کد مطلب : ۳۱۹۵۳
حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی: امام رضا(ع) هیچ گاه مخالفان خود را نکوبید و حذف نکرد
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، رابطه امام رضا(ع) با حکومت و نگاه ایشان نسبت به سیاست را مورد بررسی قرار داد و گفت: امام رضا(ع) با مخالفین می نشست و به گونه ای مفصل با هم صحبت می کرد، هیچ گاه در موضع قدرت آنها را نکوبید و حذف نکرد بلکه در جایگاه تربیتی با استدلال های عقلی با آنها سخن می گفت؛ این مشی و رویکرد سیاسی حضرت امروز بسیار کمرنگ شده و کمبود آن احساس می شود.
رفتار سیاسی متناسب با تاکتیک حریف و رفتار شخص تغییر می کند
حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی در گفت و گو با شفقنا، به مشی و نگاه امام رضا(ع) به سیاست اشاره و اظهار کرد: با توجه به اینکه همه اهل بیت(ع) از حیث جایگاه و مرتبه برابر هستند و عملاً تمایزی بین آنان نیست، اما آنچه اهل بیت(ع) را از هم متمایز می کند، شرایط زمانی و مکانی است که براساس آن، نوع رفتارها مشخص می شد به عبارت دیگر حتی یک شخص هم ممکن است در زمانی رفتار جنگی و در زمانی رفتار صلح آمیز داشته باشد، بروز هر یک از آنها متناسب با تاکتیک حریف و رفتار شخص مقابل و شرایط، طبیعتاً تغییر خواهد کرد. بر این اساس از یک جهت رفتار امام رضا(ع) را نمی توان با سایر اهل بیت(ع) متمایز تلقی کرد که مثلاً امام رضا را شخصی فرض کنند که به حاکمیت جور نزدیک شد و سایر اهل بیت نزدیک نشدند بلکه آنچه این مساله را موجب شد شرایط زمانه و موقعیتی بود که امام با آن مواجه شده بود و باید بهترین تصمیم را در آن شرایط می گرفت؛ از طرفی در موارد قبل مثلاً در زمان امام کاظم(ع) هم این سابقه وجود دارد.
ایزدهی ادامه داد: امام توانست با نفوذ دادن علی بن یقطین در هیات حاکمه خلافت عباسی، مصلحت شیعیان را در حکومت تامین کند ولو اینکه حضرت رضا(ع) خودشان ابتدا به ساکن وارد مقوله حکومت نشدند و اختیار دست ایشان نبود و به گونه ای به زور حضرت از مدینه به مرو آمدند و نشانه آن هم این است که وقتی می خواستند به سوی مرو حرکت کنند، مجلس ناراحتی گرفتند و به همه فهماندن که این امر با رضایت ایشان نبود و بعد از اینکه مامون هم پیشنهاد کرد که حضرت خلافت را بپذیرند و نپذیرفتند و بعد هم ولایتعهدی را در نهایت به گونه ای پذیرفتن که در امور حکومتی دخالتی و مسئولیتی نداشته باشند و عملا خود را از فعالیت های حاکم جائر به دور نگه داشتند و مسئولیت ها را برعهده او نگه داشتند
او در مورد علت پذیرش چنین فضایی توسط امام رضا(ع) گفت: آنچه موجب شد که امام رضا(ع) این فضا را بپذیرند از یک جهت جبر است و از یک جهت فضایی که به واسطه حضور امام رضا(ع) حاصل می شود؛ بسیاری از شبهات دینی و کلامی و بین مذاهب مطرح شد و حضرت در جایگاه قدرت به آنها پاسخ گفتند
با مسیحیان و سایر فرق اسلامی مناظره های جدی داشتند و آنها را با مفاهیم اسلام آشنا و به دین اسلام دعوت کردند. به عنوان نمونه در همین مدتی که امام رضا(ع) در داخل کشور ایران بود، شیعه و محبت اهل بیت(ع) در ایران گسترش پیدا کرد و در عین حال که حضرت مجبور بودند، اما از این فضا به گونه ای استفاده کردند که بتوانند بهترین منفعت را برای اسلام در مرحله اول و در مرحله دوم حقانیت اهل بیت به کار بردند که عملا چنین تاثیری را داشت که اگر اینطور نبود، مامون حکم به قتل امام رضا(ع) نمی داد، وقتی دید که این جایگاه، جایگاهی شد که عملاً هم نظام خلافت بنی عباس را به خطر انداخته و هم شیعه در حال گسترش است، احساس خطر کرد و حکم به قتل حضرت داد و حضرت را به شهادت رساند.
او به مشی و سیره امام رضا(ع) در برخورد و مواجه با مخالفان و منتقدان اشاره و تصریح کرد: در برخی از موارد رویکرد حضرت فردی و از جهت دیگر ایجابی است، حضرت حکومت را نپذیرفت و منصب آنان را جور دانست و خود را از فعالیت های آنها تبرّی جست و خود را در مسئولیت های آنها دخالت نداد و وارد دارالخلافه نشد و خانه ای کنار دارالخلافه و مسجد سکونت نمود، طبیعتاً از چنین رویکردهایی مشخص می شود که حکومت جائر هست و حضرت از اساس با چنین حکومتی موافق نیست و به زور و جبر بر ولایتعهدی نشسته است.
ایزدهی افزود: اگر حضرت در مواردی نکته ای نسبت به پایه گذاران و خلیفه می دیدند طبیعتاً آنها را از باب امر به معروف و نهی از منکر می گفتند و ارشاد می کردند؛ همین سیره در زمان های بعد توسط علما در عهد قاجار و صفویه نیز وجود داشت؛ آنها در عین حال که مصلحت را در نزدیکی با حاکمان می دیدند، اما نصیحت و نقد دریغ نمی کردند و موقعیت خلافت را به آنها گوشزد می کردند.
او در مورد رویکرد فردی و ایجابی حضرت نسبت به مأمون گفت: رویکردهای حضرت برای مامون مشخص بود، قبل از اینکه مامون به قدرت برسد، هارون به او گفته بود که این خلافت حق اهل بیت است لذا حضرت در مرحله ایجابی، بسیاری از مواردی که احساس می کرد، نباید انجام دهد و ظلم و خطاست را گوشزد می کردند و مامون هم نه به خاطر امام رضا(ع) بلکه به خاطر جو محیطی و طرفدارانی که امام رضا(ع) داشت و فضای اسلامی که می خواست از خودش بروز دهد و طرفداران امام رضا(ع) را به خود جلب کند، سعی می کرد به صورت ظاهر با حضرت موافقت و همراهی کند.
او در مورد نگاه امام رضا(ع) به سیاست گفت: سیره های اجتماعی و سیاسی امام رضا(ع) در بسیار از موارد که زیردست هایی داشتن اعم از خادمان و شیعیان بسیار حائز اهمیت است، از اباسعد نقل شده که به ایشان گفتند، مردم بندگان شما هستند، امام فرمود: اینها بندگا خدا و مومنان ما هستند. حضرت همه زیردستان را به غذا دعوت می کردند و همه سر یک سفره و از یک غذا می خوردند به طور مساوی و برابر می خوردند، اگر دستوری داشتند، می گفتند که ابتدا بگذارید خادم غذای خود را بخورد بعد به کار بپردازد، اگر آنها هدیه ای می دادند حضرت قبول می کرد، اگر توسط برخی از کارگزاران دعوت می شد، قبول می کردند و بنایی بر تحکم نداشتند، بنایی بر امر بدون جهت نداشتن و معمولا با تبسم، استدلال و خوشرو بودند، این نوع مواجهه حکمرانی مطلوب برای امام رضا(ع) وجود داشت. ایشان دَر خانه که کنار دارالخلافه بود را باز می کردند و مردم به آنجا رفت و آمدند داشتند و مشکلاتشان را به راحتی عرضه می کردند و به راحتی پاسخ می گرفتند.
امام رضا(ع) در سیاست، رویکرد اخلاق مدرای و تربیت داشتند
ایزدهی اظهار کرد: نکته مهم اینکه درست است که امام رضا(ع) در رویکرد اجتماعی و سیاسی، بحث اخلاق مدرای داشتند، اما در عین حال رویکرد تربیتی را از دست نمی دادند، در برخی از موارد، مومنان به خدمت ایشان آمدند و از حضرت درخواست ملاقات کردند، حضرت به آنها پاسخ نداد و آنها مدت ها پشت دَر ماندند، و بعد حضرت به ایشان توصیه داشتند که شما اگر مومن به ما هستید باید چه رفتارهایی انجام دهید و از چه رفتارهایی پرهیز کنید طبیعتا حضرت برای تربیت آنها رویکرد اداری ندارند بلکه رویکرد تربیتی و پیامبرگونه دارند.
امام(ع) تأکید داشتند استبداد نباشد و گونه مطلوب کارگزاری پیاده شود
ایزدهی درخصوص مبنای حاکمیتی امام رضا(ع) و اینکه ایشان سیاست را مطلوب یا به مثابه طعمه فرض کند، گفت: امام رضا(ع) مانند سایر اهل بیت گریزی از بحث حاکمیت ندارند، اما حاکمیت را نه به مثابه مقوله ای که از مامون بخواهند، دریافت کنند بلکه حاکمیت ایشان منصوب به خدا و پیامبر است و مشروعیت آنها مشروعیت الهی است، طبیعتا بر این اساس و خواستگاه بحث حکومت، سیاست و ولایت را قبول داشتند، نه به مثابه امری که به واسطه کودتا و قدرت مامون گرفته شود یا از سوی مامون به ایشان تحمیل شود. ایشان هیچگاه برای سیاست و حکمرانی و اداره مطلوب را خرده نگرفتند بلکه گونه مطلوب آن را گوشزد کردند؛ اینگونه نبود که اینها به امام بگویند که سیاست و حکمرانی بد است. طبق قانون باید رفتار شود اما مهم این است که در این سیاست و قدرت اولا مستند الهی داشته باشد، دوم استبداد نباشد و در عین حال گونه مطلوب، کارگزاری مطلوب را داشته باشد؛ به گونه مطلوب با مردم رفتار کند، با مساوات و عدالت رفتار کند.
او به نگاه واقع بینانه و منصفانه امام رضا اشاره و تصریح کرد: یک زرتشتی در نیشابور وصیت کرده بود که اموال او را به بینوایان ببخشند، حاکم یا قاضی وقت هم خواست بر طبق وصیت، اموال او را به بینوایان شهر ببخشد، امام امام رضا(ع) به او گفت که این کار را نکند چون این زرتشتی است و زرتشتی معمولا وصیت نمی کند که اموالش را به مستمندان مسلمان ببخشند لذا حضرت فرمودند که ثروت او را به مستنمدان زرتشتی ببخشند. در حقیقت حضرت نگاهی عدالت جویانه، منصفانه و واقع بینانه داشتند و همواره به آن تاکید می کردند و در این مسیر قرار داشتند.
با کارگزاران خود با محوریت عدالت و انصاف و مساوات رفتار کرد
او به نکته ای درباره آنچه از سیره امام رضا(ع) در امروز کشور پیاده و عملیاتی نشده، اشاره و اظهار کرد:
وقتی به بحث های رفتار سیاسی و رفتار کارگزاران نگاه می کنیم، می بینیم که حضرت معمولا با کارگزاران خود در یک سطح بودند یعنی امتیازی برای خود از حیث حاکمیتی قائل نبودند، خودشان را با کارگزاران در یک سطح می دیدند و جایگاه متمایزی برای نشستن و رفت و آمد و لباس متمایزی نداشتند؛ از یک جهتی کارگزاران و خودشان در یک سفره به طور مساوی غذا می خوردند، در رفتار امام رضا(ع) عدالت حاکم بود، رفتار نه حاکم به محکوم و مردم بلکه رفتار یک مربی نسبت به مردم وجود داشت، متاسفانه این مسایل در میان کارگزاران قدری فراموش شده و رویکرد سیاسی بر این اصول اصلی غلبه پیدا کرده در حالی که حاکمیت اسلامی، حاکمیت تربیتی است و مردم باید به خدا نزدیک شوند و حکومت محکومیت به ذات ندارد، حکومت مطلوبیت به عرض است و طریقیت دارد به اینکه مردم به خدا نزدیک شوند.
نزدیکان حاکم نباید از رانت متمایزی برخوردار باشند
او ادامه داد: حاکم نباید به گونه ای رفتار کند که از مردم جدا باشد و مردم دسترسی به او نداشته باشند، از امتیازات متمایزی برخوردار باشد، نزدیکان او از یک رانت متمایزی برخوردار باشند.
ایزدهی در پایان گفت: امام رضا(ع) اینگونه رفتار نکرد، مانند مردم و با مردم و برای مردم زندگی کرد و وقتی وارد حکومت شد و وقتی خارج شد، عملا تفاوتی نکرد و با خدا محوری، انصاف محوری، عقل محوری، عدالت محوری و حق طلبی تصمیم گرفت و رفتار کرد؛ امام رضا(ع) با مخالفین می نشست و به گونه ای مفصل با هم صحبت می کردند و استدلال عقلی می کردند، هیچ گاه در موضع قدرت آنها را نکوبید و حذف نکرد بلکه در جایگاه تربیتی با استدلال های عقلی با آنها سخن می گفت حتی در خطاب به خودشان استدلال عقلی داشت و بنا بر قانون حکم راند؛ همه اینها سیره هایی است که در مشی و سیره امام رضا(ع) به مراتب وجود دارد و متاسفانه امروز کمرنگ شده و باید قدری با تأسی به امام رضا(ع)، پررنگ شود و جایگاه خود را پیدا کند.
رفتار سیاسی متناسب با تاکتیک حریف و رفتار شخص تغییر می کند
حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی در گفت و گو با شفقنا، به مشی و نگاه امام رضا(ع) به سیاست اشاره و اظهار کرد: با توجه به اینکه همه اهل بیت(ع) از حیث جایگاه و مرتبه برابر هستند و عملاً تمایزی بین آنان نیست، اما آنچه اهل بیت(ع) را از هم متمایز می کند، شرایط زمانی و مکانی است که براساس آن، نوع رفتارها مشخص می شد به عبارت دیگر حتی یک شخص هم ممکن است در زمانی رفتار جنگی و در زمانی رفتار صلح آمیز داشته باشد، بروز هر یک از آنها متناسب با تاکتیک حریف و رفتار شخص مقابل و شرایط، طبیعتاً تغییر خواهد کرد. بر این اساس از یک جهت رفتار امام رضا(ع) را نمی توان با سایر اهل بیت(ع) متمایز تلقی کرد که مثلاً امام رضا را شخصی فرض کنند که به حاکمیت جور نزدیک شد و سایر اهل بیت نزدیک نشدند بلکه آنچه این مساله را موجب شد شرایط زمانه و موقعیتی بود که امام با آن مواجه شده بود و باید بهترین تصمیم را در آن شرایط می گرفت؛ از طرفی در موارد قبل مثلاً در زمان امام کاظم(ع) هم این سابقه وجود دارد.
