کد مطلب : ۳۲۲۵۳
میزگرد شعر آیینی «کشته اشک»
زیبایی دستگاه سید الشهدا(ع) در تکثر است/توقف در محبت امام حسین(ع) آسیب نیست
قلمرو شعر آئینی و شعر هیئت بسیار گسترده است و شعر آیینی فقط منقبت و مدیحهسرایی نیست و تمامی عرصههای دین را شامل شده و پایانی برای آن قابلتصور نیست. با توجه به این موضوع لزوم تبیین این جایگاه توسط کارشناسان شعر آیینی و هیئت احساس میشود.
به همین منظور در میزگردی با حضور قاسم صرافان، هادی جانفدا و محمود حبیبی کسبی شاعران آیینی به بررسی شعر هیئت پس از انقلاب پرداخته است.
یک تعریفی از شعر هیئت و اشعار آیینی ارائه دهید؟ شاید لازم باشد در ابتدای این میزگرد بازتعریفی از شعر آیینی داشته باشیم؟
هادی جانفدا:شعر آیینی یک اصطلاح جدید است. ما اگر سابقه هزارساله ادبیات فارسی را در نظر بگیریم، شعر آیینی اصطلاحی است که در یکی دو دهه اخیر مطرح و مصطلح شده است. اینکه چقدر این اصطلاح درست است یا اشتباه خودش یک میزگرد میطلبد، اما کلاً منظور بیشتر شعرهایی است که در مورد مسائل دینی و سردمداران دین و مذهب که همان اهلبیت(ع) هستند سروده شده است. حضرت آقا در جلسه دیدار شاعران یک نکتهای فرمودند: این چیزی که شما اسمش را شعر آیینی گذاشتید، یک دایره خیلی گستردهای است. آیین یعنی مذهب و رسوم یک منطقه که دایره گستردهای میشود، اما موضوع بحث ما شعر اهل بیت است. با این عنوان باید در موردش بحث شود که اساساً چیزی بهنام شعر هیئت بهعنوان جریان مستقل و قابل اعتنا داریم یا نداریم؟ و اگر داریم حدود و ثغورش کجاست؟
قاسم صرافان: دکتر سنگری دو اصطلاح در این حوزه تعریف میکنند؛ یکی «شعر برای هیئت» و یکی «شعر در هیئت». شعر برای هیئت را به شعری میگویند که انگیزه از سرایش آن خوانده شدن در هیئت است، بنابراین در تلاش برای رعایت حس و حال و مختصات زبانی و مناسبات حاکم بر فضای هیئت است. دومی شعر در هیئت است که به این معنا، هر شعری را مثلاً از حافظ یا شعرای معاصر، که بهدلیل و تناسبی در هیئت خوانده شود، شعر در هیئت است ولی شعر برای هیئت نیست.
جانفدا: البته این را باید توجه داشت که شعری که برای جمعیتی خاص خوانده میشود که این جمعیت آدمهای متفاوتی اعم از دانشجو، بیسواد، کمسواد، دکتر، مهندس و... است، این شعر باید حائز ویژگیهایی باشد که شاید بقیه شعرها نباید داشته باشند مضاف بر اینکه شعر هیئت زیرمجموعه خطابه است و باید حالتی داشته باشد که تأثیرگذار باشد و شاید وزن و لحن مهم باشد.
محمود حبیبی کسبی: شعر هیئت بخشی از شعر اهل بیت است که از اخلاقیات، توحیدیه و مدیحه تا دم، نوحه، زمینه و... را شامل میشود. اما این گونهها اساساً بهلحاظ جنس با هم متفاوت هستند. یعنی آن شعری که مناسب پیشمنبر است، یک نوع شعر است، شعری که مناسب روضه ابتدای جلسه است، یک نوع، یا شعری که مناسب نوحه و دم است، متفاوت است. اما فکر میکنم بحث اصلی ما در مورد کلّیتی است که به نام شعر اهل بیت میشناسیم و میتوانیم بگوییم در مراثی و مدایحی که در فضایل حضرات معصومین سروده میشود، خلاصه میشود. شعر اهل بیت به دو دسته کلی تقسیم میشود: یک نوع شعری است که به درد خواندن در مجالس مذهبی و حسینیه و تکایا میخورد. یک نوع هم شعر مدح و مرثیهای است که آنچنان به درد مجالس روضه و مولودی نمیخورد و بیشتر مناسب انجمنهای ادبی است.
صرافان: در مورد این موضوع نکتهای به ذهنم رسید. وقتی بحث به اینجا میرسد خیلیها میگویند؛ چهکسی تعیین میکند به درد میخورد یا نه؟ و چرا ذائقه مخاطب را بالا نبریم که شعرهایی سخت و سنگین را هم در هیئت بپذیرد و با آن ارتباط برقرار کند؟ بهنظرم یکی از مهمترین ویژگیهای شعر مناسب برای هیئت میتواند سهل ممتنع بودن باشد، یعنی شعر نه آنقدر دشوار و پیچیده باشد که دلنشین نباشد و در لایه اول با مخاطب ارتباط برقرار نکند و همزمان عمیق و هنرمندانه باشد نه سطحی و پیشپاافتاده. البته رسیدن به این نقطه یعنی ایجاد ترکیبی از دلنشینی و روانی همزمان با خاص و عمیق بودن، در سرایش شعر، کار سادهای نیست و گاهی یک عمر تجربه دکنار ذوقی فراوان لازم است. بهنظرم بسیاری از شعرهایی که در طول تاریخ ماندگار شدهاند، سهل ممتنع بودهاند. سهل ممتنع بودن میتواند رمز ماندگاری هر شعری باشد ولی بهنظرم در شعر هیئت میتواند دوچندان مشخصتر و کاربردیتر باشد، چرا که همان طور که بیان شد اشعار باید در جلسات هیئت خوانده شوند، شعرهایی که حالت مرثیه یا مدح و حماسه دارند. این نکته را هم اشاره کنم که منظور از عاطفه در شعر هیئت شامل مرثیه، مدح و حماسه است و محدود و منحصر به مرثیه نیست، فکر میکنم همین جاست که گاهی محل بحث میشود. بعضیها فکر میکنند شعرهای سنگین و گاهی آرکائیک فاخرترند و نسبت به شعرهای روان ادبیتر و وزینترند، در حالی که لزوماً چنین نیست. این دوستان زبان سهل ممتنع اشعار هیئت را غیرشاعرانه تلقی میکنند و شعرهای سنگین نزدیک به نظم یا پر از تصاویر و صنایع ادبی ولی خالی از حس و تأثیرگذاری و دلنشینی را شعرهای خوبی میدانند و طبیعتاً وقتی این از این شعرهای عصاقورتداده و پر از شعار که به نظم نزدیکترند تا شعر، استقبال نمیشود تقصیرش را بهجای بیذوقی خودشان، گردن کمسوادی مداح و مخاطب میاندازند، بنابراین برای آقایان شعر سهل ممتنع فقط سهل به نظر میرسد، ولی سرودن مشابهش و رسیدن به این توانمندی و ترکیب ذوق، اندیشه، تصویر، خیال و صنایع ادبی در شعری روان، بسیار کار سختی است و این چیزی است که بیشتر شعر را اثرگذار میکند و طیف گستردهتری از مخاطبین عام و خاص را جذب خودش میکند.
حبیبی کسبی: من معتقد نیستم که فقط شعر سهل ممتنع به درد هیئت میخورد. در یک مجلس مذهبی چند نوع شعر خوانده میشود، یعنی زبان متفاوت است، معمولاً آن کلامی که در شور خوانده میشود، زبان شکسته و محاوره دارد، ولی مثلاً در مرثیهای که مناسب روضه است کمتر این اتفاق میافتد، یا در پیشمنبر باز این اتفاق نمیافتد. این که بگوییم فقط شعر سهل ممتنع به درد مجلس میخورد، بنده مخالفم، بهجهت اینکه اساساً ترکیببند محتشم در زمره شعر سهل ممتنع قرار نمیگیرد، آیا در هیئات خوانده نمیشود؟ 400 سال است که خوانده میشود. برخی بندهای درخشان ترکیببند نیر تبریزی سهل ممتنع نیست اما مورد استفاده مادحین قرار میگیرد، یا گنجینه اسرار عمان سامانی سهل ممتنع نیست ولی خوانده میشود و بسیار هم کارآمد است، میخواهم بگویم حکم کلی و قطعی در محدود کردن شعر هیئت به شعر سهل ممتنع نمیشود داد، اما یک تعریف دیگری دارم و آن هم «آن» داشتن است، یعنی در اینکه چه نوع شعری به درد مجلس میخورد، یکی از مشخصههای مهمش این است که شعر «آن» داشته باشد. دومین نکته سهولت کمک میکند به این که شعر بتواند در مجلس مورد توجه قرار بگیرد و یک نکته دیگری که باید در نظر بگیریم باز مجلس با مجلس فرق میکند، یعنی مخصوصاً در هیئتهای بزرگ و یا تکایا و حسینههای قدیمی مستمع کاملاً در طول سالها بلکه دههها تربیت یافته. در همین تهران سلیقه مستمعی که در حسینیه صنف لباسفروشها مستمع استاد ما حاج علی آقای انسانی یا حاج آقای ارضی است، با مستمعی که مثلاً در مجلس آقای کریمی حضور دارد، یا مستمعی که در مجالس مداحان جوانتر هستند ذوق اینها زمین تا آسمان متفاوت است، لذا نمیتوانیم حکم کلی بدهیم و بگوییم این نوع شعر به درد هیئت میخورد و فلان شعر به درد هیئت نمیخورد، مستمع واقعاً متفاوت است، در بعضی از هیئتها مستمع کاملاً تربیت شده. از این تفاوت مستمع که بگذریم، میتوانیم به یک برآیند کلی برسیم. در بعضی شهرها ذوق مردم متفاوت شکل گرفته، ذوق تکایا و حسینیههای یزد و شعری که میپسندند با زنجان زمین تا آسمان فرق میکند. در همین تهران، شمال شهر ممکن است با جنوب شهر فرق کند، اما میتوانیم به یک برآیندی برسیم و بگوییم این قابلیتهای کلی شعری است که به درد مجلس میخورد و قابلیتهایی را بشماریم؛ یکی سهولت است، دیگری بهره داشتن از نگاه هنری به معارف اهل بیت است، یعنی شعری که صرفاً منظوم کردن یک سری از تواریخ و مقاتل باشد، قطعا امروز مخاطب آن نوع شعر را تحویل نمیگیرد. بهاعتقاد حقیر مخاطب امروز شعر را از نظم تشخیص میدهد. نکته سوم همان آنی که عرض کردم کنار سهولت و معارف، و نکته چهارم هم عنصر عاطفه است که یکی از مهمترین نکتههای موجود در شعری است که به درد هیئت و خواندن در هیئت میخورد. عنصر عاطفه بهنظر من خیلی مهم است، چه در مدح و چه در مرثیه، چه در شعر، چه در نوحه، چه در دم. شما نگاه کنید دمهایی که باقی مانده چه دمهایی است، دمهایی که این قابلیتها را کنار هم دارند، یعنی هم سهولت هم عاطفه و هم آن را، «امشبی را شه دین در حرمش میهمان است...» یا حتی شعرهایی که ماندهاند همان ترکیببند مرحوم نیر که مثال زدم، کدام بندهایش امروز خوانده میشود؟ 29 بند است ولی این بند «گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما...» بهاضافه بند «ای در غم تو ارض و سما خون گریسته» و بند زبان حال حضرت زینب کبری در بازگشت به کربلا مانده «ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن»، این بندها از 29 بند، امروز تافته جدابافته است و کاملاً استفاده میشود، پس این گونه نیست که بگوییم هیئت فقط یک نوع شعر میطلبد، گونههای متفاوتی این قابلیت را دارد.
صرافان: بهنظرم در ادامه صحبتهای محمود حبیبی عزیز باید به این نکته اشاره کرد که این تنوع عنصر مهمی است. چرا که گاهی ما حکم میدهیم و میگوییم این مدلی که من دوست دارم و فکر میکنم درست است. همه همین مدلی شعر بنویسند. ما میدانیم هیئتهای نوجوانان و جوانان داریم هیئت هایی داریم که دوست دارند بیشتر شور خوانند. هیاتهایی بیشتر اهل روضهاند. حتی هر شخصی در سنین مختلف ممکن است علاقه مند به یک فضایی باشد. می خواهم بگویم این فضاهای متنوع به نظر من باید وجود داشته باشد و شعرهای متنوع حتی در یک هیئت همان طور که اشاره کردید در زمانهای مختلف و بخشهای مختلف برنامه هیئت قابل استفاده است و معمولا هم می بینم رعایت می شود. بعضی ها انتقادهایی می کنند که من در طول این مدت ندیدهام. تقریبا در همه هیئت ها مداح قبل از سینه زنی، دفتر و کاغذش را در می آورد و یا از حفظ غزل و شعری را که عموما هم از شعرای باتجربه و شعر خوبی است میخواند. نه فی البداهه، نه اینکه خودش گفته باشد. همان شعرهای به زعم من فاخر و عموما سهل ممتنع که شاعران خوب و باتجربه گفته اند. توسط مداحان خوانده می شود و بعد دمی می گیرند و سینه ای می زنند اگر جلسه مدحی باشد سرودی می خوانند. شعر آن سرود یا سینه زنی را نمی توانید تعمیم بدهید و بگویید کل شعر هیات همین است. به تازگی هم که رسم خوبی جا افتاده که از خود شاعران برای شعرخوانی در ابتدای برنامه استفاده می کنند و از این حرکت هم استقبال شده و رو به رشد است. نمی دانم چرا این همه اتفاقات خوب را گاهی نمی بینیم بعد یک یک نقطه ضعفی که ممکن است در حساب شده ترین برنامه هم پیدا میشود، برمیداریم و تعمیم میدهیم به کل. چرا به این فکر نمی کنند که حتی اگر نوع بیان خاص و اندیشه خاصی دارند، داشته باشد. اجازه بدهند مابقی افراد هم در سایر ساحت ها کار خودشان را برای ذوق ها و فکرها و سنین مختلف و شهرها و اقلیم های مختلف انجام دهند.
جانفدا: ما در ادبیات فارسی یک قله نداریم بلکه سلسله جبال و قلل داریم، اگر یک قله داشتیم قله های دیگر به وجود نمی آمد. این تغییر سبک در ادبیات به این خاطر است که ادبیات زنده و رونده است، مثلا یک قله حافظ است که شعرش با سعدی و دیگر شعرا فرق می کند. یک قله سعدی است، یک قله فردوسی است که شعرهایشان متفاوت است. وقتی در مورد شعر هیئت صحبت می کنیم باید به این معانی توجه کنیم یک شعر مثل سعدی سهل ممتنع است، یک شعر مثل حافظ عارفانه است، یک شعر مثل غزلیات ملای روم شور دارد. ممکن است یک شعری جنبه عاطفی اش قوی تر باشد، یک شعر جنبه حماسی اش و یک شعری جنبه عرفانی آن. یک شعری بیانیه و خطابه است، یعنی نه تصویر دارد، نه حماسه و اعتقادات مکتب را بیان می کند، مثل خیلی از شعرهای ناصرخسرو اما نمی توان گفت شعر نیستند. هر شعر گونه و سیاقی دارد و بخشی از نیازهای ما را تامین میکند. به طوری که شاعران مختلف در ادوار مختلف شعر فارسی برگی به گلستان شعر و ادبیات اضافه کرده اند. در یک جلسه هیئت یک ساعت و نیم ما باید توازن مناسبی داشته باشیم، یعنی این مداح محترمی که پشت تریبون می رود و قرار است یک ساعت و نیم مطلب تحویل بدهد، باید گروه مشاور شعری برای خودش داشته باشد، آن گروه مشاور شعری وظیفه دارد که محتوای یک ساعت و نیم را تامین کند، در این یک ساعت و نیم شعر سهل ممتنع و گریه آور و حماسی لازم داریم، و شعر اعتقادی هم لازم داریم، جنبه های عرفانی و شورانگیز را هم لازم داریم. ما در تهران مداحان مشهوری داریم که هر کدام سیاقی دارند و مردم هم می روند سلیقه خودشان را دنبال می کنند. زیبایی هیئت و دستگاه سید الشهدا همین تکثر است، کسی دوست دارد سینه بزند به هیئتی که بیشتر سینه می زند می رود، دیگری منبر حماسی را دوست دارد، جای دیگری می رود. این تکثر زیبا است این که بخواهیم همه را شبیه هم کنیم، بزرگترین اشتباه است و این جز لطمه برای مکتب تشیع چیزدیگری ندارد.
همین نگاهی که به این قصه داشتید شاید ادامه بحث باشد شما به این تنوع نگاه کردید می توانستید بگویید این چه فضای نابسامانی است همه این ها باید یکپارچه بشوند ولی شما به زیبایی به این واقعیت نگاه میکنید و در حقیقت فرصتهایش را می بینید پس چگونه بعضی از شاعران بیشتر نقاط ضعف شعر هیئت را می بینند، مگر قرار نیست شاعر زیبایی را بهتر و بیشتر از دیگران ببیند؟
صرافان: به یاد دارم یکی از دوستانم تعریف می کرد در مکانی بحث بین یک استاد ادبیات انگلیسی و و یک استاد ادبیات ایرانی بود . استاد انگلیسی میگفت ادبیات انگلیس خیلی وسیع است و مثل دریا است. ایران اگر ادبیاتی داشته باشد در مقابل آن مثل قطره است. استاد ایرانی گفته بود: حتی اگر حرف شما هم درست باشد و ادبیات ایران یک قطره باشد. یک قطره اشک است در مقابل یک دریا آب. به نظر شما کدام یک ارزشمندتر است؟ و استاد انگلیسی در مقابل این پاسخ شاعرانه درمانده بود. آن وقت ما به عنوان یک شاعر میگوییم که مردم «برای بدهکاریشان به هیئت امام حسین (ع) میآیند و گریه میکنند». من واقعا شرم داشتم که این جمله را تکرار کنم. واقعا نمیدانم چه باید گفت. اینقدر زشت و با سوء ظن به زیباترین اتفاق عالم نگاه کردن، آن هم از طرف کسانی که ادعای شاعری دارند عجیب است. در حالی که روایات متعددی از اهل بیت در مورد مرثیه خواندن و گریستن و ارزش اشک برای اباعبدالله(ع) داریم. حتی آن استاد انگلیسی هم بدون این روایتها عظمت و زیبایی و تاثیر اشک را فهمید ولی بعضیها متوجه نمیشوند. و چنین پدیدهای را خلاصه اش میکنند در گریه برای بدهکاری و از کنارش رد میشوند. به نظرشما این نگاه پیش پا افتاده و سطحی است یا گریستن مردمی عاشق، در رثا و شوق و عشق مولا و محبوبشان .
این رویه درستی است که آسیب شناسی مراسم محرم به جای اینکه درطول سال باشد در ایام محرم انجام شود؟
حبیبی کسبی: اساساً من نمیدانم در این 4 ـ 5 سال اخیر از یک هفته قبل محرم آسیب شناسی و تحریف شناسی شروع میشود تا آخر صفر. انگار یک عده منتظرند در طول سال محرم بشود تا شروع کنند. خب یک بار به جای آسیب شناسی، زیبایی شناسی هیات انجام بدهید. این همه زیبایی در بساط اباعبدالله هست که ارمنی را جذب می کند، زرتشتی را جذب می کند، سنی را جذب می کند، تو چه شیعه ای هستی که تو را دفع می کند؟ حضرت زینب کبری در میان آن همه زشتی فقط زیبایی دید، شما چطور در میان این همه زیبایی فقط آسیب و زشتی میبینید؟ با عنوان هایی مثل آسیب شناسی و تحریف شناسی و مبارزه با خرافه و غلو و چه و چه جلو می آیند تا در شعر از این نمد کلاهی برای خودشان فراهم کنند. اغلب این شاعرانی که در این وادی وارد شدند، آدمهایی هستند که تا 4، 5 سال پیش فکر نمی کنم خانواده هایشان یه عنوان شاعر به درستی این ها را می شناختند، اما از همین بساط آسیب شناسی و تحریف شناسی یک نام و نشانی برای خودشان فراهم کرده اند. بنده گمانم این است که کسی که درد تشیع داشته باشد، درد معارف آل الله را داشته باشد، واقعا با این شیوه و لحن سخن نخواهد گفت.
یک سری نکاتی وجود دارد که آقایان آسیب شناسان حرفه ای به عنوان آسیب های شعر هیئت یا آسیب های شعر آیینی مطرح میکنند، جدیدترین این آسیب هایی که مطرح می کنند، توقف در محبت امام حسین(ع) است، دوستان توقف در محبت را به عنوان ضعف و آسیب مطرح می کنند! بنده اگر در محبت اهل بیت متوقف شود، دیگر از خدا چه میخواهد؟ در صورتی که امام باقر فرمودند: «هل الدین الی الحب» (دین چیزی به جز محبت ما نیست) و امام صادق فرمودند «هل الدین الی الحب والبغض». اشتباه بنیادی آقایان آسیب شناس این است که محبت را با معرفت مغایر هم می دانند. حال آنکه تا شما به کسی محبت نداشته باشی نمی توانی به او معرفت و شناخت داشته باشید. معرفت یعنی شناخت، محبت نه تنها از معرفت جدا نیست، بلکه محبت و معرفت در هم تنیده هستند. هر چه بیشتر در محبت کسی غرق شویم، معرفتمان نسبت به آن شخص بیشتر می شود.
صرافان: در داستان عاشورا کسانی که تا پای شهادت در کنار اباعبدالله می مانند همان محبین و عاشقان آقا هستند. این بحث محبت خیلی جای صحبت دارد. در اندیشه عاشورایی وقتی از محبت صحبت می کنیم بعضی از این دوستان فکر میکنند ما در محبت متوقف شدهایم و به اندیشه نرسیدهایم. اتفاقا منطق عشق، فوق منطق عقل است. آقا ابا عبدالله(ع) را خیلی ها نصیحت میکردند. چرا؟ چون با تصمیم ایشان را با منطق ناقص و غیرعاشقانه خود میسنجیدند. اتفاق عاشورا اندیشه دارد، مبارزه دارد، عزت دارد، فریاد دارد ولی همه رنگ عشق و مردانگی و از خودگذشتگی دارند. اصلا پردههای مختلف عاشورا، پر است از اشکهای گرانقدر امام حسین و یارانش.
جانفدا: محبت چراغی است که اگر نباشد جایی روشن نمی شود محبت آتش و نیروی محرکه است، شاید معرفت من به آن درجات بالا نرسیده باشد، چون معرفت مراتب دارد. معرفت آیت الله بروجردی نسبت به سیدالشهدا(ع) با معرفت من متفاوت است. من امام حسین را کم شناختم ولی دوستش دارم به یک درجه ای معرفت دارم، حبیب ابن مظاهر نسبت به سیدالشهدا با یک درجه ای میلیون ها برابر بیشتراز من معرفت دارد. و نمی توانیم بگوییم کسی که محبت دارد، معرفت ندارد، این سخن بی پایه و اساس است.
حبیبی کسبی:به نظرم این گونه افراد فقط معرفت در دیدشان آن گونه است که خودشان در منظومات و منثوراتشان گفته اند. نگاهشان به معرفت این است که ما فقط بیاییم در هیئات و عزاداریها به جای مرثیه خوانی، دلایل سیاسی اجتماعی قیام حضرت اباعبدالله(ع) را بررسی کنیم.
جانفدا : مجموعه رباعیهای در این چند سال اخیر منتشر می شود که امسال در مدخل این رباعی ها سه پاراگراف جمله آورده از سه تا از متفکرین شیعی، یکی از این متفکرین دکتر شریعتی و دیگری شهید مطهری و دیگری امام موسی صدر است. همه این ها را ما با همدیگر جمع کنیم، یک امام خمینی نمیشوند. امام فرمایشی دارد که کسی نمی تواند بگوید اشتباه است، امام خمینی با حرکتی که از سال 42 آغاز کرد، سال 57 به ثمر نشاند و هنوز در دنیا جریان ساز است. صحیفه نور را بخوانید امام می گوید: «این که یکی در خانه بنشیند زیارت عاشورا بخواند دین را حفظ نمیکند، برای حفظ کردن دین باید به خیابانها ریخت به سر و سینه زد، حسین حسین گفت این شور حسینی است که اسلام را زنده نگه می دارد» این شور عین شعور است. بعضی افراد میگوید: «مکتب امام حسین ذلت نیست»؛ خب این را که خود سیدالشهدا گفته اند. شما جمله ای از کسی بیاورید که بگوید ما دوست داریم ذلت بکشیم! چه کسی این را گفته است؟ شما شیعه ای در دنیا سراغ دارید که مکتوبا یا شفاها گفته باشد ذلت می پذیریم؟ یا شعری با این مضمون سراغ دارید؟
این شاعر باید اولا توبه کند به خاطر جمله ای که نیت صد میلیون شیعه را خوانده و گفته که مردم در هیئات به خاطر مشکلات و بدهکاریشان گریه میکنند! باید از سیدالشهدا و اهل روضه عذرخواهی کند. من آدم هایی را سراغ دارم پول قرض میکنند تا مراسم روضه بگیرند و بدهکار هستند اما نذورات روضه شان ترک نمیشود.
آن وقت میگویند در جمهوری اسلامی آزادی بیان نیست! یک شاعر به این راحتی به 1400 سال اعتقادات و مقدسات اسلامی توهین میکند، هیچ کس هم کاری با ایشان ندارد، دیگر آزادی بیان چیست؟ من مصاحبه اش را خواندم، مصاحبه پر از تناقض است. یک جا می گوید سطح بینش و آگاهی مردم بالا رفته، بعد یک جا می گوید مردم به خاطر بدهی شان گریه میکنند! اگر بخواهیم به خود رباعی های این بنده خدا بپردازیم هم یک سری حرف های کلی در آن زده شده که «شعر آیینی خرافات دارد» خب این چه فایده ای دارد؟ گفته اند «شعر اهل بیت نباید منحرف شود» خب درست است اهل بیت با غلو مخالف بوده اند. یا به عنوان مثال می گویند مداح ها شعر فی البداهه را در مجلس می خوانند، چه کسی خوانده است؟! شاید در این بیست سال که هیات می روم، یک نفر را دیده باشم که بداهتاً شعری را در مجلس خوانده. یا می گویند مداح ها پول می گیرند، چه کسی گرفته است؟ در این دهه محرم از این مداحان مشهور شاید کلاً دو یا سه مداح پول گرفتند، در حالی که صد هزار نفر در ایران برای امام حسین(ع) می خوانند. اگر این طوری باشد، مثلا اگر خدای ناکرده سه قاضی هم رشوه گرفته اند، قوه قضاییه فاسد است؟!! آیا جرات دارند همین قیاسها را در مسائل سیاسی بکنند؟ این طوری که نمی شود قیاس کرد، بله این جریان عظیم حسینی که اول محرم ایجاد می شود و میلیون ها آدم را در سرتاسر دنیا درگیر میکند، صد در صد یک سری خرافه و انحراف هم حتما دارد ولی باور کنید این سیل اینقدر قدرتمند و خروشان است که همه این ها را با خودش می برد و حل می کند و اصلا باقی نمی ماند. استواری خیمه اباعبدالله بر اشک است.
