تاریخ انتشار
يکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۱۶
۰
کد مطلب : ۲۸۹۹۶

محمد(ص)، پیامبری که باید از نو شناخت

محمد(ص)، پیامبری که باید از نو شناخت
غلامرضا بنی اسدی
جشن می‌گیریم ولادت نبی مکرم(ص) را، هفته وحدت هم می‌نامیم میانه تاریخی که اهل سنت از ولادت حضرت شان به دست می‌دهد و آنچه شیعه بامداد طلوع خورشید بی‌غروب محمدی می‌داند اما اگر به تبلیغ و تعریف در ساحت سیاست غریب نباشد پیامبر ولی در عرصه اخلاق عملی، چندان که باید پر یاور نیست،پیامبری که آمد تا همه مردمان را با خویش به سوی خدا ببرد. ما چندان که باید ایشان را نمی‌شناسیم و گاه پی معجزه می‌گردیم حال آنکه بزرگترین معجزه پیامبر اکرم، پس از قرآن، شخص«محمد» بود و چه اعجازی بالاتراز سخن گفتن از«حق» در هنگامه‌ای که اندازه«گلیم‌ها» را«زر و زور و تزویر» تعیین می‌کند؟ «معجزه محمد» این بود که آمد و این«نظم باطل» را بر هم زد تا«نظم حق» بر مدار حقیقت و حقانیت شکل گیرد، برای من، نه«شق‌القمر» لازم است نه «شفای کور» و «جان بخشیدن به مرده» و عصای موسی، من «ایمان خود» را مدیون مردی هستم که درهنگامه «مرگ» از«زندگی» می‌گفت و اعجاز او احقاق«حق انسانی زنان بود»، در زمانی که«گودال»، سرنوشت آنها را درخویش به پایان می‌برد.

بی‌آنکه این«نقطه پایان»، آغازی هم داشته باشد، من اعجاز پیامبر اسلام را در«سلامی» یافتم که «سلاح» محمد بود و هیچ‌کس بر او در سلام پیشی نتوانست گرفت. من از او معجزه‌های زیادی«سراغ» دارم که هر کدام برای ایمان آوردن امتی کافی است. من دیده‌ام که او همراه یارانش کار می‌کند بلکه افزون‌تراز آنها هم حتی، او را دیده‌ام که در میان مردم چنان«دایره‌وار» می‌نشیند و یاران خود را می‌نشاند که«مهتر» از«کهتر» بازشناخته نمی‌شود چه در باور او همه انسانها در گوهر انسانیت همسان هستند و او از کلام خداوند خود را چنین تعریف کرده است؛

«بشری مثل شمایم که بر من وحی می‌شود». و هدف آمدنش هم این است که ما همه، جریان«وحی» را درجان خویش«حس» کنیم و اگر او مبعوث شد تا وحی بر او نازل شود. ما «انزال وحی رادر جانمان جشن بگیریم» تا مبعوث شویم. فکر می‌کنم فرق ما با پیامبرها در همین باشد که آنها مبعوث می‌شوند تا وحی بر آنها نازل شود، ما باید دل به نزول وحی بدهیم تا مبعوث شویم و اعجاز پیامبر این بود که با«خلق حسن» و«حسن رفتار»، هم وسعت وحی را به تماشا گذاشت و هم ما را تا بلوغ بعثت، برکشید.

من از پیامبرم، نمی‌خواهم آسمان را به زمین بیاورد و زمین را به آسمان ببرد و از دل کوه«اشتری» بیرون کشد و یا از آسمان عدس و بصل و... فرود آورد تا اعجازش را ببینم من اعجاز را در نگاه او می‌یابم که همه را عادلانه می‌نگرد. من دست او را «بیضی»تر از هر«موسی» می‌بینم هنگامی که در میان مردم کار می‌کند و روزی خویش را از دل«دست و دل باز» زمین با عرق جبین و کد یمن می‌گیرد و در جنگ نیز چنان می‌رزمد که مولا علی(ع) نیز به او پناه می‌برد.

فکر می‌کنم اگر پیامبر اعظم، هیچ اعجازی نداشته باشد، جز همین یک کلام که مردم را به راست‌گویی می‌خواند، کفایت می‌کند تا همه، همیشه و هر روز به او ایمانی هزارباره بیاوریم و در هر ایمان چند گام به اوج یقین نزدیکتر شویم. معتقدم باید هر روز ایمانمان را تازه کنیم، شاید روزی پنج بار و شاید هم هر لحظه، که اگر شهادتین نخست کفایت می‌کرد روزی ده بار در اذان و اقامه برای نماز ما را به تکرار شهادتین تعلیم نمی‌کردند، ایمان‌مان را باید در نظر و در عمل تازه کنیم آنگونه که شایسته درک اعجاز پیامبر باشد....
مرجع : روزنامه جمهوری اسلامی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما