کد مطلب : ۳۲۳۵۳
آیتالله سید محمدتقی قادری: به راهپیمایی اربعین، راهپیماییهای دیگری را اضافه نکنید
آیتالله سید محمدتقی قادری از اساتید حوزه علمیه قم و نویسنده کتاب «بر کدامین مصیبت باید گریست» در گفتگو با خبرگزاری رضوی با اشاره به اینکه اهمیت برگزاری مراسمی همچون اربعین ضرورت به مقارنت با حضور اهلبیت در همان روز در اربعین ندارد، افزودند: این واقعه عظیم پشتوانههای عقلی و عقیدتی بسیاری دارد. همچنین ایشان با گلایه از برخی اعمال سلیقههای شخصی در مورد مناسک مشابه، نسبت به خطرناک بودن چنین رفتارهایی گوشزد کردند.
* آیا بازگشت اسرای حادثه عاشورا چهل روز پس از این واقعه به کربلا، به لحاظ تاریخی امکان پذیر است؟
قبل از اینکه به سؤال شما پاسخ بدهم باید بگویم آنچه این روزها با عنوان پیادهروی اربعین با آن مواجهیم و گستردگی این حرکت عظیم که میلیونها زائر از نجف و یا بصره به سوی کربلا در حرکتند بسیار قابل ستایش است. اما ابتدا باید این نکته را حل کنیم که لازم نیست و ضرورت ندارد که این اربعین حتما مقارن باشد با آمدن اهلبیت به کربلا. چرا که این حرکت ریشه در یک امر دیگری دارد. از طرفی ما یک قاعده کلی داریم و آن تعظیم شعائر است که قرآن میفرماید «و من یعظّم شعائر الله فانه من تقوی القلوب».
شیعیان به دلیل ارادتی که به اهلبیت دارند دائماً به دنبال این هستند که بهگونهای حادثه کربلا را زنده نگه دارند. و این زنده نگهداشتن بدون پشتوانه فکری یا عقیدهای نیست. پیشتوانه دینی این حرکت بزرگ همین آیه شریفه است. این نشانه آن است که شخص متقی است و با نگاه تقوا به حادثه نگاه میکند و به دنبال آن است که این حادثه را زنده نگه دارد.
از طرف دیگر میبینید که وجود مقدس امام صادق علیهالسلام زیارت اربعین را شخصا انشاء کردهاند.
نهایتا باید به این نکته اشاره کرد که وجود مقدس امام حسن عسکری علیهالصلاة و السلام یکی از نشانههای مومن را همین زیارت اربعین میداند.
زمانی که این سه نکته را کنار نکته چهارمی بگذاریم اهمیت موضوع اربعین روشن خواد شد، و نکته چهارم این است که روایات آداب زیارت سیدالشهداء و کیفیت زیارت ایشان که ثواب را به شکلی پلکانی میداند که بالاترین مرتبه آن که زائر میتواند به آن برسد، امام میفرماید برای کسی است که پای پیاده و جالبتر اینکه پای برهنه به زیارت برود. این نحوه از زیارت میفرمایند بیشترین اجر و ثواب را دارد.
اگر تمام نکاتی را که بیان شد کنار هم بگذاریم طبیعی بود، بلکه باید چنین اتفاقی شگرفی بیفتد. با توجه به همه این مسائل مردم باید هم در چنین روز و با چنین کیفیتی و با با پیاده به زیارت اباعبدالله میرفتند.
ثمره و نتیجه طبیعی چنین نگاهی ایجاد چنین فرهنگی در میان شیعیان بود. تنها نیاز به کمی حسن سلیقه بود، که علمای بزرگ شیعه همیشه از چنین حسن سلیقهای برخورار بودند. لذا علما هم آمدند و با قرار گرفتن در کنار مردم این حرکت مردمی را نهادینه کردند.
منتها نباید فراموش کرد که با گذشت زمان و تحولات سیاسی به وجود آمده در این کشور، این حرکت دچار ضعف و شدت شده. حتی شاید گاها به تعطیلی کشیده شده باشد اما بعضی از مردم در همان زمان هم این حرکت را ادامه دادند.
من در ابتدا این توضیحات را دادم تا شما را به این نکته متوجه سازم که آنچه به عنوان زیارت اربعین در زمان ما انجام میشود حتما نباید مستند باشد به آمدن اهلبیت، تا اگر چنین اتفاقی ثابت نشد به مشکل بر بخوریم. این حرکت دارای پشتوانه فکری و عقیدتی است. بنابراین حتی اگر از نظر تاریخی نتوانیم ورود اهل بیت را ثابت کنیم باز هم زیارت اربعین باید باشد.
اما برگردیم به سوال شما که آیا اهلبیت در اربعین اول سال 61 قمری به کربلا بازگشتهاند؟
واقع امر این است که از نظر تاریخی اختلافات بسیاری در این مسئله وجود دارد. هم مخالفین این قضیه شخصیتهای بسیار برجستهای هستند و هم موافقین. بنابراین برای اینکه پاسخی منطقی به این پرسش بدهیم باید استدلال هر دو طرف را دقیقا ارزیابی کنیم. در آن هنگام خواهیم توانست قضاوت کنیم حق با کدام طرف است. لذا بنده نمیتوانم پاسخ مثبت یا منفی به این سوال بدهم. معتقدم این مباحث، بحثی تحلیلی است. باید نظرات دو طرف را ببینینم و با قطع نظر از شخصیت صاحب نظران به تحلیل قضیه بپردازیم. چرا که در مباحث علمی نباید شخص برای ما نلاک باشد. بلکه ملاک نظر و ایده است. ما در مقام قضاوت در مورد اشخاص نیستیم بلکه میخواهیم ایده را مورد ارزیابی قرار دهیم.
* حضرتعالی به برخی روایات و ادعیه اشاره فرمودید. برخی در اعتبار این روایات و ادعیه خدشه وارد میکنند. مانند همین زیارت اربعینف به نظر شما این روایات و ادعیه معتبرند؟
به دلیل اینکه ما با سیاق روایات، مضامین روایات، ازنظر سبک آشنا هستیم، طبعاً در این موارد به صورت قاعدهمند فکر میکنیم. اگر این روایات را بهصورت فردی نگاه کنیم، ممکن است هرکدام اشکالاتی داشته باشند.
اگر این روایات را کنار هم قرار بدهیم، هرکدام از اینها مؤید دیگری خواهد بود. درنتیجه اگر احساس کردیم یک ضعفی وجود دارد، با این سیاق و قرائن، آن ضعف خودبهخود رفع خواهد شد.
بهعنوانمثال ما وقتی کلام حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام، که البته منسوب به ایشان هست، در کنار زیارت اربعین نگاه بکنیم، توجه کنید منظورم سند نیست، منظورم دلالت است، یعنی ازنظر درایة الحدیث نگاه کنیم. وقتی کنار هم قرار میدهیم مطمئن میشویم چنین مضمونی، چنین ایدهای از خود ائمه اطهار در حوزه فکری شیعه وارد شده. لذا اگر کسی در ذهنش از نظر سند اشکالی به وجود بیاید ولی تمیتوان در این تردید کرد که این تفکر از ناحیه اهلبیت شکل گرفته است. نباید فقط به این دلیل معطل بمانیم بلکه باید مجموع این روایات را دید.
شما ملاحظه میکنید که این حرکت هیچ آسیبی نمیرساند. ببینید مردم چگونه سختیها را به جان میخرد. پیاده با یک دنیا معنویت و با وجود این همه مشکلات و سختی به سوی کربلا حرکت میکند و حاصل چنین حرکتی زنده ماندن حادثه کربلا است. هدف هم از این قضیه همین بود، میخواستیم این حادثه زنده بماند، فراموش نشود.
البته این نکته را مجددا متذکر میشوم که آنچه من گفتن منافاتی با کار علمی ندارد. اما اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم و بعد برگردانیم به اصل اولی که قرآن گفت «فمن یعظم شعائر الله»، میبینیم که مشکلی ایجاد نمیکند، حتی اگر در بررسی جداگانه این روایات نتوانیم به جایی برسیم.
* برگردیم به روایتی که شما هم فرمودید، که یکی از علامات مومن زیارت اربعین است. برخی همچون آیت الله شبیری، مراد از زیارت اربعین را زیارت 40 مؤمن میدانند نه قرائت زیارتنامه اربعین. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
من اولین بار است که چنین مطلبی را از ایشان میشنوم. به نظرم فکر و نظر کاملا جدیدی است. البته باید نحوه استدلال ایشان را ببینم، چون از مضمون روایت چنین چیزی فهمیده نمیشود. اینیک احتمال است، همانگونه که طرف مقابل هم یک احتمال را مطرح کرده. آنچه از سیاق روایت، انسان میفهمد و درک میکند، برنمیآید منظور زیارت کردن ۴۰ مؤمن باشد.
علاوه بر اینکه ما باید ببینیم این روایت در چه فضایی از طرف معصوم صادر شده.
امام حسن عسکری در دورهای زندگی میکند که متوکل عباسی حضور دارد. شخصی که زمان و هزینه بسیاری صرف کرده تا اتصال و ارتباط شیعیان را با این نقطه، یعنی کربلا، قطع بکند.چرا که این نقطه اصلی و راز اصلی در زنده ماندن شیعه است. این کلام امام در آن مقطع صادر شده. بنابراین اگر این روایت را در غیر این فضا ببینیم، برداشت دیگر به نظر بسیار بعید است.
منتها شما نام حضرت آیت الله شبیری زنجانی را بردید و احترام ایشان بر روی چشم ما است . البته که ما نمیتوانیم در مقابل ایشان اظهار نظر کنیم. با این همه به نظر چنین برداشتی بعید است. باز تکرار میکنم که اگر بع این نکته توجه کنیم که روایت در چه موقعیتی از معصوم صادر شده بعید به نظر میرسد بتوانیم زیارت را به این نحو توجیه کنیم.
نکته دیگری را هم اشاره بکنم که شاید جز حضرت ایشان هیچ حدیثشناس و فقیهی چنین مسئلهای به ذهنش نرسیده باشد. البته ممکن است چنین احتمالی هم وجود داشته باشد. ولی احتمال داریم تا احتمال. باید از خود ایشان هم سوال کنیم که شما از کجای این روایت چنین مطلبی را استخراج نمودهاید. اما به هر حال آنچه شما از ایشان نقل کردید، برایم زیبا بود.
* ایجاد مناسکی همچون پیاده روی روز اربعین را چگونه ارزیابی می کنید؟
ما هر ابداعی که انجام میدهیم آثار و پیامدهای آن ابداع را باید از قبل در نظر بگیریم. باید قبل از اینکه حرکتی را بخواهیم ابداع کنیم و به مردم معرفی کنیم، چنان عمل کنیم که آن حرکت ماندگار باشد. اینکه پیادهروی اربعین انجام میشود آنهم از نجف تا کربلا، همانگونه که قبلا توضیح دادم از یک پشتوانه قوی برخوردار است.
اما آنچه به نظرم در حال حاضر جامعه ما را رنج میدهد و به عنوان یک خطر بزرگ وجود دارد این است که ما با تولید اینگونه مسائل، قضیه اصلی را مخدوش کنیم و آن قداست را بشکنیم. آرام آرام آنچه را آوردهایم نه تنها نهادینه نکنیم، بلکه آنچه از قبل هم بوده را از دست بدهیم، و آن این است که اهل بیت علیهم السلام فرمودهاند «یفرحون لفرحنا و یحزنوننا لحزننا». ما باید همانگونه که ائمه علیهم السلام گفتند عمل بکنیم. یعنی حرکتمان بدون افراط و تفریط باشد.
خطر دقیقا همین جا است. وقتی میگوییم راهپیمایی کربلا، پشتوانه فکری دارد، اگر بخواهیم آن را تعمیم بدهیم و یک راهپیمایی دیگر را شروع کنیم و بعد راهپیمایی سومی را بنا نهیم، موجب خواهد شد اصل قضیه زیر سوال رود.
باید بپذیریم ظرفیت جامعه ثابت نیست. به خصوص اگر آنچه ایجاد میشود پشتوانه هم نداشته باشد و فقط سلیقه شخصی باشد.
البته متاستفانه هر کدام از این حرکتها طرفدارانی هم دارد که برای اینکه به استدلالها جواب ندهند، حرف طرف مقابل را خراب میکنند و به شخص نسبتهای ناروا میدهند. این راحترین کار در مقابل استدلال است، خراب کردن طرف مقابل.
بنابراین به نظرم همین راهپیمایی که از نجف تا کربلا انجام میشود را بگذاریم ادامه یابد. چیزی به همان اضافه نکنیم.
حتی ممکن است در یک زمانی همین راهپیمایی شدت داشته باشد و یا یک مرتبه تعداد افراد شرکت کننده کاهش یابد. هیچ موقع فکر نکنیم اگر استقبال زیاد شد پس نشانه مسئله خاصی است ، تا اگر در زمانی استقبال کم شد برای مردم ایجاد سوال کند.
برای این که آنچه مطرح کردم را بیشتر توضیح بدهم مثالی را عرض کنم.
اینکه گفته شود چنین حرکتی از علائم ظهور حضرت ولیعصر است. ببینید چقدر خطرناک است. حال برفرض اگر روزی جمعیت شرکت کننده در راهپیمایی کم شد برای مردم ایجاد سوال نخواهد کرد؟
به هر حال به نظرم این اشکال به متولیان امر وارد است. باید مراقب باشیم. بگذاریم همین یک کار در سطح جهان باقی بماند. همین یک کار زنده بماند. همه اهلبیت این را قبول دارند.
من یک مثالی بزنم که خیلی راحتتر باشد. چرا ائمه، بعد از حضرت سید الشهداء علیه السلام،همه تلاششان این است که کربلا زنده بماند؟
این تلاشها از ناحیه ائمه به این دلیل است که اگر امام حسین علیه السلام، اگر واقعه کربلا زنده بماند همه ائمه زنده خواهد ماند. اگر آن خاموش شد، همه اهلبیت خاموش خواهند شد.
اگر راهپیمایی کربلا بود همه راهپیماییها هست. اگر ما همین را مورد سؤال قرار بدهیم، یا ظرفیت مردم را پرکنیم، متاستفانه آنچه تاکنون به دست آوردهایم را از دست خواهیم داد. این کار خطرناکی است. به نظر میرسد که نوعی افراط و تفریط وجود دارد. تعبیر شما هم بود که مثلاً عزاداری را وصل کنیم با عزاداری دیگر و چیزهای جدیدی را ایجاد بکنیم.
اینها بدبینیهایی نسبت به دین ایجاد میکند. به تشیع ایجاد میکند. بهانه به دست بیگانگان میدهد.
منتها وقتی یک کسی از روی دلسوزی و خیرخواهی صحبت میکند افرادی که بهنوعی علاقهمند هستند علاقهمندی شخصی خودشان را بهکل جامعه تعمیم میدهند. هرکسی همپشت این قضیه سؤالی ایجاد میکند این را ربط میدهند به اصل شریعت و اصل دین، درحالیکه آنطرف بیشتر از این افراد شاید علاقهمند باشد. به نظر میرسد نباید این کار اتفاق بیفتد.
* آیا بازگشت اسرای حادثه عاشورا چهل روز پس از این واقعه به کربلا، به لحاظ تاریخی امکان پذیر است؟
قبل از اینکه به سؤال شما پاسخ بدهم باید بگویم آنچه این روزها با عنوان پیادهروی اربعین با آن مواجهیم و گستردگی این حرکت عظیم که میلیونها زائر از نجف و یا بصره به سوی کربلا در حرکتند بسیار قابل ستایش است. اما ابتدا باید این نکته را حل کنیم که لازم نیست و ضرورت ندارد که این اربعین حتما مقارن باشد با آمدن اهلبیت به کربلا. چرا که این حرکت ریشه در یک امر دیگری دارد. از طرفی ما یک قاعده کلی داریم و آن تعظیم شعائر است که قرآن میفرماید «و من یعظّم شعائر الله فانه من تقوی القلوب».
شیعیان به دلیل ارادتی که به اهلبیت دارند دائماً به دنبال این هستند که بهگونهای حادثه کربلا را زنده نگه دارند. و این زنده نگهداشتن بدون پشتوانه فکری یا عقیدهای نیست. پیشتوانه دینی این حرکت بزرگ همین آیه شریفه است. این نشانه آن است که شخص متقی است و با نگاه تقوا به حادثه نگاه میکند و به دنبال آن است که این حادثه را زنده نگه دارد.
از طرف دیگر میبینید که وجود مقدس امام صادق علیهالسلام زیارت اربعین را شخصا انشاء کردهاند.
نهایتا باید به این نکته اشاره کرد که وجود مقدس امام حسن عسکری علیهالصلاة و السلام یکی از نشانههای مومن را همین زیارت اربعین میداند.
زمانی که این سه نکته را کنار نکته چهارمی بگذاریم اهمیت موضوع اربعین روشن خواد شد، و نکته چهارم این است که روایات آداب زیارت سیدالشهداء و کیفیت زیارت ایشان که ثواب را به شکلی پلکانی میداند که بالاترین مرتبه آن که زائر میتواند به آن برسد، امام میفرماید برای کسی است که پای پیاده و جالبتر اینکه پای برهنه به زیارت برود. این نحوه از زیارت میفرمایند بیشترین اجر و ثواب را دارد.
اگر تمام نکاتی را که بیان شد کنار هم بگذاریم طبیعی بود، بلکه باید چنین اتفاقی شگرفی بیفتد. با توجه به همه این مسائل مردم باید هم در چنین روز و با چنین کیفیتی و با با پیاده به زیارت اباعبدالله میرفتند.
ثمره و نتیجه طبیعی چنین نگاهی ایجاد چنین فرهنگی در میان شیعیان بود. تنها نیاز به کمی حسن سلیقه بود، که علمای بزرگ شیعه همیشه از چنین حسن سلیقهای برخورار بودند. لذا علما هم آمدند و با قرار گرفتن در کنار مردم این حرکت مردمی را نهادینه کردند.
منتها نباید فراموش کرد که با گذشت زمان و تحولات سیاسی به وجود آمده در این کشور، این حرکت دچار ضعف و شدت شده. حتی شاید گاها به تعطیلی کشیده شده باشد اما بعضی از مردم در همان زمان هم این حرکت را ادامه دادند.
من در ابتدا این توضیحات را دادم تا شما را به این نکته متوجه سازم که آنچه به عنوان زیارت اربعین در زمان ما انجام میشود حتما نباید مستند باشد به آمدن اهلبیت، تا اگر چنین اتفاقی ثابت نشد به مشکل بر بخوریم. این حرکت دارای پشتوانه فکری و عقیدتی است. بنابراین حتی اگر از نظر تاریخی نتوانیم ورود اهل بیت را ثابت کنیم باز هم زیارت اربعین باید باشد.
اما برگردیم به سوال شما که آیا اهلبیت در اربعین اول سال 61 قمری به کربلا بازگشتهاند؟
واقع امر این است که از نظر تاریخی اختلافات بسیاری در این مسئله وجود دارد. هم مخالفین این قضیه شخصیتهای بسیار برجستهای هستند و هم موافقین. بنابراین برای اینکه پاسخی منطقی به این پرسش بدهیم باید استدلال هر دو طرف را دقیقا ارزیابی کنیم. در آن هنگام خواهیم توانست قضاوت کنیم حق با کدام طرف است. لذا بنده نمیتوانم پاسخ مثبت یا منفی به این سوال بدهم. معتقدم این مباحث، بحثی تحلیلی است. باید نظرات دو طرف را ببینینم و با قطع نظر از شخصیت صاحب نظران به تحلیل قضیه بپردازیم. چرا که در مباحث علمی نباید شخص برای ما نلاک باشد. بلکه ملاک نظر و ایده است. ما در مقام قضاوت در مورد اشخاص نیستیم بلکه میخواهیم ایده را مورد ارزیابی قرار دهیم.
* حضرتعالی به برخی روایات و ادعیه اشاره فرمودید. برخی در اعتبار این روایات و ادعیه خدشه وارد میکنند. مانند همین زیارت اربعینف به نظر شما این روایات و ادعیه معتبرند؟
به دلیل اینکه ما با سیاق روایات، مضامین روایات، ازنظر سبک آشنا هستیم، طبعاً در این موارد به صورت قاعدهمند فکر میکنیم. اگر این روایات را بهصورت فردی نگاه کنیم، ممکن است هرکدام اشکالاتی داشته باشند.
اگر این روایات را کنار هم قرار بدهیم، هرکدام از اینها مؤید دیگری خواهد بود. درنتیجه اگر احساس کردیم یک ضعفی وجود دارد، با این سیاق و قرائن، آن ضعف خودبهخود رفع خواهد شد.
بهعنوانمثال ما وقتی کلام حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام، که البته منسوب به ایشان هست، در کنار زیارت اربعین نگاه بکنیم، توجه کنید منظورم سند نیست، منظورم دلالت است، یعنی ازنظر درایة الحدیث نگاه کنیم. وقتی کنار هم قرار میدهیم مطمئن میشویم چنین مضمونی، چنین ایدهای از خود ائمه اطهار در حوزه فکری شیعه وارد شده. لذا اگر کسی در ذهنش از نظر سند اشکالی به وجود بیاید ولی تمیتوان در این تردید کرد که این تفکر از ناحیه اهلبیت شکل گرفته است. نباید فقط به این دلیل معطل بمانیم بلکه باید مجموع این روایات را دید.
شما ملاحظه میکنید که این حرکت هیچ آسیبی نمیرساند. ببینید مردم چگونه سختیها را به جان میخرد. پیاده با یک دنیا معنویت و با وجود این همه مشکلات و سختی به سوی کربلا حرکت میکند و حاصل چنین حرکتی زنده ماندن حادثه کربلا است. هدف هم از این قضیه همین بود، میخواستیم این حادثه زنده بماند، فراموش نشود.
البته این نکته را مجددا متذکر میشوم که آنچه من گفتن منافاتی با کار علمی ندارد. اما اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم و بعد برگردانیم به اصل اولی که قرآن گفت «فمن یعظم شعائر الله»، میبینیم که مشکلی ایجاد نمیکند، حتی اگر در بررسی جداگانه این روایات نتوانیم به جایی برسیم.
* برگردیم به روایتی که شما هم فرمودید، که یکی از علامات مومن زیارت اربعین است. برخی همچون آیت الله شبیری، مراد از زیارت اربعین را زیارت 40 مؤمن میدانند نه قرائت زیارتنامه اربعین. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
من اولین بار است که چنین مطلبی را از ایشان میشنوم. به نظرم فکر و نظر کاملا جدیدی است. البته باید نحوه استدلال ایشان را ببینم، چون از مضمون روایت چنین چیزی فهمیده نمیشود. اینیک احتمال است، همانگونه که طرف مقابل هم یک احتمال را مطرح کرده. آنچه از سیاق روایت، انسان میفهمد و درک میکند، برنمیآید منظور زیارت کردن ۴۰ مؤمن باشد.
علاوه بر اینکه ما باید ببینیم این روایت در چه فضایی از طرف معصوم صادر شده.
امام حسن عسکری در دورهای زندگی میکند که متوکل عباسی حضور دارد. شخصی که زمان و هزینه بسیاری صرف کرده تا اتصال و ارتباط شیعیان را با این نقطه، یعنی کربلا، قطع بکند.چرا که این نقطه اصلی و راز اصلی در زنده ماندن شیعه است. این کلام امام در آن مقطع صادر شده. بنابراین اگر این روایت را در غیر این فضا ببینیم، برداشت دیگر به نظر بسیار بعید است.
منتها شما نام حضرت آیت الله شبیری زنجانی را بردید و احترام ایشان بر روی چشم ما است . البته که ما نمیتوانیم در مقابل ایشان اظهار نظر کنیم. با این همه به نظر چنین برداشتی بعید است. باز تکرار میکنم که اگر بع این نکته توجه کنیم که روایت در چه موقعیتی از معصوم صادر شده بعید به نظر میرسد بتوانیم زیارت را به این نحو توجیه کنیم.
نکته دیگری را هم اشاره بکنم که شاید جز حضرت ایشان هیچ حدیثشناس و فقیهی چنین مسئلهای به ذهنش نرسیده باشد. البته ممکن است چنین احتمالی هم وجود داشته باشد. ولی احتمال داریم تا احتمال. باید از خود ایشان هم سوال کنیم که شما از کجای این روایت چنین مطلبی را استخراج نمودهاید. اما به هر حال آنچه شما از ایشان نقل کردید، برایم زیبا بود.
* ایجاد مناسکی همچون پیاده روی روز اربعین را چگونه ارزیابی می کنید؟
ما هر ابداعی که انجام میدهیم آثار و پیامدهای آن ابداع را باید از قبل در نظر بگیریم. باید قبل از اینکه حرکتی را بخواهیم ابداع کنیم و به مردم معرفی کنیم، چنان عمل کنیم که آن حرکت ماندگار باشد. اینکه پیادهروی اربعین انجام میشود آنهم از نجف تا کربلا، همانگونه که قبلا توضیح دادم از یک پشتوانه قوی برخوردار است.
اما آنچه به نظرم در حال حاضر جامعه ما را رنج میدهد و به عنوان یک خطر بزرگ وجود دارد این است که ما با تولید اینگونه مسائل، قضیه اصلی را مخدوش کنیم و آن قداست را بشکنیم. آرام آرام آنچه را آوردهایم نه تنها نهادینه نکنیم، بلکه آنچه از قبل هم بوده را از دست بدهیم، و آن این است که اهل بیت علیهم السلام فرمودهاند «یفرحون لفرحنا و یحزنوننا لحزننا». ما باید همانگونه که ائمه علیهم السلام گفتند عمل بکنیم. یعنی حرکتمان بدون افراط و تفریط باشد.
خطر دقیقا همین جا است. وقتی میگوییم راهپیمایی کربلا، پشتوانه فکری دارد، اگر بخواهیم آن را تعمیم بدهیم و یک راهپیمایی دیگر را شروع کنیم و بعد راهپیمایی سومی را بنا نهیم، موجب خواهد شد اصل قضیه زیر سوال رود.
باید بپذیریم ظرفیت جامعه ثابت نیست. به خصوص اگر آنچه ایجاد میشود پشتوانه هم نداشته باشد و فقط سلیقه شخصی باشد.
البته متاستفانه هر کدام از این حرکتها طرفدارانی هم دارد که برای اینکه به استدلالها جواب ندهند، حرف طرف مقابل را خراب میکنند و به شخص نسبتهای ناروا میدهند. این راحترین کار در مقابل استدلال است، خراب کردن طرف مقابل.
بنابراین به نظرم همین راهپیمایی که از نجف تا کربلا انجام میشود را بگذاریم ادامه یابد. چیزی به همان اضافه نکنیم.
حتی ممکن است در یک زمانی همین راهپیمایی شدت داشته باشد و یا یک مرتبه تعداد افراد شرکت کننده کاهش یابد. هیچ موقع فکر نکنیم اگر استقبال زیاد شد پس نشانه مسئله خاصی است ، تا اگر در زمانی استقبال کم شد برای مردم ایجاد سوال کند.
برای این که آنچه مطرح کردم را بیشتر توضیح بدهم مثالی را عرض کنم.
اینکه گفته شود چنین حرکتی از علائم ظهور حضرت ولیعصر است. ببینید چقدر خطرناک است. حال برفرض اگر روزی جمعیت شرکت کننده در راهپیمایی کم شد برای مردم ایجاد سوال نخواهد کرد؟
به هر حال به نظرم این اشکال به متولیان امر وارد است. باید مراقب باشیم. بگذاریم همین یک کار در سطح جهان باقی بماند. همین یک کار زنده بماند. همه اهلبیت این را قبول دارند.
من یک مثالی بزنم که خیلی راحتتر باشد. چرا ائمه، بعد از حضرت سید الشهداء علیه السلام،همه تلاششان این است که کربلا زنده بماند؟
این تلاشها از ناحیه ائمه به این دلیل است که اگر امام حسین علیه السلام، اگر واقعه کربلا زنده بماند همه ائمه زنده خواهد ماند. اگر آن خاموش شد، همه اهلبیت خاموش خواهند شد.
اگر راهپیمایی کربلا بود همه راهپیماییها هست. اگر ما همین را مورد سؤال قرار بدهیم، یا ظرفیت مردم را پرکنیم، متاستفانه آنچه تاکنون به دست آوردهایم را از دست خواهیم داد. این کار خطرناکی است. به نظر میرسد که نوعی افراط و تفریط وجود دارد. تعبیر شما هم بود که مثلاً عزاداری را وصل کنیم با عزاداری دیگر و چیزهای جدیدی را ایجاد بکنیم.
اینها بدبینیهایی نسبت به دین ایجاد میکند. به تشیع ایجاد میکند. بهانه به دست بیگانگان میدهد.
منتها وقتی یک کسی از روی دلسوزی و خیرخواهی صحبت میکند افرادی که بهنوعی علاقهمند هستند علاقهمندی شخصی خودشان را بهکل جامعه تعمیم میدهند. هرکسی همپشت این قضیه سؤالی ایجاد میکند این را ربط میدهند به اصل شریعت و اصل دین، درحالیکه آنطرف بیشتر از این افراد شاید علاقهمند باشد. به نظر میرسد نباید این کار اتفاق بیفتد.
مرجع : خبرگزاری رضوی