تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۰۳:۰۰
۰
کد مطلب : ۹۹۶۷

طلسم تاریخ‌پژوهی

گفتگو با عبدالمجید معادیخواه
شماره 32-31 - ربیع الاول و ربیع الثانی 1428 - فروردین و اردبیبهشت 1386

مصاحبه با عبدالمجید معادیخواه

شاید کم‌تر فکر کرده باشیم که حماسه‌سازان کربلا، قبل از کربلا چه می‌کردند؟ چه نقشی در اجتماع داشتند؟ دغدغه‌های اصلی آنان چه بود؟ آیا واکنشی در برابر حکومت داشتند؟ و ... حتی شخصیتی چون ابوفاضل (ع) هم‌چون ستاره‌ای است که به یک باره در تاسوعا می‌درخشد و در عاشورا به پایان می‌رسد و کل شناخت ما از ایشان و شخصیت‌هایی نظیر ایشان منحصر است به بازه‌ی ده روزه‌ی محرم سال 61.

جهت روشن شدن برخی از این ابهامات، سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه رفتیم تا بیشتر از اولاد و اصحاب حسین (ع) قبل از آن محرم خون‌بار بدانیم. او نیز ریشه‌ی بسیاری از این ابهامات را در فقر تاریخ‌نگاری مسلمانان و شیعیان دانست.

وی در سال 1326 در قم به دنیا آمد. در نوجوانی به زی طلبگی درآمد و پس از گذراندن مقدمات عربی، ادبیات، فقه و اصول نزد استادان بنام آن زمان، تا مرز اجتهاد پیش رفت. از سال 1346 تا زمان پیروزی انقلاب دو بار بازداشت، دو بار تبعید به گنبد کاووس، سیرجان و جیرفت و سه سال و چند ماه زندان‌های قصر، اوین و قرل‌قلعه را تجربه کرد.

از مهم‌ترین مسئولیت‌های وی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: نمایندگی مردم تهران در نخستین مجلس شورای اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه‌ی شهید باهنر، مهدوی کنی و موسوی، مسئولیت بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران پس از استعفا از وزارت تا امروز و کتاب‌های: 1. خط و فرهنگ حکومت اسلامی (شرح و تفسیری بر فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر 2. خط و فرهنگ رژیم‌های استکباری (شرح و تفسیری بر خطبه‌ی قاصعه) 3. ترجمه‌ی فارسی نهج‌البلاغه با نام خورشید بی‌غروب نهج‌البلاغه 4. اطلاع‌رسانی از مفاهیم نهج‌البلاغه با نام فرهنگ آفتاب (ده جلد) 5. اطلاع‌رسانی از مفاهیم قرآن کریم با نام فروغ بی‌پایان 6. شکوه تنهایی در سکوت ربذه (زندگی‌نامه‌ی ابوذدر غفاری) 7. مجموعه‌ی تاریخ اسلام؛ عرصه‌ی دگراندیشی و گفت‌وگو، که تاکنون سه جلد آن منتشر شده است و سه جلد مراحل نشر ار می‌گذراند. 8. پایه‌گذاری بانک اطلاعات تاریخ معاصر ایران 9. مسئولیت فصلنامه‌ی یاد که از سال 1362 تا به امروز منتشر می‌شود.



* شاید در رابطه‌ با موضوع مورد نظر کم‌تر صحبت شده باشد. سئوال ما درباره‌ی ابهام تاریخ و شخصیت‌های این حماسه، قبل از واقعه‌ی عاشوراست. خیلی از شخصیت‌های حماسه‌ساز کربلا، تنها ظهوری کوتاه در واقعه‌ی کربلا دارند و پیش از آن شخصیت‌های گم‌نامی هستند. غیر از اصحاب امام (ع)، حتی از شخصیتی چون حضرت ابوالفضل که جایگاه بسیار ویژه‌ای نزد ما شیعیان دارد قبل از عاشورای سال 61، کم‌تر خبری در تاریخ موجود است.

ـ این‌گونه مشکل‌هایی که مطرح است، زیرمجموعه‌ی یک مشکل اساسی است. مشکل تاریخ ما برمی‌گردد به یک فقر مضاعف فرهنگی که با آن مواجه هستیم. یک فقر فرهنگی به طور کلی داریم، یک فقر مضاعف فرهنگی در تاریخ داریم. این مسئله اگر روشن شود، پاسخ تمام این سئوال‌ها روشن می‌شود.

* ریشه‌ی این مشکل تاریخی در کجاست؟

ـ ریشه‌ی این مشکلات برمی‌گردد به نوع منابع ما و نحوه‌ی بهره‌برداری از آن‌ها. آن‌چه که ما از تاریخ داریم، در واقع یک منابعی است که گرچه ارزشمندند اما در واقع از این منابع بهره‌وری نمی‌شود. این مشکل هم در جهان اسلام است و هم در مورد ما شیعیان. حال اگر قرار باشد وضع موجود در تاریخ تشریح شود، خود یک بحث مفصل است.



* اين بحث مفصل تا به حال انجام شده است؟

ـ ما در مؤسسه خود، يک فصلنامه را به اين موضوع اختصاص داديم. عنوان يکي از شماره‌هاي نشريه «ياد» وضع موجود تاريخ در ايران بود. در شماره مذکور به اين سؤالات پرداخته شد که وضعيت موجود ما در تاريخ چيست؟ اگر فرض کنيم روزي بخواهيم از اين وضع موجود بيرون آييم، چه بايد بکنيم؟


* پاسخ به اين سوالات، تا چه ميزان ما را به پاسخ پرسش نخست نزديک مي‌کند؟

ـ پاسخ اصلي آن سؤالات در جواب همين پرسش‌هاست. تصور بنده با حداقل سي سال تجربه از پيروزي انقلاب تا حالا که درگير با اين مسأله بودم، اين است که تاريخ‌پژوهي در کشور طلسم شده است. براي شکستن اين طلسم دو کار اساسي بايد انجام بدهيم که هر دو يک عزم ملي احتياج دارد. ابتدا کار در زمينه اطلاع‌رساني، يعني بايد يک بانک اطلاعاتي قوي شکل گيرد که در مورد همه‌ی منابع (چه مکتوب به عنوان تاريخ رجال و زندگي‌نامه و . . . چه منابع حديثي) بايد يک اطلاع‌يابي صورت گيرد. به صورتي که در هر موضوعي که قرار باشد تحقيق شود، پرونده‌ی علمي آن در اختيار محقق قرار گيرد. فرض کنيم اين گام برداشته شد. يعني در کشور، يک بانک اطلاعاتي تاريخ قوي به وجود آمد که اين بانک اطلاعاتي يک بخش عمده‌اش بخش رجال است در اين صورت پاسخ تمام سؤالاتي که شما مطرح کرديد در آن موجود است.

* با امکانات فعلي اين کار شدني است؟

ـ بله. البته کار سختي است که ما معمولاً اهل کار سخت نيستيم. اين شدني است، فقط متوليان فرهنگي جامعه بايد ضرورت اين کارها را حس کنند و به جاي پراکنده‌کاري‌هاي فراوان و بي‌خاصيت، کار متمرکزي انجام شود. جهت تحقق اين امر بايد از ظرفيت‌هاي موجودمان استفاده کنيم.


* گام بعدي چيست؟

ـ اگر در دنياي آرزو، اين اتفاق افتاد، ما مي‌توانيم از آن استفاده درست کنيم و در اين صورت گام بعدي، روش تحقيق در تاريخ است که بايد براي شالوده‌ريزي اين کار گام‌هاي درستي برداشته شود، زيرا بدون روش تحقيق، کارهاي سليقه‌اي نه چندان قابل دفاعي انجام مي‌شود.


* در اين زمينه کار خاصي انجام داده‌ايد؟

ـ ما آخرين کاري که کرديم فهرستي از کتابخانه‌ی کنگره امريکا گرفتيم که به عنوان نمونه نزديک به700 کتاب در مورد روان‌شناسي تاريخ در آنجا ثبت شده است. جالب است بدانيد از اين تعداد تنها سه منبع عربي وجود دارد. جالب‌تر آن که يک منبع فارسي هم ثبت نشده است. با اين که سيستم آن‌ها طوري است که هر کتابي که منتشر مي‌شود در آنجا ثبت مي‌شود؛ يعني کتابي که از وزارت ارشاد مجوز گرفت، يک نسخه‌اش در آنجا ثبت مي‌شود، بنابراين گزينشي صورت نمي‌گيرد. اين مشکل در مورد روش تحقيق تاريخ نيز وجود دارد. ما حتي يک کتاب در اين باره نداريم، فارغ از اين که کيفيتش چگونه باشد. چون با اين مقوله آشنا نيستيم.


* با اين حساب ما در زمينه تاريخ تا به حال مشغول چه کاري بوديم؟

ـ در هر صورت اين وضع تاريخ ماست. الان اگر بخواهيم يک روش‌شناسي را در تاريخ پايه‌گذاري کنيم، حداقل کاري که بايد بکنيم اين است که دستاوردهايي را که جهان در اين باره دارد بشناسيم. نه دانشگاه متأسفانه در اين زمينه دغدغه‌اي دارد و نه حوزه علميه.


* تأييد مي‌فرماييد که توجه زيادي به ياران و اصحاب نزديک امام حسين عليه‌السلام در جامعه صورت مي‌گيرد. اين توجه هم در دينداري عوامانه وجود دارد و هم در دينداري معرفت‌انديش و تجربت‌انديش. غير از اين، حادثه‌ی کربلا در سياست ما نيز بسيار مؤثر بوده است. تا جايي که امام خميني گفتند: انقلاب اسلامي نتيجه‌ی محرم و عاشوراست. بديهي است بخشي از شناخت اين فرهنگ برمي‌گردد به شناخت سازندگان اين فرهنگ. همان‌طور که در صحبت‌هاي شما آمد، دانشگاه و حوزه کار چنداني در اين باره نداشته‌اند. به نظر شما دليل اين کم‌کاري، آن هم در مورد چنين واقعه‌ی تأثيرگذاري چيست؟

ـ همان طور که گفتم ما در مورد تاريخ، در جامعه دچار يک فقر فرهنگي هستيم. تا اين فقر مضاعف فرهنگي را جبران نکنيم اين پيامدها طبيعي است. اين موضوع در دل بقيه موضوع‌هاست.



* من خيلي اين پاسخ را کامل نمي دانم، چرا که اگر تنها اين مشکل باشد بايد در ساير موارد هم وجود داشته باشد، در حالي که به عنوان مثال درباره‌ی زندگي امام علي عليه‌السلام از تولد تا شهادت ايشان تقريباً نقطه تاريکي وجود ندارد و منايع متعددي در اين باره وجود دارد.

ـ درباره‌ی زندگي امام حسين عليه‌السلام هم منابع زيادي تأليف شده است. الان يک کتاب‌شناسي در مورد زندگي امام حسين عليه‌السلام انجام دهيد، ما کتاب در مورد امام کم نداريم. در مورد عاشورا هم کارهاي فرشيد کمره‌اي موجود است که مجموعه‌ی عاشورا را گزارش کرده است و هر يک از چهره‌هاي کربلا را مطرح کرده و درباره هر کدام از آن‌ها هم در حد قابل قبولي مطلب نوشته است.



* به گفته شما کتاب‌هايي داريم در مورد عاشورا و کربلا. در اين ميان مي‌توان اشاره داشت به انبوهي از کتاب‌هاي مقاتل که تنها آن واقعه را شرح داده‌اند. اگر هم توصيفي از اولاد و اصحاب امام دارند، محدود به روز عاشوراست. در صورتي که سؤال اول ما درباره‌ی شناخت نسبتاً جامع اين شخصيت‌هاست. به طوري که محدود به آن ده روز نباشد.

ـ در مورد کتب مقاتل يادآوري کنم که اين کتاب‌ها تاريخ نيست. مقتل يک پديده‌اي است که در درون آن مجموعه، جامعه جايگاهي ويژه دارد.

من ديدگاهي را که دارم مطلق نمي‌دانم. شايد هم به قول شما اين پاسخ کامل نباشد. من نمي‌گويم پاسخ اين است و جز اين نيست. اما هر کسي که مي‌گويد پاسخ غير از اين است، بيايد و بگويد چيست؟ اگر دقت کنيم ريشه تمام اين مشکلات نداشتن تاريخ است. شما آيا فکر مي‌کنيد ما تاريخ داريم يا نداريم؟ يعني در آنجايي که گزارش مي‌کنيم تاريخ به معناي درست کلمه داريم؟ بايد تعريف خود را از تاريخ مشخص سازيم. ما يک تاريخ‌نگاري سنتي داريم که بالاخره يک تعريف دارد. الان بنده حتي يک کتاب سراغ ندارم که در مورد همين تاريخ‌نگاري سنتي به صورت دقيق نوشته شده باشد، که معلوم باشد اين تاريخ‌نگاري سنتي کي به وجود آمده و چه‌طور به وجود آمده. قبلش چه بوده و بعدش چه اتفاقي افتاده است.


* يعني ما صاحب يک تاريخ‌نگاري سليقه‌اي هستيم؟

ـ بله. البته برخي با سليقه‌ی خود از آن تاريخ‌نگاري سنتي بيرون آمدند اما همان‌ها هم تعريف خود را مشخص نساختند. هنوز هم مرز زندگي‌نامه در کنار تاريخ چندان مشخص نيست. بعضاً معلوم نيست فلسفه‌ي اين زندگي‌نامه‌ها چيست. چرا يک عده‌اي به جاي تاريخ رفته‌اند به دنبال زندگي‌نامه؟ وليکن در مجموع در منابع زندگي‌نامه، ما غني‌تر هستيم. مثلاً شرح زندگي همين شخصيت‌هاي حاضر در کربلا را مي‌توانيد در «اعيان‌الشيعه» ببينيد. يعني اعيان‌ يک فرهنگ عظيم از رجال شيعي است که در تاريخ مطرح است. کمتر شخصيت تاريخي است که در اعيان‌الشيعه پيدا نکنيد.


* اجازه دهيد سؤال ديگري را در اين باره مطرح کنم. شايد همان نکته‌اي را که شما مي‌گوييد، واقعاً صادق باشد، اما سؤال را تا حدي شخصي‌تر مي‌کنم تا حدي بيشتر واضح شود.علاقه‌ ای که عبدالمجيد معاديخواه به امام حسين(ع)، ابالفضل‌العباس(ع) و ساير شخصيت‌هاي کربلا دارد، از کجا نشأت مي گيرد؟ آيا تمام آن ارادت باز مي‌گردد به آن بازه‌ي ده روزه يا شناختي هم از اين شخصيت‌ها، قبل از سال 61 هجري دارد؟

ـ اگر از شخص من مي پرسيد، فرق مي‌کند. چون من مدتي است که با تاريخ سروکار دارم و سعي کردم يک مقدمه‌اي را بر بازخواني اسلام بنويسم. پنج، شش جلد آن را هم منتشر کردم. پس وضع من را ممکن است نتوانيد به بقيه تسرّي دهيد. زيرا بنده حداقل بيش از ده سال است که با تاريخ اسلام درگيرم و نتيجه آن حدود 5000 صفحه انتشار کتاب است. در ضمن کل اين 5000 صفحه تنها مقدمه‌اي است بر تاريخ اسلام. متأسفانه الان زمينه آن کار اساسي نيست.


* موانع اين کار اساسي که به آن اشاره داشتيد چيست؟

ـ بزرگ‌ترين مانع بر سر اين راه، اين است که فعلاً ما نمي‌توانيم با متوليان فرهنگي اين جامعه وارد يک گفت‌و‌گو شويم. شما دقت کنيد بنده به عنوان فردي که بالاخره زمانی مسئوليت اجرايي داشته‌ام، و از روزي که اين جنبش شروع شده فعال بوده‌ام و در يک مرحله‌اي نقش‌آفرين هم بوده‌ام و زندان و تبعيد را تجربه کرده‌ام؛ باز نمي‌توانم با متوليان فرهنگي اين جامعه وارد گفت‌و‌گو شوم، با آن‌ها حرف بزنم و جواب بگيرم. و اگر چنين امکاني بود وارد اين کار شخصي نمي‌شدم. تلاش مي‌کردم که آن کار اساسي شروع شود.


* درباره‌ی يافته‌هايتان در تحقيق درباره‌ی تاريخ اسلام صحبت کنيد.

ـ شما پرسيديد دليل ارادات بنده به امام حسين عليه‌السلام و ياران و اصحاب ايشان چيست؟ آيا تنها به واقعه عاشورا باز مي‌گردد؟ بايد عرض کنم يکي از مهم‌ترين دلايل اين ارادت، شخصيت بي‌همتاي امام حسين عليه‌السلام در رأس اين جريان است. اما برخلاف سؤال شما، اين ارادت تنها منحصر به آن مدت ده روزه نيست. من تا حد زيادي شخصيت اباعبدالله عليه‌السلام را در دعاي عرفه باز مي‌شناسم.


* چه نکته‌اي در اين دعا نظر شما را به خود جلب کرده است؟

ـ متن اين دعا بسيار جالب توجه است. البته مي‌دانيد مباحث هرمونتيک در اين موارد بسيار راه‌گشاست. هر متني بازتاب تفکرات نويسنده است که بسيار فاصله هست بين آن‌چه در متن مي‌آيد با آن‌چه که در فکر نويسنده است. به عنوان مثال خيلي وقت‌ها متوجه مي‌شويد نتوانسته‌ايد آن‌چه را که در فکر شما مي‌گذرد، به زبان بياوريد. شما يک افق فکري داريد که با آن‌چه بر زبان مي‌آورد، تفاوت دارد. تنها بخشي از آن چيزي را که در آسمان انديشه سير مي‌کند، در قفس الفاظ مي‌آوريد. اين مربوط به حرف‌هاي روزمره است، چه رسد به فرمايش‌های امام حسين عليه‌السلام در دعايي مثل عرفه. ايشان حقيقتي را صيد کرده بعد اين حقيقت ناب را پايين آورده و در قفسي به ما تحويل مي‌دهند. ما براي اين که از اين الفاظ به افق فکري حضرت برسيم، راهي بس دشوار پيش رو داريم.


* در نتيجه شما بيشتر امام حسين عليه‌السلام را از راه دعاي عرفه مي‌شناسيد؟

ـ من مي‌گويم تاريخ و زندگي‌نامه و فقر مضاعف در اين باره را به کناري مي‌گذاريم. بالاخره از امام يک متن داريم که به خوبي گوياي شخصيت ايشان است، اما متأسفانه در اين زمينه نيز کار ارزشمندي صورت نگرفته است. به هر حال اگر بخواهيم از اين وضعيت رهايي يابيم، نخست بايد قبول کنيم وضع خوبي نداريم. ما بايد قبول کنيم که در وضع موجودمان يک کاستي‌هايي هم هست. اين را بايد قبول کنيم تا برای حل این کاستی‌ها جدي بشويم. ما مي‌گوييم در فرهنگ کاستي داريم. اگر بعضی مي‌گويند نداريم، به من نشان بدهند که درباره‌ی دعاي عرفه چقدر کار شده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما