کد مطلب : ۳۲۲۳۰
تکثر گفتمانی در آیینهای عزاداری به رسمیت شناخته شود
محسن حسام مظاهری در چهارمین نشست گفتارهای معرفتی در شبهای محرم که در حسینیه فرهنگیان مشهد مقدس برگزار شد، در خصوص «بن بستها و بیراهههای نقد دینداری مردم» اظهار کرد: شیوه دینداری دارای تکثر و تنوع بسیاری بوده که براساس شرایط اجتماعی نیز تغییر پذیر است.
وی با اشاره به اینکه یکی از تقسیمات دینداری، تقسیم آن بر حسب عوام و خواص است، افزود: دینداری تودهای شامل مولفههای عاطفی، احساسی و کارکردی است، فاقد ساخت و مدام در حال تغییر میباشد، به همین دلیل میل به انتقال فرهنگ و ارزشهای مختلف دارد که نوعا این نوع دینداری از منظر خواص مورد انتقاد قرار میگیرد.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی، از دیگر ویژگیهای دینداری عوام و تودهای را مناسکگرایی دانست و ادامه داد: هر ساله در آستانه محرم شاهد هستیم که این مسائل دامنه بیشتری پیدا میکند که با آمدن فضاهای مجازی فرصت بروز و ظهور بیشتری نیز پیدا کرده است.
حسام مظاهری اضافه کرد: به نظر میرسد انتقادهای مطرح شده در بخش عزاداری عامه و اصلاحاتی که در صد ساله اخیر نسبت به آن آغاز شده است، امروز همه به بن بست رسیدهاند.
بررسی چهار دیدگاه اصلاحی نسبت به آیین عزاداریهای مردمی
وی گفت: اگر بخواهیم منتقدان عزاداری عامه را تقسیم بندی کنیم به چهار گروه میرسیم که دسته نخست آن برخی از روحانیون و فقهای شیعه هستند. از جمله چهرههای شاخص این دسته که در نقد آیینهای عزاداریها ورود پیدا کردند میتوان به محدث میرزا حسین نوری با نگارش کتاب «لؤلؤ مرجان» اشاره کرد. این کتاب در سال ۱۳۱۹ قمری و در دوران قاجار نوشته شد. تمرکز آن بر روایتها با تاکید بر دو مقوله اخلاص و صداقت و مذمت ریاکاری و دروغگویی در آیینهای عزاداری و برخی از منابر است.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی محور اصلی کتاب «لؤلؤ مرجان» را نقد روضه خوانی، دروغ و تحریف اعلام کرد و افزود: چهره دوم در این گروه، علامه سید محسن امین بود که در كتاب «التنزیه لاعمال الشبیه» به نقد شیوههای رایج عزاداری در بین شیعیان و اعمالی مانند قمهزنی پرداخت و آنها را خلاف شرع دانست. این كتاب در سال ۱۳۲۲ توسط جلال آل احمد با عنوان «عزاداریهای نامشروع» به فارسی ترجمه و منتشر شد. ولی نسخههای آن توسط عدهای از مخالفان كتاب خریداری و سوزانده شد.
وی با بیان اینکه كتاب «التنزیه لاعمال الشبیه»، جنجالی ترین کتابی است که در خصوص عاشورا نوشته شده است، ادامه داد: این کتاب با ارجاع به قرآن و حدیث استدلال عقلی میکند که چرا عمده آیینها از جمله خودآزاریها و بدن آزاریها حرام شرعی هستند.
حسام مظاهری چهره سوم این دیدگاه را شهید مطهری معرفی کرد و گفت: شهید مطهری در کتاب «حماسه حسینی» اعتقاد داشت که عاشورا دو صفحه سیاه و سفید دارد و متاسفانه در طول تاریخ بیشتر به صفحه سیاه آن پرداخته شده است.
وی، دسته دوم منتقدان آیینهای عزاداری مردمی را روشنفکران سکولار و غیر مذهبی ها دانست و بیان کرد: یکی از مضامینی که بعد از مشروطه مطرح شد، نقد عزاداریها در مقام ترویج افکار متجدد و نقد سنت بود. نخستین آثاری که در این گروه منتشر شد مربوط به مقالات فتحعلی آخوندزاده است تا اینکه در دهه 20 «شیعه گری» احمد کسروی نیز به چاپ رسید.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی، با بیان اینکه نقد عزاداریهای شیعه در دیدگاه دوم به مثابه یک رفتار خرافی و به معنای عقب ماندگی ایرانی مطرح میشد که باید حذف شود، ادامه داد: دسته سوم منتقدان آیینهای عزاداری شیعه، روشنفکران مذهبی هستند که ورود این افراد با شعار بازگشت به خویشتن و اسلام ناب آغاز شد. از جمله معتقدان به این دیدگاه میتوان به جلال آل احمد و دکتر شریعتی اشاره کرد.
وی ابراز کرد: برای نمونه دکتر شریعتی در بحثی که از شیعه دارد، تصویر سیاهی از آیینهای عزاداری دارد و در تفسیر وی عزاداریهایی مانند قمهزنی نمونههایی از پیرایههایی هستند که در دوره صفوی به فرهنگ شیعه وارد و موجب تحریف این آیینها شده است و از آن به عنوان جادوی سیاه شاهان صفوی یاد میکند.
حسام مظاهری با بیان اینکه بعد از انقلاب روشنفکران دیگر کمتر به آیینهای عزاداری ورود پیدا کردند، تصریح کرد: دسته چهارم منتقدان آیینهای عزاداری مردمی حکومتها و دولتمردان بودند. نخستین اقدام دولتی در این خصوص به حکومت ناصرالدین شاه بر میگردد که امیر کبیر نیز به عنوان منتقد تعزیهخوانی در مقام ممنوع کردن آن بر میآید و وقتی با مخالفت مردم مواجه میشود سعی میکند این آیین عزاداری را به سمت و سوی درستتری هدایت کند.
وی ادامه داد: از دوره مشروطه به این طرف، دولت و حکومت به عنوان عقل برتر در نقد
وی با اشاره به اینکه یکی از تقسیمات دینداری، تقسیم آن بر حسب عوام و خواص است، افزود: دینداری تودهای شامل مولفههای عاطفی، احساسی و کارکردی است، فاقد ساخت و مدام در حال تغییر میباشد، به همین دلیل میل به انتقال فرهنگ و ارزشهای مختلف دارد که نوعا این نوع دینداری از منظر خواص مورد انتقاد قرار میگیرد.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی، از دیگر ویژگیهای دینداری عوام و تودهای را مناسکگرایی دانست و ادامه داد: هر ساله در آستانه محرم شاهد هستیم که این مسائل دامنه بیشتری پیدا میکند که با آمدن فضاهای مجازی فرصت بروز و ظهور بیشتری نیز پیدا کرده است.
حسام مظاهری اضافه کرد: به نظر میرسد انتقادهای مطرح شده در بخش عزاداری عامه و اصلاحاتی که در صد ساله اخیر نسبت به آن آغاز شده است، امروز همه به بن بست رسیدهاند.
بررسی چهار دیدگاه اصلاحی نسبت به آیین عزاداریهای مردمی
وی گفت: اگر بخواهیم منتقدان عزاداری عامه را تقسیم بندی کنیم به چهار گروه میرسیم که دسته نخست آن برخی از روحانیون و فقهای شیعه هستند. از جمله چهرههای شاخص این دسته که در نقد آیینهای عزاداریها ورود پیدا کردند میتوان به محدث میرزا حسین نوری با نگارش کتاب «لؤلؤ مرجان» اشاره کرد. این کتاب در سال ۱۳۱۹ قمری و در دوران قاجار نوشته شد. تمرکز آن بر روایتها با تاکید بر دو مقوله اخلاص و صداقت و مذمت ریاکاری و دروغگویی در آیینهای عزاداری و برخی از منابر است.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی محور اصلی کتاب «لؤلؤ مرجان» را نقد روضه خوانی، دروغ و تحریف اعلام کرد و افزود: چهره دوم در این گروه، علامه سید محسن امین بود که در كتاب «التنزیه لاعمال الشبیه» به نقد شیوههای رایج عزاداری در بین شیعیان و اعمالی مانند قمهزنی پرداخت و آنها را خلاف شرع دانست. این كتاب در سال ۱۳۲۲ توسط جلال آل احمد با عنوان «عزاداریهای نامشروع» به فارسی ترجمه و منتشر شد. ولی نسخههای آن توسط عدهای از مخالفان كتاب خریداری و سوزانده شد.
وی با بیان اینکه كتاب «التنزیه لاعمال الشبیه»، جنجالی ترین کتابی است که در خصوص عاشورا نوشته شده است، ادامه داد: این کتاب با ارجاع به قرآن و حدیث استدلال عقلی میکند که چرا عمده آیینها از جمله خودآزاریها و بدن آزاریها حرام شرعی هستند.
حسام مظاهری چهره سوم این دیدگاه را شهید مطهری معرفی کرد و گفت: شهید مطهری در کتاب «حماسه حسینی» اعتقاد داشت که عاشورا دو صفحه سیاه و سفید دارد و متاسفانه در طول تاریخ بیشتر به صفحه سیاه آن پرداخته شده است.
وی، دسته دوم منتقدان آیینهای عزاداری مردمی را روشنفکران سکولار و غیر مذهبی ها دانست و بیان کرد: یکی از مضامینی که بعد از مشروطه مطرح شد، نقد عزاداریها در مقام ترویج افکار متجدد و نقد سنت بود. نخستین آثاری که در این گروه منتشر شد مربوط به مقالات فتحعلی آخوندزاده است تا اینکه در دهه 20 «شیعه گری» احمد کسروی نیز به چاپ رسید.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی، با بیان اینکه نقد عزاداریهای شیعه در دیدگاه دوم به مثابه یک رفتار خرافی و به معنای عقب ماندگی ایرانی مطرح میشد که باید حذف شود، ادامه داد: دسته سوم منتقدان آیینهای عزاداری شیعه، روشنفکران مذهبی هستند که ورود این افراد با شعار بازگشت به خویشتن و اسلام ناب آغاز شد. از جمله معتقدان به این دیدگاه میتوان به جلال آل احمد و دکتر شریعتی اشاره کرد.
وی ابراز کرد: برای نمونه دکتر شریعتی در بحثی که از شیعه دارد، تصویر سیاهی از آیینهای عزاداری دارد و در تفسیر وی عزاداریهایی مانند قمهزنی نمونههایی از پیرایههایی هستند که در دوره صفوی به فرهنگ شیعه وارد و موجب تحریف این آیینها شده است و از آن به عنوان جادوی سیاه شاهان صفوی یاد میکند.
حسام مظاهری با بیان اینکه بعد از انقلاب روشنفکران دیگر کمتر به آیینهای عزاداری ورود پیدا کردند، تصریح کرد: دسته چهارم منتقدان آیینهای عزاداری مردمی حکومتها و دولتمردان بودند. نخستین اقدام دولتی در این خصوص به حکومت ناصرالدین شاه بر میگردد که امیر کبیر نیز به عنوان منتقد تعزیهخوانی در مقام ممنوع کردن آن بر میآید و وقتی با مخالفت مردم مواجه میشود سعی میکند این آیین عزاداری را به سمت و سوی درستتری هدایت کند.
وی ادامه داد: از دوره مشروطه به این طرف، دولت و حکومت به عنوان عقل برتر در نقد
عزاداریها وارد شد که اقدامات محدود کننده آن در سال ۱۳۱۴ به ممنوعیت کامل عزاداریها و روضهخوانیها منجر شد تا اینکه بعد از شهریورماه سال ۱۳۲۰ مجدد احیا شد. اواخر دهه ۱۳۳۰ نیز پهلوی دوم به محدود کردن عزاداریها اقدام میکند که افت و خیزهای فراوانی با آن همراه میشود. اقدامات این دوران بیشتر ناظر بر خرافه ستیزی است.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی با بیان اینکه بعد از انقلاب اسلامی به ویژه بعد از دهه اول در بحث آیینهای عزاداری شکل مشخصی از دخالت حکومت را نمیبینیم، ابراز کرد: اما بعد از آن شاهد احیای برخی از آیینهای عزاداری هستیم که دولت در مقابله با آن ورود پیدا میکند تا اینکه در سال ۱۳۷۳ مقام معظم رهبری در خصوص قمهزنی فتوا صادر میکنند و دولت از نیروی انتظامی برای محدودیت این نوع عزاداریها استفاده می کند.
وی با اشاره به تفاوت مقابله دسته چهارم با سه دسته قبل در خصوص آیینهای عزاداری مردمی خاطرنشان کرد: سه دیدگاه نخست بیشتر به نقد خطابه و فتواها میپرداخت اما در دسته چهارم دولت میآید جهت مقابله با برخی از آیینهای عزاداری از قوه قهریه استفاده میکند به طور مثال میتوان به مداخله نیروی نظامی و انتظامی از ابتدای دولت پهلوی اول اشاره کرد.
حسام مظاهری در جایگاه نتیجه گیری از بحث خود ادامه داد: با وجود اینکه بیش از ۱۰۰ سال از انتشار کتاب «لؤلؤ مرجان» و «التنزیه لاعمال الشبیه» میگذرد اما عزاداریها به همان شکل مورد انتقاد خود توسعه پیدا کرده است بنابراین این پروژه اصلاحات نه تنها شکست خورده بلکه آسیبشناسی آیینهای عزاداری و در سطح کلانتر نقد عزاداریهای مردم به ضد خود تبدیل شد.
وی بیان کرد: چرا آسیب شناسی دینداری به عکس خودش تبدیل میشود؛ چرا هر رفتار و اقدام اصلاحی نه تنها آیینهای عزاداری مردم را محدود نکرده بلکه به نظر به آن دامن نیز زده است. میتوان گفت یکی از عوامل توسعه عزاداریهای مردمی نقد آنها است لذا ما با یک بن بست روبه رو هستیم.
بدترین زمان نقد آیینهای عزاداری، آستانه محرم الحرام است
این پژوهشگر مسائل تاریخی دلایل این بن بست را این چنین نام برد و تصریح کرد: نخستین مسئله زمان است، مواجه جریانهای اصلاحی اعم از چهار دسته فوق با مقولات عزاداری یک مواجه مناسبتی و موسمی است به طوری که ادبیات نقد عزاداریها را تنها در آستانه محرم میبینیم و میشنویم که بدترین زمان برای طرح نقد و امور اصلاحی است زیرا آن زمان با اوج هیجانات مذهبی مردمی روبرو هستیم.
وی، دلیل دوم را زبان انتقادها دانست و عنوان کرد: وجه مشترک چهار دسته نقد دینداری مردم و آیین عزاداریها مردمی، زبان طعنآمیز و توهینآمیز آن بوده که با تحقیر و تمسخر همراه است.
حسام مظاهری دلیل سوم به بنبست رسیدن حرکتهای اصلاحی را شیوه انتقادی فردی و به دور از گفت و گو آنها دانست و ادامه داد: دلیل چهارم استفاده از روشهای سلبی به جای تفهمی بوده که در این نقدها از قبل به مردم تحمیل شده است. نکته بعد این است که گروههای چهارگانه اصلاحی، تمرکز عقلانی به دین و آیینها دارند و رویکردشان بیشتر کلامی، فلسفی و تاریخی است؛ تلاش آنان به سمت عقلانی کردن آیینهای عزاداری بوده که این عقلمحوری خود یکی از بیراههها در دینداری عامه است که مبنای آن عقلانی نیست لذا این افراط در عقلانی کردن آیینها موجب نابودی خود میشود.
وی، بیراهه پنجم مواجه این گروهها با مظاهر عزاداری مردم را سلبی و انتقادی بودن آن، بدون ارائه هیچ الگوی جایگزین و پیشنهادی اعلام کرد و گفت: بیراهه بعدی تفاوت جایگاه دینداری نخبگان با جایگاه دینداری عامه است. جریانهای نخبگانی به دنبال عقلانی کردن آیینهای عزاداری هستند و نگاه ابزاری دارند اما در دینداری عامه، عزاداری فی نفسه موضوعیت دارد.
تکثر گفتمانی آیینهای عزاداری به رسمیت شناخته شود
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی ابراز کرد: نکته هفتم تکثر گفتمان تشیع و تفاوت رویکردها و مواجهها است که همه به یک الگوی ناب و تشیع برتر دعوت میشوند درحالیکه نوع دینداری مردم متفاوت است؛ یکی از جریانهایی که در این سالها رشد کرده تشیع هویتی است که تمرکز بر مرزها دارد لذا امکان مفاهمه نیست و این دیدگاه میخواهد غیرتسازی را پررنگ کند. دلیل اینکه امروز با آرای مختلفی مواجه هستیم همین است که برخی از علما برای نمونه قمهزنی را مخفی و غیر مخفی حرام و برخی مباح میدانند.
وی گفت: بازاندیشی مسیر صدساله نقد مردم به ظاهر به بنبست رسیده است؛ همین که تشیع هویتی رشد میکند، نشان میدهد اصلاحات مفید نبوده است لذا باید برای برون رفت از این مسئله ابتدا تکثر گفتمانی را به رسمیت بشناسیم زیرا اصرار کردن بر یک گفتمان بر تشدید فاصلهها و ایجاد خشونت ختم میشود. نکته دوم رویکردهای ایجابی را جایگزین سلبی کنیم، زبان منتقد و خودبرتری را با مفاهمه عوض کنیم و نهایتا دینداری عامه را خالی از منطق فرض نکنیم، تنها یک اتفاق مذهبی در آیینهای عزاداری نمیافتد بلکه مجموعهای از اتفاقات است که هر کدام کاردکردهای خودش را دارد.
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی با بیان اینکه بعد از انقلاب اسلامی به ویژه بعد از دهه اول در بحث آیینهای عزاداری شکل مشخصی از دخالت حکومت را نمیبینیم، ابراز کرد: اما بعد از آن شاهد احیای برخی از آیینهای عزاداری هستیم که دولت در مقابله با آن ورود پیدا میکند تا اینکه در سال ۱۳۷۳ مقام معظم رهبری در خصوص قمهزنی فتوا صادر میکنند و دولت از نیروی انتظامی برای محدودیت این نوع عزاداریها استفاده می کند.
وی با اشاره به تفاوت مقابله دسته چهارم با سه دسته قبل در خصوص آیینهای عزاداری مردمی خاطرنشان کرد: سه دیدگاه نخست بیشتر به نقد خطابه و فتواها میپرداخت اما در دسته چهارم دولت میآید جهت مقابله با برخی از آیینهای عزاداری از قوه قهریه استفاده میکند به طور مثال میتوان به مداخله نیروی نظامی و انتظامی از ابتدای دولت پهلوی اول اشاره کرد.
حسام مظاهری در جایگاه نتیجه گیری از بحث خود ادامه داد: با وجود اینکه بیش از ۱۰۰ سال از انتشار کتاب «لؤلؤ مرجان» و «التنزیه لاعمال الشبیه» میگذرد اما عزاداریها به همان شکل مورد انتقاد خود توسعه پیدا کرده است بنابراین این پروژه اصلاحات نه تنها شکست خورده بلکه آسیبشناسی آیینهای عزاداری و در سطح کلانتر نقد عزاداریهای مردم به ضد خود تبدیل شد.
وی بیان کرد: چرا آسیب شناسی دینداری به عکس خودش تبدیل میشود؛ چرا هر رفتار و اقدام اصلاحی نه تنها آیینهای عزاداری مردم را محدود نکرده بلکه به نظر به آن دامن نیز زده است. میتوان گفت یکی از عوامل توسعه عزاداریهای مردمی نقد آنها است لذا ما با یک بن بست روبه رو هستیم.
بدترین زمان نقد آیینهای عزاداری، آستانه محرم الحرام است
این پژوهشگر مسائل تاریخی دلایل این بن بست را این چنین نام برد و تصریح کرد: نخستین مسئله زمان است، مواجه جریانهای اصلاحی اعم از چهار دسته فوق با مقولات عزاداری یک مواجه مناسبتی و موسمی است به طوری که ادبیات نقد عزاداریها را تنها در آستانه محرم میبینیم و میشنویم که بدترین زمان برای طرح نقد و امور اصلاحی است زیرا آن زمان با اوج هیجانات مذهبی مردمی روبرو هستیم.
وی، دلیل دوم را زبان انتقادها دانست و عنوان کرد: وجه مشترک چهار دسته نقد دینداری مردم و آیین عزاداریها مردمی، زبان طعنآمیز و توهینآمیز آن بوده که با تحقیر و تمسخر همراه است.
حسام مظاهری دلیل سوم به بنبست رسیدن حرکتهای اصلاحی را شیوه انتقادی فردی و به دور از گفت و گو آنها دانست و ادامه داد: دلیل چهارم استفاده از روشهای سلبی به جای تفهمی بوده که در این نقدها از قبل به مردم تحمیل شده است. نکته بعد این است که گروههای چهارگانه اصلاحی، تمرکز عقلانی به دین و آیینها دارند و رویکردشان بیشتر کلامی، فلسفی و تاریخی است؛ تلاش آنان به سمت عقلانی کردن آیینهای عزاداری بوده که این عقلمحوری خود یکی از بیراههها در دینداری عامه است که مبنای آن عقلانی نیست لذا این افراط در عقلانی کردن آیینها موجب نابودی خود میشود.
وی، بیراهه پنجم مواجه این گروهها با مظاهر عزاداری مردم را سلبی و انتقادی بودن آن، بدون ارائه هیچ الگوی جایگزین و پیشنهادی اعلام کرد و گفت: بیراهه بعدی تفاوت جایگاه دینداری نخبگان با جایگاه دینداری عامه است. جریانهای نخبگانی به دنبال عقلانی کردن آیینهای عزاداری هستند و نگاه ابزاری دارند اما در دینداری عامه، عزاداری فی نفسه موضوعیت دارد.
تکثر گفتمانی آیینهای عزاداری به رسمیت شناخته شود
معاون علمی بنیاد دعبل خزائی ابراز کرد: نکته هفتم تکثر گفتمان تشیع و تفاوت رویکردها و مواجهها است که همه به یک الگوی ناب و تشیع برتر دعوت میشوند درحالیکه نوع دینداری مردم متفاوت است؛ یکی از جریانهایی که در این سالها رشد کرده تشیع هویتی است که تمرکز بر مرزها دارد لذا امکان مفاهمه نیست و این دیدگاه میخواهد غیرتسازی را پررنگ کند. دلیل اینکه امروز با آرای مختلفی مواجه هستیم همین است که برخی از علما برای نمونه قمهزنی را مخفی و غیر مخفی حرام و برخی مباح میدانند.
وی گفت: بازاندیشی مسیر صدساله نقد مردم به ظاهر به بنبست رسیده است؛ همین که تشیع هویتی رشد میکند، نشان میدهد اصلاحات مفید نبوده است لذا باید برای برون رفت از این مسئله ابتدا تکثر گفتمانی را به رسمیت بشناسیم زیرا اصرار کردن بر یک گفتمان بر تشدید فاصلهها و ایجاد خشونت ختم میشود. نکته دوم رویکردهای ایجابی را جایگزین سلبی کنیم، زبان منتقد و خودبرتری را با مفاهمه عوض کنیم و نهایتا دینداری عامه را خالی از منطق فرض نکنیم، تنها یک اتفاق مذهبی در آیینهای عزاداری نمیافتد بلکه مجموعهای از اتفاقات است که هر کدام کاردکردهای خودش را دارد.
مرجع : خبرگزاری رضوی