مرتضی امیری اسفندقه در دومین روز همایش منطقه ای شاعران اهل بیت (ع) در زنجان حول محور ویژگی های شعر اهل بیت که سرشار از اخلاق ، حماسه و شهامت است سخن گفت و مطالبی را تحت عنوان عصت وآژه در شعر اهل بیت بیان کرد.
در ادامه گزیده ای از مباحث مطرح شده در این کارگاه شعر را بخوانید:
ای خون اصیلت به شتک ها ز غدیران
افشانده شرف ها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب و بلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران
ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران
خرگاه تو می سوخت در اندیشه تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
و آن روز که با بیرقی از یک سر بی تن
تا شام شدی قافله سالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست عزای تو حماسه ست
ای کاسته شان تو از این معرکه گیران
این غزلی از حسین منزوی است غزل بسیار زیبایی هم هست لکن من توجه شما را به این بیت جلب می کنم :
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران
کمی به مصرع دوم توجه کنید به نظر شما آیا واقعا می توان گفت نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران یعنی این تعبیر مناسب با تعبیری که در بیت آخر آمده هست؟ به نظر بنده در تضادهم هستند. و واژه ویران مناسب اردوی اهل بیت نیست .
کلمه ی ویران سوء پیشینه دارد . باید شاعر اهل بیت (ع) از استخدام واژه های دارای سوء پیشینه در شعر آیینی اجتناب کند . واژه ها باید در شعر اهل بیت به عصمت نزدیک شود.
شعر اهل بیتی شعر اخلاق مند است . ستایش پاکی، شهامت ، دوستی ، مهر ، عشق ، اخلاق نبوی و علوی ، در هر جای زمین شعر آیینی و شعر اهل بیتی است.
اخلاق آیینی ایجاب می کند که از خودمان مواظبت کنیم.
شاعر اهل بیت شاعر اخلاق مدار و شاعر اخلاق محور است.
واژه نمی تواند منزه بشود تا شاعر از یک جان اخلاق مند برخوردار نباشد.
شاعر اخلاق محور تنها می تواند با واژه های متناسب شعر آیینی شعر بسراید.
واژه باید خود باد . .. واژه باید خود باران باشد.
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید
و کتابی که در آن پوستِ شبنم تر نیست
شعرهای زیادی است که مردم آن را به اسم شعر آیینی و اهل بیتی می شناسند اما با اداب شعر اهل بیتی سروده نشده است.
شعری بااین تعبیر که آمد به میدان و گفت خون همه را می ریزم این از لسان اهل بیت گفته شده و به نظر بنده شایسته نیست یعنی حتی رجز خوانی ایشان به نظر می آید اینگونه نبوده .
تخیل : شاعر نمی تواند خیالی وارد این حوزه شود. حوزه ی تخیل آزاد در شعر آیینی تعطیل است و غیر مجاز.
یعنی چیزی که گفته نشده نباید بیان شود.
یک مثال خوب: سر بریده ی خورشید در کنار من است.
مثلا برو پی کارت .. شاید این عبارت زبان حال بنده باشد اما حتی زبان حال من هم در شعر اهل بیت نباید اینگونه باشد چه برسد به این که به عنوان زبان حال ائمه و اولیاء الله گفته شود که واقعا دون شان ایشان است.
ای فَرَس با تو چه رخ داده که خود باخته ای
مگر این گونه که ماتی! تو شه انداخته ای؟
چقدر حماسه و وقار در این بیت دیده می شود . به زیبایی از اصطلاحات شطرنج در شعر بکار گرفته شده .
مثلا این شعر که بر خی آن را حریه ی حافظ می دانند:
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی
شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیک نامی
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی
عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود
نه به نامهای پیامی نه به خامهای سلامی
الی آخر...
یا این شعر که آن را مسلمیه حافظ می دانند:
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد..
چقدر رعایت اخلاق و آدب شعر آیینی در ین دو غزل موج می زند.
با این شعر فرخی یزدی :
سوگواران را مجال بازديد و دید نيست
بازگرد ای عيد از زندان که ما را عيد نيست
گفتن لفظ مبارکباد طوطی در قفس
شاهد آيينه دل داند که جز تقليد نيست
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست
هرکه شادی می کند ازدورۀ جمشید نیست
سر به زير پر از آن دارم که با من اين زمان
ديگر آن مرغ غزلخوانی که می ناليد نيست
بی گناهی گر بزندان مرد با حال تباه
دولت مظلوم کش هم تا ابد جاويد نيست
هر چه عريان تر شدم گرديد با من گرمتر
هيچ يار مهربانی بهتر از خورشيد نيست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ
هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست
برای نمونه واژه ی شاه که زیاد هم در اشعار آیینی به کار می رود
این همه آوازه ها از شه بود ... یا بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دستگاه اباعبدالله (ع) دستگاه امپراطوری که نیست. و شاه به معنای متناسب شان و بزرگواری ایشان است. البته در دو نمونه بالا نقض نشده است.