ایزدهی ادامه داد: امام توانست با نفوذ دادن علی بن یقطین در هیات حاکمه خلافت عباسی، مصلحت شیعیان را در حکومت تامین کند ولو اینکه حضرت رضا(ع) خودشان ابتدا به ساکن وارد مقوله حکومت نشدند و اختیار دست ایشان نبود و به گونه ای به زور حضرت از مدینه به مرو آمدند و نشانه آن هم این است که وقتی می خواستند به سوی مرو حرکت کنند، مجلس ناراحتی گرفتند و به همه فهماندن که این امر با رضایت ایشان نبود و بعد از اینکه مامون هم پیشنهاد کرد که حضرت خلافت را بپذیرند و نپذیرفتند و بعد هم ولایتعهدی را در نهایت به گونه ای پذیرفتن که در امور حکومتی دخالتی و مسئولیتی نداشته باشند و عملا خود را از فعالیت های حاکم جائر به دور نگه داشتند و مسئولیت ها را برعهده او نگه داشتند
او در مورد علت پذیرش چنین فضایی توسط امام رضا(ع) گفت: آنچه موجب شد که امام رضا(ع) این فضا را بپذیرند از یک جهت جبر است و از یک جهت فضایی که به واسطه حضور امام رضا(ع) حاصل می شود؛ بسیاری از شبهات دینی و کلامی و بین مذاهب مطرح شد و حضرت در جایگاه قدرت به آنها پاسخ گفتند
با مسیحیان و سایر فرق اسلامی مناظره های جدی داشتند و آنها را با مفاهیم اسلام آشنا و به دین اسلام دعوت کردند. به عنوان نمونه در همین مدتی که امام رضا(ع) در داخل کشور ایران بود، شیعه و محبت اهل بیت(ع) در ایران گسترش پیدا کرد و در عین حال که حضرت مجبور بودند، اما از این فضا به گونه ای استفاده کردند که بتوانند بهترین منفعت را برای اسلام در مرحله اول و در مرحله دوم حقانیت اهل بیت به کار بردند که عملا چنین تاثیری را داشت که اگر اینطور نبود، مامون حکم به قتل امام رضا(ع) نمی داد، وقتی دید که این جایگاه، جایگاهی شد که عملاً هم نظام خلافت بنی عباس را به خطر انداخته و هم شیعه در حال گسترش است، احساس خطر کرد و حکم به قتل حضرت داد و حضرت را به شهادت رساند.
او به مشی و سیره امام رضا(ع) در برخورد و مواجه با مخالفان و منتقدان اشاره و تصریح کرد: در برخی از موارد رویکرد حضرت فردی و از جهت دیگر ایجابی است، حضرت حکومت را نپذیرفت و منصب آنان را جور دانست و خود را از فعالیت های آنها تبرّی جست و خود را در مسئولیت های آنها دخالت نداد و وارد دارالخلافه نشد و خانه ای کنار دارالخلافه و مسجد سکونت نمود، طبیعتاً از چنین رویکردهایی مشخص می شود که حکومت جائر هست و حضرت از اساس با چنین حکومتی موافق نیست و به زور و جبر بر ولایتعهدی نشسته است.
ایزدهی افزود: اگر حضرت در مواردی نکته ای نسبت به پایه گذاران و خلیفه می دیدند طبیعتاً آنها را از باب امر به معروف و نهی از منکر می گفتند و ارشاد می کردند؛ همین سیره در زمان های بعد توسط علما در عهد قاجار و صفویه نیز وجود داشت؛ آنها در عین حال که مصلحت را در نزدیکی با حاکمان می دیدند، اما نصیحت و نقد دریغ نمی کردند و موقعیت خلافت را به آنها گوشزد می کردند.
او در مورد رویکرد فردی و ایجابی حضرت نسبت به مأمون گفت: رویکردهای حضرت برای مامون مشخص بود، قبل از اینکه مامون به قدرت برسد، هارون به او گفته بود که این خلافت حق اهل بیت است لذا حضرت در مرحله ایجابی، بسیاری از مواردی که احساس می کرد، نباید انجام دهد و ظلم و خطاست را گوشزد می کردند و مامون هم نه به خاطر امام رضا(ع) بلکه به خاطر جو محیطی و طرفدارانی که امام رضا(ع) داشت و فضای اسلامی که می خواست از خودش بروز دهد و طرفداران امام رضا(ع) را به خود جلب کند، سعی می کرد به صورت ظاهر با حضرت موافقت و همراهی کند.
او در مورد نگاه امام رضا(ع) به سیاست گفت: سیره های اجتماعی و سیاسی امام رضا(ع) در بسیار از موارد که زیردست هایی داشتن اعم از خادمان و شیعیان بسیار حائز اهمیت است، از اباسعد نقل شده که به ایشان گفتند، مردم بندگان شما هستند، امام فرمود: اینها بندگا خدا و مومنان ما هستند. حضرت همه زیردستان را به غذا دعوت می کردند و همه سر یک سفره و از یک غذا می خوردند به طور مساوی و برابر می خوردند، اگر دستوری داشتند، می گفتند که ابتدا بگذارید خادم غذای خود را بخورد بعد به کار بپردازد، اگر آنها هدیه ای می دادند حضرت قبول می کرد، اگر توسط برخی از کارگزاران دعوت می شد، قبول می کردند و بنایی بر تحکم نداشتند، بنایی بر امر بدون جهت نداشتن و معمولا با تبسم، استدلال و خوشرو بودند، این نوع مواجهه حکمرانی مطلوب برای امام رضا(ع) وجود داشت. ایشان دَر خانه که کنار دارالخلافه بود را باز می کردند و مردم به آنجا رفت و آمدند داشتند و مشکلاتشان را به راحتی عرضه می کردند و به راحتی پاسخ می گرفتند.
امام رضا(ع) در سیاست، رویکرد اخلاق مدرای و تربیت داشتند
ایزدهی اظهار کرد: نکته مهم اینکه درست است که امام رضا(ع) در رویکرد اجتماعی و سیاسی، بحث اخلاق مدرای داشتند، اما در عین حال رویکرد تربیتی را از دست نمی دادند، در برخی از موارد، مومنان به خدمت ایشان آمدند و از حضرت درخواست ملاقات کردند، حضرت به آنها پاسخ نداد و آنها مدت ها پشت دَر ماندند، و بعد حضرت به ایشان توصیه داشتند که شما اگر مومن به ما هستید باید چه رفتارهایی انجام دهید و از چه رفتارهایی پرهیز کنید طبیعتا حضرت برای تربیت آنها رویکرد اداری ندارند بلکه رویکرد تربیتی و پیامبرگونه دارند.
امام(ع) تأکید داشتند استبداد نباشد و گونه مطلوب کارگزاری پیاده شود
ایزدهی درخصوص مبنای حاکمیتی امام رضا(ع) و اینکه ایشان سیاست را مطلوب یا به مثابه طعمه فرض کند، گفت: امام رضا(ع) مانند سایر اهل بیت گریزی از بحث حاکمیت ندارند، اما حاکمیت را نه به مثابه مقوله ای که از مامون بخواهند، دریافت کنند بلکه حاکمیت ایشان منصوب به خدا و پیامبر است و مشروعیت آنها مشروعیت الهی است، طبیعتا بر این اساس و خواستگاه بحث حکومت، سیاست و ولایت را قبول داشتند، نه به مثابه امری که به واسطه کودتا و قدرت مامون گرفته شود یا از سوی مامون به ایشان تحمیل شود. ایشان هیچگاه برای سیاست و حکمرانی و اداره مطلوب را خرده نگرفتند بلکه گونه مطلوب آن را گوشزد کردند؛ اینگونه نبود که اینها به امام بگویند که سیاست و حکمرانی بد است. طبق قانون باید رفتار شود اما مهم این است که در این سیاست و قدرت اولا مستند الهی داشته باشد، دوم استبداد نباشد و در عین حال گونه مطلوب، کارگزاری مطلوب را داشته باشد؛ به گونه مطلوب با مردم رفتار کند، با مساوات و عدالت رفتار کند.
او به نگاه واقع بینانه و منصفانه امام رضا اشاره و تصریح کرد: یک زرتشتی در نیشابور وصیت کرده بود که اموال او را به بینوایان ببخشند، حاکم یا قاضی وقت هم خواست بر طبق وصیت، اموال او را به بینوایان شهر ببخشد، امام امام رضا(ع) به او گفت که این کار را نکند چون این زرتشتی است و زرتشتی معمولا وصیت نمی کند که اموالش را به مستمندان مسلمان ببخشند لذا حضرت فرمودند که ثروت او را به مستنمدان زرتشتی ببخشند. در حقیقت حضرت نگاهی عدالت جویانه، منصفانه و واقع بینانه داشتند و همواره به آن تاکید می کردند و در این مسیر قرار داشتند.
با کارگزاران خود با محوریت عدالت و انصاف و مساوات رفتار کرد
او به نکته ای درباره آنچه از سیره امام رضا(ع) در امروز کشور پیاده و عملیاتی نشده، اشاره و اظهار کرد:
وقتی به بحث های رفتار سیاسی و رفتار کارگزاران نگاه می کنیم، می بینیم که حضرت معمولا با کارگزاران خود در یک سطح بودند یعنی امتیازی برای خود از حیث حاکمیتی قائل نبودند، خودشان را با کارگزاران در یک سطح می دیدند و جایگاه متمایزی برای نشستن و رفت و آمد و لباس متمایزی نداشتند؛ از یک جهتی کارگزاران و خودشان در یک سفره به طور مساوی غذا می خوردند، در رفتار امام رضا(ع) عدالت حاکم بود، رفتار نه حاکم به محکوم و مردم بلکه رفتار یک مربی نسبت به مردم وجود داشت، متاسفانه این مسایل در میان کارگزاران قدری فراموش شده و رویکرد سیاسی بر این اصول اصلی غلبه پیدا کرده در حالی که حاکمیت اسلامی، حاکمیت تربیتی است و مردم باید به خدا نزدیک شوند و حکومت محکومیت به ذات ندارد، حکومت مطلوبیت به عرض است و طریقیت دارد به اینکه مردم به خدا نزدیک شوند.
نزدیکان حاکم نباید از رانت متمایزی برخوردار باشند
او ادامه داد: حاکم نباید به گونه ای رفتار کند که از مردم جدا باشد و مردم دسترسی به او نداشته باشند، از امتیازات متمایزی برخوردار باشد، نزدیکان او از یک رانت متمایزی برخوردار باشند.
ایزدهی در پایان گفت: امام رضا(ع) اینگونه رفتار نکرد، مانند مردم و با مردم و برای مردم زندگی کرد و وقتی وارد حکومت شد و وقتی خارج شد، عملا تفاوتی نکرد و با خدا محوری، انصاف محوری، عقل محوری، عدالت محوری و حق طلبی تصمیم گرفت و رفتار کرد؛ امام رضا(ع) با مخالفین می نشست و به گونه ای مفصل با هم صحبت می کردند و استدلال عقلی می کردند، هیچ گاه در موضع قدرت آنها را نکوبید و حذف نکرد بلکه در جایگاه تربیتی با استدلال های عقلی با آنها سخن می گفت حتی در خطاب به خودشان استدلال عقلی داشت و بنا بر قانون حکم راند؛ همه اینها سیره هایی است که در مشی و سیره امام رضا(ع) به مراتب وجود دارد و متاسفانه امروز کمرنگ شده و باید قدری با تأسی به امام رضا(ع)، پررنگ شود و جایگاه خود را پیدا کند.