کد مطلب : ۳۲۲۴۱
منبرها نباید باعث تضعیف ایمان مستمعین شود/ شعور بدون شور، به عمل منجر نمیشود
ویژگیهای سبک عزاداری معیار چیست؟
مقام معظم رهبری مورخ 17/3/73 در مجمع روحانیون در این رابطه مطالبی را بیان فرمودند که مضمون آن این است:
به اعتقاد بنده، مجالس عزاداری حسینی باید از سه ویژگی برخوردار باشد:
اولین ویژگی باید این باشد که چنین مجالسی، محبت به اهلبیت علیهمالسلام را زیاد کنند. چون رابطه عاطفی، یک رابطه بسیار ذیقیمت است.
دومین ویژگی که باید در این مجالس به وجود آید، این است که مردم نسبت به اصل حادثه عاشورا، معرفت روشنتر و واضحتری پیدا کنند. اینطور نباشد که ما در مجلس حسینابنعلی علیهالسلام، به منبر برویم یا سخنرانی کنیم، اما موضوع سخنرانی، حضار آن مجلس، اعم از جوان و غیر جوان و زن و مرد اهل فکر و تأمل را ـ که امروز در جامعه ما بسیارند و این از برکات انقلاب است ـ به این فکر فروببرد که «ما به این مجلس آمدیم و گریهای هم کردیم؛ اما برای چه؟ قضیه چه بود؟ چرا باید برای امام حسین علیهالسلام گریه کرد؟ اصلاً چرا امام حسین علیهالسلام به کربلا آمد و عاشورا را به وجود آورد؟» بنابراین، بهعنوان منبری یا سخنران، باید به موضوعاتی بپردازید که جوابگوی چنین سؤالاتی باشد. باید نسبت به اصل حادثه عاشورا معرفتی در افراد به وجود آید. اگر در روضهخوانی و سخنرانی یا سایر مطالب بیانشده از طرف شما، نکتهای روشنگر یا حداقل اشارهای به این معنا نباشد، یک رکن از آن سه رکنی که عرض شد، کم و ناقص خواهد بود؛ یعنی ممکن است مجلس مذکور، فایده لازم را ندهد و ممکن هم هست خدایناکرده در بعضی از فروض، ضرر هم بکنیم.
سومین ویژگی لازم در این مجالس، افزایش ایمان و معرفت دینی در مردم است. در چنین مجالسی باید از دین، نکاتی عنوان شود که موجب ایمان و معرفت بیشتر در مستمع و مخاطب گردد؛ یعنی سخنرانان و منبریها، یک موعظه درست، یک حدیث صحیح، بخشی از تاریخ آموزنده درست، تفسیر آیهای از قرآن یا مطلبی از یک عالم و دانشمند بزرگ اسلامی را در بیانات خود بگنجانند و به سمع شرکتکنندگان در این مجالس برسانند. اینطور نباشد که وقتی بالای منبر میرویم، یک مقدار لفّاظی کنیم و حرف بزنیم و اگر احیاناً مطلبی هم ذکر میکنیم، مطلب سستی باشد که نهفقط ایمانها را زیاد نمیکند، بلکه به تضعیف ایمان مستمعین میپردازد. اگر اینطور هم شد، ما از جلسات مذکور به فواید و مقاصد موردنظر نرسیدهایم.
مراد از عزاداری سنتی در کلام امام و مراجع چیست؟
امام خمینی در این رابطه میفرمایند: ما باید حافظ این سنتهای اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضی به راه میافتند، [باشیم]؛ تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگهداشته است. فداکاری سیدالشهدا ـ سلاماللهعلیه ـ است که اسلام را برای ما زنده نگهداشته است؛ زنده نگهداشتن عاشورا باهمان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، باهمان وضع سابق و از طرف تودههای مردم باهمان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداری بهعنوان عزاداری راه میافتاد.
باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یکچیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بیاطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یکقدری تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پسازاینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق میخواندند و مرثیه را همانطور که سابق میخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.
این خون سیدالشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند. در این امر، سستی نباید کرد. البته باید مسائل روز گفته بشود. (صحیفه نور جلد 15 ص 330)
امام خامنهای (مدظلهالعالی) هم درزمینهٔ عزاداری سنتی اینچنین توصیه میفرمایند:
برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک میکند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین میشود. اینکه امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دستههای عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش میکند و بسیار خوب است.
بعضی به بهانه شعور حسینی، شور حسینی را زیر سؤال میبرند. نظر شما در این رابطه چیست؟
شعور زاييده فكر و انديشه است و مبتني بر آگاهي، شناخت و دانايي است ولي شور زاييده احساسات، علايق و هيجانات است. در فطرت آدمي هم شور است و هم شعور، هیچکدام نفي ديگري نيست هركدام میتواند در جاي خويش مؤثر و مفيد باشد، شور بهتنهایی و شعور بدون شور پذيرفتني نيست، زيرا شعور بهتنهایی فكر، انديشه و يك ايده است، فكري كه به عمل تبديل نشود ارزش ندارد، شوري كه بر اساس شعور نباشد ممكن است به بیراهه رود.
براي اينكه شعور به اقدام عملي تبديل شود به شور نيز نيازمند است و شور نيز براي اينكه در راستاي هدف باشد بینیاز از شعور نيست. يادمان باشد كه شور و شعور حسيني در تقابل و همعرض هم نيستند كه مجبور باشيم يكي را بدون ديگري داشته باشيم، اين دو مقوله در طول هم قرار دارند. جنس دو مقوله يكي نيست كه بتوانند جايگزين هم يا جانشين هم شوند، بلكه دو مفهوم جدايي هستند كه مكمل و متمم هم هستند، يكي بدون ديگري كامل و تمام نمیشود.
شور حسيني بدون شعور حسيني كامل و کافی نيست، شعور حسيني نيز بي شور حسيني ناقص است. شور و شعور حسيني بهمثابه دو بال يك پرندهای است كه براي پرواز كردن و اوج گرفتن به هر دوبهیک اندازه نياز دارد و با يك بال پريدن امکانپذیر نمیباشد.
اگرچه فرق شور و شعور فقط يك «ع» است اما تفاوت بسيار زيادي باهم دارند. حسينيان هم شور را بهاندازه و هم شعور را بهاندازه توسعه و پرورش میدهند و میدانند كه يكي بدون ديگري كافي و كامل نيست. شور حسيني باشعور حسيني آغاز میشود تا شعور حسینی پيدا نشود و حسين را نشناسي شور حسيني ايجاد نمیشود. مقدمه هر شوري شناخت و شعور است تا حسين را نشناسي برايش اشك نيز نخواهي ريخت. شور و شعور حسيني همزاد و همراه هماند، در كنار هم و همپاي هم بايد قرار گيرند چرا سالياني است منبر و نوحه در كنار هم مطرح میشوند؟ چرا منبر و مداحي لازم و ملزوم يكديگر بودهاند؟ چرا ابتدا در مراسم حسيني يك واعظ در بالاي منبر سخنراني میکند و سپس يك نوحهخوان در پاي منبر نوحه میسراید؟ چون بايد در منبر شعور زاييده شود و مداح نيز باهنر خود شور را باشعور تلفيق نمايد. براي اينكه مقدمه و پیشنیاز شور، شعور است.
اين دو مقوله باهم دیگر اثر همافزایی نيز دارند هر كس كه شعورش بيشتر باشد شورش نيز بيشتر خواهد بود؟ و هركس شورش بيشتر باشد شعورش نيز افزايش خواهد يافت. مقدمه حب حسين معرفت حسين است، بدون معرفت دوست داشتن معني ندارد. هرقدر معرفت بيشتر شود دوست داشتن نيز بيشتر میشود و هرچقدر دوستي بيشتر شود معرفت نيز افزون خواهد شد.
به نظرم میتوانیم شور و شعور حسيني را با مصاديق زير نيز بيان كنيم:
شور خواستن است و شعور توانستن
شور وسيله است و شعور هدف
شور عمل و اقدام است و شعور فكر و انديشه
شور عشق است و شعور جهت حركت
شور احساس است و شعور منطق
شور حرارت است و شعور ايمان
شور انگيزه است و شعور شناختن
شور دوست داشتن و شعور معرفت
شور کار دل است و شعور كار خرد
شور عمل است و شعور ايده
شور محرك احساسات و شعور محرك عمل
شور صورت است و شعور سيرت
لذا براي حسيني بودن، حسيني ماندن و حسيني مردن هم به شور حسيني نيازمنديم و هم به شعور حسيني يكي بدون ديگري پذيرفتني نيست.