کد مطلب : ۱۷۴۰۷
وضعيت ديني و اخلاقي جامعه در گفت و گويي صريح با دکتر محسن اسماعیلی
اسم دزدي از بيت المال را گذاشتهايم فساد اقتصادي!
- اخلاق اجتماعی در فرهنگ دینی ما و خصوصاً در سيره ائمه عليهم السلام از چه جایگاهی برخوردار است و در چه اولویتی قرار دارد؟
این معروف است و ریشه روایی هم دارد که آموزههای دینی ما در سه بخش قابل تقسیم بندی است. بخش اول اعتقادات است. چیزهایی که باید به آنها باور داشته باشیم و ممکن است مستقیما نمود خارجی هم نداشته باشند. مثلا باور به وجود فرشتگان و مبدا و معاد. بخش دوم از آموزههای دینی احکام عملی هستند که به آنها فروعات میگوییم. مثل نماز و روزه و حج و جهاد و بالاخره بخش سوم هم توصیههای رفتاری است. که نام آن را اخلاق میگذاریم.
برای آنکه به معنای واقعی متدین باشیم و یک جامعه دینی داشته باشیم باید در هر سه بخش تابع و عامل باشیم. یعنی کلید خوشبختی افراد و جوامع این است که به هر سه مقوله ی اعتقادات و احکام و اخلاق به طور موازی پرداخته شود، ولی حالا اگر فرضاً قرار باشد ما یکی از اینها را انتخاب کنیم به نظر شما کدام اولویت بیشتری دارد؟ سیاستهای تبلیغی و گفتمانهای فرهنگی ما بیشتر بر کدام یک از این سه بخش باید استوار باشد؟
در پاسخ به این سوال برخی می گویند اعتقادات مهمتر است چون اینها اصول دین است و اصول دین را باید محکم نگاه داشت. بعضیها هم به احکام دین و ظواهر شرع تاکید میکنند. ظاهرا هر دو گروه پذیرفتهاند که اخلاق جنبه طفیلی و تشریفاتی دارد؛ یعنی اگر شد که بهتر ولی اگرهم نشد که نشد. برای همین است که اخلاق در جامعه ما به عنوان یک ضرورت حیاتی شناخته نمیشود. یک کالای لوکس است که اگر خواستی انسان خوبی باشی بهتر است مسایل اخلاقی را هم رعایت کنی؛ وگرنه ضرورت حیاتی ندارد. در حالی که این حرف، نه از نظر تحلیل علمی درست است و نه از نظر متون دینی. پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله که آورنده این دین است خودشان میگویند اِنما بعثتُ لاتممَ مکارمَ الاخلاق. یعنی اگر قرار باشد من برای یک چیز آمده باشم آن مکارم اخلاق است. "انّما" از ادات حصر است که البته در اینجا مقصود حصر اضافی است.قرآن هم رمز موفقیت پیامبراسلام را همین اخلاق حسنه اجتماعیاش میداند.
از طرف دیگر با یک نگاه تحلیلی میبینیم که اگر مبانی اخلاقی جامعه استوار نباشد اعتقادات صحیح و عمل صالح یا اصلا شکل نمیگیرد و یا اگر شکل بگیرد ماندگار نیست. یعنی منهای اخلاق حسنه، عقاید صحیح و عمل صالح نمیماند. کسانی که در طول تاریخ دچار سوء عاقبت شده اند مشكلات اخلاقی داشتهاند. حسد، تکبر، جاه طلبی و امثال اینها است که باعث شده از حق منحرف شده و در برابر آن بایستند. مثلا اکثر کسانی که در مقابل امیر المومنین ایستادند اینگونه نبود که در اعتقادات یا اعمال ظاهری مشکل داشته باشند. یعنی شهادتین را میگفتند، نماز و قرآنشان را میخواندند و روزه هم میگرفتند. آنچه باعث شد در برابر حق بایستند حسادتشان بود. حتی از قرآن فهمیده می شود که شیطان هم به خدا، قیامت، نبوت و حتی عدالت و امامت اعتقاد داشته است. آنچه باعث سقوط شیطان شد این است که، اَبي واستکبَرَ و کانَ من الکافرین. تکبر داشت و سیئات اخلاقی مشکل او بود.
- پس اگر كسي اخلاقش خوب باشد اعتقاداتش هم درست ميشود.
مرحوم نراقی در جامع السعادات جمله جالبی دارد. او ميگويد اخلاق کشتزار اعتقاد و عمل است. از اخلاق خوب، اعتقادات و اعمال خوب هم در میآید و بالعکس؛ یعنی بدون اینکه یک زمینه درست اخلاقی داشته باشیم نمیتوانیم درخت اعتقاد یا عمل صالح را بکاریم. پس اخلاق مهمترین بخش مباحث دینی است که ما از آن غافل شدهایم و چون از آن غافل شدهایم اعتقادات خودمان ومردم هم لطمه میخورد. قرآن میگوید فبِما رحمهِ من اللهِ لنتَ لهم ولو کنت َفضّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک. لطفی که خدا به پیامبر کرده این است که با مردم مهربان است و لذا مردم دور او جمع میشوند. اگر با مردم بداخلاق بود؛ از دور او پراکنده میشدند؛ ولو اینکه پیغمبر است و بهترین اعتقادات و عمل را دارد. سپس قرآن میگوید فاعف عنهم. یعنی بر مردم خرده نگیر. از خطاهایشان چشم پوشی کن. واستغفر لهم و شاورهم فی الامر. مردم را به حساب بیاور و با آنها مشورت كن. اینها باعث شد مردم به پیغمبر خدا گرایش پیدا کردند.
- يعني ميشود گفت كه اقبال مردم به يك فرد هم به نوعي ريشه در همين اخلاقيات افراد دارد؟
بله. اگر ما میبینیم مردم به ما گرایش ندارند، بخاطر این است که اخلاق دینی قابل قبول نداریم. تقوی جامع همه محاسن اخلاقی است و در مصباح الشریعه است که: المتقی محبوب عند کل فریق!
- آیا میتوان گفت که در حال حاضر در جامعه بيشتر به مناسک توجه ميشود تا اخلاق و باورها؟ چرا چنین شده است؟
یکی از مشکلات ما این است که نظام ارزش گذاری ما با نظام ارزش گذاری اهل بیت عليهم السلام متفاوت است. گاهی آن چیزی که ائمه خیلی مهم میدانستند ما چندان اهمیتی برایش قائل نیستیم. مثلا این یک قاعده مسلم فقهی است که حق الناس بر حق الله مقدم است. ولی ما در جامعه خودمان اگر بخواهیم احتمالا به چیزی اهمیت بدهیم حق الله است. براي ما نقل گفتهها و شایعات راجع به افراد اصلا اهمیت ندارد ولی قرآن میگوید همین چیزی که شما میگویید چیزی نیست، نزد خدا خیلی مساله بزرگی است! خداوند توبیخ میکند که چرا شما وقتی راجع به دیگران چیزی میشنوید، بدون تحقیق آن را برای دیگران تعریف میکنید و به فکر آبروی یکدیگر نیستید. اکثر ما به جای اینکه در رعایت حقوق و آبروی دیگران حساسیت داشته باشیم در وضو و غسل وسواس داریم. در كشيدن مد ولاالضالين كلي وسواس به خرج ميدهيم، در حالی که در انجام مناسک دینی وسواس جائز نیست. ما باید در این وسواس به خرج دهیم که بیشتر به فکر آبروی دیگران باشیم.
