تاریخ انتشار
شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۱
۰
کد مطلب : ۲۶۷۰۱
گزيده‌اي از مواعظ مرحوم حاج محمداسماعيل دولابي

از راه حسین(ع) بروید

از راه حسین(ع) بروید
حاج محمد اسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران ‌زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به‌ صورت آزاد به دانش‌آموزی در جلسات علمای دینی معاصر مانند آیات عظام سید محمد شریف شیرازی، شاه آبادی ، تقی بافقی ،شیخ غلامعلی قمی و شیخ محمد جواد انصاری پرداخت. او درکی متفاوت و فراگیر از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی داشت و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیل‌کرده در جلسات هفتگی وعظ او بود. از گفتارهای او کتابی موضوعی با نام «مصباح‌الهدی» و ۴ جلد کتاب دیگر با عنوان « طوبای محبت» و کتابی دیگر با عنوان «طوبای کربلا»که همگی مجموعه‌ای از مواعظ و جلسات وی است، به چاپ رسیده است.

در ایّام جوانی به همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. به شدّت تشنة علوم و معارف دینی بودم. با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود.

در حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام به حضرت التماس می‌کردم که ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه‌ام را به ضریح فشار می‌دادم و می‌مالیدم که موهای سینه‌ام کنده و تمام سینه‌ام زخم شده بود. حالم به گونه‌ای بود که احتمال نمی‌دادم به ایران برگردم. به خود می‌گفتم یا در نجف می‌مانم و مشغول تحصیل می‌شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می‌دهم و می‌میرم. با علما نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آن‌ها بگیرم به من گفتند که وظیفة تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی.

در نتیجه نه التماس‌هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علمای مرا به خواسته‌ام رساند. تا این‌که با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه‌السلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و آن التهاب فرو نشست و کاملاً آرام شدم. به طوری که هنگام مراجعت به ایران حتی جلوتر از پدرم و بدون هر گونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.

در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات به منزل ما آمدند دو نفر آقا سیّد بودند. آن‌ها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق بر می‌گشتم جلوی در اتاق پرده‌ها کنار رفت و حالت مکاشفه‌ای به من دست داد و در حالی که سفره به دست بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه‌السلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را می‌خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت می‌کردند و می‌گفتند او در حال خلسه است. از همان جا شروع شد. آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانة اباعبداللّه بود و اشخاصی که به آن‌جا می‌آمدند بی‌آن‌که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند می‌گریستند.

در اثر عنایت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقا جان، مرحوم آیت الله شیخ محمّد بافقی، مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، بدون این‌که من به دنبال آن‌ها بروم و از آن‌ها التماس و درخواست کنم، با علاقة خودشان به آن‌جا می‌آمدند. بعد از آن مکاشفه، به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اوّلین فرد آیت‌الله سیّد محمّد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی جنازة او را به حضرت عبدالعظیم بردیم. آیت‌الله شیخ محمّد بافقی آمد و بر او نماز خواند من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ‌تر است جذب او شدم، به گونه‌ای که حتّی همراه جنازه به قم نرفتم. خانة شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمّد بافقی مرتبط بودم تا این‌که او هم مرا تحویل آیت‌الله شیخ غلام‌علی قمی ملقب به تنوماسی داد.

من هم که او را قشنگ‌تر دیدم از آن پس همراه وی بودم. در همین ایام با آیت‌الله شاه‌آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا این که بالاخره به نفر چهارم، آیت‌الله شیخ محمّد جواد انصاری همدانی که شخص و طریق بود بر خوردم. او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوستة بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در یک جای از عالم است. یک استوانة نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همة اهل بیت در آن میلة نور قابل وصول است.

اوّل اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل بیت علیه‌السلام و گریه و عزاداری و اقامة مجالس ذکر اهل بیت علیه‌السلام شدم. تا این‌که در پایان به شخصی برخوردم و به او دل دادم و از وادی توحید سر درآوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاس‌ها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد؛ ولی کاری کرد که هیچ جا متوقّف نشدم. بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا این‌که به وادی توحید رسیدم.

در طول این دوران همیشه یکّه‌شناس بودم و به هر کسی که دل می‌دادم، خودم و زندگی و خانواده‌ام را قربانی او می‌کردم تا این‌که خود او مرا به بعدی تحویل می‌داد و من که وی را بالاتر از قبلی می‌دیدم از آن پس دور او می‌گشتم.

به هر تقدیر همة عنایاتی که به من شد از برکات امام حسین علیه‌السلام بود. از راه سایر ائمه علیه‌السلام هم می‌توان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه‌السلام خیلی سریع انسان را به نتیجه می‌رساند. چون کشتی امام حسین علیه‌السلام در آسمان‌های غیب خیلی سریع راه می‌رود، هر کسی که سیر معنوی خود را و حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می‌رسد.

معنای وضو

وضو که میگیری خودت وضو بگیر. صورت وجه الله است. وجه خداست. مگر نمی بینی در حج به زنها می گویند صورتتان را نپوشانید.

وضو می گیری، معنایش را نمیدانی؟ وقتی وضو میگیری اول صورتت را می شویی. چون می خواهی بروی نماز بخوانی، دو دفعه آب میریزی و کاملاً میشویی که تمیز شود. زیرا داری وجه خدا را زیارت می کنی ،‌ یا وجه خدا را می شویی. باید تمیز باشد ، گرد و خاک نداشته باشد. بعد دست راست را می شویی.

وقتی دست راستت را می شویی،‌ میتوانی همه ی مومنین و مومنات را دراین کار شریک کنی. چطور وقتی سفره می اندازی، ‌خداوند یاد داده است و همه ی مومنین و مومنات را میهمان می کنید ،‌ موقع وضو نیت کنید و مومنین و مومنات را تمیزشان کنید. مرحوم کوهستانی وقتی وضو می گرفت نیم ساعت ، ‌سه ربع طول میکشید . او شکاک نبود که بگوید درست نشد ،‌ برای مومنین کاسبی میکرد.

دروضو وقتی دست راستتان را می شویید،‌ بدانید مومنین و مومنات را می شویید. مومنین همه برادرند. درست راست را که شستی ،‌ حق مومنین را ادا کرده ای. وقتی دست چپ را می شویید گناه فاسق و فاجر را می شویید و به دادشان می رسید. کسی که مرتکب کار بدی می شود،‌ حرف بد می زند،‌ ضعیف است ،‌ غیبت میکند،‌ وقتی دست چپ را می شویید او را تمیز می‌کنید.

شما می شویید،‌ دیگری هم می شوید،‌ دیگران و دیگران همه می شویند. آن وقت که همه شستند،‌ مومنین و مومنات تمیز می شوند،‌ گناه فساق و فجار هم بخشیده میشود و سبک میشوند. بعد میگویند بدون اینکه با آب غیر وضو قاطی شود از مغز سر تا جلوی سر را مسح کنید. یعنی اهالی هفت آسمان، ملائکه کیف کنند و ببینند که بنده ای وضو گرفته است. ملائکه تمیز هستند ،‌لذا نیاز به آب جدید ندارند. بعد میروی سراغ انگشتان پا که هفت طبقه زمین است. به این ترتیب مکانی جا نمیماند. پایین ترین جاها را هم یک دست می‌کشید.

حالا راستش را بگویید ببینم، آیا این موت نیست؟! رفت یک وضو بگیرد دچار موت شد. وضو فی نفسه خودش عبادت است. غیر از کارهای دیگر است. اگر وضو دارید،‌ به یک چشمه ای رسیدید،‌دیدید چشمه ی صافی است،‌وضویتان هم باطل نشده، احتیاج هم ندارید، باز وضو را تجدید کنید. اگر وضو گرفتید نورٌعلی نور میشود. یک نور بود یک نور دیگر هم به آن اضافه میشود. وضو فی نفسه خودش عبادت است،‌نه برای نماز،‌ بلکه خودش فی نفسه عبادت است.

ظاهرا می گوییم آقا می‌آید ولی در حقیقت...

امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف اگر دست بر سر ما بکشند علم و حلم را به درون ما می‌ریزند.

تا قامت حجت خدا را نیبنی قیامت شناس نخواهی شد و از قیامت سر در نمی‌آوری. حتی یک روز قبل از قیامت هم شده باید قامت حجت خدا را ببینی. (قیامت قامت و قامت قیامت/ قیامت می کند آن قد و قامت/ مؤذن گر ببیند قامتت را / به قد قامت بماند تا قیامت)

ظاهرا می گوییم آقا می‌آید ولی در حقیقت ما به خدمت آقا می‌رویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم باید از پشت دیوار دنیا بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بوده است.

ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند. بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند گمان می‌کند پدرش گم شده است در حالیکه در واقع خودش گم شده است. انبیا و اولیا پدران خلق‌اند و دست خلایق را می‌گیرند تا آنها را از بازار دنیا به سلامت عبور دهند. غالب خلایق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده‌اند و در بازار گم شده‌اند. امام زمان گم و غایب نشده است ما گم و محجوب شده‌ایم.

کسی که غیبت و حضور حجت خدا برایش یکسان باشد به حضرت راه پیدا می‌کند. تا وقتی شخص می‌خواهد حضرت بیایند و پدر آدم‌های بد را در بیاورند از دیدن حضرت خبری نیست. هر وقت عبد و تسلیم شدی و فاعلیت خدا را در همه حوادث دیدی و به آن تن دادی آن وقت برای ملاقات حجت خدا آماده شده‌ای.

تلاطمات و نا آرامی هایی که در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است حاوی بشارت بزرگی است. جهان از درد زایمان به خود می‌پیچد و عن قریب فرزندی را بیرون خواهد داد. سواری که از دور می آید پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود گرد و غباری که از زیر پای اسبش بر می‌خیزد دیده می‌شود. گرد و غبار‌ها و آشوب‌ها و نا آرامی‌های جهان در روزگار ما خبر از نزدیک شدن فارس الحجاز یعنی امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف می‌دهد.

بخشش

وقتی از خدا می‌خواهیم تا ما را ببخشد، ما را خواهد بخشید. برخی که خیلی گناه دارند، می‌گویند یعنی خدا من را می‌بخشد؟ آنها نمی‌دانند که وقتی به این حال می‌رسند، یعنی اینکه بخشيده می‌شوند؛ این حالی که با گریه به دنبال بخشش خدا باشد، خودش نشان می‌دهد که این فرد بخشیده شده است. بخشیده می‌شود که اینجور گریه می‌کند.

خواهش‌های طبیعت و نفسانی زیاد در بشر عوارض دارد، این عوارض‌ها بر بشر فشار وارد می‌کند و از او خطا سر می‌زند. بشر اما همه این خطاها را خائفانه، وحشتانه، ترسان و لرزان انجام می‌هد؛ پس بشر کجا دوست دارد تا گناه کند؟
انسان معصیت را دوست ندارد. شهوات و خواهش‌ها فشارش می‌دهد. ترسان و لرزان می‌رود. حتی می‌خواهد که کسی نفهمد، یک معصیت کار حاضر نیست تا کسی بفهمد. کسی که معصیتی راچند بار انجام داده، دوست نداشت آن را انجام دهد؛ دچار گناه شده است
مرجع : عقیق
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما