کد مطلب : ۳۲۲۹۴
حجتالاسلام رضا محمدی
کربلا در اربعین به کمال رسید/ فساد و سیاسی و اقتصاد منجر به واقعه عاشورا شد
به مناسبت در پیش بودن اربعین حسینی نشستی را با حضور حجتالاسلام والمسلین رضا محمدی کارشناس دینی با عنوان «چرایی وقوع کربلا» برگزار کردیم، حجتالاسلام محمدی در این گفتوگو با اشاره به اینکه ریشه حادثه کربلا را باید بعد از رحلت پیامبر(ص) و حتی قبلتر از آن جستجو کرد، نداشتن بینش سیاسی، نقش دستهای پشتپرده در سکولاریزه کردن جامعه نبوی و تغییر ارزشها را عوامل انحطاط، سقوط و تباهی جامعه اسلامی در سال 61 هجری توصیف کرد، قسمت پایانی این گفتوگو در ادامه میآید:
*در روز عاشورا امام حسین(ع) رو به سپاه دشمن اشاره به این موضوع میکنند که شکمهای آنها از حرام پر شده است به همین دلیل سخنان حضرت(ع) را متوجه نمیشوند، ریشه این امر به چه مسألهای باز میگردد؟
-این مسأله به انحراف اخلاقی از زمان خلیفه دوم باز میگردد، زیرا قوانینی را وضع کرد که در نتیجه آن از لحاظ اقتصادی جامعه کاملاً ظالمانه شد، اختلافات طبقاتی عجیبی در جامعه شکل گرفت که اصلاً قابل تصور نبود، بعضی افراد به خاطر برخی رانتهایی که از بیتالمال گرفته بودند، به ثروتهای بادآوردهای دست یافتند، بعضی دیگر هم به شدت فقیر شدند، در کربلا بعضی افراد تنها برای چندرغاز بر بدنهای شهدا میتاختند تا جایزه بگیرند، در تاریخ وجود دارد عبدالرحمن بن عوف وقتی از دنیا رفت، طلاهایش را با تبر خرد میکردند تا میان ورثه تقسیم کنند.
تعیین ضریبهای جدید برای دریافت بیتالمال موجب اختلافات طبقاتی شد
*خود خلیفه دوم که ساده زیست بود؟
-در اینجا مشکل، سیاست است، وی در تقسیمبندی بیتالمال ضریبهای جدیدی را وضع کرد، مثلاً گفت: عربها باید از عجمها حقوق بیشتری بگیرند، در میان عربها، قریش و در میان قریش کسانی که زودتر مسلمان شدند یا آنهایی که در جنگ بدر بودند، اختلافات این گونه ایجاد شد، در همین جامعه افرادی هم گرسنه ماندند و اختلافات طبقاتی از این زمان شروع شد، در زمان خلیفه سوم، اصلاً قانون کنار رفت و «قانون» حرف خلیفه شد، روش معاویه هم همین بود، ابوذر به او معاویه میگفت: این کاخ سبز که ساختی از دو حال خارج نیست یا از پول خودت است که در این صورت مُصرف هستی یا اگر از پول بیتالمال ساختی در این صورت هم خائن هستی.
پیامبر(ص) در زمان حیاتشان، حکم و فرزندش را از مدینه تبعید کرده بود، زیرا آنها عنصر خطرناک بودند، بنده معتقدم اگر بخواهیم پنج نفر از خیانتکاران در تاریخ نام ببریم، یکی مروان است، مروان کلکسیون خباثت است، در زمانه خلیفه اول، خلیفه سوم به او مراجعه کرد که آنها را برگردان، خلیفه اول گفت: نه! تبعیدی پیامبر(ص) را من برنمیگردام، در زمان خلیفه دوم هم موفق نشد، در زمان خودش، عمویش که حِکم بود مرده بود، مروان را برگرداند، دخترش را به مروان داد، همراه این ازدواج یک میلیون درهم هم از بیتالمال به او جایزه داد، مثلاً خلیفه دوم روی چه حسابی به هر کدام از همسران پیامبر 10 هزار درهم به صورت مرتب میداد؟ پولهای اینگونه که از بیتالمال خرج میشد، نتیجهاش این شد که سیستم اقتصادی که اسلام طراحی کرده بود، کلاً منحرف و اخلاق فاسد شد، جامعه اسلامی به جای اینکه آخرتگرا باشد، دنیاگرا شده بود، یک جملهای امام حسین(ع) میفرماید: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانون»، روز امتحان که شد دیندار کم میشود، چون دنیا جای دین نشسته است.
یک سخنرانی امام حسن مجتبی(ع) خطاب به مردم عراق و کوفه دارد که جالب است، ایشان فرمود: زمانی شما دینتان جلوی دنیایتان بود، یعنی دین مقدم بود، حالا در راه خدا هم میجنگیدیم، اگر به غنیمتی هم رسیدیم که رسیدیم، اگر هم نرسیدیم که هیچ، هدف دفاع از دین بود، اما امروز برعکس شده است، امروز دنیای شما جلوی دینتان است، این مسأله در زمان امام حسین(ع) به اوج خودش رسید و این یکی از ریشههایی بود که کربلا را ایجاد کرد.
چیزی که اکنون تکفیری را ساخته، همانی است که کربلا را ساخته است/در تاریخ کربلا مسأله جبرگرایی را خیلی واضح میبینید
*اشاره به بیاطلاعی مردم آن زمان کردید، اما نمیتوان صرف نداشتن اطلاع و آگاهی را بر بیبصیرتی حمل کرد، امروز بااین همه حجم اطلاعات و شبکههای اجتماعی و اطلاع رسانی، خیل زیادی از جوانان اروپایی جذب داعش شدند، با این وجود شاید عوامل دیگری وجود داشته که بعد از 50 سال از رحلت پیامبر(ص)، نوهاش را به شهادت رساندند؟
-اطلاعرسانی که امروز وجود دارد از دو طرف است، یعنی فقط حقایق به مردم گفته نمیشود، دروغ و باطل هم به مردم گفته میشود، به تفکیریها چیزهایی گفتند که کارشان صددرصد درست است، به آنها هم اطلاعرسانی کردند منتها اطلاعات غلط، باید توجه داشت این رسانهها مانند شمشیر دو لبه هستند، هم میتوانند حقایق را به مردم برسانند و هم میتوانند مردم را از حقایق منحرف کنند، پس اینکه رسانهها خیلی زیاد و قابل دسترس هستند، درست است. اما منبع این اطلاعات کجا است؟ این یک بحث دیگری است.
مطلب دوم اینکه چیزی که اکنون تکفیری را ساخته، همانی است که کربلا را ساخته است؛ یعنی همان انحراف در اعتقادات و جبرگرایی که معاویه به صورت رسمی بخشنامه کرد و گفته بود تا میتوانید مردم را به جبرگرایی دعوت کنید، در تاریخ کربلا مسأله جبرگرایی را خیلی واضح میبینید، الان مشکل تکفیریها همان جبرگرایی است.
وقتی اهل بیت(ع) را به مجلس یزید آوردند، وی به حضرت زینب(س) چه گفت؟ «کِیف رایتِ الله و اخیک»، کار، کار خداست، همه جنایتهایی که در کربلا رخ داد را خدا انجام داده است، به امام سجاد(ع) میگوید: نامت چیست؟ میفرماید: علی بن حسین، میگوید: علی بن حسین را خدا در کربلا کشت، یعنی قاتل علی اکبر(ع) خدا بود، امام(ع) در پاسخ فرمود: برادری به نام علی داشتم که او را سربازان کشتند، یزید با تشر گفت: نه خدا کشته است، امام فرمود: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الانْفُسَ حِینَ مَوتِهَا»، گفت: اعدامش کنید؟ گردنش را بزنید، وقتی جواب من را میدهد. در مجلس یزید بارها و بارها این را میبینید که اندیشه جبرگرایانه حاکم بر جامعه اسلامی است. امروز هم مشکل جامعه اسلامی همین است، میگویند کار، کار خداست و ما کارهای نیستیم و آیاتی هم از قرآن میخوانند.
نکته دوم اینکه به جهانبینی آنها باز برمیگردد که برای عقل جایگاهی قائل نیستند، اگر از یک داعشی بپرسید شما که آدمها را زنده زنده میسوزانید؟ انجام این کار را عقل میگوید، علم میگوید یا قرآن؟! میگوید: خلیفه اول این کار را کرده است و من تابع او هستم، پس عقل، علم و قرآن کنار میرود، فقط به خاطر کاری که خلیفه اول کرده است، در حالی که خلیفه اول معصوم نبوده است، خلیفهای که هنگام مرگش این چنین گفته است: «بر چیزی از دنیا افسوس نمیخورم، مگر برای سه کار که کردهام و کاش نکرده بودم ... کاش خانه فاطمه (س) را حتی اگر به قصد جنگ بر ضد من بسته بودند، نگشوده بودم و دیگر آنکه کاش فجائه سلمی را نسوزانده بودم، کشته بودم یا آزاد کرده بودم، سوم آنکه کاش در روز سقیفه بنی ساعده کار خلافت را به گردن یکی از این دو مرد عمر و ابوعبیده افکنده بودم که یکی از آن دو امیر میشد و من وزیر»، خودش از سوزاندن پشیمان شده بوده، اما اینها میگویند چون خلیفه این کار را کرده، ما هم انجام میدهیم!
متأسفانه الان در اکثر جامعه اهل سنت اندیشه اشاعره حاکم است، معتزلی که کمی عقلگرا هستند کلاً منزوی شدند، زمانی در زمان مأمون عباسی قدرتی داشتند، چون مأمون از آنها طرفداری میکرد، بخشی از حکومت معتصم طرفدار عقلگرایی بودند، ولی الان حاکمیت برای اینها میگویند: ما فلان متن را داریم، ظاهر قرآن این است که اول اطرافیان خودمان را بکشیم و بعد سراغ دیگران برویم، عقل را رها کنید، هر چه میخواهد بگوید! ابتدا اطرافیان خودتان را بکشید، بعد سراغ صهیونیست بروید، چون قرآن اینطوری گفته است! اینکه عقل، علم و سنت پیامبر(ص) را کنار بگذاریم، در واقع اندیشهای است که نتیجهاش تکفیر، وهابیت و سلفیگری میشود.
پیامبری که در قرآن معرفی میشود با پیامبری که ابن هشام ترسیم میکند تفاوت دارد
*یکی از گامهایی که منتهی به فاجعه عاشورا شد، سکولاریته کردن جامعه اسلامی بود، در این رابطه توضیح میدهید؟
-در حکومت اسلامی مشخص شده است که در مقام ثبوت خدا، چه کسی حاکم باشد و شکل حکومت چگونه باشد، حال اگر از این مسیر منحرف شود،دیگر حکومت اسلامی نیست و لائیک میشود، چون منطبق بر خواست خدا نیست، بعد از رحلت پیامبر(ص)، عظمت و قداست آن حضرت را در حد عربهای همان زمان پایین آوردند، آن پیامبری(ص) که قرآن و نهجالبلاغه معرفی میکند با آن پیامبری(ص) که سیره طبری و ابن هشام معرفی میکند از زمین تا آسمان متفاوت است، آن پیامبر(ص)، رسول خدا و معصوم است «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» اما در سیره ابن هشام و طبری یک انسانی مانند دیگران است، این یعنی مسیر منحرف شده است.
کسی که نمیداند پس نمیتواند جلودار باشد
*در زمان نزدیک به پیامبر(ص) این تصویرسازی شده بود؟
-بله! بعد از رحلت پیامبر(ص) گفتند، چه تفاوتی دارد، پیامبر(ص) میگوید: حلال، من میگویم: حرام! پیغمبر یکی بود، من هم یکی، او میگوید از این راه بروید، من هم میگویم از آن راه بروید، این یعنی از مسیر منحرف شدن، حجاج بن یوسف میگفت: عبدالملک مروان مقامش بالاتر از پیغمبر است! چون پیغمبر رسول خدا بود، عبدالملک خلیفه خدا است، این هم از آنجا شروع شد، این عرفی کردن و سکولاریزه کردن چهره پیامبر(ص) فراوان مشاهده میشود. در نامهای از حضرت علی(ع) که بخشهایی از آن توسط سیدرضی در نهجالبلاغه آمده است، امام(ع) به 28 عوامل انحراف از اسلام اشاره کرده است.
این موارد را شما در تاریخ ما فراوان میبینید، در احکام، در مسائل ابتدایی و حتی در مسائل سیاسی موارد فراوانی میبینیم که اگر مولا نبود و ارشاد سیاسی مولا نبود، جامعه به سمت کجی میرفت. اگر بخواهیم روی اساس انگشت بگذاریم همان انحرافی بود که در اصل امامت پیش آمد که به جای امام معصوم و دارای علم لدنی کسی نشسته است که میگوید من نمیدانم، از این نمیدانمها فراوان است، پس کسی که نمیداند پس نمیتواند جلودار باشد، اینها در تاریخ وجود دارد.
زیارت اربعین یکی از علامتهای شیعه است
*علت تأکید اهل بیت(ع) بر اربعین حسینی چیست؟
-اولین نکته اینکه ما فقط اربعین برای سیدالشهدا(ع) داریم، اینکه برای اموات چهلم میگیرند، هیچ کدام در اسلام جایگاهی ندارد، شما مجلس ختم بخواهید بروید اشکالی ندارد، اما فقط اربعین سیدالشهدا(ع) داریم، در این زمینه روایت زیاد است، روایت معروفی از امام حسن عسکری(ع) که نشانه مؤمن پنچ تا است، «علاماتُ المؤمنِ خَمس: صَلَواتُ إحدی و خَمسینَ، وزیارتُ الأربعینَ والتَّخَتُّم بِالیَمینِ...» که زیارت اربعین یکی از علامتهای شیعه محسوب میشود و مؤمن هم اینجا به معنی شیعه است.
زیارت اربعین را باید بر اساس مقتضیات امروز ارزیابی کرد/کربلا در اربعین به کمال رسید
*چرا اربعین حسینی(ع) به این شکل درآمد؟
-به چند محور باید دقت کرد، اولاً بعضی اعداد، دو جایگاه دارند، یک جایگاه ریاضی است، 40 یعنی 4 ضربدر 10، یا 1+39 یا 7 یعنی 6+1، اینها جایگاه ریاضی این اعداد است، یک جایگاه دیگری هم دارند، 7 یعنی همه، 7 عالم، 7 اقلیم، 40 یعنی کامل، تمام، هزار یعنی زیاد، حقیقتاً وقتی انسان دقت میکند میبیند یک حرکت حسابشده الهی است که همه پیامبران، امامان و خود سیدالشهدا(ع) و اهل بیتش بعد از شهادت او همه با طرح نقشه دقیق حرکت را شروع کردند و به انجام رساندند.
کمال این حرکت در اربعین محقق میشود، یعنی کربلا در اربعین به بار نشست و به کمال رسید، مقدمهاش از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شد، اگر صلح امام حسن مجتبی(ع) نبود، کربلا به این عظمت و شکوه واقع نمیشد، اما چه زمانی تمام شد و به کمال خودش رسید؟ در اربعین بود که رسالت تمام شد، تا روز عاشورا مرحله اول قیام تمام شد، ظهر عاشورا نقش شهدای کربلا تمام شد، یک مرحله دیگری شروع شد که اهمیتش کمتر از مرحله قبلی نبود، یعنی مرحله پیامرسانی اهل بیت(ع) که نقشش کمتر از مرحله شهادت شهدای کربلا نبود، واقعاً اگر اهل بیت(ع) نقش خوبی را ایفا نمیکردند، کربلا به بار نمینشست.
دوم اینکه از لحاظ تاریخی حوادثی در این روز اتفاق افتاده است، یکی آمدن جابر عبدالله انصاری که شخصیت بزرگی است، همچنین آمدن اهل بیت(ع) به کربلا در همان سال اول، برگرداندن سرهای شهدا و ملحق کردن به بدنها در این روز عواملی است که این روز را یک روز ممتاز در تاریخ کربلا کرده است. مطلب بعدی اینکه امروز پیادهروی اربعین و زیارت اربعین را باید بر اساس مقتضیات امروز ارزیابی کرد و بعد ببینیم عجب عظمت و آثاری دارد، قبل از آن هم زیارت بود، اما امروز یک جلوه و جایگاه دیگری پیدا کرده است.
لزوم توجه به سازماندهی بهتر، عالمانهتر و عاقلانهتر در پیادهروی اربعین
*در پیادهروی اربعین باید به چه اموری توجه شود؟
-به طور کلی فکر میکنم، اگر به این دو کار بیشتر بیشتر توجه شود، نتیجه بهتر خواهد بود، یکی سازماندهی دقیقتری شود تا تبعات و خطرات کمتری داشت باشد، اینکه سازماندهی بهتر، عالمانهتر و عاقلانهتر باشد، دوم اینکه تبلیغات بیشتری روی آن انجام شود، الان به شکل سنتی تبلیغ میشود، خبرگزاریها و رسانهها میروند مصاحبه میکنند، فیلمبرداری میکنند، اما روی این قضیه فیلم و سریال ساخته نمیشود، کارهای هنری انجام نمیشود، در این رابطه رمان و کتاب نوشته نمیشود، این امر مستلزم آن است که نشستهای تخصصی باشد، عدهای از کارشناسان دور هم جمع شوند و ببینند از لحاظ هنری، تبلیغی و فرهنگی چه کارهای بهتر و دقیقتری میشود انجام شود و در واقع چطور میشود بهره بیشتری از این قضیه برد؟ من فکر میکنم تا الان 30 درصد از ظرفیتها و پتانسیلی که این قضیه دارد استفاده و بهرهبرداری کردیم.
*در روز عاشورا امام حسین(ع) رو به سپاه دشمن اشاره به این موضوع میکنند که شکمهای آنها از حرام پر شده است به همین دلیل سخنان حضرت(ع) را متوجه نمیشوند، ریشه این امر به چه مسألهای باز میگردد؟
-این مسأله به انحراف اخلاقی از زمان خلیفه دوم باز میگردد، زیرا قوانینی را وضع کرد که در نتیجه آن از لحاظ اقتصادی جامعه کاملاً ظالمانه شد، اختلافات طبقاتی عجیبی در جامعه شکل گرفت که اصلاً قابل تصور نبود، بعضی افراد به خاطر برخی رانتهایی که از بیتالمال گرفته بودند، به ثروتهای بادآوردهای دست یافتند، بعضی دیگر هم به شدت فقیر شدند، در کربلا بعضی افراد تنها برای چندرغاز بر بدنهای شهدا میتاختند تا جایزه بگیرند، در تاریخ وجود دارد عبدالرحمن بن عوف وقتی از دنیا رفت، طلاهایش را با تبر خرد میکردند تا میان ورثه تقسیم کنند.
تعیین ضریبهای جدید برای دریافت بیتالمال موجب اختلافات طبقاتی شد
*خود خلیفه دوم که ساده زیست بود؟
-در اینجا مشکل، سیاست است، وی در تقسیمبندی بیتالمال ضریبهای جدیدی را وضع کرد، مثلاً گفت: عربها باید از عجمها حقوق بیشتری بگیرند، در میان عربها، قریش و در میان قریش کسانی که زودتر مسلمان شدند یا آنهایی که در جنگ بدر بودند، اختلافات این گونه ایجاد شد، در همین جامعه افرادی هم گرسنه ماندند و اختلافات طبقاتی از این زمان شروع شد، در زمان خلیفه سوم، اصلاً قانون کنار رفت و «قانون» حرف خلیفه شد، روش معاویه هم همین بود، ابوذر به او معاویه میگفت: این کاخ سبز که ساختی از دو حال خارج نیست یا از پول خودت است که در این صورت مُصرف هستی یا اگر از پول بیتالمال ساختی در این صورت هم خائن هستی.
پیامبر(ص) در زمان حیاتشان، حکم و فرزندش را از مدینه تبعید کرده بود، زیرا آنها عنصر خطرناک بودند، بنده معتقدم اگر بخواهیم پنج نفر از خیانتکاران در تاریخ نام ببریم، یکی مروان است، مروان کلکسیون خباثت است، در زمانه خلیفه اول، خلیفه سوم به او مراجعه کرد که آنها را برگردان، خلیفه اول گفت: نه! تبعیدی پیامبر(ص) را من برنمیگردام، در زمان خلیفه دوم هم موفق نشد، در زمان خودش، عمویش که حِکم بود مرده بود، مروان را برگرداند، دخترش را به مروان داد، همراه این ازدواج یک میلیون درهم هم از بیتالمال به او جایزه داد، مثلاً خلیفه دوم روی چه حسابی به هر کدام از همسران پیامبر 10 هزار درهم به صورت مرتب میداد؟ پولهای اینگونه که از بیتالمال خرج میشد، نتیجهاش این شد که سیستم اقتصادی که اسلام طراحی کرده بود، کلاً منحرف و اخلاق فاسد شد، جامعه اسلامی به جای اینکه آخرتگرا باشد، دنیاگرا شده بود، یک جملهای امام حسین(ع) میفرماید: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانون»، روز امتحان که شد دیندار کم میشود، چون دنیا جای دین نشسته است.
یک سخنرانی امام حسن مجتبی(ع) خطاب به مردم عراق و کوفه دارد که جالب است، ایشان فرمود: زمانی شما دینتان جلوی دنیایتان بود، یعنی دین مقدم بود، حالا در راه خدا هم میجنگیدیم، اگر به غنیمتی هم رسیدیم که رسیدیم، اگر هم نرسیدیم که هیچ، هدف دفاع از دین بود، اما امروز برعکس شده است، امروز دنیای شما جلوی دینتان است، این مسأله در زمان امام حسین(ع) به اوج خودش رسید و این یکی از ریشههایی بود که کربلا را ایجاد کرد.
