تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۰۴:۰۰
۰
کد مطلب : ۹۹۷۲

عزاداری‌های نامشروع

تألیف علامه سید محسن امین جبل‌عاملی
شماره 32-31 - ربیع الاول و ربیع الثانی 1428 - فروردین و اردبیبهشت 1386

تلخیصی از رساله‌ی «التنزیه لاعمال الشبیه»

آن‌چه در پی می‌آید، تلخیصی از رساله‌ی «التنزیه لاعمال الشبیه» تالیف علامه جلیل حضرت آیت‌الله سید محسن امین جبل‌عاملی از علمای شیعه در لبنان و صاحب کتاب اعیان‌الشیعه است. این عالم بزرگوار پس از مشاهده‌ی پاره‌ای از محافل عزاداری و خرافات و بدعت‌ها به نیت پاکسازی و اصلاح این مجالس به تحریر این رساله و نشان دادن برخی از مواضع تحریف در عزاداری حسینی پرداخت.

کتاب التنزیه را جلال آل احمد در نخستین اثر چاپی خود ذیل عنوان عزاداری‌های نامشروع به فارسی ترجمه و در سال 1322 منتشر کرد. اما دو روز پس از انتشار کتاب، عده‌ای از مردم تهران همه‌ی نسخه‌های کتاب را خریدند و سوزاندند (جلال آل احمد / یک چاه و دو چاله و مثلاً شرح احوالات / چاپ تهران / انتشارات فردوس / 1386 ص 72).

این ترجمه همواره نایاب بود تا این که نیم‌قرن بعد، با همان عنوان عزاداری‌های نامشروع (بوشهر، نشر شروه، 1371) منتشر شد.



سپاس خدا را و درود بر پیغمبر ما محمد (ص)، خداوند در همه جا نهی از منکر و بازداشتن مردم از کارهای بد را قلباً و لساناً و در هر حال و حتی‌الامکان واجب فرموده است.

بزرگ‌ترین گناه این است که انسان بدعت‌ها را به جای امور مستحب گرفته و یا امورمستحبی را بدعت وانمود کند. شیطان و یارانش همیشه در صدد ترویج امور منکر و زشت هستند و در هر مورد راه آن را خوب می‌شناسند، و کم‌تر عبادت و سنتی هست که شیطان با وساوس خود در آن دخالت نکرده، آن را فاسد ننموده باشد.

از جمله‌ی این امور، موضوع عزاداری امام حسین (ع) است، در این مورد چون شیطان و یارانش تصمیمی گرفتند مردم را وادار کنند که در این موضوع بدعت‌ها و مهیات و اعمال شنیع بسیاری وارد نمایند، اموری در آن وارد کردند که نه تنها تمام مسلمانان بلکه تمام ملل دیگر نیز آن اعمال را ننگین و زشت می‌دانند. این امور اغلب از چیزهایی است که در قرآن و روایات رسماً از آن نهی شده و به عمل کنندگان آن‌ها وعده‌ی عذاب داده شده است. این امور نهی شده که در این عزاداری‌ها فراوان اتفاق می‌افتد، از قرار زیر است:

1. کذب و دروغ گفتن: اخبار دروغ و نادرستی که دروغ بودن‌شان از روز روشن‌تر است، نه در کتابی نوشته شده و نه در جایی نقل گردیده است.

2. آزار نفس و اذیت کردن بدن: مثل قمه زدن که در نتیجه ریزش خون اغلب علت ایجاد امراض می‌گردد و یا مثل زنجیر زدن (یعنی با آن زنجیرهای نکره به پشت یا به سر و صورت کوبیدن و یا به سینه زدن) و سینه‌ها را خراشیدن و زخم کردن و غیر این‌ها. حرام بودن این امور عقلاً و نقلاً ثابت است، یعنی حفظ نفس از ضروریات شش‌گانه‌ی اسلامی به شمار می رود.

5. آن‌چه هب نام دین در این‌گونه مجالس موجب هتک حرمت فوق‌العاده‌ی دین می‌شود و بنا بر چگونگی زندگی مادی و اقتصادی افراد تغییر می‌کند، نیز از این دست است.

امام حسین (ع) که در راه زنده کردن دین رسول خدا کشته شد و برای جلوگیری از منکرات و منهیات بود که این‌همه فداکاری کرد، هرگز از این اعمال راضی نخواهد بود، هیچ، از این کسان بیزاری نیز خواهد جست.

زشتی این اعمال مخصوصاً وقتی است که به پای دین حساب شود و به اسم طاعت و عبادت صورت یابد. ائمه هدی به ما دستور داده‌اند که: «کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا»1 یعنی «برای ما زینت‌آفرین باشید نه باعث سرافکندگی و مذلت».

و در عین حال از هیچ‌کدام از ائمه‌ی ما روایت نشده که به پیروان خود اجازه‌ی چنین کارهایی را داده باشند یا خد ایشان به این کارها برخاسته ، و در ملاً عام آبروی اسلام و تشیع را برده باشند.

و بدتر از همه نسبت دادن این امور به همان بزرگواران، و اقامه‌ی ماتم آن بزرگواران با وقوع این همه فجایع مستحب نخواهد بود، بلکه حرام نیز هست.

دین اسلام دین عقل است. مسلمان واقعی یعنی انسان عاقل کامل، بنابراین هر کاری که مخالف عقل باشد، بدون شک حرام اگر از ائمه نیز درباره‌ی آن تحریمی نرسیده باشد، به پیروی از عقل مجبوریم از آن دوری جوییم.

کتاب «المجالس السنیه» (کتابی است بسیار نیکو برای اصلاح وضع عزاداری و روضه‌خوانی و غیره که از طرف نویسنده محترم کتاب منتشر شده است، مترجم) را که منتشر کرده‌ایم، در آن هیچ مقصودی نداشته‌ایم جز این که این اخبار نادرستی را که بر سر منابر به ائمه نسبت می‌دهند، تصحیح و درست کرده باشیم، جز برای آن که از این زیاده‌روی‌ها و افراط‌ها جلوگیری کرده باشیم، و جز برای این که از این آبروریزی‌ها به نام اسلام ممانعت به عمل آوریم.

می‌کوشیم که این روضه‌ها و این عزاداری‌های آنان، خود یک عبادتی باشد خالی از هرگونه شائبه و ریب، و قصد دیگر اقامه‌ی عزا برای امام حسین (ع) جز ذکر مناقب آن بزرگوار و مقاصد مهم آن سرور، چیز دیگری نیست و اگر چنین باشد و بالای منابر جز این‌ها سخنانی رانده نشود، بدون شک این خود جزو وسایل ترویج اسلام است. من برای نمونه یکی از این مجالس عزاداری واقعی و منابر حقیقی را که خودم در آن حاضر بودم، ذکر می‌کنم:

در شهر بعلبک در مجلس فاتحه یکی از بزرگان همان شهر حاضر بودم، یک نفر واعظ دانا و زبردست یکی از خطب نهج‌البلاغه را که درباره‌ی وصف اموات بود، خیلی خوب و بدون آواز خواند. یکی از دانشمندان مسیحی که در آن‌جا حاضر بود، به رفیقش گفته بود: «من از بلاغت و فصاحت این خطبه که انشای مرد بزرگی است در شگفتم و نه از روانی کلام این ناطق، بلکه تنها چیزی که مرا متعجب می‌کند، این است که چرا ناطق مانند معمول سایرین خطبه‌ی خود را به آواز و با غنا نخواند؟»

همین مرد می‌گفت که: «ما گمان می‌کردیم شما همه مانند یکدیگر هستید و برای همین از آوازخوانی نکردن این ناطق در تعجب آمدم.»

توجیه نخست

او چه می‌داند که کسانی هم هستند که هرگز به خواندن روایت غلط راضی نمی‌شوند. روایت‌هایی مانند روایتی که شمر در آن به امام حسین (ع) می‌گوید: «بعدک حیا یا ابن الخارجی» یعنی پس از تو نیز ما زنده خواهیم بود ای پسر خارجی. و یا حدیث تعداد جراحات وارده بر زینب و یا حدیث مکامله‌ی زینب با عباس (ع) در هنگامی که شمر برای او و برادرش امان آورده بود، یا حدیث آمدن زین‌العابدین (ع) در شب سوم عاشورا با قوم بنی‌اسد برای دفن پدرش و حدیث آمدن مرغان و غوطه‌ور شدن در خون سیدالشهدا و غیره، از این احادیث و روایات مجعوله و دروغ که شب و روز بر منبرها خوانده می‌شود و کسی نیست که از آن جلوگیری کند.

بر عکس کسانی هستند که برای این امور هم فایده‌ی دنیوی و هم اجر اخروی قائل شده‌اند. گفتار این کسان بی‌شباهت به گفتار آن صوفی نیست که: سیبی دزدید و همان را صدقه داد. حضرت امام صادق (ع) علت این امر را از او پرسید. او در جواب گفت: من که سیب دزدیدم، در اثر آن برای من یک گناه نوشتند، زیرا که خداوند در قرآن می‌فرماید: «و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها»2 یعنی هرکس کار زشت کند، جز به قدر آن کار زشت مجازات نشود، و وقتی که آن صدقه را دادم، ده ثواب برای من نوشتند، زیرا که خداوند در قرآن می‌فرماید: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها»3 یعنی هرکس کار نیکو انجام دهد، او را ده برابر آن خواهد داد. پس در این میانه، نه ثواب برای من باقی خواهد ماند!

ولی امام صادق (ع) به او فرمود: این عقیده‌ی تو بسیار نادرست است، زیرا که خداوند در قرآن می‌فرماید: «انما یتقبل الله من المتقین؛4 و همانا خداوند از متقیان خواهد پذیرفت.» و تو علاوه بر آن که متقی نیستی، چون دزدی کرده‌ای، برایت می‌نویسند و یک گناه دیگر این که چرا در مال غیر تصرف نابجا کرده‌ای.

توجیه دوم

کسانی نیز در این باره می‌گویند: تنها امور بزرگ و بلایای بسیار سخت است که پاداش بسیار نیک و جزای خیر دارد، ولی باید گفت که این‌گونه استدلال اصلاً با این موضوع رابطه و سازش ندارد، زیرا که مراد از بلای بزرگ، مصائب و سختی‌های زندگی مانند مرگ فرزندان و کشته شدن و تسلط ظالم بر انسان و غیر این‌هاست و این چه ربطی با این‌گونه امور و این تکلیف شاق و مضر دارد؟ و این خبر که: «بلادیده‌ترین مردم نخست انبیا و پس از آن اولیا و اوصیا هستند»، نیز به موضوع ما ربطی ندارد.

دانسته شد که هر کار و عملی گرچه دینی باشد، وقتی به درجه‌ی عسر و حرج و سختی و مشقت رسید، تکلیف از گردن شخص ساقط می‌گردد و همان فعل که قبلاً واجب بود، اکنون ترک آن واجب می‌گردد.

توجیه سوم

کسانی در این مورد اشکال تراشیده و قضیه‌ی ورم کردن پاهای حضرت رسول را از اثر طول قیام در نمازها مثال و شاهد می‌آورند، به این اشخاص باید گفت: این موضوع بر فرض هم که صحت داشته باشد، بدون شک اتفاقی بوده و این که پیغمبر همیشه این‌قدر در نماز می‌ایستاده که پایش ورم کرده است، چرا که در صورت عمد و از روی قصد این کار به راستی برای رسول خدا نیز جایز نبوده است، چرا که کاری که منافی عقل و منطق باشد، برای هرکس ناشایست و نادرست است.

از همین رو فقها و علمای اسلام دستور داده‌اند که اگر در اثر وضو ساختن حس کردی که دست‌هایت خشک شده و ترک می‌خورد، نباید وضو بگیری و باید به همان تیمم اکتفا کنی. با وجود آن که ترک خورن در مقابل شکاف دادن سر و خراشاندن سینه و پشت چندان مهم نیست، چگونه آن را جایز بدانیم و این امور شنیع را مجاز بشماریم؟ و هم‌چنین کسانی که گریه‌های بی‌پایان امام زین‌العابدین (ع) را در عزای پدرش که به بیهوشی و غش کردن منجر می‌شد و خودداری آن حضرت را از طعام، دلیل این موضوع می‌گیرند و می‌خواهند ثابت کنند که بنابراین زخم زدن بر سر خود برای عزای امام (ع) جایز است، نباید فراموش کنند که این اخبار اگر صحیح باشد، (چه در صحت این اخبار شک است) در این‌باره امام (ع) بی‌اختیار بوده است و در فراق پدر بزرگوار خود بی‌تاب می‌گردیده است.

توجیه چهارم

کسانی زخم چشم های حضرت رضا (ع) را در اثر گریه بر جدش دلیل می‌آورند و می‌گویند: حضرت رضا (ع) چشمان خود را از زیادی گریه زخمی سازد، ولی ما که شیعیان او هستیم، نکنیم؟ در جواب این اشخاص باید گفت: چه موقعی پیش آمده که ما می‌بینیم شما خودتان گوشه‌ای از سرتان را زخمی کنید و یا برای یک دفعه هم که شده محکم به سینه‌ی خود بکوبید و یا بر سر خود بزنید؟

پس بدون شک اگر این امور به راستی ثواب دشات و در دنیا و آخرت مضر نبود، سزاوار بود که علما و فقها نیز هم به آن مبادرت کنند و خود پیش‌قدم باشند! کفن بپوشند و سنج و دهل و شیپور به دست گرفته پیشاپیش همه به سر و کله بکوبند و دیگران را نیز به این کار تشویق کنند، زیرا که علما و فقها بیش از همه شایسته برای این‌گونه کارها هستند و اکنون که همه این کارها را نمی‌کنند، خوب بود اقلاً یکی دو نفر از علما برای نمونه این کارها را انجام می‌دادند ولی باید گفت که همین یکی دو نفر هم هرگز به این کارها نپرداخته‌اند و هرگز در این اهمال خود را برای دیگران سرمشق قرار نداده‌اند. حتی هیچ‌یک از آنان دیده نشده‌اند که در مجالس عزا و سوگواری چنان محکم به پیشانی خود بزنند تا پیشانی ایشان سرخ شود! آری همین کار را هم نمی‌کنند. مرحوم آیت‌الله میرزای شیرازی در گذشته و تمام علمای نجف در همین امروز فتاوی صریح در تحریم تمام این اعمال صادر کرده و اعلامیه‌های مفصل ببرون داده‌اند و در گذشته نیز هیچ‌یک از علما و فقها و مجتهدین دستور فتوایی برای این امور نداده‌اند، بلکه آن‌ها را رسماً حرام کرده‌اند. این کارها و اعمال شنیع را ما حتی در زمان‌های قوت و انتشار تشیع مانند زمان آل‌بویه در ایران و یا زمان مأمون و اوایل زمان عباسیان که از طرفی شاهان شیعه بر مردم حکومت داشته‌اند و از طرفی علمای بزرگی چون شیخ مفید و سید مرتضی در آن زمان‌ها بوده‌اند، نیز نمی‌بینیم و هیچ خبری این موضوع و اثبات آن را نقل نکرده است. در صورتی که در همان وقت ما در عزاداری‌ها حتی در بغداد نیز که مرکز اهل‌سنت بوده، بازارها را تعطیل کرده و مفصل عزاداری می‌کردند، هرگز کسی نبوده که قمه بزند یا اعمال زشت دیگر انجام دهد.

علمای نجف همگی از آقای «سید ابوالحسن اصفهانی» گرفته تا کاشف‌الغطا و میرزای قمی، همه در رساله‌های خود و در پاسخ به استفتائات این اعمال را حرام کرده‌اند.

توجیه پنجم

کسانی نیز می‌گویند تمام این کارها، راه انداختن این نوع دسته‌ها و انجام دادن این نوع فجایع، چون به پا داشتن شعائر اسلام است، اشکالی نخواهد داشت؛ ولی فراخوش نباید کرد که حتی امور واجب نیز در صورت ایذاء و اذیت نفس، ساقط می‌شود. روزه در هنگام مرض و وضو در بودن زخم و حج در هنگام ناامنی همه ساقط می‌شود که هیچ، عمل به آن‌ها نیز حرام است، چه رسد به این امور مستحب. به این کسان باید گفت که مثل شما مانند کسی است که انگورهای وقف مسجد را شراب کرده و می‌فروخت و چون از او علت کار را پرسیدند، گفت: چون وقف مسجد است و فایده‌ی فروش آن صرف مسجد خواهد شد، حرام که نیست، هیچ، خوردنش هم مستحب است!

در تاریخ 18 شهر محرم‌الحران سال 1346 در شهر بیروت به دست این فقیر درگاه پروردگار محسن حسینی عاملی که خدا از سر تقصیراتش بگذرد، تمام شد و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم.

پی‌نوشت

1. بحارالانوار، ج 65، ص 151.

2. انعام، 160.

3. همان.

4. مائده، 270.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما