تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۰۶:۰۰
۰
کد مطلب : ۹۸۱۹

یکی از آن هزاران قصه غربت مولا

محسن جعفری
شماره 24 - رجب 1427 - مرداد 1385

شب میلاد آقا امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام، هرچه در شهرمان گشتم تا یک هیأت درست و حسابی پیدا کنم برای عرض ادب، موفق نشدم. دریغ از یک مجلس معمولی! حسرت یک توسل حسابی و یک عرض ادب باحال در آن شب عیدی، داشت به دلم می‌ماند ...! با خود گفتم: کجایند آن همه پلاکاردهای رنگی و مداحان اسم و رسم‌دار و هیأت‌های جورواجور؟! قربان غریبی‌ات یا امیرالمؤمنین!

بالاخره به یک مجلس قدیمی و سنتی رفته و به همان بزم خانگی بسنده کردم و الحق هم چه صفایی داشت. این هم از عمر، شبی بود که حالی کردیم ...

*

دو شب بعد، شب پانزدهم رجب، شهر حال و هوای دیگری یافته بود. سر هر چهارراه، چهار طبقه روی هم پلاکاردهای مختلف نصب شده بود، با انواع تبلیغات و شیوه‌های مختلف اطلاع‏رسانی درباره‏ی مراسم عزاداری شب «شهادت» حضرت زینب سلام‏الله‏علیها با حضور مداحان پایتخت‏نشین که افتخار به ما داده بودند، جهت عرض ارادت. اگر چیزی از هیأت‌ها هم نمی‌دانستی ـ مثل من ـ باز هم خیلی راحت متوجه می‌شدی که رقابت خاصی در استفاده از فلان مداح و جذب مستمع بیشتر برای هیأت خود در هر کدام از پلاکاردها و اطلاع‏رسانی‌ها وجود دارد، به همراه انواع نوآوری‌ها و تنوع‌طلبی‌ها. برایم چند پرسش ایجاد شده بود، یکی دلیل کاربرد واژه‏ی شهادت به جای رحلت حضرت زینب سلام‏الله‏علیها و دیگری اینکه یک مداح چطور می‌تواند در یک شب 4 جا بخواند؟! پلاکاردها برایم این سؤال را ایجاد کرده بودند. شاید حضور در هیأت‌ها می‌توانست جوابی برایم داشته باشد .... و آخر این که این پلاکاردها دو شب پیش کجا بودند و علی‏الخصوص آن مداحان گرامی و عزیزکرده!

*

هنگام ورود به هیأت به جناب مدیر هیأت خیلی محترمانه گفتم: لااقل برنامه‌ی این سه شب را از شب سیزدهم شروع می‌کردید تا مجلس برای ولادت مولا هم باشد، چرا شب 13 رجب برنامه‌ای نداشتید؟

گفت: راستش را بخواهی هیچ کدام از مداحان قول ندادند، بعضی‌ها هم که به درد مجلس ما نمی‌خوردند، خیلی‌ها هم دستگاهشان خاموش بود! نتوانستیم شب میلادی، برنامه‌ای هماهنگ کنیم، مجلس هم که بی‌مداح باشد، تکلیفش معلوم است!

ـ راستی چرا 3 شب عزاداری؟!

انگار مدیر هیأت از پیش به این سؤال فکر کرده بود و جوابش را در آستین داشت: «ما نوشتیم 3 شب عزاداری، تا یکی از این شب‌ها هر جور است حاج آقای ... خودش را به مجلس برساند ...»

اینجا بود که فهمیدم یک مداح چگونه در یک شب، چهار تا مجلس را اداره می‌کند!

این‏جور که معلوم است، برنامه‏ی هیأت مطابق با وقت و ساعت مداح محترم تنظیم می‌شود و بَدا بر حال مدیر هیأتی که ساعت مداحش خوابیده باشد! مداح اگر قول بدهد، مجلس هست، پرشور هم خواهد بود والّا هیأت تعطیل است! حالا می‌خواهد شب عاشورا باشد یا شب میلاد امیرالمؤمنین علیه‏السلام!

*

از یکی از مداحان معروف و پرشور شهرمان پرسیدم: شب سیزدهم رجب کجا مجلس داشتی، می‌خواستیم فیض ببریم! مکثی کرد و گفت: هیچ جا! با تعجب گفتم: شما که علی‏القاعده سرت خیلی شلوغ است، نمی‌رسی عرقت را خشک کنی! چرا برنامه نداشتی؟! گفت: والله حواله نشده بود، حال هم نداشتم!

این هم از آن حرف‌های شنیدنی است!

در قدیم رسم بود وقتی بین دو مسأله گیر می‌کردند و نمی‌دانستند مقصر کیست، به کنایه می‌گفتند: «پیدا کنید پرتقال‏فروش را» ... حالا هم حکایت، همین است!

*

شهر هنوز پر از پلاکاردهای جورواجور است. دو شب پیش شب رحلت حضرت زینب بود ـ و به قول بعضی هیأتی‌ها شب شهادت ـ امّا هنوز مجلس‌ها دایر است و گرم گرم است و پلاکاردها هنوز در اهتزاز. بویژه این پلاکارد به واسطه نام مداحان معروف و پرشورش بدجوری چشم‌ها را به خود خیره کرده: «عزاداری به مناسبت شب سوم شهادت حضرت زینب سلام‏الله‏علیها با حضور مداحان حاج .... (از تهران)، کربلایی ... (از کاشان) و ... (از ...) از قرار معلوم شب‌های پیشین این مداحان محترم وقت نداشته‌اند که هیأت مجبور به تمدید برنامه‏ی عزاداری شده! والا به جز برای امام حسین علیه‏السلام و بزرگداشت خاطره‏ی قیام عاشورا کی و کجا رسم بوده که سوم و هفتم و چهلم بگیرند؟!

با خود گفتم: این جور که پیش می‌رود، مراسم هفتم و چهلم هم بعداً به راه می‌افتد، اگر مداحان پایتخت‏نشین در تقویم برنامه‌هایشان جای خالی نداشته باشند! اتفاقاً همین طور هم شد! مجلس شب هفتم حضرت زینب سلام‏الله‏علیها را هم بودیم و تماشا کردیم!

*

این سطر را اگر نوشتم، نه برای تمسخر هیأت و مدیر هیأت بود و نه برای به سخره گرفتن مداحان اهل بیت علیهم‏السلام ـ که تمامی‌شان اگر خالصانه کار می‌کنند، اجرشان محفوظ است و قدرشناسی از ایشان لازم و اگر ... ـ اما آنچه باید گفت و دنبال آن باید بود، هدف‌مندی مجالس مذهبی است که برخی دوستان از آن غافل شده‌اند و بدبختانه دشمنان به فرجام آن چشم دوخته‌اند.

اگر در سطرهای بالا اعتراضی شد، صرفاً بدین خاطر است که هدف اصلی هیأت‌ها، به حاشیه رانده شده و جای اصل و فرع با هم عوض شده یا دارد عوض می‌شود. براستی چرا هیأت‌ها و هیأتی‌ها فکر می‌کنند و بدین باور رسیده‌اند که تنها راه جذابیّت مجلس‌شان صدای فلان مداح و نام و شهرت آنچنانی یا سبک‌های جوان‏پسند و غربی فلان جوان تازه به دوران رسیده امّا غریبه با دنیای پر از معنویت مداحی است؟ و مگر ما تا چند سال پیش، شرق و غرب را تقبیح نمی‌کردیم و تفکرشان که «هدف، وسیله را توجیه می‌کند» را نقد نمی‌کردیم؟! چرا خود ما، امروز پنداشته‌ایم با هر ابزاری باید به جذابیت و شلوغی مجلس‌مان برسیم؟ راستی هدف‌مان هدف درستی است؟ آیا ابزاری که به کار بسته‌ایم، قابل دفاع است؟! آیا دستگاه فکری امام حسین علیه‏السلام و مکتب علوی امیرالمؤمنین نیاز به سبک‌های غربی و شعرهای قلندرانه اما توخالی و بی‌محتوا دارد؟! آیا نعره زدن و اشک‌های بدون معرفت ریختن، نقطه‏ی اوج مجلس ما باید باشد؟! و اگر هدف، اشک ریختن و سینه‌زدن‌های افراطی نیست، چرا مجلس سینه‌زنی شب رحلت حضرت زینب سلام‏الله‏علیها بر مجلس جشن شب میلاد حضرت علی علیه‏السلام ترجیح داده می‌شود؟!

آیا مجلس سوم و هفتم برای حضرت زینب گرفتن و به بهانه‌ی آن، ساعت‌ها سینه‌زدن و تمام روضه‌های دهه‌های اول و دوم محرم را مرور کردن، توجیه‌پذیر است؟! و آیا عدم برگزاری جشن میلاد آقا امیرالمؤمنین، توجیهی جز این دارد که در آن نمی‌شود اشک ریخت، شور زد و ...؟!

*

خوب است دوستان هیأتی در این ماه ـ که ماه تأمل و خودیابی و صفای روح است ـ کمی به جای برگزاری مجالس مستمر و پرشور و پرسروصدا، از کمیت کاسته، بر کیفیت کارشان بیفزایند و برای نیل به این هدف، با خود و خادمان هیأت‌شان خلوت کنند و همزمان با روزهای معنوی ماه رجب، که ماه پالایش دل از غبارها و خواسته‌های نفسانی و دنیایی است، دست از تعصب‌های کذایی برداشته و بپذیرند که حتی هیأت آنها نیز ممکن است به خانه‏تکانی نیاز داشته باشد و شائبه‌ها و حاشیه‌هایی که برخی دل‌های خودپسند و خودبین را فرا گرفته، بر فضای معنوی هیأت نیز اثر گذاشته باشد ... در این صورت لازم است که هیأت را غبارروبی کرد و غبار وهم و خیالات باطل را از این آینه‌ی روشن زدود.

حرف اول و آخر این که: هیأت، آینه‌ای است که در آن تصویر واقعی عشق و تجلی عاشورا را در آن می‌توان دید و به تماشا نشست، به شرطی که این آینه، پاک و پیراسته از غبار و زنگار تعصب و تکرار عادت‌های خودپسندان باشد ...
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما