تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۰۸:۴۵
۰
کد مطلب : ۹۹۹۶

فاطمه راز آفرینش زن

سید مهدی شجاعی
شماره 32-31 - ربیع الاول و ربیع الثانی 1428 - فروردین و اردبیبهشت 1386


منشور ملکوتی فاطمه (س) را از ابعاد مختلف باید نگریست. معدود زنانی نام‌های خود را بر گذرگاه تاریخ حک کرده‌اند. اما اینان زنانی بوده‌اند که یک شاخته از نهال وجودشان را به باروری و تجلی نشسته‌اند. نام آسیه را دست‌های شهامتش حک کرده است و نام مریم را چشم‌های قداستش و حتی نام خدیجه را قلب رأفتش. اما شخصیت فاطمه (س) منشوری چند بعدی است که با افق دیدهای مختلف شایسته بذل توجه است.

فاطمه و خدا

به تحقیق می‌توان گفت که یکی از زیباترین، ملکوتی‌ترین، مقدس‌ترین و در عین حال دست نیافتنی‌ترین و ناشناخته‌ترین رابطه‌ها، رابطه‌ی فاطمه با خداست. بنای آسمان و زمین و روشنایی ماه و خورشید و گردش افلاک و وسعت دریاها به اعتبار او و و خاندان اوست. «و عزتی و جلالی انی ما خلقت سماء مبینه ولا ارضا مدحیه و لا قمرا منیرا و لا شمساً مضیئه و لا فلکا یدور و لا بحراً یجری و لا فلکاً یسری الا لاجلکم و محبتکم.» وجود او بزرگ‌ترین و کافی‌ترین فلسفه‌ی آفرینش زن است هم‌چنان که وجود خاندان او بهانه‌ی خلق آفرینش زن است. هم‌چنان که وجود خاندان او بهانه‌ی خلق آفرینش. برای او همین افتخار بس که خداوند به پالایشش همت گماشته است و پاکی را در وجودش به ودیعت نهاده است. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل‌البیت و یطهرکم تطهیراً». او مظهر عطوفت خداوند سمبل رأفت و مهر الهی است. مگر نه این که در محشر مفتاح جنت در دستان مبارک فاطمه است و اذن دخول بهشت، رضایت و محبت اوست؟! شب تغسیل ماه ... و لها جلال لیس فوق جلالها الا جلال الله جل جلاله و لها نوال لیس فوق نوالها الا نوال الله عم نواله. و فاطمه را (س) جلال و جبروتی و عظمتی است که در ورای او هیچ جلالی نیست مگر جلال خداوند جل جلاله. و هم او بخشش و عطا و کرمی است که در ورای او هیچ نوال و کرامتی نیست مگر نوال خداوند عم نواله.



فاطمه و محمد

فاطمه افتخار محمد و نمونه‌ی اعلا و بارز دانشگاه محمد است. محمد «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» را به دلگرمی فاطمه فریاد می‌کشد. فاطمه پاره‌ی جگر محمد، بضعه محمد است. فاطمه کسی است که رضایت محمد در گروی رضایت اوست. فاطمه برگ برنده‌ی محمد در مقابله با جاهلیت و سبعیت و کفر است. فاطمه تنها کسی است که پیامبر پس از هر جهات طاقت‌فرسا به دیدار او می‌رود و خستگی را در عمق چشمان مهربان او گم می‌کند. فاطمه همان کسی است که پیامبر برترین زن در آفرینش نام نهاده و به لقب عارفانه‌ی ام‌ابیها مفتخرش ساخته است.



فاطمه و علی

فاطمه کسی است که با نه سال زیستن همگام با علی، در گام گام علی و لحظه لحظه‌ی علی، تنفس علی و سرنوشت علی تاثیری جاودانه و ملموس می‌نهد. فاطمه کسی است که تبسم را بر لبان علی نقش می‌بندد. فاطمه کسی است که خستگی مجادله‌ی نابرابر علی را با حرامیان از سرانگشتان قلبش بیرون می‌کشد. فاطمه کسی است که در چارچوبه‌ی خانه‌ای کوچک و صمیمی علی را بر دفتر تاریخ با خطوط ابدی ترسیم می‌کند. فاطمه التیام‌بخش جگر دندان‌خورده‌ی علی است. فاطمه کسی اسات که صبر را در جان علی می‌ریزد و میوه‌ی حلم از چشمان او می‌چیند. فاطمه عصاره‌ی مظلومیت علی است. فاطمه کسی است که پاهای علی را در مقابل یتیم به لرزه می‌افکند. فاطمه اشک علی را در مقابل یتیم به لرزه می‌افکند. فاطمه اشک علی است، قلب علی است. در انتخاب مادر از میان دو زن، مهر فاطمه است که در قلب علی قضاوت می‌کند. فاطمه الهام بخش وحدت در خانواده‌ی پراکنده‌ی اسلام است.



فاطمه و حسن

حسن بعد دیگر منشور فاطمه است. حسن شیر صبر از جان مادر نوش کرده است. حسن بلوغ بردباری فاطمه است. پاره‌های سرخ جگر فاطمه است که بر تشت می‌ریزد. حسن در تداوم سکوت علی و مظلومیت فاطمه است که صبر می‌کند. حسن از مادر آموخته است که جز به مصلحت اسلام نیندیشد. حسن از مادر آموخته است که چگونه تخم انقلاب بشناند و حسن (استعد لسفرک) را از دست‌های مادر به ارمغان آورده است که حتی در دعا و استغفار هم «الجار ثم الدار». حسن به استدلال «امامتنا امامنا من الفرقه» فاطمه است که امام است و برای «نظاماً للمله» است که طاعت می‌طلبد.



فاطمه و حسین

فاطمه بنیانگذار قیام حسین است. اوج طنین خروش حسین است. حسین در منا از حنجره‌ی مادر، فاطمه فریاد می‌کشد. فاطمه آمیزه‌ی شکوهمند مظلومیت و فریاد حسین است. فاطمه انگیزه‌ی غرورآمیز صبر حسین است، فاطمخ حضور خدا در عاشوراست، فاطمه ظهور جلوه‌ی حق در کربلاست. فاطمه یقظه‌ی حسین است، جذبه‌ی حسین است، فاطمه، رغبت حسین برای لقای معشوق است. در کربلا فاطمه است که قلب دشمن را با دوست پیوند می‌زند. فاطمه حلاوت شهادت حسین است. حسین والی فاطمه است در کربلا و منادی اوست در عاشورا. شیر فاطمه است که در وجود حسین می‌جوشد. فاطمه قدرت گام‌های حسین است. جوهر فریاد حسین است. حسین، علی‌اکبر را به یادواره‌ی فاطمه به میدان می‌فرستد. در شهادت برادر، فاطمه است که در قامت حسین می‌شکند. حسین تبلور فاطمه در عاشوراست. انی لا اری الموت ـ یادگار فاطمه است بر قلب حسین. حسین فاطمه‌ی محض است و فاطمه، حسین محض.



فاطمه و زینب

زینب، فاطمه‌ی کربلاست و تجلی فاطمه، در زینب عاشوراست. و زینب، رسول فاطمه است. خلیفه‌ی تام فاطمه است. پیام فاطمه را می‌خواند. حضور فاطمه را فریاد می‌کشد. با هر جنازه‌ای که بر دست می‌گیرد قطره‌ای از جام صبر فاطمه را مزمزه می‌کند. در بارگاه یزید زینب به تداعی خطبه‌ی مادر در مقابل دشمنان پدر خطبه می‌خواند. در کربلا زینب محبت مادر را در جان برادر می‌ریزد. زینب یادگار مادر را پاس می‌دارد. در شام، فاطمه است که بر ترحم زهرخند می‌زند و بر پای دشمنان پسر برادر، زنیجیر لعن می‌افکند. و هم‌چنان که جسارت را بر علی تحمل کرده بود، بر فرزندان خویش به جان می‌خرد. چشمان زینب در زیر دست‌های محجوب فاطمه به خواب رفته است. زینب با بوسه‌ی محبت فاطمه چشم از خواب گشوده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما