کد مطلب : ۱۸۷۱۹
جانبازتفحص با مداحی روزگار می گذراند
حافظ اصغری یکی از افرادی است که سلامتی خود را در راه اهداف مقدس جنگ و جبهه به خطر انداخته و به مقام جانبازی نائل شده است.آقای اصغری که از اهالی شهرستان کلوانق واقع در استان آذربایجان غربی است، از آن دسته جانبازانی است که بعد از جنگ تحمیلی و در عملیات های تفحص به این مقام نائل شده است.
جانبازی در راه تفحص شهدا
این جانباز در گفتگو با خبرنگار شهدای ایران ماجرای جانباز شدن خود را اینگونه می گوید: من سال ۸۵ در اردوگاه شهید همت واقع در خرمشهر مشغول به کار تفحص بودم. یک روز فرمانده اردوگاه به مسافرت رفت و من را به جای خود قرار تا امورات اردوگاه را به دست گیرم.در آن روز متوجه شدم مواد غذایی و همچنین سوخت کافی برای آشپزی وجود ندارد و مجبور شدم با ماشین به شهر بروم و اقلام لازم را خریداری کنم.
حافظ اصغری در ادامه ماجرا به جزئیات بیشتری اشاره می کند و می گوید:یک ماشین وانت را برداشته و به سمت شهر حرکت کردم اما به ناگهان سرعت ماشین که بالا رفت درب سمت راننده ماشین باز شد و من پرت شدم پایین که همزمان چرخهای عقب ماشین از روی پای من رد شدند و بیهوش شدم وقتی که بهوش آمدم خودم را در بیمارستان دیدم که دکترها از وخیم بودن اوضاع پایم گفتند و عنوان کردند که پا آنقدر خورد شده که دیگر توان بازیابی سلامت خود را ندارد.
بیمه درمانی ندارم
جانباز اصغری که حالا دیگر قادر به نشستن روی صندلی هم نیست می گوید: هم اکنون دو سال است که دفترچه بیمه درمانی ندارم و مجبورم خودم به تنهایی هزینه های درمانیم را پرداخت کنم.همچنین وی با اشاره به اینکه شغلش مداحی اهل بیت است تاکید کرد که از هیچ نهاد دیگری حقوق نمی گیرد و مجبورست با همین شغل مداحی زندگی خود و خانواده اش را اداره کند.
جانبازی در راه تفحص شهدا
این جانباز در گفتگو با خبرنگار شهدای ایران ماجرای جانباز شدن خود را اینگونه می گوید: من سال ۸۵ در اردوگاه شهید همت واقع در خرمشهر مشغول به کار تفحص بودم. یک روز فرمانده اردوگاه به مسافرت رفت و من را به جای خود قرار تا امورات اردوگاه را به دست گیرم.در آن روز متوجه شدم مواد غذایی و همچنین سوخت کافی برای آشپزی وجود ندارد و مجبور شدم با ماشین به شهر بروم و اقلام لازم را خریداری کنم.
حافظ اصغری در ادامه ماجرا به جزئیات بیشتری اشاره می کند و می گوید:یک ماشین وانت را برداشته و به سمت شهر حرکت کردم اما به ناگهان سرعت ماشین که بالا رفت درب سمت راننده ماشین باز شد و من پرت شدم پایین که همزمان چرخهای عقب ماشین از روی پای من رد شدند و بیهوش شدم وقتی که بهوش آمدم خودم را در بیمارستان دیدم که دکترها از وخیم بودن اوضاع پایم گفتند و عنوان کردند که پا آنقدر خورد شده که دیگر توان بازیابی سلامت خود را ندارد.
بیمه درمانی ندارم
جانباز اصغری که حالا دیگر قادر به نشستن روی صندلی هم نیست می گوید: هم اکنون دو سال است که دفترچه بیمه درمانی ندارم و مجبورم خودم به تنهایی هزینه های درمانیم را پرداخت کنم.همچنین وی با اشاره به اینکه شغلش مداحی اهل بیت است تاکید کرد که از هیچ نهاد دیگری حقوق نمی گیرد و مجبورست با همین شغل مداحی زندگی خود و خانواده اش را اداره کند.
مرجع : شهدای ایران
