کد مطلب : ۱۷۶۲۱
نگاهی به کتاب «دعبل خزاعی» نوشته علی اکبر ولایتی
حکایت دوبیتی که امام رضا به شعر دعبل خزاعی اضافه کرد
[مجموعه مطالب در مورد دعبل خزاعی را اینجا بخوانید]
در همان ابتدای کتاب و در معرفی این مجموعه، دکتر علی اکبر ولایتی آورده است: امت اسلامی مدت هزار سال مهد علم و تمدن و فرهنگ جهان، و ایران پرچمدار این نهضت بزرگ اسلامی بود. تعداد بزرگان علم و ادب و فرهنگ و مدنیت خراسان و خوارزم و فرارود و بین النهرین و فارس و عراق و آذربایجان و قفقاز و مصر و مغرب و اندلس پس از اسلام، صدها برابر فرهیختگان یونان و روم و اسکندریه و رها و نصیبین قبل از اسلام، و ابداعات و تولیدات علمی و فرهنگی آنها غیر قابل قیاس و با یکدیگر بود.
در دو سه قرن اخیر، هجوم فرهنگی، نظامی، سیاسی و اقتصادی استعمار موجب رخوت و عقب افتادگی جوامع مسلمان شد، ولی بیداری اسلامی قرن گذشته و معاصر، و خیزش اسلامی چند دهه اخیر موجب حرکت مسلمانان گردید. تلاش های نخستین در جهت رهایی از سلطه نظامی و سیاسی و کسب آزادی و استقلال بود و اکنون زمان بیداری فرهنگی و احیای اعتماد به نفس اسلامی و ایرانی فرا رسیده است. برای تحقق چنین حرکتی، از جمله اقدامات اساسی، معرفی و بازشناساندن بزرگان تاریخ تمدن اسلام و ایران، و بازتعریف ارزش های اعتقادی و اسلامی و هویت ملی است. در بخش های مختلف کتاب، به عصر حیات دعبل، خصوصیات شخصیتی، شعری و اندیشه دعبل و آثار و کتاب شناسی این شاعر شیعی پرداخته شده است.
مخاطب این کتاب کم حجم با مطالعه آن با زمان و مکان تولد و جوانی دعبل خزاعی تا حدودی آشنا می شود. از جمله این که دعبل خزاعی در سال ۱۴۸ هجری قمری در شهر کوفه متولد شد. روز و ماه تولد ایشان مشخص نیست. دعبل از سن نوجوانی سرودن شعر را آغاز کرد. در اوایل جوانی بود که به درخواست هارون الرشید خلیفه عباسی به دربار او رفت تا شعر بسراید. اما پس از مدتی از دربار هارون الرشید خارج شد. با وجود هدایای فراوانی که هارون برای دعبل فرستاد، او به دربار بازنگشت. مسیر زندگانی دعبل از این زمان عوض شد. او بیش از گذشته شیفته اهل بیت (ع) شده بود و از این زمان به بعد شروع به سرودن شعر در مدح اهل عصمت (ع) کرد.
دعبل وجود مقدس امام موسی بن جعفر(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) را درک کرد و به خدمت ایشان رسید ولی به دلیل شرایط سخت نتوانست خدمت امام علی نقی(ع) برسد با این حال شهر سامرا را که امام در آن زندانی بود را سخت نکوهش کرد. زندگی پر برکت دعبل تا زمان امام حسن عسکری(ع) ادامه داشت و او در مدح این امام بزرگوار هم شعر سروده است.
دعبل دانشمندی است که حدود ده نفر از ادیبان و دانشمندان از او روایت کرده اند. در کتاب « تأسیس شیعه» دعبل را یکی از بزرگان و علمای کلام و ادیبان و تاریخ شناسان توصیف کردهاند که در زمینه زبان شناسی، فصاحت و تاریخ اعراب ید طولایی داشته است. وی چهار کتاب تألیف کرده است. در دهها سال ایثار، مبارزه، شکیبایی، اختفا و ظهور(به صورت حمله و گریز به سلاح آتشین شعر) از این فرصت استفاده کرده و چهار کتاب تألیف کرده است. از جمله «الواحده فی المثالب العرب و مناقبها» که در آن، دعبل سیاست قومی بنی امیه را نکوهش کرده است.
کتاب «طبقات الشعرا» هم یکی از مهم ترین منابع ادبی و شامل شرح حال شاعران قبل از دعبل است. او در این کتاب شعر و شاعران را می ستاید. سیزده تن از ادیبان و تاریخ نویسان از کتاب طبقات الشعرای دعبل خزایی مطالبی را نقل کرده اند. کتاب «وصایا الملوک» که تاکنون خطی است و دیوان شعر دعبل که شامل ده هزار بیت شعر از دعبل است.
دعبل خزایی اغلب به طور مخفیانه و محرمانه، به دلیل هجویاتی که در مورد خلفای عباسی می سرود و مأمورین خلفای عباسی به دنبال او بودند، میان شهر ها رفت و آمد می کرد. دعبل مردی بسیار مهمان نواز بود. البته در این مورد از مولای خود حضرت علی (ع) پیروی می کرد که حضرت علی(ع) سه روز غذای خانواده خود را به نیازمندان می داد. دعبل هم چنین رفتاری داشت آن هم در راه رضای خداوند. او سخت تحت تأثیر و رفتار و شیوه زندگی خاندان پیامبر( ص) قرار گرفت.
کتاب حاضر به این نکته هم تاکید دارد که زندگانی دعبل تقریباً در سطح مرفهی قرار داشت. او در شهرهای کوفه، بغداد و دینور(در غرب ایران) و در یکی از روستاهای اطراف شوش که محل شهادت او است منزل داشت. دعبل مدت کوتاهی فرماندار سمنجان(از شهر های قدیم خراسان) و همچنین فرماندار شهر اسوان مصر شد ولی در عین حال بنی عباس و خلفای آن را سخت نکوهش می کرد.
اشاره به ملاقات دعبل با امام رضا(ع) و خواندن «قصیده مدارس آیات» برای ایشان، از دیگر مطالبی است که در کتاب به آن اشاره شده و از قول دعبل آمده است: زمانی که قصیده مدارس آیات(قصیده ای است بسیار مشهور و از سروده های دعبل در مدح اهل بیت که به عقیده بسیاری از ادیبان و شاعران از بهترین نوع مرثیه هایی است که در این زمینه سروده شده است) را سرودم قصد کردم به طوس بروم و برای امام رضا(ع) آن را بخوانم. وقتی خدمت امام رسیدم، فرمودند ای دعبل بخوان، شروع به خواندن قصیده کردم تا این که رسیدم به بیت: «اری فیئم فی غیر هم متقسماً و ایدهم من فیئهم صفرات» (من حق خاندان عصمت (ع) را تقسیم شده نزد دیگران می بینم و دستهایشان از حق اموالشان کلاً خالی است.) زمانی که حضرت امام رضا (ع) این بیت را شنیدند گریه کردند و فرمودند: «راست گفتی ای دعبل» بیت بعد را برای ایشان خواندم:«اذا وتروا مدواً الی واتریهم/ اکفاً عن الاوتار منقبضات» (هنگامی که از سوی کینه توزان به خاندان عترت ستم می شود خاندان عصمت به حقشان نمی رسند.) امام رضا بعد از این که این بیت را شنید دستهای شریف خود را بر گرداند و با اندوه فرمودند: به خدا سوگند که دستهای ما بسته است.
دعبل نظر شریف امام رضا(ع) را جلب کرد و امام به دعبل فرمودند: ای دعبل آیا می توانم دو بیت به اشعار تو اضافه کنم (به راستی که این دو بیت شعر دعبل را به درجه کمال رسانید) دعبل گفت: بلی ای پسر رسو ل الله.
امام دو بیت به همان وزن و قافیه سرود آن دو بیت این است:«و قبر بطوس یالها من مصیبه الحت علی الاحشاء بالزفرات»(و در شهر طوس قبه ای خواهد بود و مصیبت صاحب آن قبر آتش آه و حسرت را بر دل ها می افروزد).
«الی الحشر یبعث الله قائماً یفرج عنا الهم والکربات»(آتش این مصیبت ها تا روز قیامت در دل ماست تا روزی که خداوند متعال قائم آل محمد(ص) را ظاهر سازد و ظهورش این هم و غم را زایل سازد) در این لحظه دعبل از امام پرسیدند: یا امام رضا این قبری که فرمودید در طوس است قبر کیست؟ امام رضا(ع) فرمودند: ای دعبل این قبر من است. (در طول تاریخ اسلام هیچ شاعری به اندازه دعبل این افتخار نصیبش نشده بود که یکی از ائمه بیت شعری به اشعار او اضافه کند.)
دعبل در قسمتی از این قصیده در مورد ظهور ولی عصر (عج) و جدا کردن حق از باطل چند بیتی آورده است. هنگامی که دعبل این ابیات را برای حضرت امام رضا (ع) خواند، امام بسیار گریستند سپس به دعبل فرمودند: «یا خزاعی نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین»(ای دعبل خزاعی این جبرئیل بود که این دو بیت را بر زبان تو جاری کرد.)
در انتهای قصیده مدارس آیات دعبل یکی از دعاهای خود را امن و امان بودن بعد از مرگش می خواند: امام رضا (ع) با شنیدن این بیت به دعبل فرمودند: ای دعبل خداوند تو را از روز قیامت ایمن گرداند.
هنگامی که دعبل خواندن قصیده را به پایان رساند، حضرت امام رضا (ع) ده هزار سکه رضویه (که نام مبارک امام رضا(ع) روی آنها نوشته شده بود) همراه دستمال و پیراهن خود را به دعبل هدیه دادند(این قصیده تا به اندازه ای تأثیر گذار بود که حتی مأمون و وزیران او هم به دعبل هدایایی تقدیم کردند.
پس از مدتی دعبل قصد برگشتن به بغداد را می کند. در شهر قم مردم به استقبال دعبل رفته و ایشان را به مسجد جامع می بردند و از دعبل می خواهند تا قصیده مدارس آیات را برای آنان بخواند. او هم قصیده را برای آنها می خواند. مردم هم به عنوان پاداش هدایایی فراوان به دعبل می دهند. با اصرا فراوان پیراهن امام رضا (ع) را از دعبل می گیرند و در نهایت آستینی از آن پیراهن مبارک به دعبل می رسد .
دعبل ۹۸ سال از عمر را سپری کرد. او هنوز هم همان دلاور پیر بود که با سلاح آتشین و برنده شعر بنی عباس و مزدوران آنها را می کوبد؛ تاختن دعبل به طاغوتیان عباسی و به عبارت دیگر هجویات دعبل باعث شهادت او شد. دعبل، هارون الرشید را«شر الناس» توصیف کرد و سخت به امین و مأمون عباسی تاخت و معتصم عباسی را به شدت نکوهش کرد.
یکی از فرمانداران متوکل عباسی، مالک بن طوق فرماندار دمشق بود. دعبل هم متوکل و هم فرمانداران او و هم مالک بن طوق را به سختی نکوهش می کرد. مالک بن طوق برای کشتن دعبل، به شخصی ده هزار درهم و تیری آغشته به زهری کشنده داد . آن شخص شهر به شهر به دنبال دعبل گشت تا او را در خوزستان و در یکی از روستاهای اطراف شوش پیدا کرد. پس از نماز مغرب و عشاء هنگامی که دعبل از مسجد آن روستا خارج می شد، آن فرد از کمین خارج شد و تیر را به پای دعبل زد. فردای آن روز دعبل به شهادت رسید.
وصیت نامه ای که دعبل از خود باقی گذاشت سر تا سر معنوی بود. او حتی وصیت کرد که آستین مبارک پیراهن امام رضا(ع) که نزدیک به ۵۰ سال همراه خود داشت را در کفنش قرار دهند. بعد از وفات دعبل تعدادی از خاندان دعبل ایشان را به خواب می بیند که برای پیامبر شعر می سراید و و پیامبر هم پیراهن های سفید به دعبل هدیه می دهند.
کتاب دعبل خزاعی با سر ویراستاری هومن عباسپور، طراحی جلد محمدرضا نبوی در ۱۱۷ صفحه با شمارگان ۳۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۵۰ تومان از سوی شرکت سهامی کتابهای جیبی، وابسته به انتشارات امیرکبیر در تهران چاپ و منتشر شده است.
یادداشت: علی الله سلیمی
مرجع : فارس