کد مطلب : ۱۸۲۴۸
اختلافافکنى یا تحریک عصبیتهاى اختلافافکن، مصلحت نیست
شأن مداح این است
برانگیختن عواطف، و به کمک اندیشه و خرد بردنِ این عواطف. شأن مداح و ستایشگر – این حرفهاى که امروز در کشور ما بحمداللّه بوفور وجود دارد – این است که بتواند با بیان هنرى، با شیوهى هنرى، با اجراى هنرى، معرفت را در بین مردم گسترش دهد. این شد محور اصلى. شعرى که انتخاب میکنید، لحنى که انتخاب میکنید، شیوهاى که در آن با مردم حرف میزنید، در این جهت قرار بگیرد؛ در جهت افزایش معرفت و عمق بخشیدن به هدایت مردم و دانائىهاى آنها از دین و از راه زندگى؛ این کارى است که جامعهى مداح به بهترین وجهى میتواند انجام دهد.
شعری که محتوا ندارد را نخوانید، نیاز جامعه را بشناسید
بارها عرض کردهایم و این یک حقیقتى است که وقتى شما یک قصیده را یا یک غزل را که حامل معارف است، در یک مجلسى میخوانید، گاهى از ساعتها سخن گفتن فصیح و بلیغِ یک گوینده تأثیرش بیشتر و عمیقتر میشود؛ این یک فرصت است؛ از این فرصت باید استفاده کرد؛ این فرصت را نباید ضایع کرد. شعرى که محتوا نداشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه در آن یک نکتهى ضعیف و احیاناً غلط وجود داشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه کیفیت اجرا جورى باشد که مرزهاى شرعى را مخدوش کند، این فرصت ضایع شده است؛ یا اگر جورى باشد که نیازهاى نقد را که امروز مردم به دانستن آنها احتیاج دارند، ندیده بگیرد، این فرصت ضایع شده است. فرض کنیم در دوران جنگ تحمیلى که کشور نیاز داشت به یک حماسهى پرشورِ عملى و جهاد در میدان، جوانها هم آماده بودند، پدر و مادرها هم آماده بودند، یک نفرى برود در مجالس و محافل خود، شعر هم بخواند، خوب هم اجرا کند، منتها اشارهاى به این نیاز وقت نکند؛ این ضایع کردن فرصت است. آن روز مداحها نقشهاى خیلى خوبى آفریدند. در این جبهه کارهائى که مداحهاى ما کردند، اثرى که آنها در اعماق جان رزمندگان ما گذاشتند، کمنظیر است. من بعضى را اطلاع دارم؛ مداحهاى ترکزبان یک جور، مداحهاى فارسزبان یک جور، همین آقایان مداحهاى زنجان که امروز یکى از آنها اینجا خواندند، و جاهاى دیگر و جاهاى دیگر و از همه جا، و همچنین شعرائى که این مداحها را پشتیبانى میکردند، آن روز همه به وظیفهشان عمل کردند. امروز هم من نگاه میکنم، مىبینم در میان این شعرهائى که خوانده شد، به نیازهاى نقد توجه شده بود؛ نمونهى کاملش همین شعر آقاى سازگار است، که هر سال همین جور است. ایشان در این شعرها و سرودها یک پیوند لطیفِ درستِ هنرىاى بین عرش و فرش میزند؛ از حریم ملکوت همین طور آرام و با شیوهى هنرى حرکت میکند، مىآید در نیاز امروز، آنجا به این نیاز میرسد. ببینید، این ترکیبِ هنرمندانه است؛ شعر هم خوب است.
مراقب اختلاف افکنی ها باشید
شما از حنجره استفاده میکنید، که نعمت خدا است؛ از لحن و آهنگ استفاده میکنید، که نعمت خدا است؛ از شعر استفاده میکنید، که قریحهاش نعمت خدادادِ الهى است. این نعمتها در اختیار شما است؛ اینها را در خدمت چه قرار میدهید؟ در خدمت معرفتافزائى. اگر در خدمت اختلافافکنى واقع شد، اگر در خدمت تحریک عصبیتهائى قرار گرفت که امروز به خاطر این عصبیتها، متعصبین لجوج در نقاطى از دنیا بیست تا، سى تا سر میبُرند، این استفاده، استفادهى بدى است؛ این را خیلى مراقب باشید.
شما اینجا یک شعرى بخوانید، امروز هم که ویدئو و اینترنت و وسائل گوناگون انتقال پیام وجود دارد؛ عکس و تفصیلات آن برود در فلان نقطه، چهار تا آدم جاهلِ متعصب را تحریک کند، بیندازد به جان یک مشت زن و بچهى بىگناه، خون اینها را بریزد. مراقب این چیزها باشید.اینکه بنده این همه اصرار میکنم، تأکید میکنم براى اینکه اختلافات مذهبى و طایفهاى را کمرنگ کنید، براى این است. کسى خیال نکند که اگر ما بخواهیم نعمت این عشقى که دلهاى مردم ما را بحمداللّه پر کرده و مالامال از محبت اهلبیت است، شکرگزارى کنیم و این عواطف را تحریک کنیم، راهش آن است؛ نه، اشتباه است.اختلافافکنى یا تحریک عصبیتهاى اختلافافکن، مصلحت نیست؛ نه امروز مصلحت است، نه زمان امام صادق (علیهالسّلام) مصلحت بود؛ آنها هم جلویش را گرفتند. بعضى از افراد سطحىنگر به این مسئله توجه ندارند
همین طور است اختلافات داخلى و درونى. امروز مردم ما باید امید داشته باشند؛ اگر امید بود، حماسه خواهد بود. اینکه ما عرض کردیم «حماسه»، حماسه که دستورى نیست، بخشنامهاى نیست؛ بخشنامه صادر میکنیم، مردم حماسه ایجاد کنند! مگر میشود چنین چیزى؟ مگر معقول است؟ حماسه از دل میجوشد، حماسه با عقل هدایت میشود، حماسه با ایمان پشتیبانى میشود؛ اینها که دستورى نیست. اگر چنانچه دل از امید خالى شد، فکر از منطق صحیح تهى شد، حماسه به وجود نمىآید. ما در ذهنها تردید ایجاد کنیم، در دلها یأس تزریق کنیم، حماسه به وجود مىآید؟ معلوم است که نه. حماسهآفرینى این است: فضاى بدبینى به وجود نیاید؛ فضاى سوء ظن به وجود نیاید؛ فضاى امید، فضاى خوشبینى، فضاى نگاه به چشماندازها به وجود آید؛ چشماندازهائى که قطعى است، یقینى است، حقیقى است، تلقینى نیست.
مثلاً در اوائل دههى ۶۰ – سى سال قبل از این – اگر چنانچه ما میگفتیم آینده چنین و چنان خواهد شد، ممکن بود بعضىها بگویند بله، اینها دارند تلقین میکنند؛ اما امروز که دیگر این حرفها نیست؛ امروز که داریم مىبینیم حرکت عمیقِ وسیعِ پیشروندهى انقلاب و کشور را به سوى اهداف؛ هم اهداف مادى، هم اهداف معنوى؛ هم اهداف سیاسى، هم اهداف اجتماعى؛ هم اهداف داخلى، هم اهداف بینالمللى؛ اینها جلوى چشم ما است؛ مگر کسى میتواند منکر شود؟ آن وقت این چشماندازى را که امروز ما براى خودمان ترسیم میکنیم، کسى بیاید در آن تردیدآفرینى کند، یأسآفرینى کند، ناامیدى به وجود بیاورد؛ همچنین در حرکت و جهاد مداوم که نیاز یک کشور و یک امت و یک تاریخ است.
جهاد مداوم، نیاز همه است. همهى پیشرفتها، همهى تمدنسازىها، به برکت مجاهدتِ دائم شده است. مجاهدتِ دائم هم همهاش به معناى رنج کشیدن نیست. جهاد، شوقآفرین است. جهاد، شادى و نشاط آفرین است. امروز که نیاز به این جهاد داریم، کسى بیاید به تنبلى و کسالت و انزوا و بیکارى و بیکارگى دعوت کند، اینها میشود کفران نعمت الهى؛ «أ لم تر الى الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار»؛(۱) این نباید بشود.
در بین شما عزیزان بحمداللّه هم پیشکسوتها هستند، هم جوانها هستند، استعدادهاى خوبى هم وجود دارد. در میان شما، گلهاى پرطراوتِ نورسى من مشاهده میکنم، که توانستهاید خوب وسط میدان بیائید و جاى خالى گذشتگان را نه فقط پر کنید، بلکه برتر و بهتر از آنها – ما خیلى از گذشتگان را هم دیدیم – حرکت کنید.
آنچه که من به شما عرض میکنم، این است: مداحى، معرفتافزائى است. مداحى، پراکندن معرفت و حکمت و امید و عقیدهى راسخ است. مداحى، جوشاندن چشمههاى عواطف در دلها است؛ با استفادهى از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
البته یک اصل مسلّمى وجود دارد عزیزان من! مردم از صداى شما خوششان مىآید، از شعر شما لذت میبرند، از اجراى شما – چه در مدحتان، چه در مصیبتتان – دلهایشان تکان میخورد و اشک میریزند؛ اما به خود شما هم نگاه میکنند. اگر شما از لحاظ اخلاق، از لحاظ تدین، از لحاظ عفت، نمود تحسینآورى داشتید، همهى آنچه را که عرض کردیم، به صورت مضاعف در مردم اثر خواهد کرد. اما اگر خداى نکرده بعکس شد؛ مردم نشانهى تزلزل اخلاقى، نشانهى عقبماندگى از لحاظ اخلاق و رفتار و خداى نکرده عفت و این چیزها مشاهده کنند، اثر این هنرها و زیبائىهائى که در کار شما هست، از بین خواهد رفت؛ این را مراقب باشید. همهمان باید مراقب باشیم؛ ما عمامهاىها بیشتر از دیگران، گویندگان مذهبى بیشتر از دیگران، نامداران عرصهى دین و تقوا بیشتر از دیگران. همه باید مراقب باشیم؛ شما هم همین طور. شما کسانى که در عرصهى دین و معرفت و امور الهى دارید کار میکنید، خیلى باید مراقب باشید؛ مراقب اخلاق، مراقب پاکى زبان، پاکى دامان، پاکى دل، پاکى دست. خداى متعال به شما کمک کند. یک مادح آستان فاطمى (سلام اللّه علیها) وقتى که در یک چنین جایگاهى قرار گرفت، یک انسان برجسته است. یعنى همین جورى که بین ماها فهمیده شده، دانسته شده و اعتقاد پیدا کردهایم، کسانى که در راه مدح ائمه (علیهمالسّلام) و اظهار ارادت به این بزرگوار و توجه دادن دلها به این بزرگواران هستند، اینها پیش خداى متعال عزیز و محبوبند.
بنده خودم روضه خوانم، لزومی ندارد در مجلس مولودی حتما روضه خوانده شود
البته امروز یک نکتهاى در جلسهى ما وجود داشت که این نکته، نکتهى مستحسنى است. من در این سالهاى طولانى، خیلى اوقات به برادران مداح که اینجا میخواندند، این اعتراض را میکردم که جلسهى جشن و مولود را تبدیل میکردند به مجلس عزادارى؛ مفصّل روضه خواندند و اشک گرفتند! هر چیزى به جاى خودش. به شما میگویند مداح. مداح یعنى چه؟ شاخصهى اصلى شما مداحى است، نه روضهخوانى. روضه بخوانید، بنده طرفدار روضهخوانىام، خودم هم روضهخوانم. اینجور نیست که در مجلس مولودىخوانى ائمه (علیهمالسّلام) هم حتماً باید یک روضهاى خوانده شود، یک دمى داده شود، یک اشکى گرفته شود؛ هیچ لزومى ندارد. بگذارید عواطفى که مردم نسبت به ائمه (علیهمالسّلام) دارند، در خارج اینجور وانمود نشود که منحصر است در قضیهى گریه و سینهزنى و عزادارى؛ نه، عزادارى به جاى خود، مدیحه و مولودىخوانى و شادى هم به جاى خود؛ اینها را نباید با هم مخلوط کرد.
برانگیختن عواطف، و به کمک اندیشه و خرد بردنِ این عواطف. شأن مداح و ستایشگر – این حرفهاى که امروز در کشور ما بحمداللّه بوفور وجود دارد – این است که بتواند با بیان هنرى، با شیوهى هنرى، با اجراى هنرى، معرفت را در بین مردم گسترش دهد. این شد محور اصلى. شعرى که انتخاب میکنید، لحنى که انتخاب میکنید، شیوهاى که در آن با مردم حرف میزنید، در این جهت قرار بگیرد؛ در جهت افزایش معرفت و عمق بخشیدن به هدایت مردم و دانائىهاى آنها از دین و از راه زندگى؛ این کارى است که جامعهى مداح به بهترین وجهى میتواند انجام دهد.
شعری که محتوا ندارد را نخوانید، نیاز جامعه را بشناسید
بارها عرض کردهایم و این یک حقیقتى است که وقتى شما یک قصیده را یا یک غزل را که حامل معارف است، در یک مجلسى میخوانید، گاهى از ساعتها سخن گفتن فصیح و بلیغِ یک گوینده تأثیرش بیشتر و عمیقتر میشود؛ این یک فرصت است؛ از این فرصت باید استفاده کرد؛ این فرصت را نباید ضایع کرد. شعرى که محتوا نداشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه در آن یک نکتهى ضعیف و احیاناً غلط وجود داشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه کیفیت اجرا جورى باشد که مرزهاى شرعى را مخدوش کند، این فرصت ضایع شده است؛ یا اگر جورى باشد که نیازهاى نقد را که امروز مردم به دانستن آنها احتیاج دارند، ندیده بگیرد، این فرصت ضایع شده است. فرض کنیم در دوران جنگ تحمیلى که کشور نیاز داشت به یک حماسهى پرشورِ عملى و جهاد در میدان، جوانها هم آماده بودند، پدر و مادرها هم آماده بودند، یک نفرى برود در مجالس و محافل خود، شعر هم بخواند، خوب هم اجرا کند، منتها اشارهاى به این نیاز وقت نکند؛ این ضایع کردن فرصت است. آن روز مداحها نقشهاى خیلى خوبى آفریدند. در این جبهه کارهائى که مداحهاى ما کردند، اثرى که آنها در اعماق جان رزمندگان ما گذاشتند، کمنظیر است. من بعضى را اطلاع دارم؛ مداحهاى ترکزبان یک جور، مداحهاى فارسزبان یک جور، همین آقایان مداحهاى زنجان که امروز یکى از آنها اینجا خواندند، و جاهاى دیگر و جاهاى دیگر و از همه جا، و همچنین شعرائى که این مداحها را پشتیبانى میکردند، آن روز همه به وظیفهشان عمل کردند. امروز هم من نگاه میکنم، مىبینم در میان این شعرهائى که خوانده شد، به نیازهاى نقد توجه شده بود؛ نمونهى کاملش همین شعر آقاى سازگار است، که هر سال همین جور است. ایشان در این شعرها و سرودها یک پیوند لطیفِ درستِ هنرىاى بین عرش و فرش میزند؛ از حریم ملکوت همین طور آرام و با شیوهى هنرى حرکت میکند، مىآید در نیاز امروز، آنجا به این نیاز میرسد. ببینید، این ترکیبِ هنرمندانه است؛ شعر هم خوب است.
مراقب اختلاف افکنی ها باشید
شما از حنجره استفاده میکنید، که نعمت خدا است؛ از لحن و آهنگ استفاده میکنید، که نعمت خدا است؛ از شعر استفاده میکنید، که قریحهاش نعمت خدادادِ الهى است. این نعمتها در اختیار شما است؛ اینها را در خدمت چه قرار میدهید؟ در خدمت معرفتافزائى. اگر در خدمت اختلافافکنى واقع شد، اگر در خدمت تحریک عصبیتهائى قرار گرفت که امروز به خاطر این عصبیتها، متعصبین لجوج در نقاطى از دنیا بیست تا، سى تا سر میبُرند، این استفاده، استفادهى بدى است؛ این را خیلى مراقب باشید.
شما اینجا یک شعرى بخوانید، امروز هم که ویدئو و اینترنت و وسائل گوناگون انتقال پیام وجود دارد؛ عکس و تفصیلات آن برود در فلان نقطه، چهار تا آدم جاهلِ متعصب را تحریک کند، بیندازد به جان یک مشت زن و بچهى بىگناه، خون اینها را بریزد. مراقب این چیزها باشید.اینکه بنده این همه اصرار میکنم، تأکید میکنم براى اینکه اختلافات مذهبى و طایفهاى را کمرنگ کنید، براى این است. کسى خیال نکند که اگر ما بخواهیم نعمت این عشقى که دلهاى مردم ما را بحمداللّه پر کرده و مالامال از محبت اهلبیت است، شکرگزارى کنیم و این عواطف را تحریک کنیم، راهش آن است؛ نه، اشتباه است.اختلافافکنى یا تحریک عصبیتهاى اختلافافکن، مصلحت نیست؛ نه امروز مصلحت است، نه زمان امام صادق (علیهالسّلام) مصلحت بود؛ آنها هم جلویش را گرفتند. بعضى از افراد سطحىنگر به این مسئله توجه ندارند
همین طور است اختلافات داخلى و درونى. امروز مردم ما باید امید داشته باشند؛ اگر امید بود، حماسه خواهد بود. اینکه ما عرض کردیم «حماسه»، حماسه که دستورى نیست، بخشنامهاى نیست؛ بخشنامه صادر میکنیم، مردم حماسه ایجاد کنند! مگر میشود چنین چیزى؟ مگر معقول است؟ حماسه از دل میجوشد، حماسه با عقل هدایت میشود، حماسه با ایمان پشتیبانى میشود؛ اینها که دستورى نیست. اگر چنانچه دل از امید خالى شد، فکر از منطق صحیح تهى شد، حماسه به وجود نمىآید. ما در ذهنها تردید ایجاد کنیم، در دلها یأس تزریق کنیم، حماسه به وجود مىآید؟ معلوم است که نه. حماسهآفرینى این است: فضاى بدبینى به وجود نیاید؛ فضاى سوء ظن به وجود نیاید؛ فضاى امید، فضاى خوشبینى، فضاى نگاه به چشماندازها به وجود آید؛ چشماندازهائى که قطعى است، یقینى است، حقیقى است، تلقینى نیست.
مثلاً در اوائل دههى ۶۰ – سى سال قبل از این – اگر چنانچه ما میگفتیم آینده چنین و چنان خواهد شد، ممکن بود بعضىها بگویند بله، اینها دارند تلقین میکنند؛ اما امروز که دیگر این حرفها نیست؛ امروز که داریم مىبینیم حرکت عمیقِ وسیعِ پیشروندهى انقلاب و کشور را به سوى اهداف؛ هم اهداف مادى، هم اهداف معنوى؛ هم اهداف سیاسى، هم اهداف اجتماعى؛ هم اهداف داخلى، هم اهداف بینالمللى؛ اینها جلوى چشم ما است؛ مگر کسى میتواند منکر شود؟ آن وقت این چشماندازى را که امروز ما براى خودمان ترسیم میکنیم، کسى بیاید در آن تردیدآفرینى کند، یأسآفرینى کند، ناامیدى به وجود بیاورد؛ همچنین در حرکت و جهاد مداوم که نیاز یک کشور و یک امت و یک تاریخ است.
جهاد مداوم، نیاز همه است. همهى پیشرفتها، همهى تمدنسازىها، به برکت مجاهدتِ دائم شده است. مجاهدتِ دائم هم همهاش به معناى رنج کشیدن نیست. جهاد، شوقآفرین است. جهاد، شادى و نشاط آفرین است. امروز که نیاز به این جهاد داریم، کسى بیاید به تنبلى و کسالت و انزوا و بیکارى و بیکارگى دعوت کند، اینها میشود کفران نعمت الهى؛ «أ لم تر الى الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار»؛(۱) این نباید بشود.
در بین شما عزیزان بحمداللّه هم پیشکسوتها هستند، هم جوانها هستند، استعدادهاى خوبى هم وجود دارد. در میان شما، گلهاى پرطراوتِ نورسى من مشاهده میکنم، که توانستهاید خوب وسط میدان بیائید و جاى خالى گذشتگان را نه فقط پر کنید، بلکه برتر و بهتر از آنها – ما خیلى از گذشتگان را هم دیدیم – حرکت کنید.
آنچه که من به شما عرض میکنم، این است: مداحى، معرفتافزائى است. مداحى، پراکندن معرفت و حکمت و امید و عقیدهى راسخ است. مداحى، جوشاندن چشمههاى عواطف در دلها است؛ با استفادهى از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
البته یک اصل مسلّمى وجود دارد عزیزان من! مردم از صداى شما خوششان مىآید، از شعر شما لذت میبرند، از اجراى شما – چه در مدحتان، چه در مصیبتتان – دلهایشان تکان میخورد و اشک میریزند؛ اما به خود شما هم نگاه میکنند. اگر شما از لحاظ اخلاق، از لحاظ تدین، از لحاظ عفت، نمود تحسینآورى داشتید، همهى آنچه را که عرض کردیم، به صورت مضاعف در مردم اثر خواهد کرد. اما اگر خداى نکرده بعکس شد؛ مردم نشانهى تزلزل اخلاقى، نشانهى عقبماندگى از لحاظ اخلاق و رفتار و خداى نکرده عفت و این چیزها مشاهده کنند، اثر این هنرها و زیبائىهائى که در کار شما هست، از بین خواهد رفت؛ این را مراقب باشید. همهمان باید مراقب باشیم؛ ما عمامهاىها بیشتر از دیگران، گویندگان مذهبى بیشتر از دیگران، نامداران عرصهى دین و تقوا بیشتر از دیگران. همه باید مراقب باشیم؛ شما هم همین طور. شما کسانى که در عرصهى دین و معرفت و امور الهى دارید کار میکنید، خیلى باید مراقب باشید؛ مراقب اخلاق، مراقب پاکى زبان، پاکى دامان، پاکى دل، پاکى دست. خداى متعال به شما کمک کند. یک مادح آستان فاطمى (سلام اللّه علیها) وقتى که در یک چنین جایگاهى قرار گرفت، یک انسان برجسته است. یعنى همین جورى که بین ماها فهمیده شده، دانسته شده و اعتقاد پیدا کردهایم، کسانى که در راه مدح ائمه (علیهمالسّلام) و اظهار ارادت به این بزرگوار و توجه دادن دلها به این بزرگواران هستند، اینها پیش خداى متعال عزیز و محبوبند.
بنده خودم روضه خوانم، لزومی ندارد در مجلس مولودی حتما روضه خوانده شود
البته امروز یک نکتهاى در جلسهى ما وجود داشت که این نکته، نکتهى مستحسنى است. من در این سالهاى طولانى، خیلى اوقات به برادران مداح که اینجا میخواندند، این اعتراض را میکردم که جلسهى جشن و مولود را تبدیل میکردند به مجلس عزادارى؛ مفصّل روضه خواندند و اشک گرفتند! هر چیزى به جاى خودش. به شما میگویند مداح. مداح یعنى چه؟ شاخصهى اصلى شما مداحى است، نه روضهخوانى. روضه بخوانید، بنده طرفدار روضهخوانىام، خودم هم روضهخوانم. اینجور نیست که در مجلس مولودىخوانى ائمه (علیهمالسّلام) هم حتماً باید یک روضهاى خوانده شود، یک دمى داده شود، یک اشکى گرفته شود؛ هیچ لزومى ندارد. بگذارید عواطفى که مردم نسبت به ائمه (علیهمالسّلام) دارند، در خارج اینجور وانمود نشود که منحصر است در قضیهى گریه و سینهزنى و عزادارى؛ نه، عزادارى به جاى خود، مدیحه و مولودىخوانى و شادى هم به جاى خود؛ اینها را نباید با هم مخلوط کرد.
مرجع : عقیق