تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ ساعت ۰۸:۳۳
۰
کد مطلب : ۱۴۵۵
یک شاعر:

شعر عاشورايی محدود به روز عاشورا و مرثيه گفتن برای آن نيست

به گزارش خیمه، سيدمحمد باباميری افزود: شعر عاشورايی محدود به روز عاشورا و مرثيه گفتن برای آن نيست؛ شعر عاشورا دامنه‌ای بسيار گسترده‌ای دارد؛ شعری است كه به هر ترتيبی پيوند خود را با عاشورا حفظ می‌كند. 

وی درباره شعر عاشورايی رايج در جامعه گفت: شعر عاشورايی امروز ما محدود به مرثيه و تصنيف شده است و برخی شاعران مقداری هم حماسه به عنوان چاشنی به آن اضافه كرده‌ان؛ شاعران ما نگاه می‌كنند به اينكه مداح و روضه‌خوان از آن‌ها چه می‌خواهد و مسلم است كه برخی مداحان نيز شعر سوزناكی می‌خواهند كه اشك مردم را در بياورند و به دنبال شهرت برای خود و مجالس خود هستند. 

بابامیری افزود: در چند سال اخير با ظهور مداحان جديد و رشد بی‌رويه سی‌دی‌ها و نوارهايی با سبك خاص در بازار، اوضاع بحرانی‌تر هم شده است و اين فضای مبتذل و بحرانی به صدا و سيما هم با وجود كارشناسان و سياست‌های اجرايی‌اش كشيده شده است كه اين موضوع جای بسی تأسف دارد.

وی گفت: شعر عاشورايی به سمت محاوره‌ای شدن و آميخته شدن با فرهنگ مردم كوچه و بازار پيش می‌رود و ما شاهد رواج واژه‌های كليشه‌ای بی‌شماری در آن هستيم كه به توليد شعرهای تكراری و سطح پايين منجر می‌شود.

اين شاعر جوان درباره درمان اين مشكل يعنی رواج شعر‌های سطحی پيشنهاد داد: با وجود يك نهضت شعری فرهنگی می‌توان اوضاع را بهبود بخشيد؛ نهضتی متشكل از مسئولان دلسوز و كارشناسانی كه در اين زمينه صاحب‌نظر باشند؛ و بر روی شعرهای عاشورايی و مداحی‌ها و روضه‌خوانی‌ها نظارت كنند.

او گفت: قالب‌های كلاسيك برای شعرهای عاشورايی مناسب‌تر است و آسيب‌های كمتری را به ادبيات عاشورا وارد می‌كند، چون قالب‌های آزاد و موج نو كمتر برای مردم شناخته شده است، كمتر می‌تواند تقدس عاشورا را بيان كند.

باباميری در پايان ضمن توصيه به شاعران جوان تصريح كرد: شاعران ما بايد با مطالعه باشند، چون شعری كه بدون اطلاعات كافی سروده باشد شعر عاشورايی مناسبی نيست پس شاعران ما بايد يك تفكر مذهبی روشنفكرانه داشته باشند و هيچ‌گاه دست از مطالعه برندارند.

در زير يكی از شعر های عاشورايی سيد محمد باباميری آمده است:

«سر می‌كشد از حنجری آتش‌گرفته

غم‌ناله‌های خواهری آتش‌گرفته

اينجا كبوتر بچه‌ها را يك كبوتر

پيچيده در بال و پری آتش‌گرفته

فرياد عصمت شعله می‌گيرد دمادم

از تار و پود معجری آتش‌گرفته

بشتاب زينب در ميان شعله‌ها، باز

دامان طفل ديگری آتش‌گرفته

از داغ اين آلاله‌های غرقه در خون

هر گوشه چشمان تری آتش‌گرفته

آن سوی فرياد عطش از حنجر درد

در لای‌لای مادری آتش‌گرفته

قرآن تلاوت می‌كند، فرزند قرآن

از روی نيزه، با سری آتش‌گرفته

پشت نگاه خسته‌ی پروانه، شمعی

افتاده بر خاكستری آتش‌گرفته

بی‌شك تمام اين وقايع ريشه دارد

در اتفاقات دری آتش‌گرفته»

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما