کد مطلب : ۲۳۵۱۰
فقط یک زن در دنیاست که میگوید مرا شبانه تشییع کنید
این روزها غم یتیمی حسنین(ع) بر قلب مؤمنان و شیفتگان فاطمی سنگینی میکند و یادآوری مصیبتهایی که بر جان و روان دردانه رسول(ص) روا داشته شده، قطرات اشک را جاری میسازد.
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از اساتید اخلاق تهران در یکی از جلسات خود به ذکر مصیبت شهادت حضرت صدیقه کبری(س) پرداخت که در ادامه میآید:
آنهایی که روز آخر از دنیا میخواهند بروند، معمولاً حالشان جا میآید، تجربه شده است، یک دو ساعتی حالشان خوب می شود با بستگان صحبت میکنند، یک آن حالشان بهم میخورد، معمول است، نمیدانم دیدید یا نه؟! حضرت زهرا(س) هم این گونه شدند و بنا کردند به کار کردن، لباس بچههاشان را شستند، امیرالمؤمنین(ع) یک موقعی وارد منزل شد.... وقتی امیرالمؤمنین(ع) سرزده وارد شد، دید حضرت زهرا(س) جارو دستش است، دید حضرت(س) دارد جارو میکند، یک دست هم به کمرشان است، از درد پهلو خیلی رنج برد، این منظره با دل مولا چه کرد!
این همه جنگها این همه غزوه هیچ کدام ایشان را از زانو در نیاورد، اما شهادت حضرت زهرا(س) امیرالمؤمنین(ع) را به زانو آورد، دو رکعت نماز خواند، دستانش را بلند کرد و گفت، خدایا صبر به من بده! از خدا صبر خواست، لباس بچههایش را شست و حیاط را جارو کرد، آن موقع اوایل ظهر حضرت زهرا(س) از دنیا رفتند، رفتند امیرالمؤمنین(ع) را خبر کردند، گفتند: امیرالمؤمنین! یا علی(ع)! بیا که دیگه فاطمه(س) را زنده نمیبینی، امیرالمؤمنین(ع) با عجله آمدند، وقتی آمدند، دیدند حضرت(س) از دنیا رفتند، پارچهای روی ایشان کشیدند، ولی وصیتنامهای روی سینهشان است، نامه را باز کردند، دیدند که دستخط حضرت زهرا(س) است.
این وصیت فاطمه است، شهادت به وحدانیت خدا، شهادت به رسالت پدرم، به امامت شوهرم، شهادت میدهم که بهشت حق است، آتش جهنم حق است....
بعد نوشت یا علی! تو سزاورتری به من، تا تو هستی من چه کسی را وصی کنم، توقعم این است که مرا شب غسل دهی، همه دلشان میخواهند که روز تشییع شوند، در دنیا فقط یک زن است که میگوید مرا شب تشییع کنید، شب غسلم دهید، شب کفنم کنید، شب من را به خاک بسپار، حضرت(ع) به وصیتنامه عمل کرد...
اسماء میگفت: من آب میریختم، آقا بدن را غسل میداد، اما دیدم آقا دست از غسل برداشت، های های گریه کرد، قصهها دارد...
برای تماشای فیلم روضه مذکور کلیک کنید:
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از اساتید اخلاق تهران در یکی از جلسات خود به ذکر مصیبت شهادت حضرت صدیقه کبری(س) پرداخت که در ادامه میآید:
آنهایی که روز آخر از دنیا میخواهند بروند، معمولاً حالشان جا میآید، تجربه شده است، یک دو ساعتی حالشان خوب می شود با بستگان صحبت میکنند، یک آن حالشان بهم میخورد، معمول است، نمیدانم دیدید یا نه؟! حضرت زهرا(س) هم این گونه شدند و بنا کردند به کار کردن، لباس بچههاشان را شستند، امیرالمؤمنین(ع) یک موقعی وارد منزل شد.... وقتی امیرالمؤمنین(ع) سرزده وارد شد، دید حضرت زهرا(س) جارو دستش است، دید حضرت(س) دارد جارو میکند، یک دست هم به کمرشان است، از درد پهلو خیلی رنج برد، این منظره با دل مولا چه کرد!
این همه جنگها این همه غزوه هیچ کدام ایشان را از زانو در نیاورد، اما شهادت حضرت زهرا(س) امیرالمؤمنین(ع) را به زانو آورد، دو رکعت نماز خواند، دستانش را بلند کرد و گفت، خدایا صبر به من بده! از خدا صبر خواست، لباس بچههایش را شست و حیاط را جارو کرد، آن موقع اوایل ظهر حضرت زهرا(س) از دنیا رفتند، رفتند امیرالمؤمنین(ع) را خبر کردند، گفتند: امیرالمؤمنین! یا علی(ع)! بیا که دیگه فاطمه(س) را زنده نمیبینی، امیرالمؤمنین(ع) با عجله آمدند، وقتی آمدند، دیدند حضرت(س) از دنیا رفتند، پارچهای روی ایشان کشیدند، ولی وصیتنامهای روی سینهشان است، نامه را باز کردند، دیدند که دستخط حضرت زهرا(س) است.
این وصیت فاطمه است، شهادت به وحدانیت خدا، شهادت به رسالت پدرم، به امامت شوهرم، شهادت میدهم که بهشت حق است، آتش جهنم حق است....
بعد نوشت یا علی! تو سزاورتری به من، تا تو هستی من چه کسی را وصی کنم، توقعم این است که مرا شب غسل دهی، همه دلشان میخواهند که روز تشییع شوند، در دنیا فقط یک زن است که میگوید مرا شب تشییع کنید، شب غسلم دهید، شب کفنم کنید، شب من را به خاک بسپار، حضرت(ع) به وصیتنامه عمل کرد...
اسماء میگفت: من آب میریختم، آقا بدن را غسل میداد، اما دیدم آقا دست از غسل برداشت، های های گریه کرد، قصهها دارد...
برای تماشای فیلم روضه مذکور کلیک کنید:
مرجع : فارس