البته مناسک، یعنی عبادات ظاهری، جزء دین و گاهی تظاهر به آن هم لازم است. ولی یادمان نرود که روح مناسک نیّت است و ما به نیّت افراد دسترسی نداریم. ما اگر بخواهیم درباره افراد قضاوت کنیم نگاه میکنیم که چقدر نمازش طولانی است، نافله می خواند یا نه ؟ ولی پیامبر اکرم فرمودند اگر خواستید درباره کسی قضاوت کنید لا تَنْظروا إلى كَثرةِ صَلاتِهِم و صَومِهِم، و كَثرةِ الحَجِّ، و المعروفِ. به زيادی نماز وروزه وحج یا زیادی كار خير او نگاه نكنيد كه مثلاً چند تا بيمارستان ساخته است. حتی پیامبر فرمود لا تَنظُروا اِلی ... طَنطَنتهم بِاللَیل. به نالههای شبانهشان هم نگاه نکنید. اینها ملاک خوبی و بدی نیست. پس چی؟ پیغمبر صلي الله عليه وآله فرمودند و لكنِ انْظُروا إلى صِدقِ الحديثِ و أداءِ الأمانةِ يعني به راستگويي و امانت داری او نگاه كنيد. حالا ما چقدر به این توصیه روشن عمل می کنیم؟!
- چقدر هم صریح گفتهاند که به نماز وروزه نگاه نکنید.
بله، حتی امام صادق عليه السلام اشارهای به همین جمله پیامبراكرم دارند و نکتهای اضافه میکنند. میفرمایند به طول رکوع وسجود هم نگاه نکنید! چرا که بعضی از اینها که رکوع و سجدهشان طولانی است معتاد این کار هستند؛ نه از روی عشق و علاقه. لا تنظر وا إلى طول رکوع الرجل وسجوده، فإن ذلک شئ اعتاده، عادت کردهاند و مانند هر معتادی ترک عادت برایشان سخت است. فلو ترکه استوحش لذلک ولکن انظروا إلى صدق حدیثه وأداء أمانته.
امام صادق عليه السلام هم فرمودهاند که همین دو چیز بسيار مهم است. یکی اینکه دروغ میگوید یا نه؟ دوم اینکه ادای امانت میکند یا نه؟ جامعهاي كه در آن دروغ رواج داشته باشد و امانت رعايت نشود، جامعه اسلامی نیست. حالا مناسك ظاهرياش هر چقدر ميخواهد باشد، باشد. ملاک تعداد شرکت کنندگان در اعتکاف نیست. گرچه این امتیازی است و جای شكر دارد ولی ملاک این است که ببینیم در جامعهمان چقدر صداقت وجود دارد. ضمناً تا میگوییم ادای امانت به ذهنمان این میآید که کسی میخواهد به مسافرت برود و کوزهای پر از طلا نزد ما میآورد تا از آن مراقبت کنیم. در حالی که اصلا امانت در مفاهیم دینی ما به معنای مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی است. امانت در عرف اسلام معنای اولش مناصبی است که در جامعه به انسان داده میشود. اداي امانت يعني آيا انسان درستی را برای این سمت انتخاب کردی یا نکردی؟ شما دائم شعارهاي خيلي خوب بده ولي اگر آدمي كه براي فلان پست انتخاب ميكني بي لياقت باشد طبق موازین روشن دینی شما خیانت در امانت کردهای. امام صادق عليه السلام روایتی دارند که در تحف العقول نقل شده است میفرمایند از نظر من فرقی ندارد که آدم خائنی را مسئول کاری قرار بدهند یا آدم بی عرضهای را. در انجام مسئولیت انسان خائن و بیعُرضه تفاوتی ندارند. اتفاقا انسانهایی که ظاهر دینی دارند و بیعُرضه هستند و تخصصی ندارند ضربهشان برای دین و اعتقاد و اخلاق مردم بیشتر از این است که انسانهای فاسد اما توانمند کارها را به دست بگیرند. پیامبر اکرم فرمودند هر کسی دیگری را به کاری بگمارد در حالی که میداند از او بهتر در مردم هست، فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین. این به خدا و پیغمبرش و به تمام مسلمانان تا قیامت خیانت کرده است. چون که مسلمانان را بدنام کرده. اگرما با شعارهای خوب ودینی بر سر کاری آمدیم و امیدهایی دادیم ولی مردم با دیدن کارنامه ما از آن شعارها زده شوند، خیانت نکرده ایم؟!
