کد مطلب : ۲۹۸۸۲
پای درس اخلاق آیتالله ضیاءآبادی
کتابی که به دستور امام زمان(عج) برای منتقدان عصر غیبت نوشته شد
پای درس اخلاق آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران مینشینیم:
مرحوم شیخ صدوق که تا اواخر قرن چهارم هجری حیات داشته است، در مقدمه کتاب کمالالدین و تمامالنّعمه نوشته است: علت تألیف این کتاب آن بود که دیدم جمعی از مسلمین درباره طول غیبت امام مهدی (عج) به شبهه افتادهاند. مخصوصاً جریان ملاقاتش را با یکی از اهل علم و فضل در نیشابور نقل میکند که:
دیدم آن مرد فاضل هم بر اثر تشکیک مردی فیلسوف، به شبهه افتاده است در مقام رفع شبهه از ذهن او و سایر مردم بر آمده و دلها را با نقل روایات معصومین (ع) آرامش بخشیدم و در همان ایام شبی با حال پریشان خوابیدم و در خواب خودم را در مکه و در حال طواف بیت دیدم که در شوط هفتم مقابل حجرالاسود آمده و استلام و تقبیل(دست مالیدن و بوسیدن) حجر نمودم. در همان حال چشمم به باب کعبه افتاد. شخص بزرگواری را مقابل باب ایستاده دیدم و ملهم شدم که او حضرت امام مهدی (ع) است جلو رفتم و سلام کردم به من فرمودند:
«لم لاتُصنِّفُ کتاباً فی الغیبة حتّی یَکفیَ ما قد هَمّک»؛
«چرا کتابی در موضوع غیبت نمینویسی تا پریشانی خاطرت را برطرف سازد؟»
گفتم: مولای من در این باب مطالبی نوشتهام. فرمود:
«لیس من سبیل ذلک»؛
«آن از این قبیل نیست».
اینک از تو میخواهم کتابی بنویسی و غیبتهایی را که انبیاء (ع) داشتهاند، در آن بیاوری. از خواب بیدار شدم و تا سحر به گریه و ناله و زاری پرداختم و صبح قلم برداشتم و امتثالاً للامر نوشتن این کتاب را آغاز کردم.
منظور این که ملاحظه میفرمایید: مرحوم شیخ صدوق که در اواخر قرن چهارم هجری بوده است، آن موقع شاید بیش از هشتاد سال از عمر شریف و غیبت امام (ع) نگذشته بوده؛ معالوصف آن گونه شک و شبهه و تردید در اذهان مردم به خاطر طول غیبت به وجود آمده بوده است؛ پس و اویلا اگر آن حال شک و تردید در اذهان ادامه میداشت، تا به امروز که قرن پانزدهم است و بیش از ۱۱۵۰ سال از غیبت میگذرد؛ چه وضعی پیش میآمد و چه اضطراب شومی در افکار و قلوب ایجاد میشد؟! نه تنها غیبتش بلکه ولادت و زنده بودنش نیز زیر سؤال میرفت و اصلاً نام مقدس امام (ع) از زبانها میافتاد و یاد شریفش از خاطرها میرفت و در نتیجه چه انحراف و ضلالت و محرومیت از سعادتی دامنگیر ما مردم میشد!
ولی بحمدالله ائمه اطهار (ع) از این پیامد هلاکانگیز پیشگیری کرده و موضوع طول غیبت را با جد تمام به شیعیان اعلام نموده و محدثان و راویان احادیث را وادار به ضبط اخبار راجع به غیبت نمودند و حالت آمادگی عمیقی در شیعه برای تحمل دوران طولانی غیبت حضرت حجت (ع) ایجاد کردند؛ به طوری که امروز ما پس از گذشت چهارده قرن از آغاز غیبت، هیچگونه شک و تردیدی در امامت امام بزرگوارمان و در حیات و سلامت وجود اقدسش نداریم و با یقین و ایمان کامل و با قلبی مطمئن و آرام به ولادت با میمنتش معتقدیم؛ به حیات و زنده بودنش معتقدیم، به غایب بودن و طول غیبت پر از حکمت و مصلحتش معتقدیم؛ شب و روز با حضرتش راز و نیاز و عرض توسل داریم؛ به هنگام پیشامد مشکلات در زندگی به پناه ولایت و لطف و عنایتش میرویم و با اظهار عجز تمام، فریاد «المستغاث بک یا مولانا یا صاحب الزمان» از عمق جان به سمع مبارکش میرسانیم و متقابلاً دست مِهر و نوازشش را بر سر خویش احساس میکنیم و از بلیات و گرفتاریها نجات مییابیم.
آری؛ این ایمان و این اطمینان و آرامش قلبی که ما در این زمان داریم و آیندگان نیز خواهند داشت؛ همه از برکت بیانات حضرات معصومین (ع) و زحمات علما و رُوات و محدثین عالی قدر شیعه نصیب ما شده است که اخبار غیبت را ضبط کرده به دست ما رساندهاند.
«جزاهم الله عنّا و عن جمیع المؤمنین خیر الجزاء؛
مرحوم شیخ صدوق که تا اواخر قرن چهارم هجری حیات داشته است، در مقدمه کتاب کمالالدین و تمامالنّعمه نوشته است: علت تألیف این کتاب آن بود که دیدم جمعی از مسلمین درباره طول غیبت امام مهدی (عج) به شبهه افتادهاند. مخصوصاً جریان ملاقاتش را با یکی از اهل علم و فضل در نیشابور نقل میکند که:
دیدم آن مرد فاضل هم بر اثر تشکیک مردی فیلسوف، به شبهه افتاده است در مقام رفع شبهه از ذهن او و سایر مردم بر آمده و دلها را با نقل روایات معصومین (ع) آرامش بخشیدم و در همان ایام شبی با حال پریشان خوابیدم و در خواب خودم را در مکه و در حال طواف بیت دیدم که در شوط هفتم مقابل حجرالاسود آمده و استلام و تقبیل(دست مالیدن و بوسیدن) حجر نمودم. در همان حال چشمم به باب کعبه افتاد. شخص بزرگواری را مقابل باب ایستاده دیدم و ملهم شدم که او حضرت امام مهدی (ع) است جلو رفتم و سلام کردم به من فرمودند:
«لم لاتُصنِّفُ کتاباً فی الغیبة حتّی یَکفیَ ما قد هَمّک»؛
«چرا کتابی در موضوع غیبت نمینویسی تا پریشانی خاطرت را برطرف سازد؟»
گفتم: مولای من در این باب مطالبی نوشتهام. فرمود:
«لیس من سبیل ذلک»؛
«آن از این قبیل نیست».
اینک از تو میخواهم کتابی بنویسی و غیبتهایی را که انبیاء (ع) داشتهاند، در آن بیاوری. از خواب بیدار شدم و تا سحر به گریه و ناله و زاری پرداختم و صبح قلم برداشتم و امتثالاً للامر نوشتن این کتاب را آغاز کردم.
منظور این که ملاحظه میفرمایید: مرحوم شیخ صدوق که در اواخر قرن چهارم هجری بوده است، آن موقع شاید بیش از هشتاد سال از عمر شریف و غیبت امام (ع) نگذشته بوده؛ معالوصف آن گونه شک و شبهه و تردید در اذهان مردم به خاطر طول غیبت به وجود آمده بوده است؛ پس و اویلا اگر آن حال شک و تردید در اذهان ادامه میداشت، تا به امروز که قرن پانزدهم است و بیش از ۱۱۵۰ سال از غیبت میگذرد؛ چه وضعی پیش میآمد و چه اضطراب شومی در افکار و قلوب ایجاد میشد؟! نه تنها غیبتش بلکه ولادت و زنده بودنش نیز زیر سؤال میرفت و اصلاً نام مقدس امام (ع) از زبانها میافتاد و یاد شریفش از خاطرها میرفت و در نتیجه چه انحراف و ضلالت و محرومیت از سعادتی دامنگیر ما مردم میشد!
ولی بحمدالله ائمه اطهار (ع) از این پیامد هلاکانگیز پیشگیری کرده و موضوع طول غیبت را با جد تمام به شیعیان اعلام نموده و محدثان و راویان احادیث را وادار به ضبط اخبار راجع به غیبت نمودند و حالت آمادگی عمیقی در شیعه برای تحمل دوران طولانی غیبت حضرت حجت (ع) ایجاد کردند؛ به طوری که امروز ما پس از گذشت چهارده قرن از آغاز غیبت، هیچگونه شک و تردیدی در امامت امام بزرگوارمان و در حیات و سلامت وجود اقدسش نداریم و با یقین و ایمان کامل و با قلبی مطمئن و آرام به ولادت با میمنتش معتقدیم؛ به حیات و زنده بودنش معتقدیم، به غایب بودن و طول غیبت پر از حکمت و مصلحتش معتقدیم؛ شب و روز با حضرتش راز و نیاز و عرض توسل داریم؛ به هنگام پیشامد مشکلات در زندگی به پناه ولایت و لطف و عنایتش میرویم و با اظهار عجز تمام، فریاد «المستغاث بک یا مولانا یا صاحب الزمان» از عمق جان به سمع مبارکش میرسانیم و متقابلاً دست مِهر و نوازشش را بر سر خویش احساس میکنیم و از بلیات و گرفتاریها نجات مییابیم.
آری؛ این ایمان و این اطمینان و آرامش قلبی که ما در این زمان داریم و آیندگان نیز خواهند داشت؛ همه از برکت بیانات حضرات معصومین (ع) و زحمات علما و رُوات و محدثین عالی قدر شیعه نصیب ما شده است که اخبار غیبت را ضبط کرده به دست ما رساندهاند.
«جزاهم الله عنّا و عن جمیع المؤمنین خیر الجزاء؛
مرجع : خبرگزاری فارس