چیزی که اکنون تکفیری را ساخته، همانی است که کربلا را ساخته است/در تاریخ کربلا مسأله جبرگرایی را خیلی واضح میبینید
*اشاره به بیاطلاعی مردم آن زمان کردید، اما نمیتوان صرف نداشتن اطلاع و آگاهی را بر بیبصیرتی حمل کرد، امروز بااین همه حجم اطلاعات و شبکههای اجتماعی و اطلاع رسانی، خیل زیادی از جوانان اروپایی جذب داعش شدند، با این وجود شاید عوامل دیگری وجود داشته که بعد از 50 سال از رحلت پیامبر(ص)، نوهاش را به شهادت رساندند؟
-اطلاعرسانی که امروز وجود دارد از دو طرف است، یعنی فقط حقایق به مردم گفته نمیشود، دروغ و باطل هم به مردم گفته میشود، به تفکیریها چیزهایی گفتند که کارشان صددرصد درست است، به آنها هم اطلاعرسانی کردند منتها اطلاعات غلط، باید توجه داشت این رسانهها مانند شمشیر دو لبه هستند، هم میتوانند حقایق را به مردم برسانند و هم میتوانند مردم را از حقایق منحرف کنند، پس اینکه رسانهها خیلی زیاد و قابل دسترس هستند، درست است. اما منبع این اطلاعات کجا است؟ این یک بحث دیگری است.
مطلب دوم اینکه چیزی که اکنون تکفیری را ساخته، همانی است که کربلا را ساخته است؛ یعنی همان انحراف در اعتقادات و جبرگرایی که معاویه به صورت رسمی بخشنامه کرد و گفته بود تا میتوانید مردم را به جبرگرایی دعوت کنید، در تاریخ کربلا مسأله جبرگرایی را خیلی واضح میبینید، الان مشکل تکفیریها همان جبرگرایی است.
وقتی اهل بیت(ع) را به مجلس یزید آوردند، وی به حضرت زینب(س) چه گفت؟ «کِیف رایتِ الله و اخیک»، کار، کار خداست، همه جنایتهایی که در کربلا رخ داد را خدا انجام داده است، به امام سجاد(ع) میگوید: نامت چیست؟ میفرماید: علی بن حسین، میگوید: علی بن حسین را خدا در کربلا کشت، یعنی قاتل علی اکبر(ع) خدا بود، امام(ع) در پاسخ فرمود: برادری به نام علی داشتم که او را سربازان کشتند، یزید با تشر گفت: نه خدا کشته است، امام فرمود: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الانْفُسَ حِینَ مَوتِهَا»، گفت: اعدامش کنید؟ گردنش را بزنید، وقتی جواب من را میدهد. در مجلس یزید بارها و بارها این را میبینید که اندیشه جبرگرایانه حاکم بر جامعه اسلامی است. امروز هم مشکل جامعه اسلامی همین است، میگویند کار، کار خداست و ما کارهای نیستیم و آیاتی هم از قرآن میخوانند.
نکته دوم اینکه به جهانبینی آنها باز برمیگردد که برای عقل جایگاهی قائل نیستند، اگر از یک داعشی بپرسید شما که آدمها را زنده زنده میسوزانید؟ انجام این کار را عقل میگوید، علم میگوید یا قرآن؟! میگوید: خلیفه اول این کار را کرده است و من تابع او هستم، پس عقل، علم و قرآن کنار میرود، فقط به خاطر کاری که خلیفه اول کرده است، در حالی که خلیفه اول معصوم نبوده است، خلیفهای که هنگام مرگش این چنین گفته است: «بر چیزی از دنیا افسوس نمیخورم، مگر برای سه کار که کردهام و کاش نکرده بودم ... کاش خانه فاطمه (س) را حتی اگر به قصد جنگ بر ضد من بسته بودند، نگشوده بودم و دیگر آنکه کاش فجائه سلمی را نسوزانده بودم، کشته بودم یا آزاد کرده بودم، سوم آنکه کاش در روز سقیفه بنی ساعده کار خلافت را به گردن یکی از این دو مرد عمر و ابوعبیده افکنده بودم که یکی از آن دو امیر میشد و من وزیر»، خودش از سوزاندن پشیمان شده بوده، اما اینها میگویند چون خلیفه این کار را کرده، ما هم انجام میدهیم!
متأسفانه الان در اکثر جامعه اهل سنت اندیشه اشاعره حاکم است، معتزلی که کمی عقلگرا هستند کلاً منزوی شدند، زمانی در زمان مأمون عباسی قدرتی داشتند، چون مأمون از آنها طرفداری میکرد، بخشی از حکومت معتصم طرفدار عقلگرایی بودند، ولی الان حاکمیت برای اینها میگویند: ما فلان متن را داریم، ظاهر قرآن این است که اول اطرافیان خودمان را بکشیم و بعد سراغ دیگران برویم، عقل را رها کنید، هر چه میخواهد بگوید! ابتدا اطرافیان خودتان را بکشید، بعد سراغ صهیونیست بروید، چون قرآن اینطوری گفته است! اینکه عقل، علم و سنت پیامبر(ص) را کنار بگذاریم، در واقع اندیشهای است که نتیجهاش تکفیر، وهابیت و سلفیگری میشود.
پیامبری که در قرآن معرفی میشود با پیامبری که ابن هشام ترسیم میکند تفاوت دارد
*یکی از گامهایی که منتهی به فاجعه عاشورا شد، سکولاریته کردن جامعه اسلامی بود، در این رابطه توضیح میدهید؟
-در حکومت اسلامی مشخص شده است که در مقام ثبوت خدا، چه کسی حاکم باشد و شکل حکومت چگونه باشد، حال اگر از این مسیر منحرف شود،دیگر حکومت اسلامی نیست و لائیک میشود، چون منطبق بر خواست خدا نیست، بعد از رحلت پیامبر(ص)، عظمت و قداست آن حضرت را در حد عربهای همان زمان پایین آوردند، آن پیامبری(ص) که قرآن و نهجالبلاغه معرفی میکند با آن پیامبری(ص) که سیره طبری و ابن هشام معرفی میکند از زمین تا آسمان متفاوت است، آن پیامبر(ص)، رسول خدا و معصوم است «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» اما در سیره ابن هشام و طبری یک انسانی مانند دیگران است، این یعنی مسیر منحرف شده است.
کسی که نمیداند پس نمیتواند جلودار باشد
*در زمان نزدیک به پیامبر(ص) این تصویرسازی شده بود؟
-بله! بعد از رحلت پیامبر(ص) گفتند، چه تفاوتی دارد، پیامبر(ص) میگوید: حلال، من میگویم: حرام! پیغمبر یکی بود، من هم یکی، او میگوید از این راه بروید، من هم میگویم از آن راه بروید، این یعنی از مسیر منحرف شدن، حجاج بن یوسف میگفت: عبدالملک مروان مقامش بالاتر از پیغمبر است! چون پیغمبر رسول خدا بود، عبدالملک خلیفه خدا است، این هم از آنجا شروع شد، این عرفی کردن و سکولاریزه کردن چهره پیامبر(ص) فراوان مشاهده میشود. در نامهای از حضرت علی(ع) که بخشهایی از آن توسط سیدرضی در نهجالبلاغه آمده است، امام(ع) به 28 عوامل انحراف از اسلام اشاره کرده است.
این موارد را شما در تاریخ ما فراوان میبینید، در احکام، در مسائل ابتدایی و حتی در مسائل سیاسی موارد فراوانی میبینیم که اگر مولا نبود و ارشاد سیاسی مولا نبود، جامعه به سمت کجی میرفت. اگر بخواهیم روی اساس انگشت بگذاریم همان انحرافی بود که در اصل امامت پیش آمد که به جای امام معصوم و دارای علم لدنی کسی نشسته است که میگوید من نمیدانم، از این نمیدانمها فراوان است، پس کسی که نمیداند پس نمیتواند جلودار باشد، اینها در تاریخ وجود دارد.
زیارت اربعین یکی از علامتهای شیعه است
*علت تأکید اهل بیت(ع) بر اربعین حسینی چیست؟
-اولین نکته اینکه ما فقط اربعین برای سیدالشهدا(ع) داریم، اینکه برای اموات چهلم میگیرند، هیچ کدام در اسلام جایگاهی ندارد، شما مجلس ختم بخواهید بروید اشکالی ندارد، اما فقط اربعین سیدالشهدا(ع) داریم، در این زمینه روایت زیاد است، روایت معروفی از امام حسن عسکری(ع) که نشانه مؤمن پنچ تا است، «علاماتُ المؤمنِ خَمس: صَلَواتُ إحدی و خَمسینَ، وزیارتُ الأربعینَ والتَّخَتُّم بِالیَمینِ...» که زیارت اربعین یکی از علامتهای شیعه محسوب میشود و مؤمن هم اینجا به معنی شیعه است.
زیارت اربعین را باید بر اساس مقتضیات امروز ارزیابی کرد/کربلا در اربعین به کمال رسید
*چرا اربعین حسینی(ع) به این شکل درآمد؟
-به چند محور باید دقت کرد، اولاً بعضی اعداد، دو جایگاه دارند، یک جایگاه ریاضی است، 40 یعنی 4 ضربدر 10، یا 1+39 یا 7 یعنی 6+1، اینها جایگاه ریاضی این اعداد است، یک جایگاه دیگری هم دارند، 7 یعنی همه، 7 عالم، 7 اقلیم، 40 یعنی کامل، تمام، هزار یعنی زیاد، حقیقتاً وقتی انسان دقت میکند میبیند یک حرکت حسابشده الهی است که همه پیامبران، امامان و خود سیدالشهدا(ع) و اهل بیتش بعد از شهادت او همه با طرح نقشه دقیق حرکت را شروع کردند و به انجام رساندند.
کمال این حرکت در اربعین محقق میشود، یعنی کربلا در اربعین به بار نشست و به کمال رسید، مقدمهاش از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شد، اگر صلح امام حسن مجتبی(ع) نبود، کربلا به این عظمت و شکوه واقع نمیشد، اما چه زمانی تمام شد و به کمال خودش رسید؟ در اربعین بود که رسالت تمام شد، تا روز عاشورا مرحله اول قیام تمام شد، ظهر عاشورا نقش شهدای کربلا تمام شد، یک مرحله دیگری شروع شد که اهمیتش کمتر از مرحله قبلی نبود، یعنی مرحله پیامرسانی اهل بیت(ع) که نقشش کمتر از مرحله شهادت شهدای کربلا نبود، واقعاً اگر اهل بیت(ع) نقش خوبی را ایفا نمیکردند، کربلا به بار نمینشست.
دوم اینکه از لحاظ تاریخی حوادثی در این روز اتفاق افتاده است، یکی آمدن جابر عبدالله انصاری که شخصیت بزرگی است، همچنین آمدن اهل بیت(ع) به کربلا در همان سال اول، برگرداندن سرهای شهدا و ملحق کردن به بدنها در این روز عواملی است که این روز را یک روز ممتاز در تاریخ کربلا کرده است. مطلب بعدی اینکه امروز پیادهروی اربعین و زیارت اربعین را باید بر اساس مقتضیات امروز ارزیابی کرد و بعد ببینیم عجب عظمت و آثاری دارد، قبل از آن هم زیارت بود، اما امروز یک جلوه و جایگاه دیگری پیدا کرده است.
لزوم توجه به سازماندهی بهتر، عالمانهتر و عاقلانهتر در پیادهروی اربعین
*در پیادهروی اربعین باید به چه اموری توجه شود؟
-به طور کلی فکر میکنم، اگر به این دو کار بیشتر بیشتر توجه شود، نتیجه بهتر خواهد بود، یکی سازماندهی دقیقتری شود تا تبعات و خطرات کمتری داشت باشد، اینکه سازماندهی بهتر، عالمانهتر و عاقلانهتر باشد، دوم اینکه تبلیغات بیشتری روی آن انجام شود، الان به شکل سنتی تبلیغ میشود، خبرگزاریها و رسانهها میروند مصاحبه میکنند، فیلمبرداری میکنند، اما روی این قضیه فیلم و سریال ساخته نمیشود، کارهای هنری انجام نمیشود، در این رابطه رمان و کتاب نوشته نمیشود، این امر مستلزم آن است که نشستهای تخصصی باشد، عدهای از کارشناسان دور هم جمع شوند و ببینند از لحاظ هنری، تبلیغی و فرهنگی چه کارهای بهتر و دقیقتری میشود انجام شود و در واقع چطور میشود بهره بیشتری از این قضیه برد؟ من فکر میکنم تا الان 30 درصد از ظرفیتها و پتانسیلی که این قضیه دارد استفاده و بهرهبرداری کردیم.
مرجع : فارس