کد مطلب : ۲۹۷۲۸
نهجالبلاغه تجلی قرآن از زبان عترت است
آیتالله عبدالله جوادی آملی امروز ۲۴ بهمن ماه در درس تفسیر خود در مسجد اعظم در سخنانی گفت: قرآن وقتی تعبیر «فضلنا علی العالمین» را برای بنی اسرائیل میگوید دلیل فضل آنان نیست؛ زیرا آنها ملعون انبیاء و خداوند هستند؛ بنابراین نمیتواند این مسئله درباره آنان درست باشد بلکه این برتری از حیث انبیای متعددی است که برای آنها فرستاده شد.
وی با بیان اینکه اینها مانند سایر افراد برخی مومن و برخی کافر هستند و برتری ندارند به بحث خلقت عالم اشاره کرد و افزود: در جوشن کبیر و ادعیه آمده است که خدا عالم را از عدم خلق کرد؛ همان طور که برخی آیات قرآن مفسر برخی دیگر است. روایات نیز این طور است و برخی روایات مفسر روایات دیگر است لذا قهرا مفهوم «خلق الاشیاء من العدم» به اعتبار روایات مختلف، این است که اشیاء قبلا معدوم بودند و بعد موجود شدند.
وی ادامه داد: گاهی میگوییم خدا میتواند آجر بیافریند و با آن چیزی ساخته شود ولی گاهی میگوییم از آجری که نیست ساختمانی ساخته شود که این محال است؛ وقتی خدا چیزی را در حیطه علم، به او علم پیدا کرد شیء میشود و این شیء معلوم عندالله که معدوم در خارج است وقتی به او می فرماید باش این شیء موجود میشود نه اینکه عدم، وجود شود.
موجود از عدم محال است
این مفسر قرآن با بیان اینکه خدا هر شیئی را که اراده کند ایجاد میکند نه اینکه عدم را موجود کند ادامه داد: ائمه با شاگردان دو نوع حرف میزدند؛ مرحوم صدوق در توحید دارد که فردی خدمت حضرت صادق(ع) آمد و طرح سؤالی کرد که آیا خدا میتواند کره زمین را در پوست تخم مرغ جای دهد؟ فرمود خدا بزرگتر از زمین را در کوچکتر از پوست تخم مرغ جای داد؛ در سال بعد یک فرد محققی خدمت حضرت رفت حضرت، پاسخ داد: این چه سؤالی است خدا علی کل شیء قدیر است این که لا شیء است، اگر لا شیء را شیء کند جمع نقیضین و محال است.
وی اظهار کرد: خداوند عجز ندارد ولی این سؤالی که تو می پرسی محال است؛ مانند اینکه بگوییم خدا دو دو تا را ۵ کند؛ خدا قادر است ولی این مسئله هستیپذیر نیست، خدا قدرت دارد آسمان و زمین بیافریند ولی قرار دادن آن در پوست تخم مرغ محال است.
آیت الله جوادی آملی عنوان کرد: وقتی هشام وارد محضر امام صادق(ع) میشود حضرت می پرسد آیا خدا را نعت میکنی؛ گفت بله و می گویم سمیع علیم و .. حضرت فرمود غیرخدا هم علیم و سمیع است پس خدا چیست؟ بعد فرمود من چگونه وصف کنم فرمود بگو حیاة لا موت فیه، او علم و حیات است نه علیم، علم نامتناهی می شود خدا، این فهم حتی برای خیلی از طلبه های امروز هم قابل فهم نیست لذا حضرت برای شاگردانی که میفهمند گفته است.
وی عنوان کرد: عدم بما هو عدم اگر بخواهد موجود شود جمع نقیضین و محال است؛ مفضل وقتی خدمت امام صادق رسید حضرت به او فرمود: کتاب بنویس که چهار جلد به فرزندانت به ارث برسد زیرا انسان نباید عمرش را تلف کند و تماما در گیر و دار زمین و خانه و دنیا باشد، این است سرمایه علمی و دانشی که انسان را در نزد ائمه(ع) متفاوت می ساخت.
این مفسر قرآن گفت: امام علی(ع) در خطبهای بعد از آیه «الْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ» مطالبی فرمودهاند که ابن ابی الحدید آن را شرح کرده است؛ ابی الحدید میگوید من از علی در شگفتم طوری در حماسه و جنگ خطبه میخواند که طبعش طبع شیر است و در آن هنگام هم طوری اصحاب را موعظه میکند؛ مانند راهبانی که فقط پارچههای پشمی میفروشند و گویی جنگ ندیدهاند؛ گاهی مثل مسیح حرف میزند و گاهی مثل شیر میغرد. قسم به خدا که وقتی این خطبه را از ۵۰ سال قبل تا حالا خواندهام، هر وقت خواندم برای من تازگی داشت و در من اثر گذاشت؛ خیلی از فصحا حرف زدند اما علیگونه سخن نگفتهاند. در خاتمه هم گفته است اگر همه مردم و بلغا و فصحا در پای این سخن سجده کنند تعجبی ندارد.
برخی خطبههای امام علی(ع) شایسته سجده است
وی تاکید کرد: علامه طباطبایی فرمود: این سخنان همان معارف قرآن است که در کلام علی ظهور کرده است و سجده ابی الحدید از روی مبالغه نیست؛ زیرا همان طور که برخی سور قرآن سجده واجبه دارد برخی خطب امام نیز این طور است. همان کلام الهی است که از زبان علی جاری شده است البته سجده فقهی نیست و سجده در حقیقت سجده بر کلام خداست.
این مفسر اظهار کرد: قرآن به مشرکان فرمود: شما به قدرتتان تکیه میکنید و میگویید معاد نیست ولی ما با قدرتتر از شما را از بین بردیم و خاک کردیم.
وی با اشاره به قوم تبع تصریح کرد: علامه طباطبایی گفته عبارت قرآن درباره تبع، تلمیح و اشاره ظریفی است که تبع آدم شریف و مسلمان بود؛ در نهجالبلاغه فرمود کسراها و تبع ها و حمیرها و ... هر چه فراهم آوردند از دستشان رفت که معلوم می شود بر خلاف نظر علامه تبع بد بوده است، اما آنچه میان این دو جمع می کند این است که تبع از سلاطین یمن بودند و همه اینها گرفتار دنیا نبودند و یکی از آنان سالم بود لذا این دو مطلب منافاتی با هم ندارند.
وی با بیان اینکه اینها مانند سایر افراد برخی مومن و برخی کافر هستند و برتری ندارند به بحث خلقت عالم اشاره کرد و افزود: در جوشن کبیر و ادعیه آمده است که خدا عالم را از عدم خلق کرد؛ همان طور که برخی آیات قرآن مفسر برخی دیگر است. روایات نیز این طور است و برخی روایات مفسر روایات دیگر است لذا قهرا مفهوم «خلق الاشیاء من العدم» به اعتبار روایات مختلف، این است که اشیاء قبلا معدوم بودند و بعد موجود شدند.
وی ادامه داد: گاهی میگوییم خدا میتواند آجر بیافریند و با آن چیزی ساخته شود ولی گاهی میگوییم از آجری که نیست ساختمانی ساخته شود که این محال است؛ وقتی خدا چیزی را در حیطه علم، به او علم پیدا کرد شیء میشود و این شیء معلوم عندالله که معدوم در خارج است وقتی به او می فرماید باش این شیء موجود میشود نه اینکه عدم، وجود شود.
موجود از عدم محال است
این مفسر قرآن با بیان اینکه خدا هر شیئی را که اراده کند ایجاد میکند نه اینکه عدم را موجود کند ادامه داد: ائمه با شاگردان دو نوع حرف میزدند؛ مرحوم صدوق در توحید دارد که فردی خدمت حضرت صادق(ع) آمد و طرح سؤالی کرد که آیا خدا میتواند کره زمین را در پوست تخم مرغ جای دهد؟ فرمود خدا بزرگتر از زمین را در کوچکتر از پوست تخم مرغ جای داد؛ در سال بعد یک فرد محققی خدمت حضرت رفت حضرت، پاسخ داد: این چه سؤالی است خدا علی کل شیء قدیر است این که لا شیء است، اگر لا شیء را شیء کند جمع نقیضین و محال است.
وی اظهار کرد: خداوند عجز ندارد ولی این سؤالی که تو می پرسی محال است؛ مانند اینکه بگوییم خدا دو دو تا را ۵ کند؛ خدا قادر است ولی این مسئله هستیپذیر نیست، خدا قدرت دارد آسمان و زمین بیافریند ولی قرار دادن آن در پوست تخم مرغ محال است.
آیت الله جوادی آملی عنوان کرد: وقتی هشام وارد محضر امام صادق(ع) میشود حضرت می پرسد آیا خدا را نعت میکنی؛ گفت بله و می گویم سمیع علیم و .. حضرت فرمود غیرخدا هم علیم و سمیع است پس خدا چیست؟ بعد فرمود من چگونه وصف کنم فرمود بگو حیاة لا موت فیه، او علم و حیات است نه علیم، علم نامتناهی می شود خدا، این فهم حتی برای خیلی از طلبه های امروز هم قابل فهم نیست لذا حضرت برای شاگردانی که میفهمند گفته است.
وی عنوان کرد: عدم بما هو عدم اگر بخواهد موجود شود جمع نقیضین و محال است؛ مفضل وقتی خدمت امام صادق رسید حضرت به او فرمود: کتاب بنویس که چهار جلد به فرزندانت به ارث برسد زیرا انسان نباید عمرش را تلف کند و تماما در گیر و دار زمین و خانه و دنیا باشد، این است سرمایه علمی و دانشی که انسان را در نزد ائمه(ع) متفاوت می ساخت.
این مفسر قرآن گفت: امام علی(ع) در خطبهای بعد از آیه «الْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ» مطالبی فرمودهاند که ابن ابی الحدید آن را شرح کرده است؛ ابی الحدید میگوید من از علی در شگفتم طوری در حماسه و جنگ خطبه میخواند که طبعش طبع شیر است و در آن هنگام هم طوری اصحاب را موعظه میکند؛ مانند راهبانی که فقط پارچههای پشمی میفروشند و گویی جنگ ندیدهاند؛ گاهی مثل مسیح حرف میزند و گاهی مثل شیر میغرد. قسم به خدا که وقتی این خطبه را از ۵۰ سال قبل تا حالا خواندهام، هر وقت خواندم برای من تازگی داشت و در من اثر گذاشت؛ خیلی از فصحا حرف زدند اما علیگونه سخن نگفتهاند. در خاتمه هم گفته است اگر همه مردم و بلغا و فصحا در پای این سخن سجده کنند تعجبی ندارد.
برخی خطبههای امام علی(ع) شایسته سجده است
وی تاکید کرد: علامه طباطبایی فرمود: این سخنان همان معارف قرآن است که در کلام علی ظهور کرده است و سجده ابی الحدید از روی مبالغه نیست؛ زیرا همان طور که برخی سور قرآن سجده واجبه دارد برخی خطب امام نیز این طور است. همان کلام الهی است که از زبان علی جاری شده است البته سجده فقهی نیست و سجده در حقیقت سجده بر کلام خداست.
این مفسر اظهار کرد: قرآن به مشرکان فرمود: شما به قدرتتان تکیه میکنید و میگویید معاد نیست ولی ما با قدرتتر از شما را از بین بردیم و خاک کردیم.
وی با اشاره به قوم تبع تصریح کرد: علامه طباطبایی گفته عبارت قرآن درباره تبع، تلمیح و اشاره ظریفی است که تبع آدم شریف و مسلمان بود؛ در نهجالبلاغه فرمود کسراها و تبع ها و حمیرها و ... هر چه فراهم آوردند از دستشان رفت که معلوم می شود بر خلاف نظر علامه تبع بد بوده است، اما آنچه میان این دو جمع می کند این است که تبع از سلاطین یمن بودند و همه اینها گرفتار دنیا نبودند و یکی از آنان سالم بود لذا این دو مطلب منافاتی با هم ندارند.
مرجع : ایکنا