تاریخ انتشار
جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۸
۰
کد مطلب : ۳۰۳۲۸

فقط منبر زیبا رفتن یا زیبا سخن‌گفتن کافی نیست

فقط منبر زیبا رفتن یا زیبا سخن‌گفتن کافی نیست

حضرت آیت الله علوی بروجردی درسخنانی در رابطه با الگو بودن علما نزد عامه مردم سخنانی بیان دشته است.متن سخنان این استاد حوزه علمیه قم بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله المعصومین المکرمین سیما بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء فی العالمین واللعن علی اعدائهم و مخالفیهم و منکری فضائلهم و مناقبهم الی قیام یوم الدین.


الگوگیری مردم از علما و بزرگان

در حدیث کوتاهی وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «آفه العامه العالم الفاجر».[۱] مردم به عالم (عالم دینی) به چشم الگو نگاه می‌کنند. بعضی از شاگردان آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) که از بزرگان و مراجع هستند، نقل می‌کنند که ایشان به اهل علم و طلاب می‌فرمودند عامه مردم دینشان را از روی دلیل و برهان اخذ نمی‌کنند و باید به این نکته توجه داشته باشیم. آنها از براهین اثبات وجود خدا، نظیر برهان حرکت و … سر در نمی‌آورند. دینشان را از ما اخذ کرده‌اند؛ یعنی تا چشم باز کرده‌اند در محل زندگی‌شان، چه در روستا و چه در شهر، عالمی بوده که از او مطالب دینشان را می‌گرفته‌اند و تا وقت مرگ هم همین‌طور بوده است و اگر در چیزی شک می‌کردند، به سراغ او می‌رفتند. پس مردم دینشان را از عالمان گرفته‌اند نه از براهین؛ اگر عالم خراب باشد، آنچه مردم خیال می‌کنند الگو است، فرو می‌ریزد. درستی و نادرستی عمل را از زبان و عمل عالمان می‌بینند. فجور در عالِم، بی‌تقوایی در تعاملات اجتماعی است. فسق و فجور بی‌تقوایی است. اینها روحیه ایمان را در مردم می‌کشد. روحیه مؤمن‌بودن را از بین می‌برد و باعث می‌شود معیار‌هایی که داشتند از بین برود.

یکی از این نویسندگان معروف می‌گوید فلان آقا (مثلاً ناپلئون) ایدئال و قهرمان من بود. در زندگی به همه کارهایش نگاه می‌کردم و دلم می‌خواست همانند او حرکت کنم. وقتی وارد زندگی خصوصی او شدم و درباره او مطالعه کردم، دیدم ضعف‌های بسیاری داشته است. لذا این قهرمان برای من فرو ریخت و دچار بی‌تعادلی شخصیتی و بی‌هویتی شدم. چون هویتم را به هویت او گره زده بودم. اگر عالِم، در تعاملات اجتماعی بی‌تقوایی کند، منجر به بی‌تقوایی مردم می‌شود.


علما و ضرورت داشتن تقوا

داستان معروفی را از یکی از علمای نجف نقل می‌کنند. از او پرسیدند: آیا با رسیدن نجاست به چاه، آب نجس می‌شود؟ البته این بحث، فقهی است. وی پس از یکی‌دو روز دید که تمایل دارد فتوا به نجس‌نبودن آب بدهد، ولی چاهی در خانه‌اش داشت و احساس کرد این مسئله در ذهن او تأثیر می‌گذارد. لذا دستور داد چاه را پر کنند و پس از آن گفت حالا که چاهی ندارم، برای خدا حکم می‌دهم. باید ببینم حکم خدا چیست. به قول معروف، دستش را جمع کرد تا زبانش باز باشد.

در مواجهه با ثروتمندی که ستم می‌کند و عالم باید او را محکوم کند اگر عالم بی‌تقوا باشد ممکن است نتواند از پول او بگذرد. این کار تقوا می‌خواهد؛ تقوا یعنی اجتناب از حرام؛ و این مسئله باید برای من ملکه شود وگرنه در تعاملات اجتماعی، کسی که تقوا ندارد، نمی‌تواند بر اساس موازین حرکت کند. لذا گاه می‌بینیم در اجتماع یا شهر خاصی، حرکت یک فرد موجب سستی و انحراف همه می‌شود. در زمان وجود مقدس حضرت امام کاظم (علیه السلام)، مردم پول فراوانی به وکیل ایشان داده بودند. موسی بن جعفر (علیه السلام) در زندان از دنیا رفت. علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، امام بر حق، جانشین او شد. وکیل امام هفتم برای اینکه پول را ندهد، امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را انکار کرد! در اثر این کار وی، همه کسانی که وجوهات می‌دادند منحرف شدند. در آن روزگارِ غربت شیعه، این دوستان هم این‌طور ضربه زدند. پس باید مواظب باشیم. زیرا مردم اعتقاداتشان را از ما می‌گیرند: «کونوا دعاه للناس بالخیر بغیر السنتکم».[۲] فقط منبر زیبا رفتن یا زیبا سخن‌گفتن کافی نیست. گفته‌اند: «سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند». وقتی گوینده خودش معتقد نباشد، سخن اثر نمی‌کند. آنگاه می‌بینیم من حرف می‌زنم، شیخ جعفر شوشتری، شیخ عباس قمی و دیگر عالمان هم حرف می‌زنند. سخن آنها موج ایجاد می‌کرد ولی سخن من موجی نمی‌اندازد. آیا از مالی است که من مصرف می‌کنم؟ یا از غذایی است که می‌خورم؟ از چیست؟ بنا بر این فرمایشِ وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) که «آفه العامه، العالم الفاجر»، این آفت، بدتر از بیماری وبا است و از تب آنفولانزای خوکی خطرناک‌تر است. بیماری آنفولانزا شیوع پیدا می‌کند و عده‌ای را می‌کشد، اما اینها بدتر است. فتنهٔ سید محمد باب هنوز باقی است. بساط شیخ احمد احسایی، شیخیه، و رکن رابع[۳] هنوز مانده است. اینها وبالی هستند که تمام نشده‌اند و هنوز گرفتار آنها هستیم. شیعه به اندازهٔ کافی لطمه می‌خورد. در گوشه و کنار دنیا، اسماعیلیه، شیخیه، و بهایی‌ها به عنوان تشیع، عقاید باطل خود را ترویج می‌کنند. همه این فِرق گمان می‌کنند سخنان آنها از تشیع است و برگرفته از تعالیم علی بن ابی طالب (علیه السلام). آفتی بدتر از این می‌خواهید؟ امیدواریم خداوند متعال به ما توفیق دهد که اگر عقاید مردم را درست نمی‌کنیم، دست‌کم به آن آسیبی نزنیم. خداوند آیت‌الله العظمی بروجردی را رحمت کند که فرموده بودند آقایانی که به تبلیغ می‌روند نمی‌خواهد اسلام را تبلیغ کنند؛ بگذارند عقاید مردم همین‌طور که هست، باشد و به آن آسیبی نزنند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


انتهای پیام/
مرجع : وارث
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما