کد مطلب : ۳۲۴۴۷
گزارشی از نشست جامعه شناسی تشیع در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
جامعه شناسی تشیع مراحل آزمون و خطا را می گذراند
نسیم کاهیرده: روز یکشنبه 3 دی ماه در سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشستی با موضوع جامعه شناسی تشیع برگزار شد. در این نشست محسن حسام مظاهری ،جبار رحمانی ،سید حسین شهرستانی ،محمد رضا قائمی؛ چهار نفر از پژوهشگران جامعه شناسی ، انسان شناسی و برنامه ریزی اجتماعی شرکت داشتند .
اگر چه به لحاظ جمعیت شرکت کننده، جلسه شلوغی نبود اما بنظر می آمد که بیشترافراد حاضردر جلسه دغدغه هایی در این حوزه مطالعاتی داشتند.
در این جلسه در پایان بحث و گفتگو میان میهمانان، بعضی از حاضرین در جلسه که از اساتید ، پژوهشگران ، دانشجویان جامعه شناسی و علاقمندان به حوزه مطالعاتی جامعه شناسی تشیع بودند به طرح سئوالات خود از شرکت کنندگان در جلسه پرداختند .
نکته قابل تآمل این است که در این جلسه افراد با دیدگاههای فکری و سلائق مختلف سیاسی حضور داشتند که به خودی خود دلالت براین معنا دارد؛ که فضای موجود مستعد حرکت رو به جلو و ایجاد بستر مناسب برای تعامل سازنده و مثبت در مطالعات و پژوهشهای آکادمیک و علمی ست .
در ادامه خلاصه ای از بحث ها و موضوعات مطرح شده دراین نشست آمده است :
مظاهری به عنوان اولین میهمان جلسه از در مخاطره بودن جامعه شناسی در یک جامعه دینی مانند ایران سخن گفت و اینکه تصورو ذهنیت روحانیت و نهاد دین به جامعه شناسی ناشی از تجربه شناخت افرادی مانند آریان پور و شریعتی در قبل از انقلاب است که اولی احساس خطر الحاد و دیگری احساس خطر التقاط در دین را برای دینداران سنتی رقم زد . البته مظاهری به این نکته نیز اشاره کرد که دینداران و نهاد دین نیزحق دارند که چنین نگرانی نسبت به جامعه شناسی داشته باشند و این نگرانی می بایست با تعامل و گفتگو میان دو طرف بر طرف شود؛ گفتگویی که بنظر میرسد جامعه شناسان برای رفع اتهام از خود می بایست آغاز گر آن باشند .
مظاهری در کنار این علت همچنین از ایجاد فضای بدبینی سیاسی بر علیه جامعه شناسی بعد از قضایای انتخابات سال 88 نیز اشاره کوتاهی نمود .
مظاهری همچنین به این موضوع پرداخت که جامعه شناسی تشیع مراحل آزمون و خطا را می گذراند و در موقعیت تاسیس قرار گرفته است و در این راستا از تلاشهای قابل توجه دکتر سارا شریعتی از اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برای ایجاد ادبیات پژوهشی مورد نیازجامعه شناسی تشیع یاد نمود .
بزعم مظاهری از آنجا که تشیع مذهبی انشعابی بوده و همواره در طول تاریخ جامعه ای اقلیت و تحت فشار و دارای محدودیتهای مختلف بوده است ؛ لذا برای محافظت از خود و بقاء، از ساز و کارهایی ویژه استفاده نموده است ؛از اینرو ما در بررسی و مطالعه با یک تشیع در ظاهر و مرئی ویک تشیع در باطن و پنهان روبرو هستیم .
مظاهری در ذیل این بحث از نا کار آمدی و نبود ابزار متناسب در جامعه شناسی برای مطالعه عمیق در باب تجربه دینی افراد اشاره کرد و تصریح نمود که بحث سنجه های دینداری در مطالعات دین از جمله بحثهای انحرافی ست ؛چرا که این سنجه ها در دل میدان تولید نشده است.
و نهایت کاری که یک جامعه شناس می تواند انجام دهد استفاده از روش تفهمی برای فهم بخش مرئی شده ی تشیع به عنوان امری پدیداری است .
اما سید حسین شهرستانی با ارائه یک سنخ بندی از جریانات فکری علمی -فلسفی پیرامون تشیع وارد گفتگو شد.
از نظر شهرستانی اولین جریان ناشی از سنتی است که محصول تفکرات نسل اول اساتید دانشگاه تهران و کسانی مانند بهار ،فرو غی ، فروزانفر،اسلامی ندوشن است که دانشگاه و اساسا"علوم انسانی را در ایران تاسیس کردند .
از نظر وی جریان دوم مربوط به میراث فکری ست که از هانری کربن به جای مانده است و جنبه فلسفی متافیزیکی و الهیاتی در آن برجسته است ؛تلاش فکری که در نتیجه آن ترکیبی از ساخت مفهومی و معنایی ایران ،تشیع و تصوف صورت پذیر فت .
شهرستانی در ادامه به این موضوع اشاره کرد که میراث فکری کربن طرح فلسفه تاریخ را بوجود آورد و بعدها توسط افرادی مانند فردید وجریان حکمت فلسفه دکتر نصر جذب شد و محصول آن جمع نمودن میراث فکری فلسفی تشیع در طول تاریخ ار زمان ملاصدرا تا کنون بود.
شهرستانی معتقد است که جریان سوم با محوریت شریعتی تشیع را به مثابه یک دعوت جهانی و جهان بینی مطرح می کند که بعد ایدئولوژیک داشته و وظیفه اجتماعی و تمدن سازی آن در آن برجسته است . وی مدعی ست که جریان روشنفکرانه تشیع را امروز می توان ناشی از این جریان فکری و گفتار شریعتی دانست.
شهرستانی در ادامه می گوید :این سه گفتار اساسی در مورد تشیع در ایران معاصر همواره با خود جریان فکری درونی تشیع در مواجهه بوده است؛ جریانی که صدور آن از مبادی رسمی دینی و توسط روحانیت صورت می پذیرد که خود شامل دو دسته اند :1-جریان فلسفی که غالبا"از شاگردان علامه طباطبایی اند 2-جریان فقهی و اخباری و حدیثی در ادامه جبار رحمانی با رویکردی انتقادی وارد گفتگو شد و صراحتا"از طرح تکراری و دوره ای مباحث شبه فلسفی در باب امکان یا عدم امکان مطالعه جامعه شناختی تشیع در سالهای اخیر ابراز ناخرسندی نمود و ضمن ارائه نمونه های انجام شده و یا در حال انجامی از پروژه های مربوط به جامعه شناسی تشیع که توسط دیگران در خارج از ایران کلید خورده است به ایده قرار داشتن در موقعیت تاسیسی و در حال شکل گیری جامعه شناسی تشیع نیز نقد وارد نمود .
بزعم رحمانی جامعه شناسی تشیع خیلی وقت است که تاسیس شده و بسیار گسترده در حال انجام مطالعات مختلف است از نظر رحمانی دنیا معطل بحثهای نظری ما در باب وجوب ،امکان و امتناع نمی ماند و راه خود را می رود .از اینرو در حال حاضر کاری که باید در اولویت قرار داشته باشد انجام کارهای میدانی جدی در این حوزه است .امر مهمی که رحمانی ادعا می کند تا کنون بدان توجهی نشده است ؛چرا که از نظر وی کار های میدانی سختی و مشقات زیادی را برای محقق به همراه دارد و کمتر کسی حاضر می شود مدت طولانی به آن بپردازد .
رحمانی همچنین اشاره ای هم به موضوع اربعین و نحوه مواجهه و نوع اظهار نظرهای جامعه شناسان در مورد این پدیده نوظهور نمود ؛ که بزعم وی اغلب به بیان گزاره هایی شبه الهیاتی و تئولوژیک پرداخته اند تا جامعه شناختی.
رحمانی همچنین برای جایگاه یک پژوهشگر در حوزه مطالعات جامعه شناختی به لزوم تفکیک دو نقش روشنفکر و جامعه شناس و کنار گذاشتن تعلقات ارزشی در هنگام تحلیل جامعه شناختی تآکید نمود . امری که بزعم رحمانی در جامعه ایران مغفول مانده است و از اینرو این دو مقام و نقش کاملا"باهم خلط شده اند و اکثر جامعه شناسان در جامعه ایران بیشتر روشنفکرند تا پژوهشگر و جامعه شناس .
محمد رضا قائمی به عنوان آخرین مهمان گفتگو با اشاره به اینکه پرسش کردن عین کار علمی ست و تاکید بر لزوم پرسش در مورد یک پدیده- برای فربه تر شدن فهم در مورد آن و نه لزوما"برای نفی و انکار آن- وارد بحث شد .
قائمی از جامعه شناسان به عنوان تنها متکلفین تحلیل امر اجتماعی نام برد که طبیعتا " پدیده های جمعی مانند پیاده روی اربعین هم در حیطه این وظیفه جامعه شناسان قرار می گیرد و نمی توان انتظارداشت به صرف دینی بودن اصل موضوع ،کسانی از حوزه اقدام به مطالعه این پدیده کنند .
قائمی همچنین به وضعیت برزخی جامعه شناسان اشاره نمود ؛وضعیتی که در آن جامعه شناس هم در پرداختن به پدیده های جمعی غیر دینی و هم در پرداختن به پدیده های جمعی دینی در مظان اتهام است .
و برای نمونه از تحلیل های جامعه شناسان در مورد پدیده پاشایی به عنوان یک پدیده جمعی غیر دینی و پدیده اربعین به عنوان یک پدیده جمعی دینی نام برد .
وی همچنین با استناد به آراء دورکیم و وبر در مورد جامعه و اتصال به امر قدسی به وجود وضعیت برزخی در نظریه پردازیهای جامعه شناسی نیز اشاره نمود .
قائمی در نهایت این وضعیت برزخی را در عرصه اجتماع و وقوع پدیده و امر اجتماعی نیز صادق میداند و به عنوان مصداق آن به کنش های معمولی و فاصله گرفتن از انگیزه های قدسی زائران اربعین در طول مسیر پیاده روی اشاره می کند .
قائمی همچنین به وجود پدیده های دینی جدیدی اشاره می کند که نظریات جامعه شناسی قادر به تحلیل آنها نیستند، ولی بزعم وی این بدان معنا نیست که تحلیل ارائه شده با هدف و برنامه ریزی و به دنبال تعطیل نمودن جامعه شناسی و یا سطحی نمودن تحلیل های جامعه شناختی ست.
اگر چه به لحاظ جمعیت شرکت کننده، جلسه شلوغی نبود اما بنظر می آمد که بیشترافراد حاضردر جلسه دغدغه هایی در این حوزه مطالعاتی داشتند.
در این جلسه در پایان بحث و گفتگو میان میهمانان، بعضی از حاضرین در جلسه که از اساتید ، پژوهشگران ، دانشجویان جامعه شناسی و علاقمندان به حوزه مطالعاتی جامعه شناسی تشیع بودند به طرح سئوالات خود از شرکت کنندگان در جلسه پرداختند .
نکته قابل تآمل این است که در این جلسه افراد با دیدگاههای فکری و سلائق مختلف سیاسی حضور داشتند که به خودی خود دلالت براین معنا دارد؛ که فضای موجود مستعد حرکت رو به جلو و ایجاد بستر مناسب برای تعامل سازنده و مثبت در مطالعات و پژوهشهای آکادمیک و علمی ست .
در ادامه خلاصه ای از بحث ها و موضوعات مطرح شده دراین نشست آمده است :
مظاهری به عنوان اولین میهمان جلسه از در مخاطره بودن جامعه شناسی در یک جامعه دینی مانند ایران سخن گفت و اینکه تصورو ذهنیت روحانیت و نهاد دین به جامعه شناسی ناشی از تجربه شناخت افرادی مانند آریان پور و شریعتی در قبل از انقلاب است که اولی احساس خطر الحاد و دیگری احساس خطر التقاط در دین را برای دینداران سنتی رقم زد . البته مظاهری به این نکته نیز اشاره کرد که دینداران و نهاد دین نیزحق دارند که چنین نگرانی نسبت به جامعه شناسی داشته باشند و این نگرانی می بایست با تعامل و گفتگو میان دو طرف بر طرف شود؛ گفتگویی که بنظر میرسد جامعه شناسان برای رفع اتهام از خود می بایست آغاز گر آن باشند .
مظاهری در کنار این علت همچنین از ایجاد فضای بدبینی سیاسی بر علیه جامعه شناسی بعد از قضایای انتخابات سال 88 نیز اشاره کوتاهی نمود .
مظاهری همچنین به این موضوع پرداخت که جامعه شناسی تشیع مراحل آزمون و خطا را می گذراند و در موقعیت تاسیس قرار گرفته است و در این راستا از تلاشهای قابل توجه دکتر سارا شریعتی از اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برای ایجاد ادبیات پژوهشی مورد نیازجامعه شناسی تشیع یاد نمود .
بزعم مظاهری از آنجا که تشیع مذهبی انشعابی بوده و همواره در طول تاریخ جامعه ای اقلیت و تحت فشار و دارای محدودیتهای مختلف بوده است ؛ لذا برای محافظت از خود و بقاء، از ساز و کارهایی ویژه استفاده نموده است ؛از اینرو ما در بررسی و مطالعه با یک تشیع در ظاهر و مرئی ویک تشیع در باطن و پنهان روبرو هستیم .
مظاهری در ذیل این بحث از نا کار آمدی و نبود ابزار متناسب در جامعه شناسی برای مطالعه عمیق در باب تجربه دینی افراد اشاره کرد و تصریح نمود که بحث سنجه های دینداری در مطالعات دین از جمله بحثهای انحرافی ست ؛چرا که این سنجه ها در دل میدان تولید نشده است.
و نهایت کاری که یک جامعه شناس می تواند انجام دهد استفاده از روش تفهمی برای فهم بخش مرئی شده ی تشیع به عنوان امری پدیداری است .
اما سید حسین شهرستانی با ارائه یک سنخ بندی از جریانات فکری علمی -فلسفی پیرامون تشیع وارد گفتگو شد.
از نظر شهرستانی اولین جریان ناشی از سنتی است که محصول تفکرات نسل اول اساتید دانشگاه تهران و کسانی مانند بهار ،فرو غی ، فروزانفر،اسلامی ندوشن است که دانشگاه و اساسا"علوم انسانی را در ایران تاسیس کردند .
از نظر وی جریان دوم مربوط به میراث فکری ست که از هانری کربن به جای مانده است و جنبه فلسفی متافیزیکی و الهیاتی در آن برجسته است ؛تلاش فکری که در نتیجه آن ترکیبی از ساخت مفهومی و معنایی ایران ،تشیع و تصوف صورت پذیر فت .
شهرستانی در ادامه به این موضوع اشاره کرد که میراث فکری کربن طرح فلسفه تاریخ را بوجود آورد و بعدها توسط افرادی مانند فردید وجریان حکمت فلسفه دکتر نصر جذب شد و محصول آن جمع نمودن میراث فکری فلسفی تشیع در طول تاریخ ار زمان ملاصدرا تا کنون بود.
شهرستانی معتقد است که جریان سوم با محوریت شریعتی تشیع را به مثابه یک دعوت جهانی و جهان بینی مطرح می کند که بعد ایدئولوژیک داشته و وظیفه اجتماعی و تمدن سازی آن در آن برجسته است . وی مدعی ست که جریان روشنفکرانه تشیع را امروز می توان ناشی از این جریان فکری و گفتار شریعتی دانست.
شهرستانی در ادامه می گوید :این سه گفتار اساسی در مورد تشیع در ایران معاصر همواره با خود جریان فکری درونی تشیع در مواجهه بوده است؛ جریانی که صدور آن از مبادی رسمی دینی و توسط روحانیت صورت می پذیرد که خود شامل دو دسته اند :1-جریان فلسفی که غالبا"از شاگردان علامه طباطبایی اند 2-جریان فقهی و اخباری و حدیثی در ادامه جبار رحمانی با رویکردی انتقادی وارد گفتگو شد و صراحتا"از طرح تکراری و دوره ای مباحث شبه فلسفی در باب امکان یا عدم امکان مطالعه جامعه شناختی تشیع در سالهای اخیر ابراز ناخرسندی نمود و ضمن ارائه نمونه های انجام شده و یا در حال انجامی از پروژه های مربوط به جامعه شناسی تشیع که توسط دیگران در خارج از ایران کلید خورده است به ایده قرار داشتن در موقعیت تاسیسی و در حال شکل گیری جامعه شناسی تشیع نیز نقد وارد نمود .
بزعم رحمانی جامعه شناسی تشیع خیلی وقت است که تاسیس شده و بسیار گسترده در حال انجام مطالعات مختلف است از نظر رحمانی دنیا معطل بحثهای نظری ما در باب وجوب ،امکان و امتناع نمی ماند و راه خود را می رود .از اینرو در حال حاضر کاری که باید در اولویت قرار داشته باشد انجام کارهای میدانی جدی در این حوزه است .امر مهمی که رحمانی ادعا می کند تا کنون بدان توجهی نشده است ؛چرا که از نظر وی کار های میدانی سختی و مشقات زیادی را برای محقق به همراه دارد و کمتر کسی حاضر می شود مدت طولانی به آن بپردازد .
رحمانی همچنین اشاره ای هم به موضوع اربعین و نحوه مواجهه و نوع اظهار نظرهای جامعه شناسان در مورد این پدیده نوظهور نمود ؛ که بزعم وی اغلب به بیان گزاره هایی شبه الهیاتی و تئولوژیک پرداخته اند تا جامعه شناختی.
رحمانی همچنین برای جایگاه یک پژوهشگر در حوزه مطالعات جامعه شناختی به لزوم تفکیک دو نقش روشنفکر و جامعه شناس و کنار گذاشتن تعلقات ارزشی در هنگام تحلیل جامعه شناختی تآکید نمود . امری که بزعم رحمانی در جامعه ایران مغفول مانده است و از اینرو این دو مقام و نقش کاملا"باهم خلط شده اند و اکثر جامعه شناسان در جامعه ایران بیشتر روشنفکرند تا پژوهشگر و جامعه شناس .
محمد رضا قائمی به عنوان آخرین مهمان گفتگو با اشاره به اینکه پرسش کردن عین کار علمی ست و تاکید بر لزوم پرسش در مورد یک پدیده- برای فربه تر شدن فهم در مورد آن و نه لزوما"برای نفی و انکار آن- وارد بحث شد .
قائمی از جامعه شناسان به عنوان تنها متکلفین تحلیل امر اجتماعی نام برد که طبیعتا " پدیده های جمعی مانند پیاده روی اربعین هم در حیطه این وظیفه جامعه شناسان قرار می گیرد و نمی توان انتظارداشت به صرف دینی بودن اصل موضوع ،کسانی از حوزه اقدام به مطالعه این پدیده کنند .
قائمی همچنین به وضعیت برزخی جامعه شناسان اشاره نمود ؛وضعیتی که در آن جامعه شناس هم در پرداختن به پدیده های جمعی غیر دینی و هم در پرداختن به پدیده های جمعی دینی در مظان اتهام است .
و برای نمونه از تحلیل های جامعه شناسان در مورد پدیده پاشایی به عنوان یک پدیده جمعی غیر دینی و پدیده اربعین به عنوان یک پدیده جمعی دینی نام برد .
وی همچنین با استناد به آراء دورکیم و وبر در مورد جامعه و اتصال به امر قدسی به وجود وضعیت برزخی در نظریه پردازیهای جامعه شناسی نیز اشاره نمود .
قائمی در نهایت این وضعیت برزخی را در عرصه اجتماع و وقوع پدیده و امر اجتماعی نیز صادق میداند و به عنوان مصداق آن به کنش های معمولی و فاصله گرفتن از انگیزه های قدسی زائران اربعین در طول مسیر پیاده روی اشاره می کند .
قائمی همچنین به وجود پدیده های دینی جدیدی اشاره می کند که نظریات جامعه شناسی قادر به تحلیل آنها نیستند، ولی بزعم وی این بدان معنا نیست که تحلیل ارائه شده با هدف و برنامه ریزی و به دنبال تعطیل نمودن جامعه شناسی و یا سطحی نمودن تحلیل های جامعه شناختی ست.