تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۹
۰
کد مطلب : ۳۲۳۳۲

آخرين صحابي و نخستين زائر حسيني

مصطفي غلامحسيني
آخرين صحابي و نخستين زائر حسيني
يکي از راههاي عميق و در عين حال ساده و آسان براي شناخت اسلام‏و آثار سازنده آن، مطالعه زندگي اصحاب خاص پيامبر(ص) و امامان‏معصوم (ع) است؛ آنها که تا آخر عمر در خط پيامبر وامامان بودند و از جانب آن بزرگواران مورد تاييد قرار گرفتند.
جابر بن عبد الله انصاري از افراد نادري است که به راستي شاگرد فهيم، عارف، پارسا، مجاهد و وارسته پيامبر(ص) بود. وي بيش از90 سال عمر پربرکت‏خود را در راه اسلام و گسترش آن صرف کرد و شيرمردي مخلص و نستوه، عابدي وارسته و عاشق و عالمي پرتلاش‏بود. جابر پنج امام را درک کرد، از شاگردان و ياران مخصوص همه‏آنها بود و در نشر انديشه آنان، سهمي بزرگ داشت. «جابر بن عبد الله انصاري‏» کسي بود که هم اسلام او را پرورش‏داد و هم او موجب رشد و گسترش اسلام شد. او در اين ميدان، گوي‏سبقت از همگنان ربود و چنان درخشيد که وي را از «اصفيا»مي‏دانند.او به دو موضوع، که در مکتب اسلام بسيار مهم و سرنوشت‏ساز است،اهميت‏بسيار مي‏داد:

1- پاسداري و نگهباني عميق و جدي از خط راستين ولايت و رهبري‏امامان برحق
2- نقل و نشر احاديث پيامبر و امامان(ع) و گسترش‏فرهنگ اسلام
او چنان به نشر روايات اهميت مي‏داد که در تمام‏کتب احاديث اسلامي، نام او به عنوان ناقل حديث و ناشر فرهنگ‏اهل بيت (ع) مي‏درخشد. پس ضروري است که زندگي اين‏بزرگوار را مورد مطالعه قرار داده، از آن درس گيريم و درزندگي خود به کار بنديم.
جابر کيست؟
جابر بن عبد الله انصاري، يار باوفاي پيامبر(ص) و شيفته حق وپاسدار جان برکف اسلام حدود پانزده سال قبل از هجرت در مدينه ودر خانواده‏اي محترم، از خاندان «خزرج‏» متولد شد. پدر جابر«عبد الله بن عمرو» از نخستين کساني است که قبل از هجرت‏پيامبر(ص) از مکه به مدينه، اسلام را پذيرفت. او تمام زندگي‏اش‏را وقف گسترش اسلام کرده بود و بيش از صد سال داشت. در جنگ بدرشرکت کرد و در جنگ احد به درجه رفيع شهادت دست‏يافت. نام مادرجابر «نسيبه‏» بود و دختر، عقبه بن عدي به شمار مي‏آمد.
جابر در عصر پيامبر
هنگامي که پدر جابر به شهادت رسيد، جابر نه خواهر داشت. گروهي‏بر اين باروند که جابر پنج فرزند داشت، سه پسر که عبد الرحمن،محمد و حميد نام داشتند. و دو دختر که ميمونه و ام حبيب‏خوانده مي‏شدند. به سبب نام پسرهايش، جابر را ابو عبد الرحمن وابو محمد و گاه ابو عبد الله مي‏خواندند. جابر در عصر پيامبر(ص) عنصري پاک، مجاهدي مخلص و صحابي رسول‏خدا(ص) شمرده مي‏شد و همراه پيامبر(ص) در نوزده غزوه شرکت کرد.امام باقر(ع) فرمود: «از جابر بن عبد الله انصاري شنيدم که‏مي‏گفت:از رسول خدا(ص) در مورد سلمان پرسيدم، فرمود: سلمان درياي علم‏و معرفت است که نمي‏توان به آخر آن رسيد. سلمان داراي علم‏گذشته و آينده است. خداوند دشمن دارد، کسي را که با سلمان‏دشمني کند و دوست دارد آن را که با سلمان دوستي ورزد. عرض کردم در باره ابوذر غفاري، مقداد، و عمار ياسر چه مي‏فرمايي؟حضرت پاسخ را تکرار کرد. از محضر رسول خدا(ص) بيرون آمدم، تااين چهار تن (سلمان، ابوذر، مقداد، عمار ياسر) را ديدار کنم وبه آنها بشارت دهم. وقتي از حضور رسول خدا(ص) حرکت کردم،فرمود: «الي يا جابر و انت منا، ابغض الله من ابغضک و احب من‏احبک‏»: اي جابر، تو از خاندان ما هستي، خداوند دشمن دارد آن‏را که با تو دشمني ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستي‏کند.»

وصيت مخصوص پيامبر به جابر
از ويژگي هاي جابر بن عبد الله انصاري، وصيت پر راز و رمز رسول‏خدا(ص) به اوست. اين امر شگفت‏ انگيز بيانگر مقام ارجمند وشخصيت عظيم جابر است. رسول خدا(ص) به جابر فرمود: «اميد آن‏است که عمر طولاني کني تا فرزندي از من را که از نسل حسين(ع)است و محمد نام دارد، ببيني که علم دين را مي‏شکافد و تشريح‏مي‏کند. وقتي او را ملاقات کردي، سلامم را به وي برسان.»

جابر بعد از پيامبر
از گفتار و روش جابر و قرائن بسيار استفاده مي‏شود که جابر بن‏عبد الله انصاري، بعد از رحلت پيامبر(ص)، هيچگاه به راه ديگران‏نرفت و با کمال شهامت در خط راستين اسلام پابرجا ماند. او ازافراد نادري است که فراز و نشيب ها وي را نلغزاند. ابو زبيرمکي مي‏گويد: جابر را ديدم بر عصايي تکيه داده، از کوچه‏هاي‏مدينه عبور کرد، به محل اجتماع مردم مدينه آمد و گفت: «علي خير البشر فمن ابي فقد کفر، معاشر الابصار ادبوا اولادکم‏علي حب علي ــ علي(ع) بهترين انسانهاست، پس هرکس منکر اين‏موضوع شود، راه کفر پيموده است. اي مردم مسلمان مدينه،فرزندان خود را بر اساس دوستي و عشق علي(ع) تربيت کنيد، هر کس‏مانع از آن شد، بنگريد که مادرش چگونه او را زاده است.»

ناشر افکار خاندان نبوت
تلاش بي‏وقفه از ويژگي هاي جابر بود. در نشر افکار و فرهنگ‏امامان(ع) در زماني که دشمنان براي پوشاندن فرهنگ‏اهل‏بيت(ع) تلاش مي‏کردند، جابر گاه براي دريافت‏حديثي‏از پيامبر(ص) از مدينه به سوي شام (با وسايل آن زمان) حرکت‏مي‏کرد. در مورد وثاقت جابر، امام باقر(ع) فرمود: «جابر هرگزدروغ نمي‏گويد.» در اين باره، تاريخ‏نويسان گفته‏اند: «و کان‏من المکثرين في الحديث، الحافظين للسنن.» جابر در نقل گفتارو فرهنگ اسلام بسيار کوشا بود و از پاسداران سنتهاي اسلام به‏شمار مي‏آمد.

ياور امام زمان
بعضي از دانشمندان و سيره‏نويسان، تأويل معناي آيه «ان الذي‏فرض عليک القرآن لرادک الي معاد» را به رجعت جابر با امام‏زمان حضرت مهدي(عج) مربوط مي‏دانند. شايد رسول خدا(ص) يا يکي ازامامان(ع) با خواندن آيه فوق به جابر بشارت داد که هنگام ظهور حضرت مهدي زنده مي‏شوي؛ از ياران نزديک و مخلص‏آن حضرت خواهي بود و در تثبيت و گسترش حکومت جهاني آن حضرت‏نقش بسزايي بر عهده خواهي داشت.

نخستين زائر کوي حسيني
آنچه بر شهرت جابر افزود و نام او را جهاني و جاودانه ساخت،اين بود که در روز اربعين سال 61 هجري، به عنوان «نخستين‏زيارت‏کننده مرقد شريف امام حسين(ع) به کربلا آمد و به زيارت‏پرداخت.» پيوند مقدس و مخلصانه با امام حسين به او رنگ‏حسيني داد و او در کنار امام حسين بر قله رفيع جهان و زمان‏قرار گرفت؛ زيرا زيارت او زيارتي معمولي نبود، بلکه زيارتي‏سياسي و انقلابي و پايه‏گذار شکستن زرق و برق طاغوت زمان(يزيد) و طاغوتهاي ديگر بود. اين زيارت چون پتکي بر سريزيديان و بردگان زر و زور فرود آمد. گويا خداوند مي‏خواست تاجابر در پرتو نور حسيني در همه جا حضور يابد و شيوه‏اش، الگويي‏براي مسلمانان راستين گردد.

چگونگي زيارت جابر
«عطيه عوفي‏» مي‏گويد:من با جابر بن عبد الله انصاري به زيارت قبر حسين(ع) رفتم.وقتي به کربلا رسيديم، جابر نزديک شط فرات رفت، غسل کرد.قطيفه‏اي به کمر بست و قطيفه‏اي ديگر بر دوش افکند. سپس کيسه‏اي‏که همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ريشه خوشبوي کوفي)بيرون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شريف امام‏حسين حرکت کرد. در حالي که مشغول ذکر خدا بود، خود رانزديک قبور رساند و گفت:« مرا به قبر حسين برسان تا آن رالمس کنم.» دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامي که دستش به‏خاک مرقد حسين رسيد، از شدت اندوه بيهوش شد و به روي قبرافتاد. من بر وي آب پاشيدم. وقتي به هوش آمد، سه بار گفت:« يا حسين...ياحسين... ياحسين...» سپس گفت: «حبيب لا يجيب حبيبه‏» ؛آيا دوست‏جواب دوستش را نمي‏دهد؟! بعد گفت: «چگونه جواب دهي که خون ازرگهاي گلويت‏بر سينه و شانه‏ات فرو ريخته و ميان سر و بدنت جدايي‏افتاده است! من گواهي مي‏دهم تو فرزند بهترين پيامبران و سرورمؤمنان و اسوه تقوا و پرهيزکاري و زاده هاديان و رهبران، وپنجمين تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگترين نقبا ــ علي (ع) ــ و فرزندسرور زناني. چرا چنين نباشي که دست
‏سيد المرسلين تو را پروراند، در دامن‏پرهيزکاري بودي ،از پستان ايمان شير خوردي، با اسلام از شير بازگرفته‏شدي و در زندگي و هنگام مرگ پاک بودي. قلب مؤمنان، از فراقت‏سوخت. آنها شک ندارند که تو زنده‏اي، سلام‏و خشنودي خدا بر تو باد. گواهي مي‏دهم داستان تو مانند جريان‏شهادت حضرت يحيي بن زکريا بود. (که طاغوت زمان سر از پيکرش‏جدا کرد.)....»
عطيه عوفي مي‏گويد: سپس جابر، به اطراف قبر امام‏حسين(ع) متوجه شد و ساير شهيدان کربلا را چنين زيارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحي که در محور قبر امام حسين جاي‏گزيديد. و شتر خود را در آستان او خوابانيديد. گواهي مي‏دهم‏شما نماز را به پا داشتيد و زکات را ادا کرديد و امر به معروف‏و نهي از منکر انجام داديد و با منحرفان و ملحدان جنگيديد.شما خدا را عبادت کرديد تا مرگتان فرا رسيد. سوگند به خدايي‏که محمد(ص) را به راستي فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشديد، شريک بوديم.
عطيه عوفي مي‏گويد: از او پرسيدم که ما چگونه در جهاد و پيکار آنها (شهيدان کربلا) شرکت داريم؟ مادر فراز و نشيب همراه آنها نبوديم و شمشير نکشيديم، ولي اين‏شهيدان جانبازي کردند، به گونه‏اي که سرهايشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه گشتند؟ جابر در پاسخ‏گفت:« اي عطيه، از حبيب خود رسول خدا شنيدم که مي‏گفت: هر کس‏قومي را دوست‏بدارد، با آنها محشور مي‏شود و هر کس عمل قومي رادوست‏بدارد، در آن عمل با آنها شريک است. سوگند به خداوندي که‏محمد(ص) را به راستي فرستاد، نيت من و اصحابم همان نيت امام‏حسين(ع) و اصحاب اوست؛ نيتي که بر اساس آن به شهادت رسيدند.»

ديدار با امام سجاد
آيا جابر در روز اربعين کاروان اهل بيت(ع) را نيززيارت کرد؟ در اين باره چند نظر وجود دارد: 1- امام سجاد و همراهانش درهمان اربعين اول
(20 صفر سال‏61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با جابر ملاقات کردند.
2- اين ملاقات، در اربعين دوم همان سال يا در اربعين سال بعد(سال 62 هجري) تحقق يافت.
3- جابر و همراهان در اربعين اول سال 61 هجري به زيارت قبرامام حسين توفيق يافتند، ولي ملاقات اهل بيت (ع)بعد از خروج از کوفه، در مسير خود به شام نخست‏به کربلا آمدند،به زيارت پرداختند و سپس به شام رفتند. آنها در اين روز که‏مصادف با اربعين بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند.
به نظرمي‏رسد که نظر سوم از بقيه مناسبتر است.

نام جابر بر ضريح امام حسين
جالب توجه اينکه در بالاي ضريح مقدس امام‌حسين(ع) که به وسيله‏شيعيان از هندوستان تهيه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنادارد، با آب طلاي خالص آيه نور و پس از آن، اين حديث نبوي‏نگاشته شده است: «يا جابر زر قبر الحسين فان زيارته تعدل‏ماه حجه و ان قبر الحسين بن علي ترعه من ترع الجنه ... و ان‏کربلا ارض الجنه‏»؛ اي جابر، قبر حسين را زيارت کن؛ زيراپاداش زيارت قبرحسين با پاداش انجام دادن صد حج (مستحبي)برابر است و در حقيقت قبر حسين بن علي(ع) گلزاري از گلزارهاي‏بهشت است... و زمين کربلا، زمين بهشت‏به شمار مي‏آيد. جابر به‏سفارش پيامبر(ص) عمل کرد و به عنوان نخستين زائر، در موقعيتي‏دشوار، اين سنت عظيم را بنيان نهاد.
رحلت جابر
پس از آن که جابر، پيام رسول خدا(ص) را به امام باقر رساند،امام باقر(ع) به جابر فرمود: وصيت‏خود را آماده کن؛ زيرا تودر مسير حرکت‏به سوي خدايي! قطرات اشک از چشمان جابر سرازيرشد و به امام باقر عرض کرد: آقاي من، اين خبر را قبل ازشما رسول خدا به من داد و فرمود: «چند روز پس از ديدار با محمد بن علي (امام باقر) از دنيامي‏روي.» امام باقر(ع) فرمود: «اي جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آينده تا روز قيامت را به من عنايت‏فرموده است.»جابر وصيت کرد و آماده سفر شد. و سر انجام در 73يا 74 يا 78 قمري در 94 سالگي در مدينه از دنيا رفت. طبق بعضي از روايات، امام صادق(ع) فرمود: جابر، آخرين نفر از اصحاب بود که باقي مانده بود. ابان بن‏عثمان، که در آن وقت‏حاکم مدينه بود، بر جنازه جابر نمازخواند.او به فرزندان جابر پيام فرستاده بود وقتي پدرتان از دنيارفت، او را به خاک نسپاريد تا من بر جنازه‏اش نماز بخوانم.زيرا حاکمان نماز خواندن بر جنازه بزرگان را امتياز و افتخارمي‏دانستند.
اگرچه جابر بن عبد الله انصاري، در ميدان نبرد با دشمن به شهادت‏نرسيد، ولي با شمشير قلم و بيان و در مسير مبارزه پيوسته بادشمنان بود. او با افشاگري هايش بيني دشمنان کينه‏توز را به‏خاک ماليد و از حريم مقدس امامان معصوم دفاع کرد. بي‏ترديد،جابر از مصداق هاي روشن اين سخن رسول خدا(ص) به شمار مي‏رود: «اذا کان يوم القيامه يوزن مداد العلماء مع دماء الشهداءفيرجح مداد العلماء علي دماء الشهداء»؛ هنگامي که روز قيامت‏مي‏شود، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهيدان مي‏سنجند؛ پس مرکب‏قلم دانشمندان بر خون شهيدان برتري مي‏يابد.
مرجع : اطلاعات
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما