تاریخ انتشار
چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۵۱
۰
کد مطلب : ۳۲۱۵۲

محرم، مولانا و خوانسار

لیلی فرهادپور
محرم، مولانا و خوانسار
محرم كه می‌شود نمی‌توانم به یاد خوانسار نیفتم. (این را سال قمری گذشته هم نوشتم، اما دلیل نمی‌شود دوباره یادآوری نکنم). یادآوری محرم در خوانسار برای من غیر از اهمیت زیبایی‌شناسی این مراسم، یادآور پروژه ناکام و پر از ادعای ساخت سریال زندگی «مولانا جلال‌الدین»، شاعر ایرانی، نیز هست که دست‌اندرکاران قرار بود طوری این سریال را بسازند تا با همسایگان ترک رقابت کند. می‌دانیم که ترک‌ها مولانای فارسی‌زبان را متعلق به خود می‌دانند. چهار سال پیش (آن‌موقع که آقای سرافراز معاونت برون‌مرزی صداوسیما را بر‌عهده داشت)، به قول «شهرام اسدی» (کارگردان اول این سریال) این معاونت محترم برون‌مرزی قصد داشت با هدف پیش‌دستی در تولید سریال مولانا ثابت کند که این فیلسوف و شاعر بزرگ جهانی جزء مفاخر ملی و میهنی ماست. شهرام اسدی معتقد بود که ارزش این قضیه کمتر از تملک خلیج‌فارس به ایران نیست، چراکه اينگونه به جهانیان می‌فهمانیم که مولانا برای ماست و جزء افتخارات ما تلقی می‌شود، اما این آرزوی شهرام اسدی بعد از گذشت چهار سال هنوز در زمین و هوا مانده است و من نیز به‌عنوان عضو کوچکی از گروه بازیگران این سریال که ماه‌ها در خوانسار زیبا شاهد تولید آن بودم، در حسرت رسیدن به این آرزو هنوز مانده‌ام.
پاییز سال ٩٢ بود که به پروژه سریال «جلال‌الدین» در خوانسار ملحق شدم. خوانسار شهر عجیبی است، به‌خصوص وقتی یک گردشگر فرهنگی باشی. بهارش با «گلستان‌کوه» پر از لاله‌های واژگونش هوش از سرت می‌برد و تابستانش با لطافت هوا و میوه‌های خوش‌طعم و سایبان درختان گردویش یادآور خاطرات خوش خواهد بود و پاییزش رنگارنگ و پر از کوچه‌باغ‌هایی است که از برگ خزان فرش شده و خش‌خش این برگ‌ها زیر پایت تا ابد در گوشت می‌ماند و زمستانش پر از برف با کوه‌های سپیدی که شهر را دوره کرده‌اند زمستانی گرم را زیر کرسی‌های خانه‌های شهر برایت می‌سازد.
لوکیشن شهر بلخ سریال جلال‌الدین در روستای وانشان، نزدیک خوانسار بود. در آنجا بود که «مشکین مهرگان» مسئول لباس و دکور سریال، قلعه و بازار بلخ را ساخته بود. نمی‌دانم بعد از چهار سال چه به روز آن دکور حجیم و زیبا آمده است. زیبایی دکور و لباس‌ها با طبیعت اطراف ده وانشان به هم پیچیده بود. رنگ لباس‌ها، رنگ طبیعت اطراف بود. همه‌چیز در هاله‌ای از رنگ‌باختگی تاریخی غوطه می‌خورد، همه‌چیز: قلعه‌ای که ساخته بودند، بازار بلخ، آهنگری، صحافی، کوزه‌گری، پارچه و زیلو‌بافی و... قشنگ پرتاب می‌شدی به قرن ششم و هفتم.
آن سال محرم به اول زمستان رسیده بود. از یگانه‌بودن مراسم عزاداری محرم در خوانسار شنیده بودم، ولی شنیدن کی بود مانند دیدن. مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران در مورد خصوصیت مردم خوانسار می‌گوید: «و آنچه را نباید فراموش کرد اتحاد مردم خوانسار است که قابل اهمیت می‌باشد و در دوستی هم اگر از طرف، محبت و یکرنگی ببینند صادق‌اند. مردم خوانسار در هرکجا که باشند هوای یکدیگر را دارند» و من این را به چشم دیدم.
دیدم که چگونه جمعیت ٣٠ هزارنفری خوانسار در دهه اول محرم به دو یا سه‌برابر می‌رسد، انگار تمام خوانساری‌ها از تمام گوشه‌وکنارهای کشور برمی‌گردند به شهرشان. همه از صبح تا شب در خیابان‌ها هستند با لباس‌های عزای تمیز و زیبا. مراسم امام حسین باید زیبا برگزار شود. شهر آذین عزا بسته و در هر کوی و برزن رنگ‌های سبز و سیاه و زرد و گاهی قرمز در و دیوار را یادآور حماسه امام حسین کرده است. دسته‌ها که با علم‌های مزین به پرهای رنگین، سرخ، سفید، بنفش، صورتی و... به هم می‌رسند، تعظیم می‌کنند و رنگ‌ها قاطی می‌شوند، جدا می‌شوند و دوباره به سر جای خود برمی‌گردند. مراسم تعزیه‌خوانی بعدازظهرها برپاست. دسته‌های شترسوار و اسب‌سوار، اشقیا و اولیا ... صدای شیپور جنگ و نقاره، نوحه‎‌خوانی گاهی حتی با ادوات موسیقی کلاسیک؛ یعنی کلارینت و ویلن و حتی آکاردئون... همراه با هیئت‌های سینه‌زنی یا زنجیرزنی با عزادارانی پابرهنه درحالی‌که بر پیشانی‌شان به نشانه عزا مقداری گل زده شده و البته نذری در قالب صبحانه و ناهار و شام.
در آن سال پروژه مولانا، در دهه اول محرم به قول معروف «آف» خورد و بعد از عاشورا وقتی همه به سر کار بازگشتند، زمزمه‌های سردی به گوش رسید؛ زمزمه‌هایی از برهم‌خوردن توافقات کارگردان و تهیه‌کننده و بعد هم شهرام اسدی رفت و مهدی همایونفر، تهیه‌کننده سریال، با کارگردانی جوان؛ یعنی شهرام معیریان قرارداد بست. فاجعه وقتی بود که سریال پس از یک‌سال پخش شد. انگار قورمه‌سبزی را با لازانیا در یک بشقاب بریزی و مخلوط کنی ... . بهتر است بیشتر نگویم. همان‌سال مهدی همایونفر، از تولید فصل دوم این سریال که درباره بزرگ‌سالی و پختگی مولانا، حکیم و شاعر نامدار ایرانی است، خبر داد و اکنون دو سال از آن خبر می‌گذرد و هیچ خبری نشده و گویا همسایگان ترک خیالشان راحت شد که از مدعیان ایرانی مولانا کار سریال یا سینمایی برنمی‌آید. ان‌شاءالله که اشتباه کنند.
مرجع : شرق
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما