کد مطلب : ۳۲۱۹۳
امام حسین(ع) هزینههای انقلاب را بر هیچکس تحمیل نکرد
گاه ممکن است در مراتبی از امربهمعروف به انقلاب هم برسیم یا ممکن است نرسیم». سروشمحلاتی در ادامه گفت: «اگر ما بتوانیم در حرکت انقلابی سه نگرانی و دلواپسی را از بین ببریم، در جریان انقلاب هیچ مشکلی وجود ندارد. مؤلفه اول این است که روش انقلابی با عقلانیت سازگار باشد. مؤلفه دوم این است که در روش و شیوه انقلابی در بهکارگیری خشونت، به حداقل در موارد بسنده کنیم و سوم، اگر روش و شیوه انقلابی با خواست مردم هماهنگ باشد. اگر این اتفاق رخ دهد، روش انقلابی در شرایط خود پسندیده است و اگر این اتفاق نیفتد، انقلاب نه روش است و نه ارزش». او در ادامه در توضیح این سه نکته گفت: «ما از بهکاربردن الفاظ انقلاب، نهضت و قیام برای حرکت اباعبدالله(ع) هیچگونه ابایی نداریم. از اینکه بپذیریم حرکت امام حسین(ع) بهعنوان یک حرکت انقلابی برای امتهای دیگر الگوی نمونه است، هیچ بحثی نداریم. هم انقلاب است و هم راه انقلاب را نشان میدهد اما انقلابی است که در آن سه مشکل مذکور حل شده است. هرکجا که این سه مشکل وجود نداشته باشد راه انقلاب باز است و شخص حقیقتا میتواند انقلابی باشد».
عقلانیبودن حرکت امام حسین)ع(
او با اشاره به اینکه عقلانیت به معنای سنجیدن سود و زیان و دیدن عواقب و پیامدهای عمل است، گفت: «هزینه و فایده را باید محاسبه کرد؛ آیا امام حسین(ع) این موارد را رعایت کرده است؟ هزار سال قبل شیخ مفید و شیخ طوسی بحث قیام امام حسین را با دغدغه بررسی عقلانیبودن آن مطرح کردهاند. قدمبهقدم باید بررسی کرد. امام حسین(ع) از مدینه بیرون میآید تا بیعت را بر او تحمیل نکنند، این گام اول است. آمدند از ظرفیت مکه استفاده کردند تا با شیعیان خود ارتباط برقرار کنند، این گام دوم است. مسلمانهای کوفه و شیعیان حضرت اطلاع پیدا کردند و از ایشان دعوت کردند که این گام سوم حرکت ایشان است. حضرت مسلم را برای بررسی اوضاع و احوال فرستاد و او گزارش داد شرایط مساعد است. در کدام بخش از این حرکت، عملکرد غیرعقلانی دیده میشود؟». سروشمحلاتی ادامه داد: «امام حسین(ع) طبق قاعده کار خود را درست انجام داده است. ایشان میتوانند با هرکسی که در زمینه این قیام پرسشهایی از زاویه عقلانیت داشته باشد، پاسخ متناسب با خود بدهد. در اینجا نگرانی اول برطرف میشود و از این جهت قیام امام حسین(ع) مشکلی ندارد و جای تردیدی در آن نیست».
امام حسین تصمیم به جنگ نگرفت
او همچنین با توضیح مورد دوم، یعنی بهکارگیری خشونت حداقلی گفت: «سؤال این است که اساسا آیا امام حسین(ع) واقعا درصدد استفاده از جنگ بهعنوان راهحل این مسئله بود؟ امام(ع) به طرف کوفه حرکت کرده است. کسی در اینجا مدعی نشده که وی میخواست با استفاده از نیروهای کوفه حتی شورش مسلحانهای را آغاز کند. قرینهای هم برای این مسئله نیست، اما آنچه اتفاق افتاد این بود که حضرت به سمت کوفه حرکت و در راه به سپاهیان حر برخورد کردند. برخی از سپاهیان حضرت به ایشان گفتند اینها پیشقراولان سپاه کوفه هستند. اگر با آنها جنگ را شروع کنیم به نفع ماست، چراکه نیروهای آنها بعدا افزایش پیدا میکنند. حضرت فرمودند من جنگ را آغاز نمیکنم. این اولین مواجههای است که مستقیم بین سپاهیان حضرت و سپاهیان کوفه اتفاق افتاده است». او ادامه داد: «در اینجا عبیدالله بن زیاد به عمر سعد میگوید کار باید یکسره شود، یا حسین بن علی تسلیم میشود یا با او میجنگیم و امام تسلیم نشد. حتی در تاریخ ما آنچه مطرح است این نیست که حسین بن علی(ع) با یزید بیعت کند؛ مسئله از آن بالاتر است، یزید خواستار تسلیم بود. چگونه یک انسان میتواند خود را در برابر یک حاکم ظالم و جبار تسلیم کند؟ آنها تصمیم به جنگ گرفتند نه امام حسین(ع). همه مورخان میگویند امام حسین(ع) گزینه سومی را هم مطرح کرد و به عمر سعد گفت بگذارید ما برگردیم؛ مدینه نه، به جای دیگر. کسی که تصمیم جنگ داشته باشد این پیشنهاد را مطرح نمیکند».
امام دعوت مردم کوفه را مشروط پذیرفت
او در توضیح نکته سوم نیز گفت: «امام حسین(ع) میخواست امربهمعروف کند و میکرد، اما حرکت ایشان به طرف کوفه و دعوت به مبارزه با نظام حاکم با خواست مردم بود. اول امام حسین(ع) به کوفیان نامه نوشت و دعوت کرد یا اول مردم کوفه به امام نامه نوشتند؟ آنها در ابتدا نامه دادند که ما آمادگی داریم همراه شما بایستیم و مقاومت کنیم. این حرکت به ابتکار و خواست مردم بود».
او ادامه داد: «روز عاشورا نیز حضرت به آنها گوشزد کرد که شما از ما خواستید به سمت کوفه بیاییم. اگر انقلابی با خواست و اراده مردم باشد، موفق و قابل دفاع است. مشکل بسیاری از انقلابها این است که ممکن است در مقطعی مردم به انقلاب روی بیاورند، اما هنگامی که عقبنشینی شد و مردم از انقلاب برگشتند، حرکت وضع دیگری پیدا میکند». سروشمحلاتی همچنین در ادامه با قرائت سخنان امام حسین(ع) خطاب به حر و مردم کوفه گفت: «حضرت خطاب به حر گفتند: ما خاندان پیغمبریم. معلوم است که ما از دودمان ابوسفیان به حکومتکردن مقدمتریم. شما چه نسبتی با اسلام دارید؟ سپس خطاب به مردم کوفه میگویند: اما اگر شما میگویید ما تصمیم دیگری داریم و دیگر خواستار حکومت شما نیستیم، من حرفی ندارم برمیگردم. در واقع حضرت به کوفیان میگوید حرکت به شما بستگی دارد. اینکه شما قبلا دعوت کرده بودید و امروزه از دعوت خود صرفنظر کردهاید، برای ما پذیرفته است».
او افزود: «درست که از نظر اخلاقی این امر پذیرفته نیست که آنها از دعوت خود برگردند؛ اما توجیهی برای این نمیشود که حضرت بگویند شما که به من رأی دادهاید دیگر من باید تا قیام قیامت بر گرده شما سوار شوم. حضرت میفرمایند هرگاه نخواستید دیگر ادامهای در کار نیست. اگر انقلاب به این شکل باشد، هیچ تضادی با خواست مردم پیدا نمیکند. قبل از آن نیز وقتی حضرت مسلم را به کوفه فرستادند، نامه عجیبی خطاب به مردم کوفه نوشتند. به آنها گفتند من دعوت را میپذیرم؛ اما یک شرط دارد و آن شرط این است که اندیشمندان، خردمندان و نخبگان جامعه موافق باشند و به میدان بیایند. اگر مسلم به من گزارش کند که خردمندان و عقلای جامعه بر این نظر اجماع پیدا کنند و همه دعوت را بخواهند، من خواهم آمد. در اینجا بحث از تحمیل نیست. امام در برابر ظلم و فساد وظیفه دارد؛ اما شیوه انتخاب مبارزه در امربهمعروف و نهیازمنکر این است که چقدر در جامعه آگاهی، خواست و شناخت وجود دارد؟».
او ادامه داد: «یا باید بگوییم انقلاب ارزش است؛ اما ارزشی که میتواند هماهنگ با ارزشهای دیگر شود؛ که اگر با ارزشهای دیگر هماهنگ شود، انقلاب هم پذيرفتني است. یا باید بگوییم انقلاب یک روش است؛ اگر بتواند با اصول دیگر همخوانی و سنخیت پیدا کند باز هم پذيرفتني است؛ اما اگر این اتفاقها نیفتاد، انقلاب فینفسه حقانیت ذاتی پیدا نمیکند و نمیتوان گفت بر همه چیز مقدم است. در آن شرایط هم امام اصحاب را جمع میکند و به آنها میگوید که همه شما برای رفتن آزادید و من هیچکدام از شما را بر ماندن در کربلا الزام نمیکنم. یک حرکت میتواند عاشقان و شیفتگان خود را جذب کند. مبنای آن یک اعتقاد و باور درونی است. کسی که در انقلابی با این ویژگیها و خصوصیتها اشکال و ایراد وارد کند؟ بههرحال انقلاب هزینه دارد؛ اما امام حسین(ع) هزینههای انقلاب را به شکل انتخابی پرداخت و این هزینهها را بر هیچکس تحمیل نکرد».
عقلانیبودن حرکت امام حسین)ع(
او با اشاره به اینکه عقلانیت به معنای سنجیدن سود و زیان و دیدن عواقب و پیامدهای عمل است، گفت: «هزینه و فایده را باید محاسبه کرد؛ آیا امام حسین(ع) این موارد را رعایت کرده است؟ هزار سال قبل شیخ مفید و شیخ طوسی بحث قیام امام حسین را با دغدغه بررسی عقلانیبودن آن مطرح کردهاند. قدمبهقدم باید بررسی کرد. امام حسین(ع) از مدینه بیرون میآید تا بیعت را بر او تحمیل نکنند، این گام اول است. آمدند از ظرفیت مکه استفاده کردند تا با شیعیان خود ارتباط برقرار کنند، این گام دوم است. مسلمانهای کوفه و شیعیان حضرت اطلاع پیدا کردند و از ایشان دعوت کردند که این گام سوم حرکت ایشان است. حضرت مسلم را برای بررسی اوضاع و احوال فرستاد و او گزارش داد شرایط مساعد است. در کدام بخش از این حرکت، عملکرد غیرعقلانی دیده میشود؟». سروشمحلاتی ادامه داد: «امام حسین(ع) طبق قاعده کار خود را درست انجام داده است. ایشان میتوانند با هرکسی که در زمینه این قیام پرسشهایی از زاویه عقلانیت داشته باشد، پاسخ متناسب با خود بدهد. در اینجا نگرانی اول برطرف میشود و از این جهت قیام امام حسین(ع) مشکلی ندارد و جای تردیدی در آن نیست».
امام حسین تصمیم به جنگ نگرفت
او همچنین با توضیح مورد دوم، یعنی بهکارگیری خشونت حداقلی گفت: «سؤال این است که اساسا آیا امام حسین(ع) واقعا درصدد استفاده از جنگ بهعنوان راهحل این مسئله بود؟ امام(ع) به طرف کوفه حرکت کرده است. کسی در اینجا مدعی نشده که وی میخواست با استفاده از نیروهای کوفه حتی شورش مسلحانهای را آغاز کند. قرینهای هم برای این مسئله نیست، اما آنچه اتفاق افتاد این بود که حضرت به سمت کوفه حرکت و در راه به سپاهیان حر برخورد کردند. برخی از سپاهیان حضرت به ایشان گفتند اینها پیشقراولان سپاه کوفه هستند. اگر با آنها جنگ را شروع کنیم به نفع ماست، چراکه نیروهای آنها بعدا افزایش پیدا میکنند. حضرت فرمودند من جنگ را آغاز نمیکنم. این اولین مواجههای است که مستقیم بین سپاهیان حضرت و سپاهیان کوفه اتفاق افتاده است». او ادامه داد: «در اینجا عبیدالله بن زیاد به عمر سعد میگوید کار باید یکسره شود، یا حسین بن علی تسلیم میشود یا با او میجنگیم و امام تسلیم نشد. حتی در تاریخ ما آنچه مطرح است این نیست که حسین بن علی(ع) با یزید بیعت کند؛ مسئله از آن بالاتر است، یزید خواستار تسلیم بود. چگونه یک انسان میتواند خود را در برابر یک حاکم ظالم و جبار تسلیم کند؟ آنها تصمیم به جنگ گرفتند نه امام حسین(ع). همه مورخان میگویند امام حسین(ع) گزینه سومی را هم مطرح کرد و به عمر سعد گفت بگذارید ما برگردیم؛ مدینه نه، به جای دیگر. کسی که تصمیم جنگ داشته باشد این پیشنهاد را مطرح نمیکند».
امام دعوت مردم کوفه را مشروط پذیرفت
او در توضیح نکته سوم نیز گفت: «امام حسین(ع) میخواست امربهمعروف کند و میکرد، اما حرکت ایشان به طرف کوفه و دعوت به مبارزه با نظام حاکم با خواست مردم بود. اول امام حسین(ع) به کوفیان نامه نوشت و دعوت کرد یا اول مردم کوفه به امام نامه نوشتند؟ آنها در ابتدا نامه دادند که ما آمادگی داریم همراه شما بایستیم و مقاومت کنیم. این حرکت به ابتکار و خواست مردم بود».
او ادامه داد: «روز عاشورا نیز حضرت به آنها گوشزد کرد که شما از ما خواستید به سمت کوفه بیاییم. اگر انقلابی با خواست و اراده مردم باشد، موفق و قابل دفاع است. مشکل بسیاری از انقلابها این است که ممکن است در مقطعی مردم به انقلاب روی بیاورند، اما هنگامی که عقبنشینی شد و مردم از انقلاب برگشتند، حرکت وضع دیگری پیدا میکند». سروشمحلاتی همچنین در ادامه با قرائت سخنان امام حسین(ع) خطاب به حر و مردم کوفه گفت: «حضرت خطاب به حر گفتند: ما خاندان پیغمبریم. معلوم است که ما از دودمان ابوسفیان به حکومتکردن مقدمتریم. شما چه نسبتی با اسلام دارید؟ سپس خطاب به مردم کوفه میگویند: اما اگر شما میگویید ما تصمیم دیگری داریم و دیگر خواستار حکومت شما نیستیم، من حرفی ندارم برمیگردم. در واقع حضرت به کوفیان میگوید حرکت به شما بستگی دارد. اینکه شما قبلا دعوت کرده بودید و امروزه از دعوت خود صرفنظر کردهاید، برای ما پذیرفته است».
او افزود: «درست که از نظر اخلاقی این امر پذیرفته نیست که آنها از دعوت خود برگردند؛ اما توجیهی برای این نمیشود که حضرت بگویند شما که به من رأی دادهاید دیگر من باید تا قیام قیامت بر گرده شما سوار شوم. حضرت میفرمایند هرگاه نخواستید دیگر ادامهای در کار نیست. اگر انقلاب به این شکل باشد، هیچ تضادی با خواست مردم پیدا نمیکند. قبل از آن نیز وقتی حضرت مسلم را به کوفه فرستادند، نامه عجیبی خطاب به مردم کوفه نوشتند. به آنها گفتند من دعوت را میپذیرم؛ اما یک شرط دارد و آن شرط این است که اندیشمندان، خردمندان و نخبگان جامعه موافق باشند و به میدان بیایند. اگر مسلم به من گزارش کند که خردمندان و عقلای جامعه بر این نظر اجماع پیدا کنند و همه دعوت را بخواهند، من خواهم آمد. در اینجا بحث از تحمیل نیست. امام در برابر ظلم و فساد وظیفه دارد؛ اما شیوه انتخاب مبارزه در امربهمعروف و نهیازمنکر این است که چقدر در جامعه آگاهی، خواست و شناخت وجود دارد؟».
او ادامه داد: «یا باید بگوییم انقلاب ارزش است؛ اما ارزشی که میتواند هماهنگ با ارزشهای دیگر شود؛ که اگر با ارزشهای دیگر هماهنگ شود، انقلاب هم پذيرفتني است. یا باید بگوییم انقلاب یک روش است؛ اگر بتواند با اصول دیگر همخوانی و سنخیت پیدا کند باز هم پذيرفتني است؛ اما اگر این اتفاقها نیفتاد، انقلاب فینفسه حقانیت ذاتی پیدا نمیکند و نمیتوان گفت بر همه چیز مقدم است. در آن شرایط هم امام اصحاب را جمع میکند و به آنها میگوید که همه شما برای رفتن آزادید و من هیچکدام از شما را بر ماندن در کربلا الزام نمیکنم. یک حرکت میتواند عاشقان و شیفتگان خود را جذب کند. مبنای آن یک اعتقاد و باور درونی است. کسی که در انقلابی با این ویژگیها و خصوصیتها اشکال و ایراد وارد کند؟ بههرحال انقلاب هزینه دارد؛ اما امام حسین(ع) هزینههای انقلاب را به شکل انتخابی پرداخت و این هزینهها را بر هیچکس تحمیل نکرد».
مرجع : شرق