به همین منظور در میزگردی با حضور قاسم صرافان، هادی جانفدا و محمود حبیبی کسبی شاعران آیینی به بررسی شعر هیئت پس از انقلاب پرداخته است.
یک تعریفی از شعر هیئت و اشعار آیینی ارائه دهید؟ شاید لازم باشد در ابتدای این میزگرد بازتعریفی از شعر آیینی داشته باشیم؟
هادی جانفدا:شعر آیینی یک اصطلاح جدید است. ما اگر سابقه هزارساله ادبیات فارسی را در نظر بگیریم، شعر آیینی اصطلاحی است که در یکی دو دهه اخیر مطرح و مصطلح شده است. اینکه چقدر این اصطلاح درست است یا اشتباه خودش یک میزگرد میطلبد، اما کلاً منظور بیشتر شعرهایی است که در مورد مسائل دینی و سردمداران دین و مذهب که همان اهلبیت(ع) هستند سروده شده است. حضرت آقا در جلسه دیدار شاعران یک نکتهای فرمودند: این چیزی که شما اسمش را شعر آیینی گذاشتید، یک دایره خیلی گستردهای است. آیین یعنی مذهب و رسوم یک منطقه که دایره گستردهای میشود، اما موضوع بحث ما شعر اهل بیت است. با این عنوان باید در موردش بحث شود که اساساً چیزی بهنام شعر هیئت بهعنوان جریان مستقل و قابل اعتنا داریم یا نداریم؟ و اگر داریم حدود و ثغورش کجاست؟
قاسم صرافان: دکتر سنگری دو اصطلاح در این حوزه تعریف میکنند؛ یکی «شعر برای هیئت» و یکی «شعر در هیئت». شعر برای هیئت را به شعری میگویند که انگیزه از سرایش آن خوانده شدن در هیئت است، بنابراین در تلاش برای رعایت حس و حال و مختصات زبانی و مناسبات حاکم بر فضای هیئت است. دومی شعر در هیئت است که به این معنا، هر شعری را مثلاً از حافظ یا شعرای معاصر، که بهدلیل و تناسبی در هیئت خوانده شود، شعر در هیئت است ولی شعر برای هیئت نیست.
جانفدا: البته این را باید توجه داشت که شعری که برای جمعیتی خاص خوانده میشود که این جمعیت آدمهای متفاوتی اعم از دانشجو، بیسواد، کمسواد، دکتر، مهندس و... است، این شعر باید حائز ویژگیهایی باشد که شاید بقیه شعرها نباید داشته باشند مضاف بر اینکه شعر هیئت زیرمجموعه خطابه است و باید حالتی داشته باشد که تأثیرگذار باشد و شاید وزن و لحن مهم باشد.
محمود حبیبی کسبی: شعر هیئت بخشی از شعر اهل بیت است که از اخلاقیات، توحیدیه و مدیحه تا دم، نوحه، زمینه و... را شامل میشود. اما این گونهها اساساً بهلحاظ جنس با هم متفاوت هستند. یعنی آن شعری که مناسب پیشمنبر است، یک نوع شعر است، شعری که مناسب روضه ابتدای جلسه است، یک نوع، یا شعری که مناسب نوحه و دم است، متفاوت است. اما فکر میکنم بحث اصلی ما در مورد کلّیتی است که به نام شعر اهل بیت میشناسیم و میتوانیم بگوییم در مراثی و مدایحی که در فضایل حضرات معصومین سروده میشود، خلاصه میشود. شعر اهل بیت به دو دسته کلی تقسیم میشود: یک نوع شعری است که به درد خواندن در مجالس مذهبی و حسینیه و تکایا میخورد. یک نوع هم شعر مدح و مرثیهای است که آنچنان به درد مجالس روضه و مولودی نمیخورد و بیشتر مناسب انجمنهای ادبی است.
صرافان: در مورد این موضوع نکتهای به ذهنم رسید. وقتی بحث به اینجا میرسد خیلیها میگویند؛ چهکسی تعیین میکند به درد میخورد یا نه؟ و چرا ذائقه مخاطب را بالا نبریم که شعرهایی سخت و سنگین را هم در هیئت بپذیرد و با آن ارتباط برقرار کند؟ بهنظرم یکی از مهمترین ویژگیهای شعر مناسب برای هیئت میتواند سهل ممتنع بودن باشد، یعنی شعر نه آنقدر دشوار و پیچیده باشد که دلنشین نباشد و در لایه اول با مخاطب ارتباط برقرار نکند و همزمان عمیق و هنرمندانه باشد نه سطحی و پیشپاافتاده. البته رسیدن به این نقطه یعنی ایجاد ترکیبی از دلنشینی و روانی همزمان با خاص و عمیق بودن، در سرایش شعر، کار سادهای نیست و گاهی یک عمر تجربه دکنار ذوقی فراوان لازم است. بهنظرم بسیاری از شعرهایی که در طول تاریخ ماندگار شدهاند، سهل ممتنع بودهاند. سهل ممتنع بودن میتواند رمز ماندگاری هر شعری باشد ولی بهنظرم در شعر هیئت میتواند دوچندان مشخصتر و کاربردیتر باشد، چرا که همان طور که بیان شد اشعار باید در جلسات هیئت خوانده شوند، شعرهایی که حالت مرثیه یا مدح و حماسه دارند. این نکته را هم اشاره کنم که منظور از عاطفه در شعر هیئت شامل مرثیه، مدح و حماسه است و محدود و منحصر به مرثیه نیست، فکر میکنم همین جاست که گاهی محل بحث میشود. بعضیها فکر میکنند شعرهای سنگین و گاهی آرکائیک فاخرترند و نسبت به شعرهای روان ادبیتر و وزینترند، در حالی که لزوماً چنین نیست. این دوستان زبان سهل ممتنع اشعار هیئت را غیرشاعرانه تلقی میکنند و شعرهای سنگین نزدیک به نظم یا پر از تصاویر و صنایع ادبی ولی خالی از حس و تأثیرگذاری و دلنشینی را شعرهای خوبی میدانند و طبیعتاً وقتی این از این شعرهای عصاقورتداده و پر از شعار که به نظم نزدیکترند تا شعر، استقبال نمیشود تقصیرش را بهجای بیذوقی خودشان، گردن کمسوادی مداح و مخاطب میاندازند، بنابراین برای آقایان شعر سهل ممتنع فقط سهل به نظر میرسد، ولی سرودن مشابهش و رسیدن به این توانمندی و ترکیب ذوق، اندیشه، تصویر، خیال و صنایع ادبی در شعری روان، بسیار کار سختی است و این چیزی است که بیشتر شعر را اثرگذار میکند و طیف گستردهتری از مخاطبین عام و خاص را جذب خودش میکند.
حبیبی کسبی: من معتقد نیستم که فقط شعر سهل ممتنع به درد هیئت میخورد. در یک مجلس مذهبی چند نوع شعر خوانده میشود، یعنی زبان متفاوت است، معمولاً آن کلامی که در شور خوانده میشود، زبان شکسته و محاوره دارد، ولی مثلاً در مرثیهای که مناسب روضه است کمتر این اتفاق میافتد، یا در پیشمنبر باز این اتفاق نمیافتد. این که بگوییم فقط شعر سهل ممتنع به درد مجلس میخورد، بنده مخالفم، بهجهت اینکه اساساً ترکیببند محتشم در زمره شعر سهل ممتنع قرار نمیگیرد، آیا در هیئات خوانده نمیشود؟ 400 سال است که خوانده میشود. برخی بندهای درخشان ترکیببند نیر تبریزی سهل ممتنع نیست اما مورد استفاده مادحین قرار میگیرد، یا گنجینه اسرار عمان سامانی سهل ممتنع نیست ولی خوانده میشود و بسیار هم کارآمد است، میخواهم بگویم حکم کلی و قطعی در محدود کردن شعر هیئت به شعر سهل ممتنع نمیشود داد، اما یک تعریف دیگری دارم و آن هم «آن» داشتن است، یعنی در اینکه چه نوع شعری به درد مجلس میخورد، یکی از مشخصههای مهمش این است که شعر «آن» داشته باشد. دومین نکته سهولت کمک میکند به این که شعر بتواند در مجلس مورد توجه قرار بگیرد و یک نکته دیگری که باید در نظر بگیریم باز مجلس با مجلس فرق میکند، یعنی مخصوصاً در هیئتهای بزرگ و یا تکایا و حسینههای قدیمی مستمع کاملاً در طول سالها بلکه دههها تربیت یافته. در همین تهران سلیقه مستمعی که در حسینیه صنف لباسفروشها مستمع استاد ما حاج علی آقای انسانی یا حاج آقای ارضی است، با مستمعی که مثلاً در مجلس آقای کریمی حضور دارد، یا مستمعی که در مجالس مداحان جوانتر هستند ذوق اینها زمین تا آسمان متفاوت است، لذا نمیتوانیم حکم کلی بدهیم و بگوییم این نوع شعر به درد هیئت میخورد و فلان شعر به درد هیئت نمیخورد، مستمع واقعاً متفاوت است، در بعضی از هیئتها مستمع کاملاً تربیت شده. از این تفاوت مستمع که بگذریم، میتوانیم به یک برآیند کلی برسیم. در بعضی شهرها ذوق مردم متفاوت شکل گرفته، ذوق تکایا و حسینیههای یزد و شعری که میپسندند با زنجان زمین تا آسمان فرق میکند. در همین تهران، شمال شهر ممکن است با جنوب شهر فرق کند، اما میتوانیم به یک برآیندی برسیم و بگوییم این قابلیتهای کلی شعری است که به درد مجلس میخورد و قابلیتهایی را بشماریم؛ یکی سهولت است، دیگری بهره داشتن از نگاه هنری به معارف اهل بیت است، یعنی شعری که صرفاً منظوم کردن یک سری از تواریخ و مقاتل باشد، قطعا امروز مخاطب آن نوع شعر را تحویل نمیگیرد. بهاعتقاد حقیر مخاطب امروز شعر را از نظم تشخیص میدهد. نکته سوم همان آنی که عرض کردم کنار سهولت و معارف، و نکته چهارم هم عنصر عاطفه است که یکی از مهمترین نکتههای موجود در شعری است که به درد هیئت و خواندن در هیئت میخورد. عنصر عاطفه بهنظر من خیلی مهم است، چه در مدح و چه در مرثیه، چه در شعر، چه در نوحه، چه در دم. شما نگاه کنید دمهایی که باقی مانده چه دمهایی است، دمهایی که این قابلیتها را کنار هم دارند، یعنی هم سهولت هم عاطفه و هم آن را، «امشبی را شه دین در حرمش میهمان است...» یا حتی شعرهایی که ماندهاند همان ترکیببند مرحوم نیر که مثال زدم، کدام بندهایش امروز خوانده میشود؟ 29 بند است ولی این بند «گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما...» بهاضافه بند «ای در غم تو ارض و سما خون گریسته» و بند زبان حال حضرت زینب کبری در بازگشت به کربلا مانده «ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن»، این بندها از 29 بند، امروز تافته جدابافته است و کاملاً استفاده میشود، پس این گونه نیست که بگوییم هیئت فقط یک نوع شعر میطلبد، گونههای متفاوتی این قابلیت را دارد.
صرافان: بهنظرم در ادامه صحبتهای محمود حبیبی عزیز باید به این نکته اشاره کرد که این تنوع عنصر مهمی است. چرا که گاهی ما حکم میدهیم و میگوییم این مدلی که من دوست دارم و فکر میکنم درست است. همه همین مدلی شعر بنویسند. ما میدانیم هیئتهای نوجوانان و جوانان داریم هیئت هایی داریم که دوست دارند بیشتر شور خوانند. هیاتهایی بیشتر اهل روضهاند. حتی هر شخصی در سنین مختلف ممکن است علاقه مند به یک فضایی باشد. می خواهم بگویم این فضاهای متنوع به نظر من باید وجود داشته باشد و شعرهای متنوع حتی در یک هیئت همان طور که اشاره کردید در زمانهای مختلف و بخشهای مختلف برنامه هیئت قابل استفاده است و معمولا هم می بینم رعایت می شود. بعضی ها انتقادهایی می کنند که من در طول این مدت ندیدهام. تقریبا در همه هیئت ها مداح قبل از سینه زنی، دفتر و کاغذش را در می آورد و یا از حفظ غزل و شعری را که عموما هم از شعرای باتجربه و شعر خوبی است میخواند. نه فی البداهه، نه اینکه خودش گفته باشد. همان شعرهای به زعم من فاخر و عموما سهل ممتنع که شاعران خوب و باتجربه گفته اند. توسط مداحان خوانده می شود و بعد دمی می گیرند و سینه ای می زنند اگر جلسه مدحی باشد سرودی می خوانند. شعر آن سرود یا سینه زنی را نمی توانید تعمیم بدهید و بگویید کل شعر هیات همین است. به تازگی هم که رسم خوبی جا افتاده که از خود شاعران برای شعرخوانی در ابتدای برنامه استفاده می کنند و از این حرکت هم استقبال شده و رو به رشد است. نمی دانم چرا این همه اتفاقات خوب را گاهی نمی بینیم بعد یک یک نقطه ضعفی که ممکن است در حساب شده ترین برنامه هم پیدا میشود، برمیداریم و تعمیم میدهیم به کل. چرا به این فکر نمی کنند که حتی اگر نوع بیان خاص و اندیشه خاصی دارند، داشته باشد. اجازه بدهند مابقی افراد هم در سایر ساحت ها کار خودشان را برای ذوق ها و فکرها و سنین مختلف و شهرها و اقلیم های مختلف انجام دهند.
جانفدا: ما در ادبیات فارسی یک قله نداریم بلکه سلسله جبال و قلل داریم، اگر یک قله داشتیم قله های دیگر به وجود نمی آمد. این تغییر سبک در ادبیات به این خاطر است که ادبیات زنده و رونده است، مثلا یک قله حافظ است که شعرش با سعدی و دیگر شعرا فرق می کند. یک قله سعدی است، یک قله فردوسی است که شعرهایشان متفاوت است. وقتی در مورد شعر هیئت صحبت می کنیم باید به این معانی توجه کنیم یک شعر مثل سعدی سهل ممتنع است، یک شعر مثل حافظ عارفانه است، یک شعر مثل غزلیات ملای روم شور دارد. ممکن است یک شعری جنبه عاطفی اش قوی تر باشد، یک شعر جنبه حماسی اش و یک شعری جنبه عرفانی آن. یک شعری بیانیه و خطابه است، یعنی نه تصویر دارد، نه حماسه و اعتقادات مکتب را بیان می کند، مثل خیلی از شعرهای ناصرخسرو اما نمی توان گفت شعر نیستند. هر شعر گونه و سیاقی دارد و بخشی از نیازهای ما را تامین میکند. به طوری که شاعران مختلف در ادوار مختلف شعر فارسی برگی به گلستان شعر و ادبیات اضافه کرده اند. در یک جلسه هیئت یک ساعت و نیم ما باید توازن مناسبی داشته باشیم، یعنی این مداح محترمی که پشت تریبون می رود و قرار است یک ساعت و نیم مطلب تحویل بدهد، باید گروه مشاور شعری برای خودش داشته باشد، آن گروه مشاور شعری وظیفه دارد که محتوای یک ساعت و نیم را تامین کند، در این یک ساعت و نیم شعر سهل ممتنع و گریه آور و حماسی لازم داریم، و شعر اعتقادی هم لازم داریم، جنبه های عرفانی و شورانگیز را هم لازم داریم. ما در تهران مداحان مشهوری داریم که هر کدام سیاقی دارند و مردم هم می روند سلیقه خودشان را دنبال می کنند. زیبایی هیئت و دستگاه سید الشهدا همین تکثر است، کسی دوست دارد سینه بزند به هیئتی که بیشتر سینه می زند می رود، دیگری منبر حماسی را دوست دارد، جای دیگری می رود. این تکثر زیبا است این که بخواهیم همه را شبیه هم کنیم، بزرگترین اشتباه است و این جز لطمه برای مکتب تشیع چیزدیگری ندارد.
همین نگاهی که به این قصه داشتید شاید ادامه بحث باشد شما به این تنوع نگاه کردید می توانستید بگویید این چه فضای نابسامانی است همه این ها باید یکپارچه بشوند ولی شما به زیبایی به این واقعیت نگاه میکنید و در حقیقت فرصتهایش را می بینید پس چگونه بعضی از شاعران بیشتر نقاط ضعف شعر هیئت را می بینند، مگر قرار نیست شاعر زیبایی را بهتر و بیشتر از دیگران ببیند؟
صرافان: به یاد دارم یکی از دوستانم تعریف می کرد در مکانی بحث بین یک استاد ادبیات انگلیسی و و یک استاد ادبیات ایرانی بود . استاد انگلیسی میگفت ادبیات انگلیس خیلی وسیع است و مثل دریا است. ایران اگر ادبیاتی داشته باشد در مقابل آن مثل قطره است. استاد ایرانی گفته بود: حتی اگر حرف شما هم درست باشد و ادبیات ایران یک قطره باشد. یک قطره اشک است در مقابل یک دریا آب. به نظر شما کدام یک ارزشمندتر است؟ و استاد انگلیسی در مقابل این پاسخ شاعرانه درمانده بود. آن وقت ما به عنوان یک شاعر میگوییم که مردم «برای بدهکاریشان به هیئت امام حسین (ع) میآیند و گریه میکنند». من واقعا شرم داشتم که این جمله را تکرار کنم. واقعا نمیدانم چه باید گفت. اینقدر زشت و با سوء ظن به زیباترین اتفاق عالم نگاه کردن، آن هم از طرف کسانی که ادعای شاعری دارند عجیب است. در حالی که روایات متعددی از اهل بیت در مورد مرثیه خواندن و گریستن و ارزش اشک برای اباعبدالله(ع) داریم. حتی آن استاد انگلیسی هم بدون این روایتها عظمت و زیبایی و تاثیر اشک را فهمید ولی بعضیها متوجه نمیشوند. و چنین پدیدهای را خلاصه اش میکنند در گریه برای بدهکاری و از کنارش رد میشوند. به نظرشما این نگاه پیش پا افتاده و سطحی است یا گریستن مردمی عاشق، در رثا و شوق و عشق مولا و محبوبشان .
این رویه درستی است که آسیب شناسی مراسم محرم به جای اینکه درطول سال باشد در ایام محرم انجام شود؟
حبیبی کسبی: اساساً من نمیدانم در این 4 ـ 5 سال اخیر از یک هفته قبل محرم آسیب شناسی و تحریف شناسی شروع میشود تا آخر صفر. انگار یک عده منتظرند در طول سال محرم بشود تا شروع کنند. خب یک بار به جای آسیب شناسی، زیبایی شناسی هیات انجام بدهید. این همه زیبایی در بساط اباعبدالله هست که ارمنی را جذب می کند، زرتشتی را جذب می کند، سنی را جذب می کند، تو چه شیعه ای هستی که تو را دفع می کند؟ حضرت زینب کبری در میان آن همه زشتی فقط زیبایی دید، شما چطور در میان این همه زیبایی فقط آسیب و زشتی میبینید؟ با عنوان هایی مثل آسیب شناسی و تحریف شناسی و مبارزه با خرافه و غلو و چه و چه جلو می آیند تا در شعر از این نمد کلاهی برای خودشان فراهم کنند. اغلب این شاعرانی که در این وادی وارد شدند، آدمهایی هستند که تا 4، 5 سال پیش فکر نمی کنم خانواده هایشان یه عنوان شاعر به درستی این ها را می شناختند، اما از همین بساط آسیب شناسی و تحریف شناسی یک نام و نشانی برای خودشان فراهم کرده اند. بنده گمانم این است که کسی که درد تشیع داشته باشد، درد معارف آل الله را داشته باشد، واقعا با این شیوه و لحن سخن نخواهد گفت.
یک سری نکاتی وجود دارد که آقایان آسیب شناسان حرفه ای به عنوان آسیب های شعر هیئت یا آسیب های شعر آیینی مطرح میکنند، جدیدترین این آسیب هایی که مطرح می کنند، توقف در محبت امام حسین(ع) است، دوستان توقف در محبت را به عنوان ضعف و آسیب مطرح می کنند! بنده اگر در محبت اهل بیت متوقف شود، دیگر از خدا چه میخواهد؟ در صورتی که امام باقر فرمودند: «هل الدین الی الحب» (دین چیزی به جز محبت ما نیست) و امام صادق فرمودند «هل الدین الی الحب والبغض». اشتباه بنیادی آقایان آسیب شناس این است که محبت را با معرفت مغایر هم می دانند. حال آنکه تا شما به کسی محبت نداشته باشی نمی توانی به او معرفت و شناخت داشته باشید. معرفت یعنی شناخت، محبت نه تنها از معرفت جدا نیست، بلکه محبت و معرفت در هم تنیده هستند. هر چه بیشتر در محبت کسی غرق شویم، معرفتمان نسبت به آن شخص بیشتر می شود.
صرافان: در داستان عاشورا کسانی که تا پای شهادت در کنار اباعبدالله می مانند همان محبین و عاشقان آقا هستند. این بحث محبت خیلی جای صحبت دارد. در اندیشه عاشورایی وقتی از محبت صحبت می کنیم بعضی از این دوستان فکر میکنند ما در محبت متوقف شدهایم و به اندیشه نرسیدهایم. اتفاقا منطق عشق، فوق منطق عقل است. آقا ابا عبدالله(ع) را خیلی ها نصیحت میکردند. چرا؟ چون با تصمیم ایشان را با منطق ناقص و غیرعاشقانه خود میسنجیدند. اتفاق عاشورا اندیشه دارد، مبارزه دارد، عزت دارد، فریاد دارد ولی همه رنگ عشق و مردانگی و از خودگذشتگی دارند. اصلا پردههای مختلف عاشورا، پر است از اشکهای گرانقدر امام حسین و یارانش.
جانفدا: محبت چراغی است که اگر نباشد جایی روشن نمی شود محبت آتش و نیروی محرکه است، شاید معرفت من به آن درجات بالا نرسیده باشد، چون معرفت مراتب دارد. معرفت آیت الله بروجردی نسبت به سیدالشهدا(ع) با معرفت من متفاوت است. من امام حسین را کم شناختم ولی دوستش دارم به یک درجه ای معرفت دارم، حبیب ابن مظاهر نسبت به سیدالشهدا با یک درجه ای میلیون ها برابر بیشتراز من معرفت دارد. و نمی توانیم بگوییم کسی که محبت دارد، معرفت ندارد، این سخن بی پایه و اساس است.
حبیبی کسبی:به نظرم این گونه افراد فقط معرفت در دیدشان آن گونه است که خودشان در منظومات و منثوراتشان گفته اند. نگاهشان به معرفت این است که ما فقط بیاییم در هیئات و عزاداریها به جای مرثیه خوانی، دلایل سیاسی اجتماعی قیام حضرت اباعبدالله(ع) را بررسی کنیم.
جانفدا : مجموعه رباعیهای در این چند سال اخیر منتشر می شود که امسال در مدخل این رباعی ها سه پاراگراف جمله آورده از سه تا از متفکرین شیعی، یکی از این متفکرین دکتر شریعتی و دیگری شهید مطهری و دیگری امام موسی صدر است. همه این ها را ما با همدیگر جمع کنیم، یک امام خمینی نمیشوند. امام فرمایشی دارد که کسی نمی تواند بگوید اشتباه است، امام خمینی با حرکتی که از سال 42 آغاز کرد، سال 57 به ثمر نشاند و هنوز در دنیا جریان ساز است. صحیفه نور را بخوانید امام می گوید: «این که یکی در خانه بنشیند زیارت عاشورا بخواند دین را حفظ نمیکند، برای حفظ کردن دین باید به خیابانها ریخت به سر و سینه زد، حسین حسین گفت این شور حسینی است که اسلام را زنده نگه می دارد» این شور عین شعور است. بعضی افراد میگوید: «مکتب امام حسین ذلت نیست»؛ خب این را که خود سیدالشهدا گفته اند. شما جمله ای از کسی بیاورید که بگوید ما دوست داریم ذلت بکشیم! چه کسی این را گفته است؟ شما شیعه ای در دنیا سراغ دارید که مکتوبا یا شفاها گفته باشد ذلت می پذیریم؟ یا شعری با این مضمون سراغ دارید؟
این شاعر باید اولا توبه کند به خاطر جمله ای که نیت صد میلیون شیعه را خوانده و گفته که مردم در هیئات به خاطر مشکلات و بدهکاریشان گریه میکنند! باید از سیدالشهدا و اهل روضه عذرخواهی کند. من آدم هایی را سراغ دارم پول قرض میکنند تا مراسم روضه بگیرند و بدهکار هستند اما نذورات روضه شان ترک نمیشود.
آن وقت میگویند در جمهوری اسلامی آزادی بیان نیست! یک شاعر به این راحتی به 1400 سال اعتقادات و مقدسات اسلامی توهین میکند، هیچ کس هم کاری با ایشان ندارد، دیگر آزادی بیان چیست؟ من مصاحبه اش را خواندم، مصاحبه پر از تناقض است. یک جا می گوید سطح بینش و آگاهی مردم بالا رفته، بعد یک جا می گوید مردم به خاطر بدهی شان گریه میکنند! اگر بخواهیم به خود رباعی های این بنده خدا بپردازیم هم یک سری حرف های کلی در آن زده شده که «شعر آیینی خرافات دارد» خب این چه فایده ای دارد؟ گفته اند «شعر اهل بیت نباید منحرف شود» خب درست است اهل بیت با غلو مخالف بوده اند. یا به عنوان مثال می گویند مداح ها شعر فی البداهه را در مجلس می خوانند، چه کسی خوانده است؟! شاید در این بیست سال که هیات می روم، یک نفر را دیده باشم که بداهتاً شعری را در مجلس خوانده. یا می گویند مداح ها پول می گیرند، چه کسی گرفته است؟ در این دهه محرم از این مداحان مشهور شاید کلاً دو یا سه مداح پول گرفتند، در حالی که صد هزار نفر در ایران برای امام حسین(ع) می خوانند. اگر این طوری باشد، مثلا اگر خدای ناکرده سه قاضی هم رشوه گرفته اند، قوه قضاییه فاسد است؟!! آیا جرات دارند همین قیاسها را در مسائل سیاسی بکنند؟ این طوری که نمی شود قیاس کرد، بله این جریان عظیم حسینی که اول محرم ایجاد می شود و میلیون ها آدم را در سرتاسر دنیا درگیر میکند، صد در صد یک سری خرافه و انحراف هم حتما دارد ولی باور کنید این سیل اینقدر قدرتمند و خروشان است که همه این ها را با خودش می برد و حل می کند و اصلا باقی نمی ماند. استواری خیمه اباعبدالله بر اشک است.
مرجع : تسنیم