نظام ارزش گذاری اسلام این است. سخنرانی و قیافه ملاک نیست. برای برخی از مردم ما قباحت تراشیدن ریش بسیار بیشتر از زشتی ریختن آبروی دیگری است. در حالي كه ترک حلق لحيه علی المشهور نهايتاً احتياط واجب است، اما غیبت را به راحتی مرتکب میشویم که از گناهان کبیره منصوصه است. ما اگر ببینیم جوانی به کسی نگاه نادرستی میکند که البته کار زشتی است چقدر ناراحت میشویم؟ ولی اگر ببینیم کسی غیبت برادر دینی را میکند به همان اندازه ناراحت میشویم؟ این از مسلمات روایات ماست که الغیبه اشدُ من الزنا. ولی ما در این ارزش گذاریها برعکس عمل میکنیم و جابجا شدن معیارهای ارزشی خود به خود جابجا شدن معیارهای اعتقادی و عملی را هم در پی دارد.
لذا ائمه ما در اداره جامعه اولویتشان این بود که تا میتوانند مردم را دین شناس کنند. ساختن جامعه عالم و آگاه هدف ائمه ما بود. البته در این صورت جامعه عابد هم میشوند ولی اگر آگاه نباشند هرچه بیشتر عبادت کنند ضررشان برای خودشان و جامعه بیشتر است. یادمان نرود آنچه كمر اميرالمؤمنين را شكست يكي همين جاهلان متنسك بودند.
- براي اين حرف مستندي از سيره ميشود ارائه داد كه ائمه به دنبال جامعه آگاه بودند؟
فراوان! پیغمبراسلام روزي وارد مسجد میشوند و میبینند دو گروه از مسلمان نشستهاند. یك گروه در حال عبادت و گروهی در حال بحث علمی. ایشان میفرمایند هر دوی شما مشغول کار نیک و عمل صالح هستید ولی من در جمع گروهی که بحث علمی میکنند مینشینم. این ارزش گذاری است. حالا ما اگر بخواهیم مسجد موفق و فعالی را معرفی کنیم نگاه نمیکنیم که چقدر اثرگذاری علمی دارد یا در ترویج گفتمانهای اخلاقی مشارکت دارد بلكه به تعداد نمازگزارانش نگاه ميكنيم. ریشه کن کردن خرافات با آگاه کردن مردم امكان پذير ميشود. دین ریشه در قلب انسان دارد و آنچه نشان داده ميشود نماد است ولی گاهي اين نمادها دارد اصل ميشود. اگر ما سیاستگزاری درستی داشته باشیم و اخلاقمان قرآنی باشد دیگر اینهمه درگیری و از هم گریزی وجود نخواهد داشت. یکدیگر را تحمل می کنیم و بدون آنکه در دام تساهل و تسامح بر سر اصول بیفتیم، جذب حداکثری خواهیم داشت. مرحوم مسعودی در مروج الذهب آنجا که احوالات عمربن عبدالعزیز را مطرح میکند نمونهای از اخلاق اسلامی را میآورد. میگوید دو نفر هستند که در آن زمان با هم زندگی میکردند و هرکدامشان در اعتقادات سیاسی و مذهبی عالم برجستهای بودهاند. از یک طرف هشام بن حکم بود که نظریهپرداز دینی زمان امام صادق بود و همه جا مدافع جدی اهل بیت عليهم السلام محسوب میشد. آن طرف هم کسی است که از سران فرقه اباضیه است که گروهی از خوارج بودهاند. مرحوم مسعودی میگوید که هشام بن حکمی که اینقدر مدافع تشیع بود با شخصی به نام عبدالله بن یزید اباضی که او هم نظیرهمین جایگاه را در مذهب خود داشت، با هم در مغازهاي شریک بودند و تا آخر عمر با هم اختلافی پیدا نکردند. حتی میگوید گاهی شاگردان هشام بن حکم به مغازه او میآمدند و هشام به ایشان درس تشیع میداد و عبدالله بن یزید اباضی هم آنجا نشسته بود و گاهی هم بالعکس. جایی هم میگوید عبدالله بن یزید به خواستگاری دختر هشام رفت. به هشام گفت تو مرا میشناسی دخترت فاطمه را به من بده. هشام گفت دختر من شیعه است و جواب منفی داد. ولی این هم تاثیری در روابط دوستانه آنها نداشت. حالا به بعضی از خودمان نگاه کنید که خط و خطوط سیاسی حتی هم در خواستگاریهایمان یا تبریک و تسلیتهایمان اثر میگذارد. پیامبر اکرم با اصحابشان صحبت میکردند که جنازهای را عبور دادند. پیامبر به احترام جنازه بلند شدند. حتی راوی اینگونه میگوید که و قُمنا بقیامه. به خاطر بلند شدن پيامبر ما هم بلند شديم. جنازه را بردند یکی از اصحاب به پیامبر گفت اِنها جِنازه یَهودی. اینکه جنازهاش را بردند یهودی بود. پیامبرصلي الله عليه وآله بر افروخته شدند و فرمودند اَلَیسَت نفساً؟ مگرانسان نیست؟ اذا رایتُم جنازهَ فقوموا لها. این اخلاق پیغمبر باعث شد که اسلام را اینگونه در سطح جهان گسترش دهد. ولی ما امروزه مجلس ختممان هم سیاسی شده است و اگر بخواهیم بر اساس وظیفه شرعی واخلاقی به یک مصیبت زده هم تسلی بدهیم بايد مراقب باشيم كه الان چه برداشتي ميشود.
- چه اتفاقي ميافتد كه گاهی جامعه اسلامي به اين سمت میرود که جای معیارها تغییر میکند؟
ریشهاش جهل است؛ جهل به معارف دینی. اینجا مبلغان دینی هم مقصر هستند كه معیارهای ارزش گذاری دینی را در جای خودش به ما یاد ندادند. به قول مرحوم شهید مطهری در مقدمه داستان راستان افسوس که بگذاشتهایم آنچه که باید برداشت، برداشتهایم آنچه که باید بگذاشت. باید در تبلیغ دینی توجه شود که دین را به مردم یاد بدهیم نه آنچه که ما آن را به عنوان دین میخواهیم. ما باید معارف را آنگونه که هست به مردم یاد بدهیم.
- همانطور که گفتید مسلما نقش مبلغین و عالمان ديني در اين بين كم نيست؟
اوایل انقلاب کمی مساجد خلوت شد و بیشتر به کنگره و کنفرانس علاقه پیدا شد! و عدهای میگفتند به جای سینه زنی، مجالس روشنفکرانه برپا کنید. امام در همان زمان با آن بصیرت دینی که داشتند فرمودند که مساجد سنگر هستند و ما هرچه داریم از محرم و صفر است. این تربیت رو در رو و مذاکره طرفینی اثراتی دارد که هیچگاه از طریق رسانه حاصل نمیشود. ميشود سي دي بهترين مجالس را گوش كنيم خوب هم هست اما مطمئن باشی که این کار جاي رفتن به مسجد و شنيدن حديث حتي از امام جماعت معمولي را نميگيرد. احیای فرهنگ مراجعه به علمای دینی و اخلاقی مهم است. منبرهای رسانهای نمیتواند جای منبرهای حضوری را بگیرد. نقش رسانه را نفي نميكنم ولي باید مجالس گفتوگو و موعظه حضوری اصل شود. البته اين مستلزم آن است كه مبلغان ديني ما هم آسيب شناسي كنند و به مشكلات نظام تبليغی بپردازند. مرحوم شهید مطهری در کتاب ده گفتار که مربوط به حدود ۵۰ سال پیش است، از آفت زدگی نگران است و میگوید: «روحانيون بزرگ ما بايد به اين نكته توجه كنند كه بقا و دوام روحانيت و موجوديت اسلام به اين است كه زعماي دين ابتكار اصلاحات عميقي كه امروز ضروري تشخيص داده ميشود را در دست بگيرند…امروز اين ملت تشنه اصلاحات نابسامانيهاست و فردا تشنهتر خواهد شد…از طرفي مدعيان اصلاح طلبي كه بسياري از آنها علاقهاي به ديانت ندارند زيادند و در كمين احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانيت به حاجتها و خواستهها و احساسات بلند اين ملت پاسخ مثبت ندهند به سوي آن قبلههاي نوظهور متوجه خواهند شد. فكر كنيد آيا اگر سنگر اصلاحات را اين افراد اشغال كنند، موجوديت اسلام و روحانيت به خطر نخواهد افتاد؟!»
واقعاً باید در مقابل اینهمه دقت نظر وشجاعت کرنش کرد. ببينيد امروز بعد از ۵۰ سال بايد دوباره به اين گفتهها رجوع كنيم. ايشان با همه اعتقادی که به عظمت و کار آیی روحانیت دارد، و درست هم هست، از نقد مشفقانه ابایی ندارد.
- در حالي كه الان گاهي ميبينيم چاپلوسي جاي نقد را گرفته و انگار مسابقهاي گذاشتهاند براي اين كارها؟
باید این تملقها و چاپلوسیها را کنار بگذاریم. اگر امام صادق را ملاک قرار بدهیم ایشان میگویند محبوبترین دوست من کسی است که عیبهای مرا به من میگوید ولی امروز کسی که عیبهای ما را به ما میگوید مطرود و منزوی است. میگوییم تحت تاثیر تبلیغات بیگانه است. امام خمینی(ره) میفرمودند که «انسان خودش هم نمىتواند بفهمد كه چه كاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست، تا عيبهاى خودش را بتواند بفهمد. انسان نمىتواند از دوستان خودش تعليم بگيرد. انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد. وقتى كه يك صحبتى مىكند ببيند دشمنها چه مىگويند؛ و تفكر كند كه عيبها را دشمنها مىفهمند. دوستها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم، براى اينكه حق را براى حق نمىخواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مىآيند و به شما مىآيند و مىگويند كه چه قدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى؛ چه مقاله كوبندهاى بود اين؛ چطور حريف خودت را منزوى كردى؛ چطور حرفهاى حريف خودت را و لو هم صحيح بود، باطل كردى! دوستان انسان، دشمنان واقعى انساناند. و دشمنان انسان دوستان، واقعى انساناند».
با اینکه مسابقه و شرط بندی از نظر اسلام حرام است ولی سه جا جایز است. یکی در سوار کاری که الان هم در بین اعراب مرسوم است. اتفاقا پیامبر شتری تیز رويي داشتند كه با هرکس مسابقه میداد برنده میشد. کم کم در مسلمانان این اعتقاد به وجود آمد که این شتر نظر کرده است و چون شتر پيامبر است هرگز شكست نميخورد. اتفاقا روزی یک عرب بادیه نشین به شهر آمده بود و این مسابقه برقرار بود و او از پیغمبر خواست که مسابقه بدهند. در این مسابقه پیغمبر به اصطلاح باختند و خیلیها دچار مشکل شدند، نمی توانستند باور کنند شتری بهتر از شتر پیامبر هم وجود دارد! اما پیغمبر فرمودند شتر شتر است و دست بالای دست بسیار است. پیغمبر نمیگذاشتند تصورات غلط در ذهن مردم شکل بگیرد. دستگاههای تبلیغی ما باید برای ساختن جامعه عالم و عارف به معانی دینی تلاش کنند آن وقت تنسک و ظواهر هم پشت سر آن میآید. این همه انرژی که ما برای تغییر ظواهر جامعه مصرف میکنیم اگر برای درست کردن اخلاق و معرفت جامعه میگذاشتیم بیشتر از اینها سود میبردیم.
- در حال حاضر وضعيت اقتصادي مردم چندان مناسب نيست. اين مشکلات اقتصادی چقدر بر مسائل اخلاقي ميتواند اثر داشته باشد؟
از رسول خدا نقل شده است که کاد الفقرُ ان یکون كفرا. پیغمبر نمیگوید هر فقیری کافر است ولی میگوید فقر و کفر به هم نزدیک هستند. فقر زمينه ساز كفر است. جامعه فقیر جامعه عزیز نیست و چنین جامعهای نمیتواند جامعه مؤمنی باشد. ولی مشکلات اقتصادی هم اکثرا به همین مشکلات اخلاقي و فرهنگی بر میگردد. پیامبر فرمود انی ما اَخافُ علی امتی الفقر. من نگران فقر مسلمانان نیستم. و لکن اخاف علیهم سوءَ التدبیر. نگرانی من این است که تدبیر و مدیریت نادرست داشته باشند. مسلمانان از نظر اقتصادی چیزی کم ندارند و اگر كمبودي داشته باشند تحملش زياد سخت نيست،آنچه سخت است تحمل فقدان مدیریت صحیح است.
عدم مدیریت است که بد اخلاقی درست می کند. البته به قول استاد ما دام ظله خیلی از چیزهایی که ما اسمشان را بداخلاقی گذاشتهایم، بیدینی است و نه بد اخلاقی. مثلا طرف رقيب خودش را در انتخابات تخريب ميكند، دروغ ميگويد، لطمه به آبرويش ميزند، بعد ميگوييم بد اخلاقي. اين بد اخلاقي نيست، بي ديني است. مثل اينكه اسم دزدي از بیت المال را گذاشتهايم فساد اقتصادي! ظاهراً اتهام فساد اقتصادي قابل تحملتر است تا دزدی! برای گول زدن خودمان اسم آن را عوض کرده ایم.
- امر به معروف و نهی از منکري كه اين روزها زياد مطرح ميشود، چقدر در اصلاح اخلاقي جامعه ميتواند نقش داشته باشد؟
خود امر به معروف و نهی از منکر دارای قواعد، معیارها و درجه بندیهایی است. آیا هر معروفي را بايد امر كرد و هر منكري را بايد نهي كرد يا نه؟ چه کسی و چطور امر به معروف و نهی از منکر کند؟ آمر و ناهي بايد بداند آنچه به آن امر و نهي ميكند معروف و منكر شرعي هست يا نه؟ خیلی چیزها را ما فکر میکنیم معروف است در حالي كه الزامی برای دیگران وجود ندارد و در حوزه آن مباحاتی است که اسلام به هرکس اجازه داده است که خودش تصمیم بگیرد. خدا میتوانست اینها را واجب یا حرام کند. ولی این کار را نکرد برای اینکه خود مردم انتخاب کنند. پس اول باید یقین داشته باشیم که كار واقعا معروف يا واقعا منكر باشد. اما گاهی میگویند دیگر امر به معروف و نهی از منکر نکنیم چون الان فلان کار عرف شده. اين هم درست نيست. خود امر به معروف و نهي از منكر برای فرهنگ سازی است. وقتی ما امر به معروف میکنیم فرهنگ سازی کردهایم.
باز این مسئله با احتمال تاثیر فرق میکند. درست است که يكي از شرايط امر به معروف اين است كه احتمال تاثير داشته باشيم. اما اثر هم مربوط به همان لحظه نيست ممكن است بعدا اثر كند. ممکن است من بگویم و روی کس دیگری اثر بگذارد. اینجا هم واجب است امر به معروف کرد. ولي اگر ما بتوانیم با تولید و ترویج فرهنگ صحیح معروف و منکر را به همان اندازهای که در نظام ارزش گذاری الهی مهم است به مردم بگوييم خودشان خود به خود انجام میدهند و نیاز به امر به معروف ما ندارد. امام رضا عليه السلام فرمودند شما حرفهای ما را آنگونه که ما گفتیم به دیگران برسانید خودشان انتخاب خواهند کرد. لانّ الناس لو عرفوا محاسن کلامنا لاتبعونا. چون اگر مردم با این حرفهای خوب ما آشنا شوند خود به خود دنبال ما میآیند. این فطری است. مردم دنبال زیبایی و کمال هستند و چیزی زیباتر از اخلاق ائمه عليهم السلام وجود ندارد.
باكس
هيأتهاي خانگي انسان ساز بود
من معتقدم ما در حق هیئتهای مذهبی جفا کردهایم؛ در حالی که هرچه داریم از همین هیئتها داشتهایم و داریم. شما اگر یک مطالعه جدی جامعه شناسانه داشته باشید میبینید که همه کسانی که این انقلاب را به وجود آوردندیا حفظ کردند، دست پروردههای همین هیئتها هستند. بعد از انقلاب این هیأتها مورد کم لطفی قرار گرفت. هیئتهای خانگی كه بدون حمايتهاي دولتي در خانهها برپا ميشد، انسان ساز بود. تجمعات چندین هزار نفره خیلی خوب است ولی جای جلسات چند نفره را نمیگیرد. همان جلساتي كه یک روحاني ميآمد و چايي و خرمایی ميدادند، باري هم بر دوش كسي نبود، اينها اخلاق را آهسته آهسته و خودجوش درست ميكردند. من منکر نقش تجمعات بزرگ و رسانهها نمیشوم ولی اینها رقیب هیئتها نیستند. مکمل آن هستند و باید به جای شکل گرایی و تنسك مآبی دنبال گسترش اخلاق بروند. اين جلسات بايد محلي براي توليد معرفت اخلاقي باشد نه صرفاً جوشش احساسات و عواطف كه البته آن هم در جاي خودش لازم است. در روایات ما هست که امام صادق عليه السلام به فضیل بن یسار فرمودند شما شیعیان با هم جمع میشوید؟ گفت بله. حضرت فرمود: شما که با هم جمع میشوید گفتوگو هم میکنید؟ امر ما را هم بازگو ميكنيد؟ گفت: بله. حضرت دعایش کرد و فرمود این مجالس است که باعث احياي امر ما، يعني بر پا ماندن دین میشود. ما باید به دنبال تقويت این هیئتها باشیم. دنبال فرهنگ سازی برای اینگونه هیئتهای مذهبی خانگي کوچک باشيم والبته اين هيأتها هم بايد کارکردشان گسترش اخلاق باشد و در کنارش از چاشنی احساس و عاطفه هم استفاده کنند. والا احساس و هیجان به تنهايي انسان ساز نيست به همان سرعت كه ميآيد به همان سرعت هم ميرود.
///////////////////////
خاطره از حاج آقا مجتبی تهرانی
حضرت آيت الله حاج آقا مجتبی تهرانی حق حيات به گردن من دارند و الان ۳۰ سال است که توفیق آشنایی و تلمذ در محضر ایشان را دارم. منتهي من در جايگاهي نيستم كه درباره ايشان صحبت كنم. حالا به عنوان یک مطلب که متناسب با مجله شما هم هست،یادم افتاد که روزی در آستانه ماه رمضان از ایشان خواستیم که موعظهای کنند. آن روز فرمودند: ماه رمضان است و شما میخواهید به تبلیغ بروید و لذا چند جملهای در رابطه با تبلیغ با شما صحبت می کنم. فرمودند: تبلیغ دین یک عمل صالح و با ارزش است اما سوال من از شما این است که با اینکه فن سخنوری ما نسبت به گذشتگان خیلی پیشرفت کرده است و تکنولوژی رسانهای هم در اختیار ماست چرا اثر حرف ما در مردم کم شده است؟ خودشان فرمودند اولین جوابی که ممکن است بدهیم این است که مردم لاابالی شدهاند و پذیرش حرف حق در مردم کم شده است! اما این خودش از فریب کاریهای شیطان است. چرا خودتان را نگاه نمیکنید و همه گناه را گردن مستمعین میاندازید؟ فرمودند مشکل نظام تبلیغی ما این است که به رغم اینکه از نظر فن و تکنولوژی و آداب سخنرانی رشد کردهایم ولی نیّت صادقه و اصوبیت عمل را فراموش کردهایم. اینکه چه چیزی و چگونه بگوییم و چه نیتی داشته باشیم را فراموش كردهايم و لذا تبليغ ديني ما کم اثر شده است.