‏نشست و مانند آنها غذا مي‏خورد. مي‏فرمود: «مرا چو.ن عيسي مستاييد. من بنده‏ام، بگوييد: عبداللّه و رسوله».



وفاي به عهد و پيمان

وفاي به عهد و پاي بندي به قول و قرار، نشانگر شخصيت آدمی و موجب تحکيم روابط اجتماعي است. حضرتش می‏فرمود: «حاضر نيستم پيمان خود را بشکنم، اگرچه در مقابل آن گرانبهاترين نعمت را در اختيار من قرار دهند».



عاطفه و محبّت

حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم، پيامبر رحمت بود و در قرآن شريف از اين ويژگي، بسيار ياد شده است. هنگامي که در جنگ احد دندان پيامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم شکست و چهره‏ی مبارکش خون‏آلود شد، اصحاب بسيار ناراحت شدند و درخواست کردند که کفار و مشرکين را نفرين نمايد. اما حضرت فرمود: «من براي لعن و نفرين مبعوث نشده‏ام، بلکه پيامبر رحمت هستم و براي آنها دعا مي‏کنم که: خدايا قوم مرا هدايت کن زيرا آنها نادان هستند».

همواره جوياي حال ياران خود بود و از آنان دلجويي مي‏کرد. اگر سه روز يکي از آنان را نمي‏ديد، احوالش را مي‏پرسيد. اگر به سفر رفته بود، دعايش مي‏کرد و اگر حاضر بود، به ديدارش مي‏رفت و اگر بيمار بود، عيادتش مي‏کرد.



نگاهی به سیره‏ی امام علي علیه‏السلام



تربيت نفس

حضرت علي علیه‏السلام در کوفه به مردم محروم، نان و گوشت مي‏خورانيد و اطعامشان مي‏فرمود، اما خودش يک غذاي ساده و جداگانه‏اي داشت. عده‏اي که کنجکاو شده بودند تا ببينند خوراک مولا در خانه چيست، سرزده به حضور مولا رسيدند و با کمال تعجب ديدند که غذاي اميرالمؤمنين علیه‏السلام قدري خردشده‏ی نان خشک، آميخته با خرماي له شده است.

جعفر بن محمد علیه‏السلام نقل مي‏کنند که براي علي علیه‏السلام طعامي آوردند از خرما و مويز و روغن. علي علیه‏السلام از آن نخوردند.

پرسیدند: حرام است؟ فرمود: «نه! ولي بيم آن دارم که نفسم مشتاق آن شود». ايشان در عين حال، اين آيه را قرائت کردند که: «در زندگي از چيزهاي پاکيزه و خوش بهره‏مند شويد».





قدر مهمان

روزي حضرت امير علیه‏السلام را بسيار غمگين ديدند. سؤال کردند: چرا محزون هستيد؟ فرمود: «هفت روز گذشت و مهماني نزد ما نيامد«. و هنگامي که پدر و پسري مهمان حضرت شدند، امام بعد از غذا، برايشان آب و حوله آوردند تا دست خود را بشويند و خشک کنند. آن حضرت خودش نزد پدر رفت و آب ريخت تا دستش را بشويد. اما آن فرد خجالت مي‏کشيد و عذر‏خواهي مي‏کرد، ولي حضرت با اصرار دست او را شست. سپس به پسرش محمد حنفيه فرمود: «دست پسر مهمان را بشوي»؛ و ادامه داد: «اگر اين پسر تنها بود، دستش را مي‏شستم، اما خدا ابا دارد از اينکه پدر و پسري در يک مکان باشند و به طور مساوي احترام شوند».



نگاهی به سیره‏ی امام محمدباقر علیه‏السلام



برخورد با شخص جاهل

از جمله نکاتي که بايد در مورد سخنان و کارهاي افراد در نظر گرفت و سپس قضاوت نمود، نوع واکنش‏های آنان در برابر گفتارها و رفتارهای نامناسب است. شخصي نصرانی به امام باقر علیه‏السلام گفت: تو فرزند زنِ آشپز هستي! امام فرمود: «آشپزي شغل مادرم است». باز نصراني گفت: تو پسر کنيز سياه زنگي و بدزبان هستي! امام چنين پاسخ داد: «اگر اين نسبت‏ها که به مادرم دادي، راست است، خدا او را بيامرزد و اگر دروغ است، خدا تو را بيامرزد». نصراني مانده بود چه بگويد. متأثر شد و همان‏ جا ايمان آورد.



با نامحرم شوخي نکن!

ابوبصير مي‏گويد: در کوفه به يکي از بانوان، قرائت قرآن مي‏آموختم. روزي با او شوخي کردم و مدتي از اين قضيه گذشت. وقتي به محضر امام باقر علیه‏السلام آمدم، ايشان مرا سرزنش کرد و فرمود: «کسي که در جاي خلوت گناه کند، خداوند نظر رحمتش را از او برمي‏گرداند؛ آن گفته، چه سخني بود که به آن بانو گفتي؟!».

از شدت شرم، سرافکنده شدم و توبه کردم. ايشان فرمود: «مراقب باش که ديگر تکرار نکني و با زنان نامحرم شوخي ننمايي».





نگاهی به سیره‏ی امام کاظم علیه‏السلام



شکرگزاري

نقل شده امام کاظم علیه‏السلام با همراهان سوار بر مرکب بودند. ناگاه آن حضرت پياده شد و سجده‏اي طولاني به جا آورد و سپس سوار بر مرکب شد. هشام بن احمر علت آن را از حضرت پرسيد؛ امام پاسخ داد: «در حال حرکت به ياد نعمتي افتادم که خداوند به من عطا کرده است. خواستم براي آن سجده‏ی شکر به جای آورم».



آراستگي و زيبايي ظاهر

ائمه‏ی اطهار همواره پيروان خود را از ژوليدگي و نامنظي در پوشش و نظافت و زيبايي برحذر مي‏داشتند. به عنوان نمونه، خود انگشترهايي از نگين‏هاي عقيق، فيروزه، ياقوت، زمرد و... داشتند و از آن استفاده مي‏کردند. همچنين استفاده از عطر در بين آنان معمول بوده است.

حسن بن علي بن مهران مي‏گويد: حضور امام کاظم علیه‏السلام بودم، انگشتري که نگين آن فيروزه بود در انگشتش ديدم.

آن حضرت همچنين در مورد استعمال عطر مي‏فرمود: «سزاوار نيست انسان بوي خوش در هر روز را کنار بگذارد. اگر قدرت تحصيل هر روز را نداشت، يک روز در ميان آن را تهيه کند و اگر چنين قدرتي هم نداشت، هر جمعه استفاده کند و عطر را ترک نکند».

زيبايي صورت و شادابي چهره نيز از ديگر توصيه‏هاي اهل بيت علیه‏السلام است. به عنوان نمونه، حسن بن جهم مي‏گويد: به محضر امام کاظم علیه‏السلام رفتم، ديدم موي صورتش را با رنگ سياه، رنگين نموده است. عرض کردم: فدايت شوم، محاسن را رنگ کرده‏ايد؟ فرمود: «همانا خضاب کردن پاداش دارد، خضاب و آراستگي موجب افزايش حفظ عفت زنان مي‏گردد.



نگاهی به سیره‏ی امام هادي علیه‏السلام



اثر هم‏نشين بد

ابوهاشم جعفري از شيعيان برجسته‏ی امام هادي علیه‏السلام بود. روزي امام به وي اعتراض کرد و فرمود: «چرا با عبدالرحمن بن يعقوب همنشين مي‏شوي؟». ابوهاشم عرض کرد: او دايي من است. امام فرمود: «عقيده‏ی او درباره‏ی صفات خدا باطل است و در اين باره سخن نادرست دارد. يا با او بنشين و ما را ترک کن و يا با ما بنشين و او را ترک کن». اما ابوهاشم گفت: او هر عقيده‏اي دارد، براي خودش است، عقيده‏ی باطل او چه زياني به من مي‏رساند؟! امام فرمود: «آيا از اين نمي‏ترسي که عذابي به سويش بيايد و تو را نيز فراگيرد؟» سپس فرمود: «آيا نمي‏داني آن کسي را که خود از ياران موسی علیه‏السلام بود و پدرش از ياران فرعون، پس هنگامي که لشکر فرعون ـ در کنار دريا ـ به موسي علیه‏السلام و يارانش رسيد، آن پسر از موسي علیه‏السلام جدا شد که پدرش را پند دهد و به موسي علیه‏السلام و يارانش ملحق سازد. پدرش به راه خود در لشکر فرعون رفت و اين جوان با او ـ درباره‏ی مذهبش ـ ستيزه کرد تا اينکه هر دو به کنار دريا رسيدند ـ و همين که لشکر فرعون غرق شد ـ، آن دو نيز باهم غرق شدند. خبر به موسي علیه‏السلام رسيد، فرمود: او در رحمت الهي است ولي چون عذاب نازل گردد، از آن که نزديک گنهکار است، دفاعي نمي‏شود».



کار کردن، شيوه‏ی پيامبران

علي بن حمزه مي‏گويد: امام هادي علیه‏السلام را ديدم که در زمين خود مشغول کار و کوشش است، به طوري که قدم‏هاي مبارکش غرق در عرق شده بود. عرض کردم: فدايت شوم، مردان کجايند که به جای شما کار کنند و نگذارند شما زحمت بکشيد؟

امام هادي علیه‏السلام فرمود: «اي علي، آن کس که بهتر از من و پدرم بود، در زمين خود کار کرد». عرض کردم: چه کسي را مي‏گوييد؟ فرمود: «رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم و امير مؤمنان علي علیه‏السلام و همه‏ی پدرانم با دست خود کار مي‏کردند. کار کردن شيوه‏ی پيامبران و رسولان و انسان‏هاي شايسته است».(5)



نگاهی به سیره‏ی حضرت زينب سلام‏الله‏علیها



مقام معرفت و يقين

در ايام کودکي حضرت عباس علیه‏السلام، اميرالمؤمنين علیه‏السلام از ايشان سؤال کرد: «بگو واحد». عباس فرمود: «واحد». سپس خواست که بگويد: «دو». ايشان فرمود: «به زباني که يک گفته‏ام، دو نمي‏گويم».

سپس دخترش زينب سلام‏الله‏علیها فرمود: «آيا ما را دوست داري؟» اميرالمؤمنين علیه‏السلام پاسخ داد: «آري اي نور ديده». پس زينب عرض کرد: «دو محبت در قلب مؤمن نمي‏گنجد. محبت خدا و محبت فرزندان. پس محبت از آن خدا و شفقت و دل‏سوزي از آن فرزندان است».

اين بيان حضرت زينب سلام‏الله‏علیها به بياني ديگر، حديث شريف امام صادق علیه‏السلام است که فرمود: «قلب، حرم خداست، پس در حرم خدا غير آن را جاي مده». آن هم در سنّي که ديگر افراد به اين‏گونه نکات توجهي ندارند.



بهره‏مندی از علم لدني

علم لدني جز براي امامان شايسته نيست، اما هنگامي که حضرت زينب سلام‏الله‏علیها در شام خطبه مي‏خواند، مردها موهاي خود را مي‏کندند و زنان به سر و صورت خود مي‏زدند. وضع کوفه بسيار به هم ريخت. از همين رو امام سجاد علیه‏السلام فرمود: «عمه جان ساکت باش. به خدا تو عالمه‏ی بدون معلم هستي». اين اشاره به همان علمي است که در موردش آمده است: «اين علم، همان نوري است که خداوند در قلب کسي که بخواهد او را هدايت کند، قرار مي‏دهد».

بسياري عالم‏اند، اما معرفت ندارند. بسياري هم هستند که عالم نيستند، اما معرفت دارند. البته اينها با علم لدني متفاوت است. علم لدني آن است که فرد هر چه بگويد، در حقيقت، سخن خداست، و از خود چيزي نمي‏گويد.

پيش‏تر حضرت زينب سلام‏الله‏علیها نيز به مردم اشاره فرموده بود که ساکت شويد. وقتي چنين کرد، قدرت ولايت ايشان بسيار محسوس بود، چراکه تمام مردم ساکت شدند و حتّي اسب‏ها و شترهايي که اسرا را مي‏بردند، و سپاه يزيد بر آنها سوار و وارد بازار شده بودند. سيد بن طاووس در کتاب لهوف مي‏نويسد: «بشير بن خزيم اسدي مي‏گويد:... با دست به سوي مردم اشاره کرد که خاموش شويد. از اين اشاره، نفس‏ها به سينه بازگشت و زنگ‏هاي شتران از صدا افتاد». وقتي حضرت زينب سلام‏الله‏علیها خطبه را شروع کرد، تمام اهل بازار و حتّي کساني که در دورترين جاها بودند، صداي حضرت را مي‏شنيدند. هيچ مانعي در کار نبود و اين نيست، مگر قدرت ولايت.

* فهرست منابع در دفتر نشریه موجود است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما