کد مطلب : ۹۹۳۰
معماری اسلامی
شماره27-28 - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385
دست به کار ـ دل به یار
در تاریخ هنر، هیچ هنری به اندازهی هنر اسلامی بحثانگیز و در عین حال متعالی و حیرتانگیز نبوده است. از یک سو نگاه عارفانه و شهودی هنرمندان اسلامی با تأسی به مبانی قرآنی و عرفانی و نیز مبتنی بر هندسه و ریاضیات، آثاری پدید آورده است که شگفتانگیز و بس زیبا و متعالی است و از سوی دیگر، نگاه فقهی و کلامی.
هنر اسلامی، روایت زیبایی توسط راویان و حکایتگرانی است که در متن عالم در پی ردّ پای یار جان، هرچه زیبایی است را کاویدهاند تا گوهر مروارید کمال را به چنگ آورند و آنگاه به عنوان تجلی حق، چراغ فروزان راه کسانی کنند که به دنبال طریقتند و وصل به عرش یار. این هنر، روایت شیدایی است، حکایت کشف و شهود است. تصویر و تجلی «اعیان ثابته» و حقایق نازله در عالم ماده. هنری که از «الحمرا» تا «تاجمحل»، بستر بینظیری از دریافت کاشفانهی هنرمندان مهذب، در منظر چشم حیرتفزای جهانیان قرار داده است. یکی از هنرهای اسلامی، هنر معماری است.
مسجد؛ آغاز معماری اسلامی
معماری اسلامی با مسجد آغاز میشود؛ نه از این رو که اولین بنای ساخته شده در مدینه توسط مسلمین و با هدایت پیامبر، مسجد بود، بل بدین دلیل که مسجد، تمامی کارکردهای معماری را در یک جا در خود داشت. مسجد نه تنها محل عبادت، بلکه مکانی برای مدیریت تمامی اموری بود که مستقیم یا غیر مستقیم به دین ارتباط داشت و همچنین محلی برای تعلیم و تربیت و حتی محلی برای آسایش مسافران و خورد و خوراک آنان بود.
تحولات زمان و دگرگونیهای زمانه، تفاوتهایی در سبک و کارکرد بناهای دیگری چون مدارس، مقابر، کاخها و کاروانسراها را ایجاب میکرد، اما مسجد، بنا به الزام مذهبی در تمامی جغرافیای اسلامی، مهمترین و اصیلترین بنا محسوب میشد.
این الزام، نه تنها از کارکرد خاص مسجد ناشی میشد، (که خانهی خدا و محل عبادت او بود)، بل در متن قرآن (سورهی توبه، آیهی 18) پیوند میان معماری و مسجد را چنان استوار و مقدس نگه داشته بود که معماری مسجد، یکی از قدیمیترین اعمال مسلمین محسوب میشد. این آیه، ایمان به خدا، اعتقاد به روز جزا، برپایی نماز و ادای زکات را از صفات معماران مساجد میدانست، پس معماری مسجد، میتوانست چون اعمالی عبادی، قداست و معنویت خاص خود را داشته باشد. بنابراین مسجد، اسلامیترین معماری اسلامی و به همین دلیل، شناسنامهی معماری جهان اسلام است. این بنا در کارکرد فیزیکی خود، مکانی است برای عبادت، اما در کارکرد متافیزیکی و تجلیات معنوی و عرفانی، به تعبیر «روبرت هیلن برند» در کتاب «معماری اسلامی»، جلوهی کلیهی رمز و رازهای معماری اسلامی است.
از دیدگاه «هیلن برند»، مسجد در قلب معماری اسلامی قرار دارد و نمادی درخور از ایمانی است که در خدمت آن میباشد: «از همان ابتدا، نقش نمادین آن از سوی مسلمانان دریافته شد و نقش مهم خود را در خلق شاخصهای بصری مناسبی برای این بنا باز کرد که از آن میان، میتوان به شاخصهایی نظیر گنبد، مناره و منبر اشاره کرد».
شاخصهای معنوی و عرفانی مسجد از دیدگاه وی، چنین است: «معماری مسجد از همان بنیاد، مساواتخواه، بتشکن، درونگرا و بالاتر از همه در تمام وجودش عمیقاً مذهبی است».
محراب و آداب نیایش اسلامی
محوریترین بخش در معماری مسجد، محراب است. این واژه در لغت به معنای محل جنگ و جهاد است و از دیدگاه «راغب اصفهانی» در المفردات: «محراب مسجد را از آن رو محراب میگویند که محل جنگ با شیطان و هوای نفس است».
از نظر فنی و نظری، محراب نمایانگر قلب مسجد و موقعیت دیوار رو به قبله است. اما محراب، نه تنها محل جهاد با نفس و وسوسههایش، که پناهگاهی امن و قرارگاهی برای سلوک جان و آسایش روح است و این، هنگامی است که قرآن، محراب را مفهومی فراتر از زاویه یا گوشهای خاص (که مبین جهت قبله باشد) میداند.
برای دریافت مظهریت محراب در آداب نیایش اسلامی، باید ریشهی آن را در قرآن کریم یافت. این واژه بهتنهایی به مفهوم پناهگاه است. قرآن مجید بویژه این واژه را در توصیف نهانگاهی در معبد اورشلیم آورده است که در آن، مریم عذرا به انزوا گرفتن و دعا در آمد و فرشتگان به او روزی میرسانیدند.
همچنین فرم معماری و جلوههای تزئینی محراب، خود بازتابی از حقیقت آسمانی و هویت روحانی آن است. در سورهی نور، آیهی 35، مقایسه میان محراب و مشکوه آشکار است و آن تأکیدی است بر این که چراغی را در زاویهی نیایش آویزند.
مقرنس، برجستهترین تزئین محراب و در عین حال زیباترین، رازآمیزترین و پرشکوهترین جنبهی آن است.
در هنر اسلامی، هنر، جلوهگاهی از زیبایی طبیعی و الهی افلاک و زمین است و هنرمند، سالکی که ناظر این زیبایی و تجلیبخش آن در قلمرو فن و هنر است.
شهر خدا، در دل شهر خاکی
«آرتور آپهام پوپ»، در فصل سوم کتاب «معماری ایران» تحت عنوان «آغاز عصر اسلامی، هدفهای نو» مسجد را «یک شهر خدا در دل شهر خاکی» تعبیر میکند.
قوس، اصل لایتجزای معماری مساجد است، سردر مسجد، ایوانهای داخلی، گنبد محراب، شبستانها و دیگر اجزا، بنا به کارکرد معنویشان، دارای معماری مبتنی بر قوسند، ریشهیابی این واژه که فاصل میان متافیزیک مسجد با فیزیک آن است، خود دلیل دیگری بر تقریب ماده و معنا در معماری اسلامی است. معادل لاتینی قوس، دو لفظ Arch و Archi است. حضور این قوس در معماری مذهبی، قبل از ظهور اسلام در ایران و نیز معماری کلیسا (بویژه محراب آن)، در هنر، در صدر مسیحیت و بیزانس میتواند به نحوی بازتاب مفاهیم معنوی واژهی Arch ، آرک و عرش باشد.
عرش، در تأویل عرفانی، چون خانهای تصور میشود که صدر آن را مقام رحمانیت حق تشکیل میدهد و به حکم آیهی «الرحمن علی العرش استوی» (سورهی طه، آیهی 5)، در واقع عرش، «قلب» عالم است و از سوی دیگر مسجد است، زیرا کل موجودات در آن به عبادت حق مشغولند، چرا که یکی از معانی عرش، کلّ موجودات است.
نور
نور نیز نقش مهمی در معماری اسلامی دارد. اگر در معماری مسیحی و بودایی به دلیل اعتقاد به تجسد (صورت کالبدی یافتن خدا) «کلیسا» و «استوپا»، تن بودا یا عیسی تلقی میشود، در اسلام (به دلیل حضور مطلق اصل تجلی)، معماری اسلامی در اندیشهی کاربرد طرحها و موادی است که اصلیترین مظهر تجلی «او» یعنی «نور» را بازتاب دهند. زیرا کارکرد ایده و ماده در این جهانبینی، کارکرد انعکاس است نه اصالت. نقش نور، شفاف کردن ساده و کاستن از صعوبت و سردی بنای «معماری مقدس» است.
رنگ، همنشین نور
رنگ، در جهان محسوس، همنشین بیبدیل نور است و بلکه صورت متکثر واحد؛ زیرا تجزیه که یک امر کاملاً عادی و مربوط به عالم مرکبات است و تجسم طیفهای نوری را به صورت رنگ سبب میشود. به تعبیر «هانری کربن» در «عرفان ایرانی»، رنگها تبدیل به شاخصی میگردند برای عارف تا بدان وسیله مقام نورانی ـ عرفانی خویش را به داوری گیرد. او فراسوی زمان است و تنها عالم رنگ، جهتدهندهی سیر و سلوک اوست. عارف پس از دریافتی سخت، به توازنی دست مییابد و از راه و روشهای کیمیایی بسط و قبض و انعقاد و انحلال، نفس او دگرگونه میشود.
رنگها که از تابش نور حاصل میشوند، نماد تجلی وحدت در کثرت و وابستگی کثرت به وحدت هستد. هر رنگی نمادی از حالت و خود نور است، بیآنکه به آن رنگ خاص محدود شود. رنگ سفید، نماد «وجود مطلق» است که خود، سرمنشأ هستی به حساب میآید. رنگ سیاه در اسلام نقش اساسی بازی میکند، چرا که همراه رنگ سبز، رنگ خاص اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و از نظر معماری، اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که رنگ پوشش خانهی کعبه است و نیز رنگ سبز مسجد مدینه که سمبل رنگ اسلام است...
به هر حال باید گفت اسلام را باید با تمامیتش نگریست و دریغا که هنر اسلامی، در تنها مهد تجلی بینظیر آن، ایران، مهجور و غایب است. در برههای که تکنیک بر محتوا پیشی گرفته است و تکنیسینها جای هنرمندان شاهد و عارف نشستهاند.
برگرفته از:
1. سرگذشت هنر در تمدن اسلامی
2. مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی (حسن بلخاری)
دست به کار ـ دل به یار
در تاریخ هنر، هیچ هنری به اندازهی هنر اسلامی بحثانگیز و در عین حال متعالی و حیرتانگیز نبوده است. از یک سو نگاه عارفانه و شهودی هنرمندان اسلامی با تأسی به مبانی قرآنی و عرفانی و نیز مبتنی بر هندسه و ریاضیات، آثاری پدید آورده است که شگفتانگیز و بس زیبا و متعالی است و از سوی دیگر، نگاه فقهی و کلامی.
هنر اسلامی، روایت زیبایی توسط راویان و حکایتگرانی است که در متن عالم در پی ردّ پای یار جان، هرچه زیبایی است را کاویدهاند تا گوهر مروارید کمال را به چنگ آورند و آنگاه به عنوان تجلی حق، چراغ فروزان راه کسانی کنند که به دنبال طریقتند و وصل به عرش یار. این هنر، روایت شیدایی است، حکایت کشف و شهود است. تصویر و تجلی «اعیان ثابته» و حقایق نازله در عالم ماده. هنری که از «الحمرا» تا «تاجمحل»، بستر بینظیری از دریافت کاشفانهی هنرمندان مهذب، در منظر چشم حیرتفزای جهانیان قرار داده است. یکی از هنرهای اسلامی، هنر معماری است.
مسجد؛ آغاز معماری اسلامی
معماری اسلامی با مسجد آغاز میشود؛ نه از این رو که اولین بنای ساخته شده در مدینه توسط مسلمین و با هدایت پیامبر، مسجد بود، بل بدین دلیل که مسجد، تمامی کارکردهای معماری را در یک جا در خود داشت. مسجد نه تنها محل عبادت، بلکه مکانی برای مدیریت تمامی اموری بود که مستقیم یا غیر مستقیم به دین ارتباط داشت و همچنین محلی برای تعلیم و تربیت و حتی محلی برای آسایش مسافران و خورد و خوراک آنان بود.
تحولات زمان و دگرگونیهای زمانه، تفاوتهایی در سبک و کارکرد بناهای دیگری چون مدارس، مقابر، کاخها و کاروانسراها را ایجاب میکرد، اما مسجد، بنا به الزام مذهبی در تمامی جغرافیای اسلامی، مهمترین و اصیلترین بنا محسوب میشد.
این الزام، نه تنها از کارکرد خاص مسجد ناشی میشد، (که خانهی خدا و محل عبادت او بود)، بل در متن قرآن (سورهی توبه، آیهی 18) پیوند میان معماری و مسجد را چنان استوار و مقدس نگه داشته بود که معماری مسجد، یکی از قدیمیترین اعمال مسلمین محسوب میشد. این آیه، ایمان به خدا، اعتقاد به روز جزا، برپایی نماز و ادای زکات را از صفات معماران مساجد میدانست، پس معماری مسجد، میتوانست چون اعمالی عبادی، قداست و معنویت خاص خود را داشته باشد. بنابراین مسجد، اسلامیترین معماری اسلامی و به همین دلیل، شناسنامهی معماری جهان اسلام است. این بنا در کارکرد فیزیکی خود، مکانی است برای عبادت، اما در کارکرد متافیزیکی و تجلیات معنوی و عرفانی، به تعبیر «روبرت هیلن برند» در کتاب «معماری اسلامی»، جلوهی کلیهی رمز و رازهای معماری اسلامی است.
از دیدگاه «هیلن برند»، مسجد در قلب معماری اسلامی قرار دارد و نمادی درخور از ایمانی است که در خدمت آن میباشد: «از همان ابتدا، نقش نمادین آن از سوی مسلمانان دریافته شد و نقش مهم خود را در خلق شاخصهای بصری مناسبی برای این بنا باز کرد که از آن میان، میتوان به شاخصهایی نظیر گنبد، مناره و منبر اشاره کرد».
شاخصهای معنوی و عرفانی مسجد از دیدگاه وی، چنین است: «معماری مسجد از همان بنیاد، مساواتخواه، بتشکن، درونگرا و بالاتر از همه در تمام وجودش عمیقاً مذهبی است».
محراب و آداب نیایش اسلامی
محوریترین بخش در معماری مسجد، محراب است. این واژه در لغت به معنای محل جنگ و جهاد است و از دیدگاه «راغب اصفهانی» در المفردات: «محراب مسجد را از آن رو محراب میگویند که محل جنگ با شیطان و هوای نفس است».
از نظر فنی و نظری، محراب نمایانگر قلب مسجد و موقعیت دیوار رو به قبله است. اما محراب، نه تنها محل جهاد با نفس و وسوسههایش، که پناهگاهی امن و قرارگاهی برای سلوک جان و آسایش روح است و این، هنگامی است که قرآن، محراب را مفهومی فراتر از زاویه یا گوشهای خاص (که مبین جهت قبله باشد) میداند.
برای دریافت مظهریت محراب در آداب نیایش اسلامی، باید ریشهی آن را در قرآن کریم یافت. این واژه بهتنهایی به مفهوم پناهگاه است. قرآن مجید بویژه این واژه را در توصیف نهانگاهی در معبد اورشلیم آورده است که در آن، مریم عذرا به انزوا گرفتن و دعا در آمد و فرشتگان به او روزی میرسانیدند.
همچنین فرم معماری و جلوههای تزئینی محراب، خود بازتابی از حقیقت آسمانی و هویت روحانی آن است. در سورهی نور، آیهی 35، مقایسه میان محراب و مشکوه آشکار است و آن تأکیدی است بر این که چراغی را در زاویهی نیایش آویزند.
مقرنس، برجستهترین تزئین محراب و در عین حال زیباترین، رازآمیزترین و پرشکوهترین جنبهی آن است.
در هنر اسلامی، هنر، جلوهگاهی از زیبایی طبیعی و الهی افلاک و زمین است و هنرمند، سالکی که ناظر این زیبایی و تجلیبخش آن در قلمرو فن و هنر است.
شهر خدا، در دل شهر خاکی
«آرتور آپهام پوپ»، در فصل سوم کتاب «معماری ایران» تحت عنوان «آغاز عصر اسلامی، هدفهای نو» مسجد را «یک شهر خدا در دل شهر خاکی» تعبیر میکند.
قوس، اصل لایتجزای معماری مساجد است، سردر مسجد، ایوانهای داخلی، گنبد محراب، شبستانها و دیگر اجزا، بنا به کارکرد معنویشان، دارای معماری مبتنی بر قوسند، ریشهیابی این واژه که فاصل میان متافیزیک مسجد با فیزیک آن است، خود دلیل دیگری بر تقریب ماده و معنا در معماری اسلامی است. معادل لاتینی قوس، دو لفظ Arch و Archi است. حضور این قوس در معماری مذهبی، قبل از ظهور اسلام در ایران و نیز معماری کلیسا (بویژه محراب آن)، در هنر، در صدر مسیحیت و بیزانس میتواند به نحوی بازتاب مفاهیم معنوی واژهی Arch ، آرک و عرش باشد.
عرش، در تأویل عرفانی، چون خانهای تصور میشود که صدر آن را مقام رحمانیت حق تشکیل میدهد و به حکم آیهی «الرحمن علی العرش استوی» (سورهی طه، آیهی 5)، در واقع عرش، «قلب» عالم است و از سوی دیگر مسجد است، زیرا کل موجودات در آن به عبادت حق مشغولند، چرا که یکی از معانی عرش، کلّ موجودات است.
نور
نور نیز نقش مهمی در معماری اسلامی دارد. اگر در معماری مسیحی و بودایی به دلیل اعتقاد به تجسد (صورت کالبدی یافتن خدا) «کلیسا» و «استوپا»، تن بودا یا عیسی تلقی میشود، در اسلام (به دلیل حضور مطلق اصل تجلی)، معماری اسلامی در اندیشهی کاربرد طرحها و موادی است که اصلیترین مظهر تجلی «او» یعنی «نور» را بازتاب دهند. زیرا کارکرد ایده و ماده در این جهانبینی، کارکرد انعکاس است نه اصالت. نقش نور، شفاف کردن ساده و کاستن از صعوبت و سردی بنای «معماری مقدس» است.
رنگ، همنشین نور
رنگ، در جهان محسوس، همنشین بیبدیل نور است و بلکه صورت متکثر واحد؛ زیرا تجزیه که یک امر کاملاً عادی و مربوط به عالم مرکبات است و تجسم طیفهای نوری را به صورت رنگ سبب میشود. به تعبیر «هانری کربن» در «عرفان ایرانی»، رنگها تبدیل به شاخصی میگردند برای عارف تا بدان وسیله مقام نورانی ـ عرفانی خویش را به داوری گیرد. او فراسوی زمان است و تنها عالم رنگ، جهتدهندهی سیر و سلوک اوست. عارف پس از دریافتی سخت، به توازنی دست مییابد و از راه و روشهای کیمیایی بسط و قبض و انعقاد و انحلال، نفس او دگرگونه میشود.
رنگها که از تابش نور حاصل میشوند، نماد تجلی وحدت در کثرت و وابستگی کثرت به وحدت هستد. هر رنگی نمادی از حالت و خود نور است، بیآنکه به آن رنگ خاص محدود شود. رنگ سفید، نماد «وجود مطلق» است که خود، سرمنشأ هستی به حساب میآید. رنگ سیاه در اسلام نقش اساسی بازی میکند، چرا که همراه رنگ سبز، رنگ خاص اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و از نظر معماری، اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که رنگ پوشش خانهی کعبه است و نیز رنگ سبز مسجد مدینه که سمبل رنگ اسلام است...
به هر حال باید گفت اسلام را باید با تمامیتش نگریست و دریغا که هنر اسلامی، در تنها مهد تجلی بینظیر آن، ایران، مهجور و غایب است. در برههای که تکنیک بر محتوا پیشی گرفته است و تکنیسینها جای هنرمندان شاهد و عارف نشستهاند.
برگرفته از:
1. سرگذشت هنر در تمدن اسلامی
2. مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی (حسن بلخاری)