کد مطلب : ۱۵۳۸۹
واقعهای كه در مختارنامه پوشيده ماند
فرهنگ-تاریخ: طی دو هفته اخير در سريال مختارنامه به طور گذری به واقعهای به نام «واقعه حرّه» اشاره شد اما متاسفانه صحبت چندانی از ابعاد مختلف آن به ميان نيامد.
در حالی كه اين واقعه به لحاظ تاريخی دارای اهميت زيادی است. واقعه حره از طرفی پرده از ماهيت شوم و كثيف دستگاه اموی و يزيدی بر میدارد و از طرف ديگر نشان از عاقبت كسانی میدهد كه به دعوت امام زمان خود لبيك نگفته و زندگی ذلتبار دنيا را بر مرگ با عزت در راه خدا ترجيح میدهند. در ذيل به طور اجمال به اين حادثه پرداخته شده است:
بعد از ماجرای عاشورا و بازگشت اهل بیت به مدینه و خبر رفتار خارج از مسلمانی یزید و اوضاع آشفته سیاسی در سال ۶۳ چند تن از مردم مدینه به نمایندگی از سایر اهالی مدینه به شام می روند تا با یزید دیداری داشته باشند.
«عبد الله بن حنظله انصارى (معروف به «غسيل الملائكة»)، «عبد الله بن ابى عمرو بن حفص بن مغيره مخزومى» و «منذر بن زبير» ،از جمله این افراد بودند. يزيد به آنها بسيار احترام كرده و به هر كدام هدايا و خلعتهاى گرانبها اهدا میکند. اما این افراد بعد از مراجعت به مدینه گزارشات عجیبی از نحوه سلوک یزید به مردم ارائه میدهند:
«ما از نزد شخصى میآئيم كه دين ندارد، شرابخوار است و هميشه سرگرم ساز و آواز است، خنياگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربائى میكنند، يزيد سگ بازى مىكند و با مشتى دزد و خرابكار به شبنشينى میپردازد. ما شما را گواه مىگيريم كه از اين تاريخ او را از خلافت بركنار نموديم.»
در این هنگام عبد الله بن حنظله به پا می خیزد و خطاب به جمعیت اینگونه میگوید:
«من از نزد شخصى آمدهام كه اگر هيچ كس با من يارى و همكارى نكند، به كمك همين چند پسرم به جنگ او خواهم رفت، او به من پولها و هداياى زيادى بخشيد و بسيار احترام كرد ولى من عطاياى او را فقط به اين منظور پذيرفتم كه در راه جنگ خود او خرج كنم»(تاريخ ابن عساكر و كامل ابن اثير ۴:۴۵ (الغدير ج ۱۰ ص ۲۵۵))
بعد از این جریان، اهل مدينه يزيد را از خلافت بركنار نموده با «عبد الله بن حنظله» بيعت كرده وى را به خلافت برمیگزينند. «منذر بن زبير» نيز که در بازگشت از شام به عراق رفته بود وقتی وارد مدينه میشود مردم را اینگونه مورد خطاب قرار میدهد:
« يزيد صد هزار دينار به من بخشيد، ولى اين كار او مانع از آن نيست كه وضع او را به شما اطلاع بدهم و حقيقت را آنچنانكه ديدهام بگويم. به خدا سوگند يزيد شراب مىخورد، او چنان مست مىكند كه متوجه گذشت زمان نمىشود! و نمازش فوت مىگردد» (كامل ابن اثير ۴:۴۵، و تاريخ ابن كثير ۸:۲۱۶ (الغدير ج ۱۰ ص ۲۵۵))
مردم در پی این اظهارات و مجموعه رفتارهای غیر انسانی یزید در ماجرای کربلا عثمان بن محمد که فرماندار منصوب یزید بود را به همراه عواملش از شهر اخراج میکنند. در پی این ماجرا یزید سپاهی را بالغ بر ۵ هزار نفر به سمت مدینه روانه میکند این در حالیست که سپاه مدینه در حدود هزار نفر بود. فرماندهی این سپاه با مسلم بن عقبه بود، وی پیرمردی مریض احوال بود که زمان پیامبر(ص) را نیز درک کرده بود. آنگونه که در تاریخ کامل ابن اثیر آمده است يـزيـد پیش از روانه کردن لشگر شام بـه مـسلم بن عقبه گوشزد میکند که:
«اگر از بين رفتى ، حصين بن نمير جـانـشين تو خواهد بود و به او تاكيد میکند كه چون به مدينه رسيدى ، سه بار مردم را دعوت بـه تـسـليـم كـن. اگـر تـسـليـم نـشـدنـد، سـه روز آنـان را قـتـل عـام كـن و نـامـوس و امـوال آنـان بـر تـو و لشـكـريـانـت حلال است. او ضمنا سفارش می کند نسبت به على بن الحسين(ع) مدارا كن و به او آسيبى نرسان و اين را به همه سربازانت ابلاغ كن»( الكامل فى التاريخ ، ابن اثير، ج ۴، ص ۱۱۳)
مردم مدینه خندقی که در زمان پیامبر(ص) حفر شده بود، احیا میکنند و سنگر میگیرند. مسلم بن عقبه سه روز به مردم مدینه مهلت میدهد. اما آنها تسلیم نمیشوند. گفته میشود عبدالملک بن مروان به مسلم بن عقبه پیشنهاد میکند از ناحیۀ حرّه (زمینی سنگلاخ بود که در غرب مدینه قرار داشت.) به اهل مدینه حمله کنند.( ابن خلدون،تاریخ ابن خلدون،ج۵ ص ۴۸۶)
به همین سبب نیز این واقعه به واقعه حرّه مشهور میشود.(حرّه در لغت به سرزمین سنگلاخ و ناهموارى گفته میشود که داراى سنگهاى سیاه بوده و عبور از آنها به دشوارى صورت میگیرد.)
در پی دستور یزید و عدم تمکین مردم مدینه سپاه شام به فجیع ترین شکل ممکن مردم شهر را قتل عام کرده و به نوامیس مردم تجاوز میکنند، مسعودى در اين باره مىنويسد:
« مردم به شكل فجيعى در اين حادثه قتل عام گرديدند و تعداد كثيرى از بنىهاشم و قريش و ساير مردم مظلومانه به دست عمال يزيد كشته شدند و از كثرت خون ريزى حمام خون به راه انداختند.»(.۵ مروج الذهب ج ۳ ص ۷۹ و همچنين ابن كثير در البدايه و النهايه ج ۸ ص ۲۱۶)
«آنان با اسب و سلاح و كفش، وارد حرم پيامبر شدند و مسجد پيامبر را آلوده كردند و بيش از هزار نفر از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم قتل عام شدند، بطورى كه از «بدريون» كسى زنده نماند»
گفته میشود ۹۰۰ دختر باكره، توسط سربازان يزيد هتك حرمت شدند که بعدها فرزندانی که بواسطه این تجاوز به دنیا آمدند را «فرزندان حرّه» نامیدند .سیوطی و ابن کثیر اما آمار دختران هتک حرمت شده را هزار نفر اعلام میکنند:
«در سال ۶۳ هجرى اهل مدینه بر یزید خروج کرده و او را از خلافت خلع نمودند. یزید لشکر انبوهى را به سوى آنان فرستاد و دستور داد آنها را به قتل رسانده و پس از آن به طرف مکه حرکت کرده و ابن زبیر را به قتل برسانند. لشکر آمدند. و واقعه حرّه در مدینه طیّبه اتفاق افتاد. و نمىدانى که واقعه حرّه چه بود؟ حسن یک بار نقل کرد که به خدا سوگند! هیچ کس در آن واقعه نجات نیافت. در آن واقعه، جماعت بسیارى از صحابه و از دیگران به قتل رسیدند و مدینه غارت شد و از هزار دختر باکره ازاله بکارت شد...»
«لشـكـر مـسـلم بـن عـقـبـه به زنان مدينه تجاوز كردند كه از اين واقعه ، هزار زن از لشكريان يـزيـد حـامـله شـدنـد. اشـراف و اعـيـانى كه كشته شده بودند، هفتصد تن و سايرين ده هزار تن بـودنـد»(البداية و النهاية ، ابن كثير، ج ۸، ص ۲۲۴.)
در ادامه توصیف این فاجعه آنچنانکه در تاريخ فخرى آمده است پس از واقعه حرّه، مردم مدينه، هنگامى كه دختر خود را شوهر مىدادند، بكارت او را تضمين نمىكردند!( تاريخ فخرى ، ابن طقطقى ، ص ۱۵۹؛البداية و النهاية ، ابن كثير، ج ۸، ص ۲۲۴ -۲۱۷.)
مسعودی در مروج الذهب ادعا میکند سپاه شام بیش از ۴ هزار نفر را در مدینه قتل عام کردند. شدت کشتار به حدّى بود که از آن پس مسلم بن عقبه را به خاطر زیادهروى در کشتن مردم «مُسرف بن عقبه» نامیدند. ابن قتیبه اینگونه نقل مىکند:
«در روز حرّه از اصحاب پیامبر (ص) هشتاد مرد کشته شد. و بعد از آن روز،صحابى بدرى باقى نماند. و از قریش و انصار هفتصد نفر به قتل رسیدند. و از سایر مردم از موالى و عرب و تابعین ده هزار نفر به قتل رسیدند»
سبط بن جوزى از مداینى در کتاب «حرّه» از زهرى نقل میکند که میگوید:
«در روز حرّه از بزرگان قریش و انصار و مهاجران و سرشناسان و از موالى هفتصد نفر به قتل رسیدند. و کسانى که از بردگان و مردان و زنان به قتل رسیدند ده هزار نفر بود. چنان خونریزى شد که خونها به قبر پیامبر (ص) رسید و روضه و مسجد پیامبر (ص) پر از خونشد.»
و اینگونه بود که یزید بن معاویه پس از ننگ کشتن فرزند پیامبر(ص) و جمعی از اصحاب و خاندان و به اسارت بردن اهل بیت او، دو سال بعد در مدینه نیز هزاران نفر از مردم این شهر را به خاک و خون کشیده و بسیاری از دختران بواسطه دستور وی مورد هتک حرمت قرار میگیرند و سپاهیان وی در مسجد پیامبر(ص) اسب میتازند! تا همچنان پرونده کوتاه خلافت وی مملو از جنایات و هتاکیهایی گردد که نمونه آن کمتر در تاریخ دیده شده است!
در حالی كه اين واقعه به لحاظ تاريخی دارای اهميت زيادی است. واقعه حره از طرفی پرده از ماهيت شوم و كثيف دستگاه اموی و يزيدی بر میدارد و از طرف ديگر نشان از عاقبت كسانی میدهد كه به دعوت امام زمان خود لبيك نگفته و زندگی ذلتبار دنيا را بر مرگ با عزت در راه خدا ترجيح میدهند. در ذيل به طور اجمال به اين حادثه پرداخته شده است:
بعد از ماجرای عاشورا و بازگشت اهل بیت به مدینه و خبر رفتار خارج از مسلمانی یزید و اوضاع آشفته سیاسی در سال ۶۳ چند تن از مردم مدینه به نمایندگی از سایر اهالی مدینه به شام می روند تا با یزید دیداری داشته باشند.
«عبد الله بن حنظله انصارى (معروف به «غسيل الملائكة»)، «عبد الله بن ابى عمرو بن حفص بن مغيره مخزومى» و «منذر بن زبير» ،از جمله این افراد بودند. يزيد به آنها بسيار احترام كرده و به هر كدام هدايا و خلعتهاى گرانبها اهدا میکند. اما این افراد بعد از مراجعت به مدینه گزارشات عجیبی از نحوه سلوک یزید به مردم ارائه میدهند:
«ما از نزد شخصى میآئيم كه دين ندارد، شرابخوار است و هميشه سرگرم ساز و آواز است، خنياگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربائى میكنند، يزيد سگ بازى مىكند و با مشتى دزد و خرابكار به شبنشينى میپردازد. ما شما را گواه مىگيريم كه از اين تاريخ او را از خلافت بركنار نموديم.»
در این هنگام عبد الله بن حنظله به پا می خیزد و خطاب به جمعیت اینگونه میگوید:
«من از نزد شخصى آمدهام كه اگر هيچ كس با من يارى و همكارى نكند، به كمك همين چند پسرم به جنگ او خواهم رفت، او به من پولها و هداياى زيادى بخشيد و بسيار احترام كرد ولى من عطاياى او را فقط به اين منظور پذيرفتم كه در راه جنگ خود او خرج كنم»(تاريخ ابن عساكر و كامل ابن اثير ۴:۴۵ (الغدير ج ۱۰ ص ۲۵۵))
بعد از این جریان، اهل مدينه يزيد را از خلافت بركنار نموده با «عبد الله بن حنظله» بيعت كرده وى را به خلافت برمیگزينند. «منذر بن زبير» نيز که در بازگشت از شام به عراق رفته بود وقتی وارد مدينه میشود مردم را اینگونه مورد خطاب قرار میدهد:
« يزيد صد هزار دينار به من بخشيد، ولى اين كار او مانع از آن نيست كه وضع او را به شما اطلاع بدهم و حقيقت را آنچنانكه ديدهام بگويم. به خدا سوگند يزيد شراب مىخورد، او چنان مست مىكند كه متوجه گذشت زمان نمىشود! و نمازش فوت مىگردد» (كامل ابن اثير ۴:۴۵، و تاريخ ابن كثير ۸:۲۱۶ (الغدير ج ۱۰ ص ۲۵۵))
مردم در پی این اظهارات و مجموعه رفتارهای غیر انسانی یزید در ماجرای کربلا عثمان بن محمد که فرماندار منصوب یزید بود را به همراه عواملش از شهر اخراج میکنند. در پی این ماجرا یزید سپاهی را بالغ بر ۵ هزار نفر به سمت مدینه روانه میکند این در حالیست که سپاه مدینه در حدود هزار نفر بود. فرماندهی این سپاه با مسلم بن عقبه بود، وی پیرمردی مریض احوال بود که زمان پیامبر(ص) را نیز درک کرده بود. آنگونه که در تاریخ کامل ابن اثیر آمده است يـزيـد پیش از روانه کردن لشگر شام بـه مـسلم بن عقبه گوشزد میکند که:
«اگر از بين رفتى ، حصين بن نمير جـانـشين تو خواهد بود و به او تاكيد میکند كه چون به مدينه رسيدى ، سه بار مردم را دعوت بـه تـسـليـم كـن. اگـر تـسـليـم نـشـدنـد، سـه روز آنـان را قـتـل عـام كـن و نـامـوس و امـوال آنـان بـر تـو و لشـكـريـانـت حلال است. او ضمنا سفارش می کند نسبت به على بن الحسين(ع) مدارا كن و به او آسيبى نرسان و اين را به همه سربازانت ابلاغ كن»( الكامل فى التاريخ ، ابن اثير، ج ۴، ص ۱۱۳)
مردم مدینه خندقی که در زمان پیامبر(ص) حفر شده بود، احیا میکنند و سنگر میگیرند. مسلم بن عقبه سه روز به مردم مدینه مهلت میدهد. اما آنها تسلیم نمیشوند. گفته میشود عبدالملک بن مروان به مسلم بن عقبه پیشنهاد میکند از ناحیۀ حرّه (زمینی سنگلاخ بود که در غرب مدینه قرار داشت.) به اهل مدینه حمله کنند.( ابن خلدون،تاریخ ابن خلدون،ج۵ ص ۴۸۶)
به همین سبب نیز این واقعه به واقعه حرّه مشهور میشود.(حرّه در لغت به سرزمین سنگلاخ و ناهموارى گفته میشود که داراى سنگهاى سیاه بوده و عبور از آنها به دشوارى صورت میگیرد.)
در پی دستور یزید و عدم تمکین مردم مدینه سپاه شام به فجیع ترین شکل ممکن مردم شهر را قتل عام کرده و به نوامیس مردم تجاوز میکنند، مسعودى در اين باره مىنويسد:
« مردم به شكل فجيعى در اين حادثه قتل عام گرديدند و تعداد كثيرى از بنىهاشم و قريش و ساير مردم مظلومانه به دست عمال يزيد كشته شدند و از كثرت خون ريزى حمام خون به راه انداختند.»(.۵ مروج الذهب ج ۳ ص ۷۹ و همچنين ابن كثير در البدايه و النهايه ج ۸ ص ۲۱۶)
«آنان با اسب و سلاح و كفش، وارد حرم پيامبر شدند و مسجد پيامبر را آلوده كردند و بيش از هزار نفر از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم قتل عام شدند، بطورى كه از «بدريون» كسى زنده نماند»
گفته میشود ۹۰۰ دختر باكره، توسط سربازان يزيد هتك حرمت شدند که بعدها فرزندانی که بواسطه این تجاوز به دنیا آمدند را «فرزندان حرّه» نامیدند .سیوطی و ابن کثیر اما آمار دختران هتک حرمت شده را هزار نفر اعلام میکنند:
«در سال ۶۳ هجرى اهل مدینه بر یزید خروج کرده و او را از خلافت خلع نمودند. یزید لشکر انبوهى را به سوى آنان فرستاد و دستور داد آنها را به قتل رسانده و پس از آن به طرف مکه حرکت کرده و ابن زبیر را به قتل برسانند. لشکر آمدند. و واقعه حرّه در مدینه طیّبه اتفاق افتاد. و نمىدانى که واقعه حرّه چه بود؟ حسن یک بار نقل کرد که به خدا سوگند! هیچ کس در آن واقعه نجات نیافت. در آن واقعه، جماعت بسیارى از صحابه و از دیگران به قتل رسیدند و مدینه غارت شد و از هزار دختر باکره ازاله بکارت شد...»
«لشـكـر مـسـلم بـن عـقـبـه به زنان مدينه تجاوز كردند كه از اين واقعه ، هزار زن از لشكريان يـزيـد حـامـله شـدنـد. اشـراف و اعـيـانى كه كشته شده بودند، هفتصد تن و سايرين ده هزار تن بـودنـد»(البداية و النهاية ، ابن كثير، ج ۸، ص ۲۲۴.)
در ادامه توصیف این فاجعه آنچنانکه در تاريخ فخرى آمده است پس از واقعه حرّه، مردم مدينه، هنگامى كه دختر خود را شوهر مىدادند، بكارت او را تضمين نمىكردند!( تاريخ فخرى ، ابن طقطقى ، ص ۱۵۹؛البداية و النهاية ، ابن كثير، ج ۸، ص ۲۲۴ -۲۱۷.)
مسعودی در مروج الذهب ادعا میکند سپاه شام بیش از ۴ هزار نفر را در مدینه قتل عام کردند. شدت کشتار به حدّى بود که از آن پس مسلم بن عقبه را به خاطر زیادهروى در کشتن مردم «مُسرف بن عقبه» نامیدند. ابن قتیبه اینگونه نقل مىکند:
«در روز حرّه از اصحاب پیامبر (ص) هشتاد مرد کشته شد. و بعد از آن روز،صحابى بدرى باقى نماند. و از قریش و انصار هفتصد نفر به قتل رسیدند. و از سایر مردم از موالى و عرب و تابعین ده هزار نفر به قتل رسیدند»
سبط بن جوزى از مداینى در کتاب «حرّه» از زهرى نقل میکند که میگوید:
«در روز حرّه از بزرگان قریش و انصار و مهاجران و سرشناسان و از موالى هفتصد نفر به قتل رسیدند. و کسانى که از بردگان و مردان و زنان به قتل رسیدند ده هزار نفر بود. چنان خونریزى شد که خونها به قبر پیامبر (ص) رسید و روضه و مسجد پیامبر (ص) پر از خونشد.»
و اینگونه بود که یزید بن معاویه پس از ننگ کشتن فرزند پیامبر(ص) و جمعی از اصحاب و خاندان و به اسارت بردن اهل بیت او، دو سال بعد در مدینه نیز هزاران نفر از مردم این شهر را به خاک و خون کشیده و بسیاری از دختران بواسطه دستور وی مورد هتک حرمت قرار میگیرند و سپاهیان وی در مسجد پیامبر(ص) اسب میتازند! تا همچنان پرونده کوتاه خلافت وی مملو از جنایات و هتاکیهایی گردد که نمونه آن کمتر در تاریخ دیده شده است!
مرجع : وبلاگ ارمينه