تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۰۹
۰
کد مطلب : ۳۱۳۴۷

مظلومیت حضرت زهرا(س) را فراموش نمی کنیم؛ اما دشنام هم نمی دهیم

مظلومیت حضرت زهرا(س) را فراموش نمی کنیم؛ اما دشنام هم نمی دهیم
 آيت الله محمد جواد فاضل لنکراني در جمع طلاب و فضلا به ارائه سخنانی پیرامون فاطميه، عظمت مقام و مظلوميت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و انقلاب اسلامي پرداخت .

وی با جایگاه شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها در نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم اشاره کرد و گفت : ايام فاطميه مناسبتي است که حوزه علميه و روحانيون بايد توجه زيادي به آن داشته باشند. بحمدالله از حدود 15 سال پيش، حرکت‌هاي مناسبی براي احياء فاطميه شکل گرفته است. مرحوم والد ما رضوان الله تعالي عليه نقش بسيار بزرگي در احياء‌ فاطميه داشتند؛ به طوري که در پنج سال آخر عمرشان، هرسال يک پيام جامع و مهم صادر مي‌کردند.

راجع به فاطميه چند مطلب بايد مورد توجه قرار بگيرد. اولين مطلب اين که هنوز ابعاد عظمت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) با وجود اين همه کتاب‌ها و مقالات حتي براي خود حوزه‌هاي علميه هم روشن نيست و ما بايد روي اين مسئله کار بکنيم.
حضرت زهرا(س) يک دختر معمولي براي پيامبر اکرم نبود؛ از مسئله ولادت حضرت، که به دستور خاص خدا و با رعايت يک سري تشريفات شکل گرفت، تا بعد از وفات حضرت رسول(ص) که موضوع محدثه بودن حضرت و مصحف فاطمه پيش آمد.

امام خميني رضوان الله تعالي عليه بيشترين تکيه‌اش بر عظمت حضرت زهرا(س) بر روي محدثه بودن حضرت است. اين که بعد از رحلت پيامبر، جبرئيل امين مي‌آمد و با حضرت صحبت مي‌کرد و حضرت زهرا سلام الله عليها هم مطالب جبرئيل را مي‌گفتند و أميرالمؤمنين مي‌نوشتند و اين به عنوان مصحف فاطمه مطرح است.

در اين مُصحف احکام دين و مسائل حلال و حرام مطرح نيست؛ بلکه در آن اخبار گذشته و آينده تا روز قيامت آمده است. اين عظمت حضرت زهرا را مي‌رساند. در همين اواخر به روايتي بسيار عجيب برخورد کردم که مضمون روايت اين است. پيامبر فرمودند: «کسي که زهرا را زيارت کند من را زيارت کرده (بعد از فوت) و کسي که مرا زيارت کند، زهرا را زيارت کرده است» يا آن روايت معروف امام عسگري عليه السلام «نحن حجج الله علي خلقه و فاطمة حجة الله علينا» که مي‌فرمايد ما حجت‌هاي خدا بر مردم، حضرت زهرا حجت بر ما هستند.

اين‌گونه روايات کشف از اين مي‌‌کند که همه معصومين از پيامبر اسلام(ص) گرفته تا حضرت حجت (عليهم السلام) عنايت و توجهي خاص به عظمت حضرت زهرا سلام الله عليها داشته و دارند؛ لذا مطالعات ما نسبت به زندگي حضرت زهرا سلام الله عليها و مقامات و علم ايشان بايد بيشتر شود.

علت نام گذاری حضرت زهرا (س)به فاطمه
گاهي اوقات اميرالمؤمنين با تعجيب خدمت پيامبر عرض مي‌کرد مسائلي مطرح مي‌شود که فاطمه(س) مي‌گويد من تمام اين مسائل را مي‌دانم. پيامبر مي‌فرمود تعجب نکن. همينطور است که زهرا مي‌گويد. اين چه مرتبتي بوده که بي‌بي نزد خداوند تبارک و تعالي داشته؟ واقعاً مجهول است. اينکه فرمودند: «سميّت فاطمة، فاطمة لأنّ الناس فطموا عن کُنْهِ معرفتها» وجهش همين است. همه از کُنه معرفت فاطمه(س) عاجزيم و قدرت بر آن نداريم؛ ولي بايد غور کرده و بينيم که خود پيامبر راجع به حضرت زهرا(س) چه فرموده است؟

دشمن از اول شروع کرد به اين که از زبان افرادي که به حسب ظاهر تخصص در مسائل ديني دارند مناقب حضرت را مورد انکار قرار دهد. شما ببينيد اين روايت مسلّمي را که در کتب عامه آمده «إنّ الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها»، ابن تيميه در کتاب منهاج السنّه خود مي‌گويد اين در کتابهاي ما نيامده و شروع به اشکالات عديده در اين روايت مي‌کند. در حالي که اين از روايات مسلمي است که در همين صحيح بخاري موجودشان آمده است. اينها چرا انکار مي‌کردند؟ آيا مجرد يک بحث علمي بوده که ابن تيميه تمام مناقب امير المؤمنين را انکار کرده است. حتما اگر از او مي‌پرسيدند آيا چنين فردي وجود داشته؟ مي‌گفت شايد وجود نداشته باشد و تاريخ او را جعل کرده است.

حقیقت تحریف و جعل تاریخ
خب اينها چرا انکار مي‌کردند؟ چرا مناقب ائمه ما، مناقب فاطمه زهرا، توسط ابن تيميه و ابن تيميه‌ها انکار شد؟
تحريف در دائره وسيع خودش اينها را هم شامل مي‌شود. حقايق مسلم اهل‌بيت(ع) را که قرآن به آن تصريح فرموده است مثل «يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهّرکم تطهيرا» براي اين که دين را از مسير اصلي خودش جدا کنند، آمدند منکر شدند. تا به آنجا که حتي بعضي از افراد عالم‌نما گفتند ائمه، عصمت نداشتند. عصمت غلوّي است که شما در مورد ائمه قائل شده‌ايد. ريشه اين انکارها در مراکز علمي نيست؛ بلکه در جاهاي ديگر دنبال شده است که حالا اين بدعتها، تحريف‌ها و مخالفت‌ها سر از قضاياي داعش و تکفير درآورده است.
شيعه داراي سرمايه‌ي بزرگي است که هيچ مذهبي ندارد و آن گوهر ناب امامت است.

مي‌خواهم عرض کنم شيعه داراي سرمايه‌ي بزرگي است که هيچ مذهبي ندارد و آن گوهر ناب امامت است که بر محور فاطمه زهرا سلام الله عليها است. ما هرچند قائل به امامت حضرت فاطمه نیستیم؛ اما ايشان را محور امامت و حجت بر همه‌ي ائمه مي‌دانيم؛ لذا قولش هم معتبر است. پس بايد مطالعاتمان را زياد کرده و هرچه بيشتر حضرت را شناخته و معرفي کنيم.

با بیان منطقی ظلم به حضرت زهرا (س )بیان شود
نکته دوم نسب به ظلم فراواني است که به حضرت شده، بايد آن را کاملاً بيان کنيم. منتهي با بيان منطقي، با استدلال و به دور از احساسات و توهين. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله، فدک را به دستور خداي تبارک و تعالي به حضرت داد. «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ»، پيامبر از جبرئيل پرسيد مقصود از ذي القربي و حق چيست؟ جبرئيل خبر آورد که خداي تبارک و تعالي مي‌فرمايد فدک را به فاطمه بده و پيامبر فدک را به فاطمه نحله کرد و ملک او شد. حالا آقايان بگويند که به چه دليل فقهي و شرعي اين ملک را از او گرفتند؟

 
ما نبايد بگذاريم اين ظلم‌ها در بين مردم فراموش شود اما اهانت و دشنام هم نداشته باشيم. اين مصائب که فاطمه عمر کوتاه داشت، وقتي که از دنيا رفت، از خلفاي وقت غضبناک بود. اينها مطلبي است که در کتاب‌هاي اهل سنت هم آمده و مي‌بايست ذکر بشود.
لذا فاطميه را هر چه مي‌توانيم گرامي بداريم. گرامي داشتنش هم به اين است که حضرت زهرا را بيشتر بفهميم و بهتر به مردم معرفي کنيم. ان‌شاء الله آقايان که موفق به تبليغ هستند حتماً بروند و اگر موفق نشديد در مجالس روضه شرکت کنيد تا روضه‌ها باشکوه برگزار شود.

*انقلاب اسلامی ایران
اما نکته‌ي دوم، مربوط به دهه فجر انقلاب اسلامي است. انسان راجع به انقلاب اسلامي هر چه حرف بزند، کم گفته است. از عمده مسائل انقلاب، شناخت امام خميني(ره)، بنيان‌گذار آن است. غلو در اين حرف نيست، که ما آن طور که بايد و شايد هنوز امام را نشناخته‌ايم. امام حتي در بُعد علمي‌اش هنوز در همين حوزه‌ها يک مقدار مظلوم است چون امام را آن‌طور که بايد بشناسند، نشناخته‌اند.

يک وقتي من در يکي از استان‌ها به يکي از علماي بزرگ آنجا گفتم امام در اصولشان اين مطلب را فرموده‌اند، گفت مگر از اصول امام چيزي هم چاپ شده؟ چرا بايد اينطور باشد. امام واقعاً در اوج قله فقاهت و اصول بود. حالا در فلسفه و عرفان و تفسير ايشان کسي نيست که ترديد بکند. اگر کسي کتاب هاي فقهي و اصولي امام را ببيند در فقاهت که هيچ، در اوج فقاهت امام هم ترديد نمي‌کند.

ولي قطع نظر از مسائل علمي، آن وجودي که امام از خودش درست کرد بسيار مهم است. داماد امام مرحوم آقاي اشراقي همان اوائل انقلاب در سخنراني‌اش مي‌گفت: هفتاد سال است که نماز شب اين مرد ترک نشده. خيلي حرف عجيبي است. هفتاد سال، آن موقع امام، هشتاد و دو،‌ سه سالش بوده.

در سفري هم که از پاريس به ايران مي‌آيد ببينيد با چه آرامشي نماز شبش را مي‌خواند. در حالي که خطرناک‌ترين لحظات زندگي امام، آن لحظه بوده است؛ يعني هجوم به خانه‌اش در قم و دستگير شدن و انتقال به تهران و حکم اعدام و مطالبي که آن زمان مطرح بود يک طرف و خطر اين قضيه طرف ديگر. همانجا هم ايشان مي‌فرمايد بله. من احتمال خطر مي‌دهم؛ لذا کسي غير از پسرم همراه من نيايد. در آن زمان عمر ما نزديک به بيست سال بود همه نگران بوديم و تقريباً ظن نزديک به قطع داشتيم که هواپيماي امام را در آسمان مي‌زنند و از بين مي‌برند؛ ولي امام با اين آرامش مي‌آيد و چه کار بزرگي صورت مي‌پذيرد.

واقعاً تحولي در کشور ايجاد کرد. اين کشور را از سيطره طاغوت و ظلم و فساد سلطنت نجات داد. نگوييم الان هم فساد اخلاقي در کشور هست. بله اگر يک پيغمبر هم حکومت بکند اين فسادهاي اخلاقي هست. مگر مي‌شود نباشد؟. اين حدود در زمان حکومت اميرالمؤمنين عليه السلام هم جاري مي‌شد. فسادهاي مالي، اخلاقي، فکري، حتي زمان حکومت حضرت حجت(عج) هم هست. البته در آن زمان دين غالب و حاکم اسلام است.

امام تحول بزرگي در همه ابعاد بوجود آورد. فقه را از گوشه‌هاي فيضيه و قم و حجره‌ها و لابلاي کتاب‌ها به ميدان حکومت در آورد. منتهي متأسفانه هنوز حوزه‌ها، حق اين را ادا نکردند. فقه آمده به ميدان؛  اما آنطوري که بايد ما در همه ابعاد کارهاي تحقيقي انجام نداده‌ايم. هنوز که هنوز است بعد از سي و هشت سال بحث مي‌کنيم آيا مردم حق دارند يا ندارند؟

بايد با ده‌ها همايش و صدها کتاب، مباني فقهي اين مسئله حل مي‌شد تا از نزاع خارج بشود. اما متأسفانه کار نشده. اينکه من بگويم براي من واضح است، آن فقيه هم بگويد براي من واضح است، کافي نيست. ما بايد براي نسل امروز اين مسئله را مبرهن کنيم. اينکه يکي بگويد رأي مردم تزئيني است ديگري هم بگويد اگر اين نباشد اصلاً ولايت فقيه مشروع نيست. خب هر دو اين‌ها غلط است.

بايد تحقيق بشود. امام خدمت بزرگي به حوزه‌ها و فقه کرد اما هنوز حق اين را ادا نکرده‌ايم. خدمت بزرگي به  تمام مسلمين اعم از شيعه و سني کرد باز درست حقش ادا نشده. با اين انقلاب خيال انسان راحت شد که مسئله اختلاف بين شيعه و سني تا يک حدي به فراموشي سپرده مي‌شود اما مي‌بينيد که اين دهه‌ي اخير آمده‌اند از درون خود شيعه افرادي را پيدا کرده و نقشه‌هايي را طراحي کرده‌اند تا دو مرتبه همان اختلافات را احيا کنند. ما بايد جامعيت فکر امام را بشناسيم و در مورد کلمات ايشان کار کنيم و اين يک امر ضروري است. هر کسي که مي‌خواهد  اين انقلاب را دنبال کند تا همه ابعاد امام را نشناسند نمي‌تواند اين کار را انجام بدهد.

*مسلط‌ترين شخصيت بر مباني فکري سياسي امام، رهبري معظم انقلاب است
شرط اساسي حفظ انقلاب، شناخت امام است. رهبري معظم انقلاب، دام ظله العالي، گاهي اوقات در بعضي از مسائل حساس مي‌فرمايد روش امام در فلان قضيه اين بوده به‌طوري که انسان به خوبي مي‌‌يابد به تحقيق مسلط‌ترين شخصيت بر مباني فکري سياسي امام، رهبري معظم است. ما نمي‌توانيم آشناتر و مسلط‌تر از ايشان پيدا کنيم و اين کلام شواهد زيادي دارد.

واقعاً ايشان در ادامه رهبري امام، براساس مباني که امام بزرگوار ترسيم فرمودند حرکت مي‌کنند. ما بايد مباني فکري امام را در انقلاب بشناسيم. من در بعضي از مصاحبه‌‌ها گفته‌ام امام اين انقلاب را بر چه پايه و اساس از مباني فقهي آغاز نمود؟ آيا بر اساس امر به معروف و نهي از منکر بوده است؟ خب آن موقع که امام در اين قم فرياد سرداد اکثر همين علماي قم مي‌گفتند به جايي نمي‌رسد و اين فرياد اثر ندارد. خب وقتي هم که اثر ندارد امر به معروف و نهي از منکر نه تنها واجب نيست چه‌بسا مشروع هم نباشد اصلاً.

يا بر يک مبناي فقهي ديگر استوار است که من در يکي از سخنراني‌ها به‌طور مبسوط به مبناي فقهي ايشان پرداخته‌ام. علي اي حال، نسبت به اين جهت بايد کار کنيد تا ببينيم چه آسيب‌ها و خطراتي اين انقلاب را تهديد مي‌کند؟ ما وظيفه داريم. امروز وظيفه ما به مراتب از زمان دفاع مقدس که وظيفه انسان حضور در ميدان جنگ و تبليغ بود سنگين‌تر است. ما بايد دشمن را بشناسيم. آسيب‌هاي که به انقلاب وارد مي‌شود و خطراتي که متوجه انقلاب است را بفهميم و به اندازه‌ي خودمان از اين انقلاب دفاع کنيم. ان شاء‌الله


والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته
انتهای پیام/
مرجع : خبرگزاری حوزه
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما